۱۹ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۷
کد خبر: ۲۸۶۷۴۳

تفاوت ماهوی انقلاب ایران با سایر انقلاب‌ها در دیدگاه آیت الله مصباح یزدی

خبرگزاری رسا ـ آیت‌الله مصباح یزدی در تبیین تفاوت ماهوی انقلاب ایران با سایر انقلاب‌ها بر این اعتقاد است که شباهت‌های بین انقلاب اسلامی با انقلاب‌های مارکسیستی، سوسیالیستی و لیبرالیستی موجود در عالم، عرضی است؛ اما از نظر ماهیت، به‌طور کامل با هم فرق دارند.
 آيت الله مصباح يزدي

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا،  با توجه به اینکه جوان‌ها امروز مسائل زندگی‌شان آنقدر زیاد است که کمتر فرصت دارند به تاریخ انقلاب‌ها و مسائل این‌چنینی بیندیشند و مطالعه کنند، مگر اینکه رشته تحصیلی آنها اقتضاء کند، این پرسش را مطرح می‌سازم که آیا انقلاب ایران واقعا با انقلاب‌های دیگر که در هر جایی اتفاق افتاده است، اختلاف ماهوی دارد یا خیر؟ اگر به یاد داشته باشید، در برخی از کشورهای آمریکای مرکزی، مانند گواتمالا، انقلابی رخ داد که در رأس آن کشیش‌ها بودند؛ در جاهای دیگر نیز عناصر مذهبی در بروز انقلاب‌ها موثر بودند و پیشرفت‌هایی هم کردند. پرسش این است که آیا در ایران نیز انقلابی شبیه انقلاب گواتمالا رخ داد و یک روحانی، به نام امام خمینی، بلاتشبیه مثل کشیش آنجا، به قدرت رسید و البته با توجه به ویژگی‌های خاص کشور، از جهت شرایط اقلیمی، نوع فرهنگ و مذهب مردم، شکل خاص خودش را داشت؛ ولی انقلابی مانند سایر انقلاب‌ها بود که علیه قدرت‌ها و به انگیزه نفع رساندن به مردم و تأمین مصالحشان رخ داد؟ آیا واقعا این‌گونه است، یا اینکه این انقلاب ماهیتاً با انقلاب‌های دیگر فرق می‌کند؟

 

نمی‌دانم چه جوابی در ذهن شما شکل ‌گرفته است؛ ولی همه ما می‌دانیم این انقلاب شباهت‌هایی با انقلاب‌های دیگر دارد؛ مانند اعتصاب‌ها و زدوخوردها و زندان‌ها، تا در نهایت به سقوط یک رژیم می‌انجامد و البته تفاوت‌هایی نیز وجود دارد؛ چه بسا برخی بگویند عده‌ای آخوند سر کار آمدند و مسائلی مانند نمایندگی ولی‌فقیه را مطرح کردند. اما آیا این‌ امور عرضی است و به خاطر شرایط خاص فرهنگی و اقلیمی این انقلاب است، یا این انقلاب با انقلاب‌های دیگر تفاوت ماهوی و اختلاف‌های بنیادی و ریشه‌ای دارد؟ احتمالا اکثریت روشنفکران دانشگاهی ما تصور کنند که اینها خیلی با هم فرقی ندارند؛ این انقلاب مانند انقلاب‌های دیگر، یک حرکت اجتماعی و اعتراض قشری علیه قشر دیگر بود که قدرت را در دست داشتند و ضعف‌هایی نیز داشتند؛ در نتیجه مردم خسته شدند و خواستند آنها را بیرون کنند و عده‌ای دیگر جایشان بیایند. اختلافی که با انقلاب گواتمالا در این حالت فرض می‌شود این است که آنجا چون مسیحی بودند، بیشتر به کلیسا می‌رفتند و اینجا چون مسلمان و شیعه‌اند، به مسجد و حسینیه می‌روند؛ یعنی اینها ویژگی‌های موردی است، وگرنه از نظر ماهیت یکی هستند!

 

به نظر می‌آید اینجا یک مسئله اساسی مطرح است و بسیاری از مشکلاتی که بعد از انقلاب داریم، و اختلاف‌هایی که بین احزاب و گروه‌ها و جناح‌ها و دولت‌های مختلف چپ و راست و میانه وجود دارد به این مسئله مربوط می‌شود که آیا انقلاب‌ ما ویژگی و ماهیت خاصی دارد که باید آن را دنبال کنیم یا این نیز مانند انقلاب‌های دیگر است و اختلاف احزاب هم مثل احزاب در جاهای دیگر است که رأی‌گیری و تظاهرات می‌کنند و در نهایت یک حزب یا گروه می‌برد و دیگری می‌بازد و این چیز تازه‌ای نیست! هر کسی هم باید بکوشد کلاه خودش را نگه دارد! عضو هر حزبی هم، چون منفعتش ایجاب می‌کند، به آنجا می‌رود و عضو می‌شود و از آن دفاع می‌کند تا به منافع خودش برسد؛ همان‌طور که همه دنیا این‌گونه‌اند! آیا مسئله این است، یا این انقلابی که در اینجا واقع شد، با انقلاب‌های دیگر خیلی تفاوت دارد. برخی چنین القا می‌کنند که این انقلاب نیز مانند دیگر انقلاب‌هاست و اندکی تفاوت‌های ظاهری و شکلی دارد؛ و‌گرنه همه دنبال لحاف ملانصرالدین هستند! این حزب یا آن حزب، تفاوتی نمی‌کند؛ همه دنبال این هستند که به ریاست و قدرتی برسند و خودشان و قوم ‌و خویششان به نان و نوایی برسند یا برای نسل‌‌های آینده‌شان فکری کنند و کارخانه‌ها و سرمایه‌هایی بیندوزند؛ منتها شعارهایی می‌دهند که افراد را بیشتر جلب کنند و بیشتر به اینها رأی دهند تا اینها قدرت بیشتری داشته باشند.

 

مشابهت‌های عرَضی و اختلاف‌‌های ذاتی

بسیاری از روشنفکران این‌گونه فکر می‌کنند که اینها نیز مثل هم هستند: کلٌّ یَطلُب صَیْدا اِنما الاختلاف فی الشَّبکات؛ هر دو دنبال یک صید و طعمه می‌گردند؛ فقط دام‌های آنها با یکدیگر فرق می‌کنند. آیا این‌طور است یا این حرکت با حرکت‌های دیگر فرق دارد؟

 

مشابهت‌هایی که این انقلاب با انقلاب‌های دیگر دارد، از نوع عرضی است؛ مانند اینکه دو خط مایل گاهی در یک نقطه به هم نزدیک می‌شوند؛ این نزدیک شدنشان به هم، عرضی است؛ وگرنه مبدأ و منتهای آنها از هم جداست؛ فقط در مسیر، گاهی به هم نزدیک می‌شوند؛ یعنی برخی حرکت‌ها در برخی موارد قریب‌الافق می‌شوند؛ اما این قرب، ذاتی‌ نیست؛ مسأله ذاتی‌، آن اختلاف‌هایی است که در مبدأ و منتها با هم دارند؛ اصل این است که از کجا آغاز می‌شود و به کجا می‌رسد؛ بنابراین نزدیک شدن آنها در بین راه عرضی است؛ یعنی شباهت‌های بین انقلاب اسلامی با انقلاب‌های مارکسیستی، سوسیالیستی و لیبرالیستی موجود در عالم، عرضی است؛ اما از نظر ماهیت، به‌طور کامل با هم فرق دارند.

 

تفاوت اساسی انقلاب اسلامی با دیگر انقلاب‌ها

حال پرسشی را مطرح می‌کنم که جا دارد درباره آن فکر کنید؛ یک فرض این است که اینها با هم فرق اساسی دارند. اگر کسی چنین ادعایی کرد، سؤال می‌شود که چه فرقی دارند. مردم می‌گویند برخی‌ها از سودهای کلان بانکی، رانت‌ها و بیت‌المال سوءاستفاده می‌کنند؛ دیگران نیز همین کارها را می‌کردند؛ پس چه فرقی بین اینهاست؟! در اینجا به طبقه کارگر زور می‌گویند، در آنجا نیز همین است؛ اسلام می‌گوید به طبقه کارگر زور نگوئید، سوسیالیست‌ها و مارکسیست‌ها نیز همین‌ را می‌گفتند؛ پس تفاوت اصلی‌ای میان آنها نیست! فقط در اسلام یک یا علی، یا امام حسین علیهما‌السلام نیز می‌گویند؛ این اختلاف‌ها موردی است؛ وگرنه اصل همان‌هاست و همه دنبال رفاه و خوشی خودشان هستند؛ وقتی عده‌ای خیلی زور می‌گویند، علیه آنها شورش می‌کنند و انقلاب به وجود می‌آید؛ در کشور ما نیز اینچنین بوده است! شواهدی هم می‌آورند که برای مثال، کارگران در فلان جا چه شعار‌هایی دادند و این نشان می‌دهد که آنها نیز دنبال همین‌ها می‌گشتند. من این گرایش را به اکثریت روشنفکران نسبت می‌دهم که این‌چنین فرض می‌‌کنند و لحن کلامشان نیز همین‌هاست؛ این افراد بیشتر بر رونق اقتصادی، رفع تحریم‌ها، بهداشت عمومی و ارائه خدمات به محرومان تأکید می‌کنند و این‌ امور با سایر انقلاب‌ها مشترک است و از نظر ماهیتی با هم تفاوتی ندارند.

 

آیا واقعا این‌گونه است یا اینکه اصل چیز دیگری است و گاهی از این عوامل به ‌منزلة ابزار استفاده می‌شود؛ وگرنه هدف اصلی، تنها مسائل مادی نیست. شواهد فراوانی برای این مسئله وجود دارد. برای مثال، در کشور دیگری که هیچ مرز مشترکی نیز با ما ندارد، جوانی قوی که زندگی خوب و مرفهی دارد، همسر و فرزند دارد، اما برای حمایت از حرم حضرت زینب‌(س)می‌ایستد تا شهید شود و بعد هم جنازه‌اش که پیدا نمی‌شود، خانمش می‌گوید دولت حق ندارد برای تحویل جنازة شوهر من یک ریال از بیت‌المال خرج کند! چون این پول مردم است و باید صرف مردم شود؛ شوهر من شهید شد و هر جا قسمتش باشد، آنجا دفنش می‌کنند! شما حق ندارید از بیت‌المال صرف کنید تا جنازه شوهر من را تحویل بگیرید؛ این یک مسئله شخصی است، اما آن یک ریال برای همه مردم است! آیا این یک حرکت مارکسیستی است؟! آیا اینها از گرسنگی به تنگ آمده بودند که برای جنگیدن به سوریه رفتند؟! آن نوجوان سیزده ساله‌ای که امام گفت رهبر ماست، به خاطر گرسنگی به جنگ رفته بود؟! یا یک انگیزه یا روح دیگری است؟! یکی می‌کوشد یک سیلی کمتر بخورد و دیگری آرزوی شهادت دارد!

 

در دوران عملیات فتح‌المبین، جوانی از اقوام ما شب‌های جمعه به جمکران می‌آمد و تا صبح احیا می‌گرفت و بعد به تهران می‌رفت. مادربزرگش از او پرسیده بود وقتی جمکران می‌روی چه کار می‌کنی؟ برای من دعا می‌کنی؟ گفته بود بله، برای شما دعا می‌کنم. پرسیده بود چه دعایی می‌کنی؟ گفته بود دعا می‌کنم خدا صبرت دهد! نگفته بود دعا می‌کنم بیماری‌ات بهتر یا زندگی‌ات خوب شود؛ یعنی می‌دانم شهید می‌شوم و تو غصه‌دار می‌شوی! از حالا دعا می‌کنم که خدا به تو صبر دهد. آیا این انقلاب سوسیالیستی است؟ این برای رونق اقتصادی و رفع تحریم‌هاست؟ یا اینکه این روحیه موجب این شد که دشمنان چاره‌ای جز تحریم نداشته باشند. آنها متوجه شدند که به هیچ قیمتی نمی‌توان با این مردم جنگید. اگر این‌طور است، این چه نوع انقلاب و چه نوع حرکتی است؟/998/د101/ی

منبع: روزنامه کیهان

ارسال نظرات