جبهه اصلاحات تبدیل به حزب براندازان میشود؟
با تائید صلاحیت بخش قابلتوجهی از نامزدهای انتخاباتی جناح چپ جبهه اصلاحات دو شقه شده است، برخی از اصلاحطلبان مشارکتجو ضمن بررسی وضعیت انتخاباتی موجود از نیروی میانهای شامل اصلاحطلبان و اعتدالیون سخن به میان میآورند که به دنبال برجستهسازی دال «زندگی معمولی» میباشند و تصریح دارند که بنا به دلایلی حتماً به لیست آنان رأی خواهند داد.
این بخش از اصلاحطلبان با پیشبینی مشارکت حدود چهلدرصدی کل کشور و بیستدرصدی در تهران مدعی هستند که نتایج بررسی صلاحیتها نشان داده که میتوان با تشکیل یک کمپین انتخاباتی به یک فراکسیون قابلتوجه در مجلس رسید.
این بخش از اصلاحطلبان مشارکتجو با طرح این پرسش که با توجه به مشارکت قابلتوجه در انتخابات آرایش سیاسی- انتخاباتی چگونه خواهد بود، تأکیددارند که در انتخابات ۱۴۰۲ رقابت بین اصلاحطلبان و اصولگرایان نیست.
اصلاحطلبان مشارکتجو در ادامه با طرح پرسش دیگری مبنی بر اینکه «آیا آن چهلدرصدی که در کل کشور احتمالاً در انتخابات شرکت میکنند، در میان نیروهای سیاسی حاضر درصحنه امکان انتخابی ندارند؟»، تصریح میکنند، به نظر میرسد بهجای آرایش سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا یک آرایش سیاسی کمرنگ بین دونیرو شکل بگیرد. یک نیرو همین «اصولگرایان» هستند که در قالب نامهایی متفاوت وارد رقابت انتخاباتی میشوند.
اصلاحطلبان در تحلیل نهایی اعتقاددارند که در فضای سیاسی ایران یک نیروی ژلاتینی هم دارد بهتدریج شکل میگیرد که با ترکیب سیاسی فعلی همراه نیستند، اینها میانهرو هستند و میخواهند تلاش کنند وضع زندگی مردم یک مقدار به «زندگی معمولی» برگردد؛ نامزدهایی مثل مسعود پزشکیان، علی مطهری، محمدباقر نوبخت و غلامرضا تاج گردون از چهرههای شناختهشده این طیف در میان تاییدصلاحیتشدگان هستند.
لیست اصلاحطلبان زیر سایه اغتشاشات
به باور این بخش از اصلاحطلبان، به نظر میرسد آرایش سیاسی در میان افرادی که در انتخابات شرکت میکنند بین دونیرو و برنامه شکل بگیرد؛ نیرویی که دنبال ادامه وضع موجود است و نیرویی که دنبال بازگرداندن یک «زندگی معمولی» برای مردم است. بااینهمه افق سیاست ورزی بهگونهای است که میتوان در میان آن دونیرو، به نیرویی که به بازگرداندن «زندگی معمولی» وعده میدهد، رأی داد و برای رویآوری لیست آنها تلاش کرد.
این بخش از اصلاحطلبان مشارکتجو ضمن بیان انتقادات خود نسبت به حکمرانی موجود و بابیان اینکه در این انتخابات، جریان حاکم همان انحصارگرایی انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ را تکرار کرد، به بیان دلایل مشارکت خود در انتخابات اشارهکرده و تصریح میکنند، به خاطر شرایط لغزنده خاورمیانه و شبح جنگ در بالای سر منطقه، در جریان تبلیغاتی این انتخابات با رسانههای ماهوارهای صهیونیستی نباید همراه شد. اینکه بلوک قدرت در این انتخابات مسئولانه عملنکرده است؛ دلیلی نمیشود نیروهای جامعه مدنی ایران مسئولانه عمل نکنند.
با توجه به مطالب فوق میتوان گفت:
۱-جبهه اصلاحات در شرایط کنونی در وضعیت برزخی بسر برده و شکاف میان اصلاحطلبان تحریمی و مشارکتجو حتی به درون احزاب نیز کشیده شده است بهطوریکه در حزب اتحاد ملت که عمدتاً بر عدم مشارکت تأکیددارند برخی افراد چون حمیدرضا جلائی پور، موافق مشارکت در انتخابات و ارائه لیست انتخاباتی است.
۲- طیف مشارکتجو بر این باور است که اصلاحطلبان و اعتدالیون زمینههای شکلدهی به ائتلاف و ارائه لیست را داشته و میتوانند در انتخابات مسئولانه عمل کنند.
۳- تأکید بر شکلدهی به جریان «زندگی معمولی» بیتردید در بطن و متن خود برگردانی از دیدگاه آصف بیات است که پس از اغتشاشات از جنبش «بازپسگیری زندگی» سخن به میان آورده بود و اکنون طرح «زندگی معمولی» تلاشی است برای بسترسازی بابت انتقاد از مجموعه سیاستهای حاکم و جبهه سازی بابت تشکیل یک جبهه رقیق از مخالفان است.
تحریمیها: تنها راه رستگاری براندازی است!
درحالیکه اصلاحطلبان مشارکتجو سعی دارند روی خط آشوبهای پاییزی لیست انتخاباتی بدهد، در آنسو اصلاحطلبان تحریمی نیز در تلاش هستند تا با تغییر چهارچوب گفتمانی جناح چپ در یک اقدام ضربتی جبهه اصلاحات را بهعنوان یک حزب برانداز تعریف کنند.
بررسیها نشان میدهد اصلاحطلبان ساختاری در شرایط کنونی میکوشند تا دوگانه موجود در جبهه اصلاحات مبنی بر جامعهمحوری- صندوق محوری را به حاشیه رانده و با تعریف جبهه اصلاحات بهعنوان اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی تاکید کنند که دوگانه رسمی در سپهر سیاسی کشور دوگانه «جامعهمحوری» و «حاکمیت محوری» است و بس!
اصلاحطلبان ساختاری بابیان اینکه دوگانه اصلاحطلبی صندوق محور و جامعهمحور از اساس غلط است، تصریح میکنند، هیچ موقع جامعه در مقابل صندوق نیست که سیاست ورزی به جامعه معطوف باشد.
بنا بر تأکید این بخش از اصلاحطلبان، دوگانه اصلی سیاست ورزی معطوف به جامعه و سیاست ورزی معطوف به حاکمیت است که در شکاف بین دولت و ملت خود را ظهور و بروز میدهد، تصریح میکنند، سیاست ورزی جامعهمحور اتکا به قوای منتشر در دل جامعه دارد و از ظرفیتهای جامعه، جامعه مدنی، نیروهای اجتماعی، نیروهای سیاسی که در داخل قدرت و حکومت نیستند برای اعمال سیاست و رویکردهای خود بهره میگیرد.
همچنین دغدغه بسیاری از نیروهای جامعهمحور، احیای نهاد انتخابات است و لذا انتخابات تراز حاکمیتزدایی محسوب میشوند و برای حفظ تعامل با حاکمیت، از تنزل جایگاه انتخابات کارکرد واقعی آن پرهیزدارند. این طیف در تعریف سیاست روزی حاکمیت محور نیز تأکید میکنند، این سیاست، اتکا به سازوکارهای داخل دولت دارد و سعی میکند پیوندهای خود را با حکومت برقرار نگه دارد.
جریان حاکمیتمحور در معرض نقد یا شائبه مواجهه بدون توجیه، عادت آلود و مناسکی با انتخابات و کنار آمدن با بیهوده گرایی و تبدیلشدن به باکسر در سیاست ورزی است که منجر بهنوعی عمل زدگی فاقد راهبرد، اراده گرا، بینتیجه، سر مایهسوز و تثبیتکنندهٔ روند اضمحلال نهاد انتخابات بهواسطه عادیسازی سیاستهای انتخاباتی جریان حاکم میشود و نهایتاً، خود نیز قربانی خواهد شد.
گفتنی است تحریمیها بابیان مطالب فوق میکوشند تا بهاصطلاح خود را نماینده راستین مردم تعریف کرده و حضور خود در قدرت را به نمایندگی از مردم تعریف کنند، پیشفرض تحریمیها این است که عملاً دوگانه «مردم- اصلاحطلبان» در برابر حاکمیت را انگاره سازی کنند، این طیف همچنین اصلاحطلبان خواهان مشارکت در مردم را بهعنوان نمایندگان حاکمیت در جامعه تصویرسازی میکنند.