نشست نقد نظریه ابتناء در پژوهشگاه علوم انسانی برگزار شد
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، نشست نقد نظریه ابتنا با حضور حجتالاسلام والمسلمین رشاد رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، علیرضا قائمی رییس جهاد دانشگاهی، اعضای هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و دکتر خسرو قبادی رییس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی عصر امروز در محل این پژوهشگاه برگزار شد.
در ابتدای این مراسم خسرو قبادی رییس پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی از روحیه علمی دکتر رشاد تشکر کرد و گفت: با اینکه این نظریه بارها به داوری گذاشته شده و ثبت شده است و نیز در دانشگاههای مختلف مورد نقد و بررسی قرار گرفته است، اما ایشان بازهم این دعوت را پذیرفتهاند.
در ادامه حجتالاسلام والمسلمین علی اکبر رشاد، رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در تشریع نظریه ابتناء گفت: این نظریه در مورد سه جایگاه در معرفت دین است که شامل: حوزه فلسفه دین، در آن صورت که منطق را فهمیدهایم و اگر بنا باشد که ما بپرسیم که چگونه میتوان دین را فهم کرد و چه عواملی میتوانند در فهم ما از دین خدشه وارد کنند، در این صورت با فرض آنچه که الان از دین میفهمیم این نگاه فلسفی است.
حجتالاسلام والمسلمین رشاد گفت: در نگاه دیگر که نگاه پسینی است معرفتهایی وجود دارد، آیا این معرفتهای تولیدی از دین از حجت برابر برخوردارند؟ یکی از مسائل اساسی که در حوزه معرفتشناسی دین مطرح است، این است که درباره معرفت دین تنوع معرفت دینی وجود دارد و معرفت از عناصر و عواملی متاثر است.
وی افزود: اصل نظریه ابتناء بر 4 مبنا قرار دارد، مبنای اول این است که معرفت برآیند یک فرآیند است. معرفت این نیست که مثل اشراق یک دفعه جرقه بزند بلکه معرفت به تدریج تکامل پیدا میکند. اصل دوم نیز این است که سازوکارهایی که در تطور این معرفت تاثیر میگذارند گوناگون هستند. مانند عقل انسان که لاجرم در تکامل آدمی موثر است. در معرفت دینی به حق است که عقل را دخیل کنیم و این دخالت به جا است. پارهای از عوامل هم ممکن است دخیل باشند که در واقع نباید دخالت کنند. گرایشات، ذوقیات و علاقههای ما در تکون آدمی موثر است. این عوامل نیز دخالت میکنند ولی دخالت آنها در فهم معرفت دینی نابحق است.
حجتالاسلام والمسلمین رشاد به اصل سوم نظریه ابتناء اشاره کرد و گفت: اصل سوم این است که ما بنا داریم در تولید معرفت دینی از دین سهمی را به دست بیاوریم. دین پیام است، دین رسالت است و در فرآیند پیامورزی عناصری وجود دارند. پیام مبدا، مقصد و مخاطبی دارد. همچنین پیام مضمون و وسایل و وسائطی دارد و نیز ماده و محتوایی که به مخاطب منتقل میشود گوناگون است. گاهی از نوع گزاره و گاهی انشائی است. بنابراین پیام، پیامده (خدا)، پیامگیرنده (انسان)، وسایل و کانال برای انتقال پیام و مضمون (تعالیم دینی) مبادی خمسه نظریه ابتناء هستند.
استاد حوزه و دانشگاه گفت: مجموع این 5 رکن در فرآیند پیامگذاری خصوصیات و ویژگیهایی دارند که اگر بخواهیم دین را به مثابه پیام درک کنیم باید این سه فاز و ویژگیهای خمسه را بر فرآیند پیامگذاری بفهمیم. اگر پیام متوجه مخاطب یعنی انسان است باید بدانیم انسان چه خصوصیاتی دارد و باید بدانیم که مختصات ماده پیام چیست. برای مثال اگر ما بخواهیم حافظ را بفهمیم که حافظ چگونه شخصیتی داشته است، اگر فکر کنیم حافظ یک آدم بدمستی بوده است، کلماتش را بد میفهمیم و بالعکس و نیز اگر بفهمیم حافظ در چه عصری میزیسته است، میتوانیم او را بهتر درک کنیم. در مساله دین هم همینطور است. در دین اگر بفهمیم که مرجع دین حکیم است و خدا انسان را به گونهای ساخته است که بتواند تعالیم را درک کند و وقتی در این فرآیند عنصر عقل را در مبدا، مقصد و تعالیم لحاظ کنیم، با دین طور دیگری برخورد میکنیم. اما اگر اشعریمسلک باشیم، میتوانیم از متن قرآن احکام ظالمانه برداشت کنیم.
وی افزود: اگر ما بتوانیم آن عوامل حق و بحق دخیل در تکوین معرفت دینی را درست تشخیص دهیم و آنها را درست به کار ببندیم، به معرفت درست از دین دست پیدا میکنیم. همچنین اگر ما بتوانیم مبادی دخیل در تکوین معرفت دینی را در مقام شناخت صائب و جامع بشناسیم و در مقام کاربرد، درست به کار ببندیم به معرفت درست میرسیم. نظریه ابتناء میگوید ما صائب و جامع و فهم درست و غلط از دین داریم.
در ادامه دکتر عبدالله نصری، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی با انتقاد از نظریه ابتناء گفت: نظریه ابتناء دنبال چیست؟ چه معضلی را میخواهد حل کند؟ نظریه ابتناع ادعایش این است که میخواهد به نحوه تکوین معرفت دینی بپردازد. با این اعتقاد که این نظریه میتواند چارچوبی معرفتی برای فهم دین ارائه دهد، اما معضل اساسی این است که ما صحبتمان از فهم معرفت دین نیست. اگر بحث ما بر سر این است که چگونه معرفت دینی شکل گرفته است، آیا مراد معرفت عالمان دینی نیست؟
وی افزود: با توجه به اینکه صاحب نظریه ابتناء مرتبا درباره فهم معرفت دینی بحث میکند من اینگونه میگویم که ما نمونههایی را از معرفتهای عالمان دینی استخراج کنیم و ببینیم آیا این 4 اصل نظریه ابتناء را میتوانیم در ذهن آنها پیدا کنیم یا نه و آیا میتوانیم بگوییم که معرفت این عالمان براساس این 4 اصل تکوین پیدا کرده است؟
نصری همچنین گفت: مثال حافظ که مطرح شد یک پیشفرض دارد. در بحث فهم دین نه خود دین بلکه هر متنی باید ابتدا تئوری آن مشخص باشد. شما در حافظ میتوانید مخاطب محور یا مولفمحور باشید. اما در بحث منطق فهم دین قصد مولف برایمان ملاک است. 70 سال است که ما درباره خیام حرف میزنیم اما تئوری نداریم. ما در متن دینی آزادی عمل نداریم و باید تنها دنبال فهم منظور شارع باشیم. عوامل زیادی در فهم معرفت دینی دخیل هستند و شاید به حق دانستن یا ندانستن آنها به پیشفرضهای هر شخص بستگی دارد. در بحث تکوین معرفت دینی ما به آسانی نمیتوانیم اظهارنظر کنیم. شاید من عاملی را بحق بدانم و آقای رشاد این عامل را حق نداند.
در ادامه علیرضا قائمی، عضو هیأتعلمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی را نظریه ابتناء را نقد کرد و گفت: معرفت دینی در عصر ما دچار انسداد شده است. درباره این نظریه یک مساله این است که نظریه ابتناء چه چیزی را میخواهد حل کند که من هنوز این را متوجه نشدم. صورت مساله به طریقی جامعهشناسی معرفت است. در حالی که معرفتشناسی با جامعهشناسی معرفت تفاوت دارد و اینها دو زمینه متفاوت هستند.
وی گفت: استاد تاکید کردند که معرفت دینی را یک برآیند فرآیند میدانند. اما وقتی ما نگاه فرآیندی میکنیم اصول معرفت فهمش از دست من محقق خارج است. این پارادوکس به لحاظ جامعهشناسی معرفت و معرفتشناسی در نظریه ابتناء وجود دارد.
قائمینیا افزود: نکته دیگر درباره خود معرفت دینی در این نظریه است. درباره معرفت دینی دیدگاههای مختلف و متفاوتی وجود دارد. ادیان یکدست نیستند و برای مثال دین دارای معناهای مختلفی است که حتی مارکسیسم را هم دین میخوانند. بعضیها میگویند دین یعنی آنچه از قرآن و سنت میفهمیم و بعضی فراتر میروند و عقل را هم به آن اضافه میکنند. به هرحال هر تعریفی که از معرفت کنیم نظری است و وابسته به نظریهای است که ما درباره دین داریم. اگر نگاه ما به دین گسترده باشد مشکلاتی را به وجود میآورد چون ادیان هم متفاوت هستند.
وی با اشاره به عوامل شناخت معرفت در نظریه ابتناء گفت: خیلی چیزها را ما به عنوان عوامل معرفت دینی میپذیریم در حالی که نه از قرآن و نه از سنت است. جایی که یک نظریه علمی میتواند تبیین خوبی درباره آن آیات باشد، تاحدودی دینی به حساب میآید. امروزه دانشهای مختلفی شکل گرفته است ولی آنچه که اهمیت دارد روش است. این دانشها مباحث مختلفی را مطرح کردند و با توجه به اینها میتوانم بگویم که مدیریتپذیری معرفت براساس این نظریه هنوز برای من مشخص نشده است.
محمدعرب صالح نصرآبادی، عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نیز اشکالاتی را درباره نظریه ابتناء مطرح کرد و گفت: اصل نظریه ابهامی دارد و هنوز این نظریه مشخص نکرده است که به دنبال فلسفه معرفت دینی موجود است یا مطلوب و این نظریه مشخص نکرده است که میخواهد مبادی تطور را مطرح کند که اگر این مبادی را به کار ببریم چه تغییراتی پیش میآید.
وی ابهام دیگری درباره نظریه را مطرح کرد و گفت: آیا این نظریه در مورد مبانی اجتهاد است یا مطلق فقه دین را مطرح میکند؟ یعنی کسانی که اجتهاد میکنند باید براساس اصول نظری ابتناء پیش بروند؟ در صفحه 70 این کتاب آمده است که سرشت دین بدون توجه به این مبادی قابل درک نیست که من این را قبول ندارم و صحیح نیست. در این نظریه مخاطبشناسی عام و پیامآورنده عام در نظر گرفته شده است، در حالی که گیرنده اصلی پیام یعنی پیامبر اهمیت دارد.
وی گفت: مبادی خمسهای که قرار است براساس آنها معرفت دین را بفهمیم خود این مبادی جزو معرفت دینی هستند. بنابراین باید بگوییم بخشی از این مبادی منبع شناخت معرفت دینی باشند.
حجتالاسلام والمسلمین رشاد در پاسخ به منتقدان گفت: بستگی دارد که این نظریه را از چه زاویهای بنگریم، اگر براساس یک نگاه پیشینی باشد کارکرد فهم دینی دارد و براساس نگاه پسینی میتوانیم نظریه تحول در شناخت معرفت دینی را به وجود بیاوریم. نگاه سومی هم وجود دارد که درباره روش فهم فلسفه دین است و با این نگاه چه بسا دستگاهی برای فلسفه دین به وجود بیاوریم. بنابراین نظریه ابتناء سه هویت دارد و بستگی به این دارد که ما بخواهیم از چه زاویهای نگاه کنیم.
وی گفت: شما میگویید ما با اختلافهای عالمان از فهم دین مواجه هستیم، من میپرسم آیا منشا این اختلاف دین است؟ مطمئنا عیب در متن دین وجود ندارد. میگوییم شاید روش متفاوت است یا عیب در منطق است و یا در کاربرد منطق، ما از طریق این نظریه میتوانیم بفهمیم که کدامیک از این منطقها صحیح است.
حجتالاسلام والمسلمین رشاد در پاسخ به این سوال که آیا این نظریه در تبیین ادیان غیرالهی نیز کاربرد دارد، گفت: قالب و مبادی این نظریه معرفتشناسانه است، هم میخواهیم از عوامل معرفتی و هم غیرمعرفتی بحث کنیم. معرفتی یعنی نگاه معرفتشناسانه و غیرمعرفتی نگاه جامعهشناسی معرفت است. بنابراین نوع نگاه به این نظریه میتواند برای تبیین ادیان غیرالهی نیز به کار رود.
وی افزود: فهم ما از دین در این 5 مبادی است و خود این یک معرفت دینی است. نوع کلماتی در قرآن وجود دارد که به پیامبر مرسل و به قرآن رسالت گفته میشود. میخواهم بگویم فارغ از اینکه دین این خصوصیات را به ما بگوید وقتی واقعیات دین را به عنوان یک ملحد هم نگاه کنیم این مبادی خمسه را میفهمیم. من قانع نمیشوم اگر کسی بگوید از این مبادی خمسه یکی را کم و یا اینکه اضافه کنیم. چون من بر روی این مبادی مدتها تأمل کردم./819/201/ب3