۱۵ تير ۱۳۹۲ - ۱۶:۰۲
کد خبر: ۱۷۴۹۲۵

چالش‌های کنترل جمعیت در رادیو معارف بررسی شد

خبرگزاری رسا ـ رادیو معارف در قسمت‌های اخیر برنامه «پرسمان خانواده» به موضوع چالش‌های کنترل جمعیت و راهکارهای پیشگیری از آن پرداخته است.
حجت‌الاسلام محسن عباسي
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از روابط عمومی رادیو معارف، برنامه «پرسمان خانواده» رادیو معارف، در قسمت‌های اخیر برنامه با حضور خود حجت‌الاسلام محسن عباسی به موضوع چالش‌های کنترل جمعیت و راهکارهای پیشگیری از آن پرداخته است.
حجت‌الاسلام محسن عباسی ولدی از سال 1388 فعالیت خود را با رسانه ملی با حضور در برنامه پرسمان خانواده رادیو معارف آغاز کرد. مباحث ایشان اکنون یکی از مباحث پرمخاطب این رادیو محسوب می‌شود.
در ذیل مشروح این گفتگو را می‌خوانید:
سؤال: جناب آقای عباسی! شما از اسفند سال گذشته در رادیو معارف یک بحث چالشی شروع کردید با عنوان «زن؛ خانه‌داری یا اشتغال» که استقبال خوبی از آن شد و البته مخالفان جدی و محکمی هم داشت. حالا هم بدون آن که وقفه‌ای در میان بحث‌های چالشی بیفتد، بحث دیگری را شروع کرده‌اید که شاید یکی از چالشی‌ترین بحث‌های روز باشد؛ «بحث کنترل جمعیت» قبل از هر چیز دوست دارم تحلیل شما را از چالشی بودن این بحث‌ها بدانم؛ یعنی چرا وقتی این بحث‌ها وارد رسانه می‌شود این اندازه چالشی می‌شود؟
این جمله را مخاطبان بنده در برنامه‌ها زیاد شنیده‌اند که ما هیچ گاه نباید نقطه‌ای را که در آن هستیم نقطه مطلوب بدانیم. باید به نقطه ایده‌آل فکر کنیم و برای رسیدن به آن برنامه داشته باشیم. وقتی مخاطب به نقطه‌ای که در آن هست و نقطه مطلوب هم نیست عادت کرد و یا معتقد شد، آن وقت است که وقتی شما نقطه مطلوب را نشانش می‌دهی با شما دچار چالش می‌شود. این چالش نه تنها بد نیست؛ بلکه به عقیده من خوب هم هست. مخاطب تا شبهات و انتقادات خود را درباره موضوعی که خلاف عادت یا اعتقاد او است بیان نکند، به نتیجه مطلوب نمی‌رسد. تعریف من هم از نتیجه مطلوب آن است که مخاطب نقطه مطلوب را از نظر اعتقادی بپذیرد و در عمل هم به آن پایبند باشد.
یک حقیقت غیر قابل انکاری که در جامعه ما وجود دارد و آن این که اگر روند رشد جمعیت همین طور پیش برود، ما در آینده از نظر جمعیتی دچار مشکلات جدی می‌شویم؛ این ادعا دلایل مختلفی دارد که ما در برنامه آن را بیان می‌کنیم و نیازی نیست که در این مصاحبه به آن بپردازیم. اما از سویی دیگر مردم به فرزند کم عادت کرده‌اند و قشر قابل توجهی هم از نظر فکری معتقدند که نباید بیش از یکی یا دو تا فرزند داشت. پس خیلی طبیعی است که بحث کنترل فرزند یک بحث چالشی باشد.
آقای عباسی شما می‌گویید که مردم عادت به فرزند کمتر کرده‌اند. درباره این عادت کمی بیشتر توضیح بدهید.
بحث کنترل جمعیت در برنامه پرسمان تربیتی خانواده زیر مجموعه بحث‌های سبک زندگی است که مدت‌ها است در این برنامه پی گرفته می‌شود. ما باید بپذیریم که سبک زندگی ما تغییر کرده، یکی از اصلی‌ترین مؤلفه‌های سبک زندگی در دنیای امروز ما اصیل شدن رفاه و راحتی است. رفاهی که در دنیای ما اصل شده رفاه مادی هم هست. از نگاه برخی از مردم فرزنددار شدن به سختی افتادن است که با رفاه مادی منافات دارد. اما از سوی دیگر غریزه انسان تمایل به فرزنددار شدن دارد؛ پس باید به اندازه‌ای از فرزند بسنده کرد که نه غریزه انسان بی‌پاسخ بماند و نه رفاه او زیر سؤال برود؛ در نتیجه باید به یک یا دو فرزند بسنده کرد.
البته ما در برنامه گفته‌ایم و باز هم خواهیم گفت که اولا از نگاه دین رفاه نه تنها اصیل نیست، دست یافتنی هم نیست؛ ثانیا فرزند کمتر شاید در برخی از ابعاد، رفاه مادی را به ارمغان بیاورد؛ اما در کل فرزند کمتر با رفاه مادی و این دنیا هم سازگار نیست. این نکته را قبل از آن که سؤال بعدی را بپرسید تذکر دهم که من در این مصاحبه بنا ندارم از دلایلم حرف بزنم چون آن‌ها مفصل هستند. امیدوارم خوانندگان شما برنامه را پیگیری کنند تا با دلایل بنده هم آشنا شوند.
جناب استاد فکر می‌کنم مهم‌تر از قشری که عادت به فرزند کمتر کرده‌اند، دسته‌ای باشند که معتقدند باید فرزند کمتر داشت. دلایل چنین اعتقادی چیست؟
دلایل این دسته بسیار متفاوت است؛ اما شاید دو دلیل از اصلی‌ترین دلایل این باشد:
1 - بحث اقتصادی. این‌ها می گویند: جمعیت زیاد یک جامعه وقتی فقیر باشند، نه تنها فرصتی را برای آن جامعه تولید نمی‌کنند؛ بلکه تهدیدی برای آن جامعه محسوب می‌شوند در حالی که اوضاع اقتصادی کنونی ما پاسخ‌گوی جمعیت فعلی ما نیست، چرا باید به فکر زیاد شدن جمعیت‌مان باشیم.
2 - بحث تربیت .این‌ها معتقدند که فرزند کمتر فرصت بیشتری را برای تربیت فرزندان تولید می‌کند. وقتی فرزندان زیاد شوند به صورت طبیعی وقت و حوصله پدر و مادر تقسیم شده در نتیجه وقت اختصاص یافته به هر کدام از بچه‌ها کم می‌شود. البته دلایل دیگری هم هست که ما درباره تک تک این‌ها به یاری خدا حرف خواهیم زد. اما همین قدر باید گقت که چنین اعتقادی هم درباره تربیت و هم درباره اقتصاد اشتباه است؛ یعنی نه کم بودن جمعیت مساوی با قوت اقتصاد است و نه زیاد شدن آن نسبت مستقیمی با ضعف اقتصاد دارد. اتفاقا در برخی از موارد بر عکس است؛ یعنی جمعیت کم اقتصاد جامعه را ضعیف و جمعیت زیاد اقتصاد جامعه را قوی می‌کند. درباره تربیت هم باید گفت که کم بودن جمعیت فرزندان به شدت روی تربیت آن‌ها تأثیر منفی می‌گذارد؛ البته مقصود من از تربیت، تربیت دینی است؛ نه تربیتی که در خوراندن و پوشاندن و تأمین زمینه تحصیل خلاصه می‌شود.
استاد عباسی اگر چه شما دلایل ادعاهای خودتان را بیان نمی‌کنید و آن را به مباحث برنامه واگذار می‌کنید؛ اما اگر ممکن است درباره اقتصاد کمی بیشتر توضیح بدهید. چون واقعا هضم آن برای بسیاری از افراد سخت است. مثلا وقتی بیکاری در جامعه ما موج می‌زند و برای جوانان فعلی موقعیت شغلی محدود است، چگونه می‌توان شغل جوانان آینده را تأمین کرد.
اتفاقا این پرسش در برنامه مطرح شد و به صورت مفصل به آن پاسخ دادیم که خلاصه‌اش را در این جا بیان می‌کنم؛ اما قبل از آن باید این نکته مهم را گوشزد کنم که در بحث افزایش جمعیت باید با آینده نگری قضاوت کرد. بنده قبول دارم که ما امروز مشکل اشتغال داریم، اما اگر همین طور پیش برویم در آینده‌ای نه چندان دور مشکل نیروی کار خواهیم داشت. زیرا وقتی متوسط سنی جامعه‌ای بالا رفت به صورت طبیعی نیروی کار که تولید کننده است کم شده و نیروی سالخورده و بازنشسته که مصرف کننده هست زیاد می‌شود. آن وقت است که تناسبی بین تولید ثروت و مصرف آن نخواهد بود. یک بازنشسته کار خود را کرده و دیگر این نظام حکومتی است که باید به او خدمات بدهد. حق هم هست؛ اما در همه نظام‌های اقتصادی، خدماتی که به بازنشسته داده می‌شود از طریق ثروتی است که نیروی کار تولید می‌کند.
فراموش نکنید که تنها دلیل بیکاری بالا بودن جمعیت نیست که با کم شدن جمعیت مشکل آن حل شود. درست است که ما در دهه شصت یک رشد جمعیتی قابل توجه داشتیم که به جهت عدم استفاده از منابع عظیم موجود در کشور نتوانستیم در امروزی که اینها به سن اشتغال رسیده‌اند به اندازه کافی شغلی برایشان دست و پا کنیم؛ اما در حال حاضر یک اشتباه دیگر در حال انجام است و آن این که بدون توجه به آینده رشد جمعیتی ما به گونه‌ای است که در آینده‌ای نه چندان دور جمعیت ما به جمعیتی سالمند تبدیل خواهد شد که در آن زمان ما با مشکل نیروی کار مواجه خواهیم شد. این آینده‌ای که ما دربار? آن حرف می‌زنیم آینده دوری نیست.
برآوردهای آماری نشان می‌دهد که اگر همین طور روند رشد جمعیت درایران ادامه پیدا کند در سال 1420 ما حدود 95 میلیون جمعیت خواهیم داشت که 47درصد آن‌ها سالمند خواهد بود. از نظر تعریف سازمان بهداشت جهانی(WHO) شصت سالگی سن سالمندی است؛ یعنی ما حدود بیست و هشت سال دیگر، حدود چهل و چهار میلیون ششصد و پنجاه نفر از جمعیت کشورمان را جمعیت بالای شصت سال تشکیل می‌دهد.
در جامعه‌ای که توان تولید هست؛ اما نیروی کار نیست و در عین حال جمعیتی که مصرف کننده هستند و باید به آنان خدمات داده شود، زیادتر از میزان تولید هستند، باید نیروی کار وارد شود. وارد کردن نیروی کار به جامعه یک مشکل بسیار بزرگ دارد. وقتی نیروی کار وارد جامعه‌ای شد، تنها کار خود را وارد جامعه نمی‌کند فرهنگ خود را هم وارد می‌کند. شما در شهرهایی که مسافر رفت و آمد زیادی دارد می‌بینید که فرهنگ‌شان تحت الشعاع این مسافرت‌ها است. وقتی مسافرت فرهنگ یک شهر را می‌تواند تحت الشعاع قرار دهد، مطمئنا مهاجرت تأثیر بسیار بیش‌تری روی این مسأله دارد.
یک نکته بسیار مهم دیگر هم در این میان هست و آن این که با توجه به آمار رسمی، تعداد بیکاران در ایران بین سه تا سه و نیم میلیون نفر برآورد شده است و برخی هم معتقدند که دستکاری معیار بیکاری موجب شده آمار بیکاری در ایران این انداره باشد؛ در حالی که واقعا بیشتر از چهار میلیون بیکار در جامعه داریم. در بدبینانه‌ترین حالت ما فرض می‌کنیم پنج میلیون بیکار داشته باشیم.
در حوالی سال 65 حدود ده میلیون خانوار داریم که در همان حوالی متوسط تعداد فرزندان در هر خانواده بین شش تا شش و نیم فرزند بوده است که الان این‌ها جزء جمعیت جویای کار ما نیز محسوب می‌شود. ما اگر از خانواری به طور متوسط نیم فرزند کم می‌کردیم الان مشکل اشتغال نداشتیم.
جناب آقای عباسی شاید مخاطبان ما دوست داشته باشند که بدانند در برنامه پرسمان خانواده شما به چه پرسش‌هایی درباره کنترل جمعیت جواب می‌دهید.
البته برنامه ما همان طور که از اسمش پیدا است مخاطب محور است؛ یعنی مخاطب پرسش می‌کند و ما هم جواب می‌دهیم؛ اما در همین دو برنامه پرسش‌های متعددی به ما رسیده که ما به تدریج در برنامه‌های مختلف به آن‌ها پاسخ خواهیم داد که به عنوان نمونه به آنان اشاره می‌کنم:
ـ تورم در جامعه ما یک واقعیت است، فرزند بیشتر دغدغه‌های اقتصادی بیشتری را تولید می‌کند؛ پس چرا در موقعیت فعلی باید به فکر افزایش جمعیت بود.
ـ آنچه مهم است کیفیت جمعیت است نه کمیت، چرا به جای تبلیغ در جهت افزایش کیفیت جمعیت مردم را به افزایش کمی آن تشویق می‌کنید.
ـ زنان امروز بنیه ضعیف‌تری نسبت به زنان گذشته دارند. شما در بحث جمعیت به این مسأله هم فکر کرده‌اید.
ـ لازمه افزایش جمعیت، ازدواج به هنگام است، وقتی سن ازدواج در جامعه ما بالا می‌رود به صورت طبیعی جمعیت کاهش پیدا می‌کند، زیرا وقتی یک دختر در سن سی سالگی ازدواج می‌کند و بنا به توصیه پرشکان هم پس از سن سی و پنج سالگی نباید باردار شود، به طور طبیعی نمی‌تواند بیش از یک یا دو فرزند بیاورد. پاسخ شما به این دغدغه چیست؟
ـ این واقعیت قابل انکار نیست که منابع زمین محدود است، منابع محدود هم پاسخ‌گوی جمعیت محدود است. پس نباید در زمینی که منابع محدودی دارد از افزایش جمعیت حرف زد.
ـ تربیت بچه‌ها کار آسانی نیست. هر چقدر بیشتر سخت‌تر. آیا درباره تربیت بچه‌های بیشتر هم طرحی دارید؟
ـ فکر نمی‌کنید در زندگی‌های آپارتمانی امروزی سخن گفتن از افزایش جمعیت بیهوده است؟
به عنوان آخرین سؤال آقای عباسی چند فرزند دارد؟
چهار تا. سه تا پسر یه دختر گل که امیدوارم بیشتر هم بشوند. خودم که دوست دارم تا خدا چه بخواهد.
علاقه‌مندان به کسب اطلاعات بیشتر و دریافت قسمت‌های پخش شده می‌توانند به صفحه اختصاصی برنامه «پرسمان خانواده» در سایت رادیو معارف مراجعه کنند./9191/د101/ی
ارسال نظرات