۲۱ تير ۱۴۰۲ - ۱۲:۵۴
کد خبر: ۷۳۷۸۹۲

مردم ایران فرزند بیشتر می‌خواهند

مردم ایران فرزند بیشتر می‌خواهند
در ایران مردم فرزندان بیشتری می‌خواهند و اگر در عمل برخی کم فرزند می‌آورند، دلیلش وجود ساختارهایی است که کاهش جمعیت را بازتولید می‌کند.

به گزارش گروه جمعیت و تعالی خانواده خبرگزاری رسا، جمهوری اسلامی ایران، سریع‌ترین کاهش در میزان‌ باروری را در میان کشورهای جهان تجربه کرده است. از اواسط دهه ۶۰ تا انتهای دهه ۷۰، میزان‌ باروی کل در کشور از ۶/۴ فرزند به ازای هر زن به حدود ۱/۹ فرزند در انتهای دهه ۷۰ رسید. با اینکه جوامع غربی زودتر از سایر ملت‌های دیگر با کاهش باروری مواجه شدند، اما می‌توان گفت تقریباً در هیچ کدام از این کشورها شتاب کاهش میزان باروری به این سرعت نبوده و طی چند دهه از سطوح بالای فرزندآوری آرام و به تدریج به سطوح پایین وارد شده‌اند.

م/ مردم ایران فرزند بیشتر می‌خواهند

در میان چند عاملی که چنین رشد بی‌سابقه‌ای را در ایران رقم زد، اقدامات صندوق بین‌المللی جمعیت به عنوان تسهیل‌گر، شتاب‌دهنده و راهبر اصلی این قضیه غیرقابل چشم‌پوشی است. البته سابقه حضور و فعالیت این صندوق در کشور به پیش از انقلاب‌اسلامی باز می‌گردد، اما در آن مقطع حضور کم‌رنگ و با همراهی کمتر مردم را تجربه کرد. پس از انقلاب این صندوق توانست در کنار دستگاه‌های دولتی ابتدا زمینه را برای تغییر باورهای دینی در حوزه عدم فررزندآوری و سقط فراهم کند و پس از آن با قانونی شدن کاهش جمعیت و سلب خدمات عمومی از فرزندان سوم به بعد، آن هم در جامعه‌ای که زنان  به طور میانگین۶ فرزند را دارا بودند، بستر را برای سرعت بخشیدن به این کاهش تاریخی فراهم آورد.

اقدامات صندوق بین‌المللی جمعیت به عنوان تسهیل‌گر، شتاب‌دهنده و راهبر اصلی این قضیه در ایران غیرقابل چشم‌پوشی است.

نکته حائز اهمیت آن است هنگامی که از عبارت کنترل جمعیت استفاده می‌‌شود مقصود، هدایت دائمی روندهای جمعیتی است. اگر در مقطعی درست یا غلط نیاز به کاهش جمعیت در کشور احساس شد، حتماً این روند کاهشی حد توقفی را نیاز خواهد داشت، لذا این پرسش مطرح می‌شود که صندوق جمعیت به عنوان مشاور اصلی پروژه کاهش جمعیت در ایران، چگونه از این اصل بدیهی در مدیریت منابع جمعیتی چشم‌پوشی کرده است؟  همچنان این پرسش اصلی هم مطرح است اگر در همان دهه ۶۰، درصد رشد جمعیت در آینده مورد پیش‌بینی قرار می‌گرفت باز هم نیاز به اجرای برنامه‌‌های کاهش جمعیت آن هم در چنین ابعادی حس می‌شد؟

وقتی ساختارها هم ضد خانواده شدند

مجموعه اقداماتی که در پروژه کنترل جمعیت در ایران اجرا شد، علاوه بر حرکت پر شتاب به سوی کاهش نرخ باروری، اتفاق مهم‌ دیگری را هم رقم زد. این اقدامات در کنار تغییرات اساسی در سبک‌زندگی و ایده‌آل‌های جامعه سبب شد، عملاً جامعه توانایی خود را برای داشتن خانواده پرجمعیت و فرزند بیشتر از دست بدهد. از یک سو قوانین این امکان را سلب کرد، از سوی دیگر نهاد بهداشت و درمان در کشور کاملاً منطبق بر نظام کم‌فرزندی شکل گرفت. به طوری که هم در گفتمان غالب در میان اعضای این نهاد، هم در ادبیات هم در ارائه خدمات، در همه این شئون فرزند کمتر به عنوان مطلوب قرار گرفت و نهایتاً قرار گرفتن در مسیر توسعه‌ اجتماعی و اقتصادی سبب تغییر ایده‌آل‌ها و سبک‌زندگی شد. برآیند این سه موضوع سبب شد ساختارهای موجود در کشور، کم فرزندی و دیر فرزنددار شدن را با قدرت بازتولید کند.

م/ مردم ایران فرزند بیشتر می‌خواهند

خانواده‌هایی که دیر شکل ‌می‌گیرند، دیر صاحب فرزند می‌شوند، کم فرزند می‌آورند و زود به رفتار باروری خود پایان می‌دهند.

افزایش جمعیت در ایران تحت تأثیر دو عامل قرار دارد که وزن این دو عامل در طی سال‌های آینده می‌تواند متفاوت باشد: نخست منابع جمعیتی، یعنی وجود زنان در سن باروری و دوم ساختارهایی که فرزندآوری را محدود یا تشویق می‌کنند. در حال حاضر با قرار داشتن در پنجره جمعیتی، عامل اول تبدیل به مسأله نشده است. هر چند در سال‌های پیش رو به تدریج از حجم زنان در سن باروری هم کاسته خواهد شد و آن وقت افزایش جمعیت عملاً با چالش مواجه خواهد شد. اما آنچه در سال‌های اخیر عدم موفقیت برنامه‌های جمعیتی را رقم زده وجود ساختارهایی است که تجرد، بی‌فرزندی و فاصله زیاد بین فرزندان را تقویت می‌کند. خانواده‌هایی که دیر شکل ‌می‌گیرند، دیر صاحب فرزند می‌شوند، کم فرزند می‌آورند و زود به رفتار باروری خود پایان می‌دهند.

غرب و مسأله بحران نرخ باروری

در میان جوامع جهان، غربی‌ها نخستین کشورهایی بودند که با مسأله سالمندی جمعیت رو به رو شدند. از این روز زودتر از سایر جوامع به سیاست‌های تشویقی روی  آوردند. همین امر سبب شده که برنامه‌ها و تجارب کشورهای غربی الگوی سایر کشورها از جمله ایران قرار گیرد. مروری ساده بر آنچه غرب در بسته‌های حمایت از فرزندآوری ارائه کرده نشان از قوی بودن برنامه‌‌های تشویقی آن‌ها دارد. اما این پرسش مطرح می‌شود که غربی‌ها از هزینه سنگینی که در تشویق‌های خود صرف کردند، چه اندازه جواب گرفته و موفق شدند؟ پاسخ به این سوال ازین جهت مهم است که آیا نوع مواجهه غرب با بحران سالمندی می‌تواند الگوی مناسبی برای سایر کشورها مثل  ایران باشد که از نظر تعریف ارزش‌ها و هنجارها بعضا در اختلاف ۱۸۰ درجه‌ای با غرب قرار دارد؟

 غربی‌ها از هزینه سنگینی که در تشویق‌های خود صرف کردند، چه اندازه جواب گرفته و موفق شدند؟

در بین کشورهای غربی اگر کشورهایی که توفیقی در افزایش جمعیت نداشتند را کنار بگذاریم، با برخی دیگر از کشورها نظیر سوئد و فرانسه مواجه هستیم که با شروع اجرای برنامه‌های تشویقی، باروری‌شان  افزایش پیدا کرد. افزایشی که تقریبا به مدت ۱۰ سال تداوم داشت. اما تقریباً هر دو کشور پس از ۱۰ سال مجدداً با کاهش نرخ باروری مواجه شدند و این کاهش تا حدی ادامه داشت که باروری کشورشان از باروری سال نخستی که این سیاست‌ها رو شروع به اجرا کردند نیز پایین‌تر آمد!

علت آن بود که این تشویق‌ها تنها بر روی زمان‌بندی تولدها اثر گذاشته بودند نه تعداد تولدها. یعنی ایده‌آل‌ها تغییری نکرده بودند. اگر خانواده نهایتا ۲ فرزند می‌خواستند، فقط همان ۲ فرزند را آوردند اما در فواصل کوتاه‌تر (تا بتوانند از تشویق‌ها استفاده کنند)، و هیچ خانواده‌ای تصمیمش از ۲ فرزند به سه فرزند تغییر نکرد. در حالی که این جوامع به دلیل قرار گرفتن در زیر سطح جانشینی نیاز داشتند علاوه بر زمانبندی، افراد تعداد فرزند را هم افزایش دهند.

م/ مردم ایران فرزند بیشتر می‌خواهند

تجربه غرب برای ایران

تجربه ناموفق غرب، که بعضاً به اشتباه تجربه موفق خوانده می‌شود، نشان می‌دهد هنگامی که جوامع طی سال‌های طولانی در زیر سطح جانشینی قرار می‌گیرند، آنچه عدم افزایش باروری‌شان را تمدید می‌کند، وجود ساختارهایی است که امکان افزایش جمعیت را از جامعه سلب می‌کند. در مثال غرب می‌بینیم که بسته‌های تشویقی مناسب و سخاوتمندانه‌ای به خانواده‌ها در صورت فرزندآوری اعطا می‌شد، اما همچنان داشتن منبع درآمد و استقلال مالی حضور زن در بازار کار را اجباری می‌کرد و این حضور اجازه داشتن بیش از یک فرزند و در بهترین حالت بیش از ۲ فرزند را نمی‌دهد.

نمی‌توان در جامعه مرد موفق را مرد دارای مسکن و ماشین و مدرک دانست و زن موفق را زن دارای تحصیلات عالی و استقلال مالی معرفی کرد و همزمان از آن‌ها خواست خانواده پر فرزند هم تشکیل دهند

استقلال مالی مثالی از ساختارهایی بود که کاهش جمعیت را بازتولید می‌کنند. در حال حاضر اگر به مسیر حیات یک شهروند در کشور نگاه کنیم، می‌بینیم که مهم‌ترین سال‌های باروری یک فرد اعم از مرد یا زن، در دانشگاه طی می‌شود. مردان به عنوان عامل اصلی تشکیل خانواده، مجبورند سال‌های زیادی را صرف تحصیل و بعد دوره خدمت سربازی کنند و پس از آن تازه وارد بازار کار شوند. یا دختری که مجبور است مهم‌ترین سال‌های باروری خود را ناچاراً به خاطر سخت‌گیری‌ و غیرمنعطف بودن نظام آموزشی از ازدواج دور بماند یا فرزندآوری را به تعویق بیندازد.

این الگوی کلی حاکم بر کشور است. مقصود از این گزاره‌ها حذف تحصیل یا سربازی نیست، بلکه باز طراحی این دو ساختار است به طوری که باعث تعارض نقش‌ها نشود. نمی‌توان در جامعه مرد موفق را مرد دارای مسکن و ماشین و مدرک دانست و زن موفق را زن دارای تحصیلات عالی و استقلال مالی معرفی کرد و همزمان از آن‌ها خواست خانواده پر فرزند هم تشکیل دهند. همزمان جامعه‌ای که می‌خواهد  پس از سال‌ها توقف در زیر سطح جانشینی اکنون به بالای این سطح بازگردد و این بازگشت را به صورت «با ثبات» و نه موقت می‌خواهد، نیاز مبرم و قطعی به اصلاح این ساختارها دارد.مردم ایران فرزند دوست هستند

ایده‌آل‌ها در ایران

در حال حاضر در کشور ما بر اساس چند پژوهشی که در سطح کشور انجام شده، باروری ایده‌آل، یعنی میانگین تعداد فرزندانی که افراد می‌خواهند (نه تعداد فرزندانی که در عمل می‌آورند) بین رقم ۲/۵ تا ۳ است که هر دو بالاتر از سطح جانشینی است. اما باروری واقعی حدودا رقم ۱/۶ تا ۱/۷ قرار دارد. این تفاوت بین ایده‌آل و واقعیت یک پیام مهم دارد: «مردم فرزند می‌خواهند اما نمی‌توانند این خواستن خود را محقق کنند!»

در بسیاری از کشورهای غربی هم باروری ایده‌آل پایین است و هم باروری واقعی. به زبان ساده یعنی مردم نه فرزند می‌خواهند نه فرزند می‌آورند. اما در کشور ما این‌طور نیست. در کشور ما خانواده همچنان پرنفوذترین نهاد اجتماعی محسوب می‌شود. مردم فرزندان بیشتری می‌خواهند اما در عمل کم فرزند می‌آورند. چیزی در این بین هست که اجازه تحقق این ایده‌آل ها را نمی‌‌دهد و آن همان ساختارهایی هستند که کاهش جمعیت را بازتولید می‌کنند. ساختارهای ضدخانواده‌ای که باید به دوستدار خانواده تغییر جهت دهند.

ارسال نظرات