۰۴ آذر ۱۳۹۳ - ۲۱:۱۱
کد خبر: ۲۳۲۶۹۰

چرا رفتار شهید رجایی در مقابل عرف دیپلماتیک قرار داشت؟

خبرگزاری رسا ـ شهید رجایی حضورش در شورای امنیت را به‌منظور داد‌خواهی و یا انتظار دفع تجاوز ندانست، وی به دلیل باور به اصول انقلابی، به نهادهای بین‌المللی بی­اعتماد بود و بر این اساس، در سخنرانی خود، شورای امنیت را به دلیل پذیرش حق و‌تو برای زور‌مندان، از خدمت جدی به ملل محروم و مستضعف جهان ناتوان نامید.
شهيد رجايي

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، 26مهر 1359 محمدعلی رجایی، نخست‌وزیر وقت جمهوری اسلامی ایران، در جلسه‌ی ویژه‌ی شورای امنیت سازمان ملل متحد در نیویورک سخنرانی کرد. حضور وی تنها پس از بیست‌وشش روز از آغاز جنگ تحمیلی و عقب‌نشینی مداوم ایران در این مقطع و تداوم بحران گروگانهای آمریکایی، میتوانست فرصت مناسبی از لحاظ دیپلماسی برای مذاکره و گفت‌وگو با طرف آمریکایی باشد، اما اولویت اصول و ارزشهای انقلاب بر اصول دیپلماتیک، موجب شد تا این حضور، تریبونی برای فریادهای فروخفته‌ی ملتی انقلابی باشد. این نوشتار قصد واکاوی این رویداد و چراییها و چگونگیهایش را دارد.

 

مروری بر یک سفر

نخستین موضع‌گیری شورای امنیت سازمان ملل پیرامون تجاوز آشکار عراق به ایران، صدور بیانیهای در اول مهر 1359 بود. موضعی بیاثر که این شورا را واداشت تا در تاریخ 6 مهر 1359 به اتفاق آرا، قطعنامه‌ی 479 را درباره‌ی برقراری آتش‌بس بین ایران و عراق تصویب کند. عدم پذیرش این قطعنامه از سوی ایران، موجب شد تا دبیر‌کل سازمان ملل خواستار اعزام هیئتی از ایران به این شورا شود. محمدعلی رجایی، نخست‌وزیر، چند روز پس از طرح این قطعنامه، تصمیم گرفت تا به شورای امنیت رفته و نقطه‌نظر دولت ایران را بیان نماید. وی عصر روز پنج‌شنبه، بیست‌وپنجم مهرماه 59، از مناطق جنگی با هواپیما وارد فرودگاه مهرآباد و پس از انجام مصاحبه مطبوعاتی، عازم نیویورک شد. این سفر اما دو رویداد مهم را در حافظهی ایرانیان ثبت و ضبط کرد:

 

درخواست مذاکره حول آزادی گروگانهای آمریکایی

پیش از سخنرانی در شورای امنیت، رجایی با کورت والدهایم، دبیرکل وقت سازمان ملل، به گفت‌وگو نشست. والدهایم با اینکه حضور رجایی در جلسه‌‌ی شورای امنیت را به معنای آمادگی ایران و عراق برای مذاکره ندانست، اما آن را گامی مثبت برای آغاز این فرآیند و امکان مذاکره پیرامون مسائل دیگری نظیر مسئله‌‌ی گروگان‏‌ها‌ی آمریکایی عنوان کرد. دبیرکل سازمان ملل، که گویی از سوی کارتر مأموریت یافته بود هیئت ایرانی را برای مذاکره راضی کند، با طرح ماجرای گروگان‌گیری، آن را عاملی در جهت انزوای ایران دانست و گفت که ایران برای حل مشکلاتش لازم است از این انزوا خارج شود.

 

اظهارات والدهایم، که به‌صورت ضمنی پیش کشیدن مذاکره با آمریکا و شاید سازش را در خود پنهان داشت، با پاسخ صریح، قاطع و بازدارنده از سوی رجایی مواجه شد. رجایی انزوای ایران را یک امر طبیعی برای هر انقلاب مکتبی دانست و آن را تقابل با دولتهایی عنوان کرد «که منافع چپاول‌گرانه در ایران داشتند.» وی قاطعانه گفت: «ما به این نتیجه رسیده‌ایم که تا ساختن یک ایران مستقل و مترقی و آزاد، در رابطه با معیارهای انقلابی، این انزوا تا حدودی اجتناب‌ناپذیر است.»(1)

 

افزون بر این، رجایی با صراحت اعلام داشت سفر وی به سازمان ملل، ارتباطی با مسئله گروگان‏‌ها ندارد و پیرامون این مسئله، ملت ایران و مجلس شورای اسلامی تصمیم می‏‌گیرند. شهید رجایی در این دیدار از موضعی فعال، سیاست‌های آمریکا، به‌خصوص در بزرگ‌نمایی مسئله‌ی گروگانها و پنهان‌سازی اقداماتش در تضییع حق ملت ایران را به چالش کشید. پاسخ محکم و قاطع رجایی به این درخواست، موجب شد تا تلاش دبیرکل اثرگذار نباشد و مسئله‌ی گروگانهای آمریکایی در سطحی خرد و مذاکره با آمریکا در سطح کل به مسئله‌ی ملی تعبیر شود که حتی نخست‌وزیر بدون مقدمه نتواند برای آن تصمیم‌گیری نماید.

 

سخنرانی رجایی در شورای امنیت

رجایی در روز 26 مهر 1359، ساعت یک و 45 دقیقه به وقت ایران، در جلسه‌‌‌ی شورای امنیت سخنرانی کرد. او در این سخنان به اقدامات عراق، نظیر انهدام مناطق مسکونی، از جمله بیمارستان‌‏ها و مراکز آموزشی و کشتار مردم، غارت منازل و حتی تجاوز بی‌‌‌شرمانه به زنان در بعضی نقاط، اسارت، شکنجه و قتل افراد غیر‌نظامی اشاره کرد. وی سکوت مدعیان انسانیت و بیطرفان در جنگ را مورد انتقاد قرار داد و گفت: «من صریحاً اعلام می‌‏کنم که ملت ما مصمم است حتی با دنبال ‌کردن یک جنگ طولانی و مردمی، نه تنها متجاوزین را سر جای خود بنشانند، بلکه با این عمل خود، ملت برادر و مسلمان عراق را نیز به ماهیت رژیم ضد‌مردمی و وابسته‌‌ی صدام هرچه بیشتر آشنا سازد و نیز جوابی دندان‏‌شکن به آمریکا بدهد که مستقیم و غیرمستقیم به دولت بعث عراق کمک می‌‏نماید…»(2)

 

رجایی انگیزه‌‌ی خود را از شرکت در جلسه‌‌ی شورای امنیت، «رساندن‌ ندای مظلومیت ملت مسلمان و به‌‏پا‌‌خاسته‌‌ی ایران به گوش مردم سراسر جهان و هشدار به آن‌‌ها از جانب خطر سرکوب انقلاب و بازتاب آن بر مبارزات کلیه‌‌ی خلق‏‌های دربند» عنوان کرد. وی دادخواهی و یا انتظار دفع تجاوز را سبب و انگیزه‌ی شرکت خود در جلسه ندانست.(3)

 

پس از انعکاس سخنان شهید رجایی در کنفرانس نخست در رسانههای آمریکایی، شهید رجایی در کنفرانس دوم هم حاضر شد و مواضع جمهوری اسلامی را در باب گروگانها و سیاست خارجی تشریح کرد. در همین کنفرانس بود که او ضمن تأکید بر سلامتی کامل گروگان‌ها و رفتار مناسب با آن‌ها گفت: «من به مدت دو سال در زندان‌های رژیم شاه معدوم زندانی کارتر و آمریکا بودم. آثار شکنجه و سختی‌هایی که در زندان بر من روا شد بعد از چهار سال، هنوز بر بدنم نمایان است.» سپس در حالی که آثار باقی‌مانده از شکنجه‌های رژیم آمریکایی شاه بر پایش را به خبرنگاران نشانی می‌داد گفت: «من دو سال تمام ضربات شلاقهای کارتر را بر پای خود احساس کردم و این در حالی است که ما با گروگان‌ها در جاسوسخانه، رفتاری کاملاً انسانی داریم.» انتقاد به سیاست-های حمایتگرانه‌ی آمریکا از شاه، همراه با به رخ کشیدن آثار شکنجه، یکی دیگر از اقدامات رجایی در سفر به نیویورک بود که اوج نمود گفتمان انقلاب اسلامی محسوب میشد. وی همچنین بارها در این سفر با تأکید بر تجاوز عراق به ایران به‌عنوان آغازگر حمله و تحمیل‌کننده‌ی جنگ میان دو کشور، تأکید کرد که «پایان عادلانه‌ی جنگ، جز با سرکوب و مجازات تجاوزگر امکان‌پذیر نخواهد بود.»(4)

 

هرچند رجایی پیش از سفر به نیویورک در جبهه حضور داشت و از شرایط و وضعیت جنگ آگاه بود، اما حاضر نشد کمی از آرمانها و اصول انقلابی بگذرد و در موضع ضعف به کنشگر بین‌المللی اجازه‌ی صحبت پیرامون بحران گروگانهای آمریکایی را بدهد. مسئلهای که شاید حل آن میتوانست به بهبود شرایط ایران در آن مقطع بینجامد. چرایی این امر را باید در چگونگی سیاست خارجی ایران در آن شرایط و شخصیت انقلابی شهید رجایی جست‌وجو کرد.

 

چرایی‌ها و زمینه‌ها

چرایی رفتار شهید رجایی در سازمان ملل، در نظم انقلابی حاکم بر گفتمان جمهوری اسلامی و شخصیت سیاسی وی ریشه دارد. سفر رجایی به نیویورک در شرایطی انجام شد که فضای انقلابی بر کشور حاکم بود. انقلاب اسلامی ایران خود گفتمان نوینی را ایجاد کرده بود که دو گفتمان شرقی و غربی را نفی میکرد. سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در این دوران و به‌خصوص با آغاز جنگ تحمیلی، دارای مختصات ویژهای چون نفی سلطه‌گری و سلطه‌پذیری و نیز استکبارستیزی برمبنای اصول نه شرقی نه غربی، رابطه با ملتها از راه حمایت از جنبش-های آزادی‌بخش و دفاع از مسلمانان، توسعه‌ی روابط با کشورهای انقلابی و بدبینی و بی‌اعتمادی به سازمان-های بین‌المللی بود.(5)

 

هرچند در مقطع زمانی مورد بررسی این نوشتار و ریاست‌جمهوری بنی‌صدر، همان سیاست موازنه‌ی منفی دولت موقت پیگیری میگردید، اما رجایی به‌عنوان یک کنشگر انقلابی برمبنای این اصول که با منش و ایدئولوژی وی همسان بود، به نیویورک رفت و بنابراین با چنین مختصاتی تصمیم‌گیری و عمل کرد. بر این مبنا بود که حضورش را به‌منظور داد‌خواهی و یا انتظار دفع تجاوز ندانست. وی به دلیل همان منش و باور به اصول انقلابی، به نهادهای بین‌المللی بیاعتماد و بدبین بود؛ چراکه آن را ساخته و پرداخته‌ی قدرتهای بزرگ میدانست.

 

رجایی بر این اساس، در سخنرانی خود، با صراحت شورای امنیت را به دلیل پذیرش حق و‌تو برای زور‌مندان و دارا بودن مشکلات دیگر، از خدمت جدی به ملل محروم و مستضعف جهان ناتوان نامید. همچنین با اشاره به گذشته‌‌ی این شورا، تأکید کرد در مواردی نیز که این شورا قادر به اتخاذ تصمیمات اصولی تحت فشار افکار عمومی جهان گردیده، باز هم تحت تأثیر مخالفت یک یا چند ابرقدرت، ضمانت اجرایی برای تصمیمات مزبور نیافته است. بنابراین وی مشروعیت و اقتدار این سازمان را به چالش میکشد.

 

افزون بر این، اصول اندیشه‌ی رجایی برمبنای اصل توحید قرار داشت. وی تمام مواضع و دیدگاه‌های خود را حتی در زمینههای سیاسی و اقتصادی، از این اصل استخراج می‌کرد. نگرش رجایی به جنگ تحمیلی و دفاع مقدس نیز برمبنای منظومه‌‌ی فکری ایدئولوژیک توحید‌محور او بود و بر همین اساس، معتقد بود که بایستی همه‌‌ی اعمالمان تبیین اعتقادی داشته باشد. با تعریف چنین شاخصهای است که رفتار وی در مقابل عرف دیپلماتیک قرار میگیرد و حتی شرایط فراهم‌آمده برای کسب نتیجه‌ی بهتر در شرایط جنگ، او را به عقب‌نشینی وانمیدارد. رجایی جنگ تحمیلی را تداوم سیاست آمریکا در مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران و برای نابودی آن و خاموش ‌کردن نور خدا می‏‌دانست که به ایران تابیده است. پس طبیعی است که درخواست برای مذاکره پیرامون گروگانهای آمریکایی را در چنین شرایطی نپذیرد.

 

به همین دلیل، شاید برخی شهید رجایی را سیاست‌مداری به معنای عرف سیاسی نمیدانند. این نظر با توجه به منش و روش وی عینیت مییابد. منشی که او را انسان حقیقت‌گوی مسلمان و متعهد نشان میدهد. کیومرث صابری فومنی در این‌باره به پاسخ شهید رجایی در مقابل تبریک فرانسوا میتران به مناسبت ریاست‌جمهوری رجایی اشاره می-کند. رجایی در پاسخ تبریک فرانسوا میتران از عدم اعتقاد خویش به عرف دیپلماسی سخن می‌گوید و می-افزاید از سویی به عراق میراژ میدهید و از سویی به من به‌عنوان ریاست‌جمهور ایرانِ مورد تهاجم عراق تبریک میگویید. این دو کار شما یکی درست و دیگری نادرست است. با توجه به این موارد، میتوان گریز وی از گفت‌وگو در موضوع آزادی گروگانها را تأکید بر رفتاری انقلابی و دوری از سازش حتی در شرایط نامطلوب جنگ عنوان کرد.

 

فرجام سخن

در ارزیابی این رویداد، باید از حلول انقلاب در شخصیتهای سیاسی آن زمان ایران سخن گفت. ماهیت انقلاب اسلامی با نظم بین‌الملل و عرف دیپلماسی ناهمخوان و ناسازگار بود؛ چراکه دومی را زاییده‌ی اولی میپنداشت. اصول حاکم بر سیاست خارجی آن زمان و به‌ویژه منش انقلابی شهید رجایی، رفتاری غیر از این را نمیپسندید. در نگرش انقلابی، شورای امنیت نمود گفتمان قدرتهای بزرگ است که خود در عقب‌ماندگی کشورهای ضعیف نقش دارند و بنابراین نمیتوانند به محلی برای تعامل و مذاکره بدل شوند. شهید رجایی با باوری مذهبی و انقلابی، کنشگر فعال چنین گفتمانی بود و از این منظومه‌ی معانی هویت یافته بود. بدین ترتیب، باید شهید رجایی را مصداق یک مبارز انقلابی و متعهد دانست که در برابر نظم موجود، از نظمی بدیل، انقلابی و اسلامی پشتیبانی میکند./837/د101/ی

 

پی‌نوشت‌ها

[1]. فرزند ملت در آیینه‌ی انقلاب اسلامی (مجموعه‌ی سخنرانی‌ها، مصاحبه‌ها و پیام‌های شهید رجایی)، جلد اول، نشر وزارت ارشاد اسلامی، بهمن 1361.

[2]. اکبر هاشمی رفسنجانی، انقلاب در بحران، کارنامه و خاطرات سال 1359، به کوشش عباس بشیری، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، 1383، ص 259٫

[3]. شهید رجایی اسوه‌ی صبر و استقامت، همان.

[4]. روزنامه‌ی کیهان، 26 مهر 1359٫

[5]. دهقانی فیروزآبادی، همان، ص 353٫

منبع : پایگاه تحلیلی تبینی برهان

 

ارسال نظرات