۲۹ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۹:۱۵
کد خبر: ۷۳۲۹۰۵

فرار تانک‌های بعثی با تنها موشک آر. پی. جی

فرار تانک‌های بعثی با تنها موشک آر. پی. جی
ناگهان یکی از نیرو‌ها فریاد زد: آر. پی. جی، آر. پی. جی! نگاه کردم دیدم یک موشک داخل یک کوله‌ی آر. پی. جی روی زمین افتاده و خاک، روی آن را پوشانده است. به همین خاطر از نگاه ما دورمانده بود.

از اولین ساعات بامداد روز دوشنبه،۲۲ فروردین ۱۳۶۲، پاتک‌های مهیب یگان‌های تحت امر سپاه چهارم ارتش بعث برای بازپس‌گیری مناطقی که به دست نیروهای ایرانی افتاده بود، شروع شد. دشمن در این حملات فلج‌کننده، آتش پرحجمی را روی مواضع نیروهای خودی سرازیر می‌کرد.

سعید مهتدی جعفری؛ معاون فرماندهی گردان کمیل بن زیاد لشکر ۲۷، آغاز پاتک‌های سهمگین دشمن و نحوه مقابله شیر بچه‌های ایرانی با آن حملات را این‌گونه توصیف کرده است:

در اولین ساعات صبح روز شروع عملیات والفجر۱، از سمت دشمن پاتک سنگینی برای بازپس‌گیری مناطق تصرف‌شده، شروع شد.

منطقه‌ای که گردان ما در آن حضور داشت به سه بخش تقسیم می‌شد. دو طرف کانالی که در آن مستقر بودیم، کانال‌های مقطعی و کانال‌هایی که عمود بر کانال اصلی احداث‌شده بودند. البته آن‌ها با شیار عمیقی که سمت راست و شیار کم‌عمق‌تری که سمت چپ کانال اصلی بود، از ما جداشده بودند.

من به همراه گروهان یکم گردان کمیل، داخل کانال اصلی بودم. فقط از همین قسمت می‌شد، تانک جلو بیاید. عراقی‌ها نیز همین کار را کردند. چندین دستگاه تانک و پشت سر آن‌ها نیروهای پیاده‌شان به سمت ما هجوم آوردند.

بدبختانه حتی یک موشک آر. پی.جی در گروهان نداشتیم. فریاد زدم: بروید و از گروهان‌های دو و سه، موشک آر.پی.جی بیاورید.

دو نفر از نیروها بلند شدند و زیر آتش شدید، یکی به راست و یکی به چپ دویدند. ولی تا آن‌ها می‌رفتند و موشک آر.پی.جی را می‌گرفتند و می‌آوردند، کار از کار می‌گذشت. آخر تانک‌ها به‌سرعت در حال نزدیک شدن بودند. به حدی که تقریباً به فاصله صد متری ما رسیده بودند.

به نیروها گفتم: نارنجک‌ها را آماده کنید و در دست داشته باشید. اگر خیلی نزدیک شدند، به سمتشان می‌رویم و نارنجک‌ها را به داخل تانک‌ها می‌اندازیم. خودم هم دو تا نارنجک برداشتم.

ناگهان یکی از نیروها فریاد زد: آر.پی.جی، آر.پی.جی! نگاه کردم دیدم یک موشک داخل یک کوله‌ی آر.پی.جی روی زمین افتاده و خاک، روی آن را پوشانده است. به همین خاطر از نگاه ما دورمانده بود.

با خوشحالی آن را برداشتیم. یکی از فرماندهان دسته‌مان آن را داخل قبضه گذاشت. به او گفتم: اگر اولین تانک و جلوترین آن‌ها را بزنی، کار راحت‌تر می‌شود. نشانه گرفت. زیر لب ذکری گفت و شلیک کرد.

موشک درست به وسط برجک تانک اول اصابت کرد، برجک آن پرید و منفجر شد. فریاد زدم: به سمت تانک‌ها شلیک کنید و تکبیر بگویید!

همزمان به سمت تانک‌ها دویدم. نیروهای گروهان یکم هم دنبالم دویدند و همزمان با شلیک کردن، الله‌اکبر می‌گفتند. با خودم فکر کردم، شاید با این هجوم ما، هراسی در دل بعثی‌ها بیفتد!

همین‌طور هم شد. تانک‌های باقی‌مانده دشمن، به عقب برگشتند. حتی نیروهای ما از بدنه تانک‌ها بالا رفتند و نارنجک را داخلشان انداختند.

خلاصه؛ قبل از رسیدن موشک‌های آر.پی.جی قرضی از گروهان‌های دو و سه، آن پاتک سنگین دشمن خنثی شد.»

منبع:

بابایی، گلعلی، زمین‌های مسلح، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، نشر بیست‌وهفت بعثت، چاپ اول ۱۴۰۱، صفحات ۶۳۷،۶۳۸

ارسال نظرات