چرا علم طب از حوزه علمیه رخت بسته است
اشاره: حجت الاسلام علی امیری مدیر مؤسسه طبنا که از کارشناسان طب اسلامی است در گفتوگویی تفصیلی با خبرنگار خبرگزاری رسا مطالبی همچون اخباریگری در جریان معروف طب اسلامی و نقد داروهای مطرح در این جریان، بررسی روایات طبی و ملاک اعتبار سنجی آنها و نقش حوزه علمیه در ترویج طب اسلامی را بیان کرد. بخش اول این گفتوگو منتشر شد و اینک بخش دوم آن تقدیم خوانندگان میشود.
رسا ـ به نظر شما مبنای درست در اعتبارسنجی احادیث طبی چیست؟
ما دو نگاه کلان در توثیق و اعتبار سنجی روایات داریم. یک نگاه «رجال محور» است كه عمدتاً روش عالمان متاخر است و يك نگاه هم روش محدثان قديم است كه ما از آن به روش «كتاب محوری» و يا «تحليل كتاب شناسی احاديث» ياد میكنيم.
روش رجالی، يعنی استناد به سند حديث برای نقد اعتبار حديث. اين روش از اواخر قرن دوم توسط اهل سنت شكل گرفت و بعدها شيعيان با برخی تعديلات آن را از اهل سنت وام گرفتند. اما نزد قدمای اصحاب و علمای پيشين شيعی روش ديگری برای اعتبار سنجی متون حديثی و توثيق آنها وجود داشت كه بر حجيت آثار مكتوب و اعتماد بر منابع حديثی و وثاقت آنها تكيه داشت. شيوهای كه بررسی و نقد متن حديث را بر اساس كتاب و نسخه های مختلف آن و نه بر پايه سلسله راويان حديث تحليل میكرد. لذا منشا رواج نگارش كتب «فهرست» را بايد در مبنای كتاب محور بودن محدثان شيعی جست. بر خلاف دورههای بعد كه راوی اساس نقد و بررسی متون حديث شيعی قرار گرفت.
ما معتقديم تغيیر نگرش كتابشناسانه انديشمندان از آثار مكتوب روايی به تحليل های رجالی، يكی از منشاءهای اصلی محروم ماندن ما از احاديث طبی است. بگذاريد در اين باره مثالی ذكر كنم. چندی پيش در يكی از كارگاههای نظام سلامت در اسلام كه توسط وزارت بهداشت برگزار شد، يكی از اساتيد علوم حديث دانشگاه دارالحديث در بخشی از سخنرانی خود گفته بودند از كل احاديث باب طب و سلامت، فقط يك درصد آنها مورد اعتماد است و رجال صحيحی دارد. اين بيان بر همان مبنا و تحليل رجالی است. با اين مبنا و مسلك، حتی بخش قابل توجهی از روايات كتاب شريف كافی هم به عنوان معتبرترين كتاب حديثی شيعه از دم تيغ رجال اين عزيزان میگذرد و حيثيتی برای آن باقی نمی ماند. در چنين بستری از افراط، بديهی است كه جريانی شكل بگيرد كه تمام روايات موجود را با رويكردی افسار گسيخته و بدون ضابطه بپذيرد و با نام اهل بيت(ع) به مردم تبليغ و ترويج كند.
رسا ـ یعنی روايات كتاب طب الائمه، رساله ذهبيه و كتاب طب النبی(ص)، بر اساس مبنای اعتبار سنجی قدما، كه همان روش کتاب محوری بوده، مورد تأیید نیست و نبايد به روايات آن استناد شود؟ در واقع نمیشود روايات منحصر در اين كتب را بعنوان سنت و يا طب اسلامی بيان كرد؟
دقيقا! جالب است بدانيد نه تنها بر مبنای كتاب محوری، بلكه بر مبنای رجالی هم هيچ اعتباری ندارند. غالب احاديث منحصر در اين كتب، به هيچ عنوان نمیتوانند در طريق استنباط و اجتهاد قرار بگيرند. البته روشن است كه منظور ما رواياتی است كه مستقلا در اين كتب آمده است و احاديثی كه نقل از كتب معتبر پيشين است و يا مويداتی بر شباهت با احاديث معتبر است، تخصصا از موضوع بحث خارج است و آن روايات به اعتبار نقل از كتب معتبر وارد جريان استنباط و فقاهت میشود. کتاب طب الائمه ابنا بسطام، اولين بار در زمان بزرگانی مانند، علامه مجلسی در «بحار الانوار» و سيد هاشم بحرانی در «مدينة المعاجز»، وارد مجامع روايی شیعه شده است. يعنی چندين قرن این کتاب در هيچ منبع روايی معتبر و موثقی نبوده است و يكباره از قرن 11 وارد مجامع روايی شيعه شده است!
اين يك سنت جاری بوده است كه همیشه در بستر افراط، جريان تفريط شكل گرفته است. بدون شك از دل جریاناتی که همه روایات باب طب و سلامت را از دم تيغ علم رجال میگذراند و كوچكترين اعتنايی به داشته های حديثی نمیكند و با انفعال و شيفتگی نسبت به طب نوين، در صدد سازش بين داشتههای آن با روايات است، بديهی است جريانی متولد شود كه همه روايات را قبول كند و از مشخصترين روايات ساختگی و يا بی اعتبارترين آنها هم نگذرد. به قول معروف، كلوخ انداز را پاداش سنگ است! امیدواریم به همت مديريت حوزهی علميه و به همت شورای عالی و جامعه مدرسين جریانی شکل بگیرد که رویکرد درست و اعتدالی نسبت به اين مهم داشته باشد.
چرایی جمع آوری کتاب طب الائمه در بحار الانوار
رسا ـ اگر کتاب طب الائمه از اعتبار و وثوق كمی برخوردار بوده پس چرا علامه مجلسی (ره) روايات اين كتاب را در بحار الانوار نقل كرده است؟
سوال بسيار خوبی است. بنده پاسخ شما را با يك مثال از خود كتاب بحار میآورم. علامه مجلسی در جلد يك كتاب بحار الانوار در بخش توثيق المصادر، صفحه 32 در توضيح و معرفی كتاب «مصباح الشريعه» اينگونه میفرمايد: «كتاب مصباح الشريعة فيه بعض ما يريب اللبيب الماهر و أسلوبه لا يشبه سائر كلمات الأئمة و آثارهم... .» علامه مجلسی به صراحت در مقدمه كتاب بحار میفرمايد كه در کتاب مصباح الشریعه مطالبی وجود دارد که خردمند ماهر را به شک میاندازد. اسلوب آن شبیه سایر کلمات و احادیث و آثار اهل بیت علیهم السلام نیست. سپس بنا به نظر شيخ طوسی میفرمايد كه شيخ هم اطمینان کاملی به آن نداشته است و نزد او انتساب روایات آن به امام صادق علیه السلام ثابت نبوده چون سند آن به صوفیه منتهی می شود و... .»
اين يك نمونه بود از مواردی كه خود علامه به صراحت بيان میكند كه اين كتاب شباهتی به كلام ائمه ندارد، اما خود ايشان آن را در بحار نقل كرده است.
از اين نمونه و دهها نمونه ديگر كه در اينجا مجال بيان آنها نيست و همچنين آشنايی با اسلوب نگارش علامه مجلسی، میتوان پی برد كه اساسا جناب علامه دأبشان از تاليف بحار الانوار اين نبوده است كه يك مجموعه از احاديث مستند و موثق را گرداوری كنند؛ بلكه هدفشان جمع آوری تمام روايات اعم از موثق و غير موثق بوده است. اين اثر گرانبها هم مانند تمام آثار روايی كه ناقل و واسطه محسوب میشوند، نياز به بررسی و تحليل كتابشناسانه، بر مبنای اعتبار سنجی قدما دارد تا بشود اعتبار احاديث آنرا مورد قضاوت قرار داد و حكم كلی به اعتبار يا عدم اعتبار كل احاديث آن اشتباه است.
جالب است خود علامه هم در مورد كتاب طب الائمه میفرمايد: «كتاب طب الأئمة ... ليس فی درجة سائر الكتب لجهالة مؤلفه... .» با اينكه جناب علامه صراحتا اين كتاب را در درجه كتب ديگر نمیداند اما بر اساس مبانی خود در احاديث طبی آن را نقل میكند، كه البته ما به بخشی از آن مبانی هم نقد داريم.
رسا ـ شايد بعضی بگويند بر مبنای تساهل و تسامح در ادله سنن، اين روايات را میشود پذيرفت و به آن میتوان عمل كرد. نظر شما در اين باره چيست؟
بر فرض پذيرش اين مبنا و از باب مماشات بايد گفت اولا جاری كردن قاعده فوق، در مواردی صحيح است كه قرائن متنی بتواند اعتبار متن حديث و يا مضمون آن را اثبات كند. در اين مورد بررسی شواهد و قرائن درون متنی و برون متنی، اهميت بيشتری پيدا میكند. ما هر چه به قرائن متنی اين كتابها خصوصاً ادويهای كه در آن موجود است و يا رساله ذهبیه نگاه میكنيم، ميزان اعتماد ما را بر اين متون كمتر و كمتر میكند. قرائنی كه باعث میشود اعتماد ما به اين متون ضعيف شود، بسيار زياد است و انشا الله در نشست هايی علمی كه از طرف موسسه برگذار خواهد شد به تفصيل، آنها را مطرح خواهيم كرد.
ثانيا ما معتقديم اين مبنا، اشتباه تلقی و برداشت شده است. مهمترين استدلالی كه برای اثبات قاعده تساهل و تسامح بيان شده، «اخبار من بلغ» است. طبق مفاد اين اخبار كسی كه خبر پاداش كار خيری را دريافت نموده و به آن عمل كرده است، پاداش آن عمل به او خواهد رسيد، حتی اگر واقع امر به گونه ی ديگری باشد.
از باب نمونه و توضيح يكی از روايات اين اخبار را عرض میكنم. در كتاب شريف «ثواب الاعمال» از امام صادق عليه السلام اين گونه نقل شده است: « مَنْ بَلَغَهُ شَيْءٌ مِنَ الثَّوَابِ عَلَى شَيْءٍ مِنْ خَيْرٍ فَعَمِلَهُ كَانَ لَهُ أَجْرُ ذَلِكَ وَ إِنْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَمْ يَقُلْهُ..» معنای اين روايت اين است كه هر كسی خبر پاداشی از عمل خير و نيكی را دريافت كند و آن كار را انجام دهد همان پاداش از آن او خواهد بود؛ اگر چه پيامبر (ص) آنرا نفرموده باشد. آنچه مهم است معنا و مستفاد اين دست روايات است كه متاسفانه در بين بعضی تلقی غلط از آن شده است.
طبق وعده اين روايات، لطف و تفضل خداوند شامل كسانی میشود كه عمل خيری انجام دهد. اين اخبار ناظر به پس از انجام عمل خير است و اساسا در مقام بيان خود عمل نيست. به عبارت ديگر بلوغ ثواب به عمل خير تعلق میگيرد نه به هر عملي. در واقع خير بودن و نيك بودن عمل بايد با دليل ديگری اثبات شود و بعد از اينكه نيك و خير بودن يك عمل ( عمل مستحب ، واجب و يا ترك مكروه و حرام ) اثبات شد؛ حال اگر روايتی برای ثواب آن عمل خير نقل شده بود و ما برای رسيدن به ثواب، آنرا انجام دادیم يا ترک كرديم، لطف خدا شامل ما و آن ثواب به ما داده میشود. در واقع مفاد «اخبار من بلغ» برای اعتماد سازی به دريافت ثواب عمل خير است نه استحباب سازی برای هر عملی. در واقع اين اخبار در مقام بيان حذف شرايط لازم پذيرش خبر بيان نشده است.
رسا ـ میتوانيد مثالی برای اجرای اين قاعده و عدم اجرای آن در روايات و احاديث طبی بيان كنيد؟
بله. مثلا بنا بر روايات معتبر و موثق، ائمه(ع) نسبت به خوردن نمک، اول و آخر غذا تاكيد بسيار داشته اند. اين عمل به صورت عمومی فی نفسه دارای توصيه ماثور، خاص و عمومی است. حال فرض كنيد روايتی جعلی و ساختگی در كتاب شريف كافی به اين مضمون آمده بود که امام صادق(ع) فرمودند: اگر كسی كه اول و آخر غذا نمك بخورد، ثواب صد حج عمره برای او مینويسند».
در اينجا با اين كه تعلق ثواب صد حج عمره ساختگی و جعلی است، اما نفس عمل نمك خوردن اول و آخر غذا از ادله ديگر مورد تاييد است؛ بنابراین اگر كسی اين عمل خير را برای رسيدن به آن ثواب ساختگی - در حالی كه از ساختگی بودن آن بی اطلاع است و تمام شرايط لازم پذیرش خبر هم موجود است- انجام دهد، فضل و لطف خدای متعال شامل او میشود و آن پاداش به او داده میشود. میبينيد كه مفاد روايات «اخبار من بلغ» برای اعتماد سازی به دريافت ثواب عمل خير است، نه استحباب سازی و انگيزه سازی برای انجام هر عملی.
اما مثلا در همان كتاب طب الائمه كه بحثش گذشت، در مورد داروی پيامبر(ص) يا همان مركب هشت، روايتی است به اين مضمون كه اين دارو را به مومنين ياد بدهيد كه هر كس از اين دارو نفع ببرد به اندازه آزاد كردن يك بنده از آتش جهنم ثواب دارد.
خُب اگر تصور كنيم مفاد روايات «اخبار من بلغ» برای حذف شرايط لازم پذيرش خبر است، سريع حكم به تساهل و تسامح در پذيرش اين روايت میكنيم و در نتيجه، خوردن اين دارو را توصيه میكنيم؛ در حالی كه اينگونه نيست. با توجه به اينكه روايت اين دارو هيچ توثيقی ندارد و عدم انتساب اين دارو به ائمه طاهرین(ع) تقريبا قطعی است و شواهد بسياری بر جعلی بودن آن وارد است و اساسا «خير» بودن آن -كه يكی از شروط بلوغ ثواب در «اخبار من بلغ» است- محل بحث است، ديگر اينجا مجرای «اخبار من بلغ» نيست و طبيعتا اصل «تساهل و تسامح در ادله سنن» جاری نمیشود.
رسا ـ رابطه حوزههای علمیه با علم طب و فقه الطب و همچنين نسبت اين دو را چگونه ارزيابی میكنيد؟
بدون شك خاستگاه تمام علوم اسلامی از جمله علم طب، حوزه علمیه است. همانگونه كه بايد اقتصاد، فرهنگ و سياست، خاستگاهش حوزه های علميه باشد. نگاه ما اين است كه علم طب و فقه الطب، بايد در حوزه های عمليه مانند ساير دروس تخصصی حوزه علميه به صورت يك رشته تخصصی سطح 3 و 4 تبديل شود و اساسا هدف ما از تاسيس موسسه فقه الطب، بر همین مبنا بوده كه با روش اجتهادی و فقاهی و با توليد علوم مرتبط در اين حوزهها به سمتی برويم كه علم فقه الطب و طب، هر دو به دامن حوزه های علميه باز گردد.
تقريبا همه بزرگان و فقها اجماع دارند كه علومی مانند طب و نجوم، توسط استعمار از حوزه های علميه جدا شد. چندی پيش چند تن از مراجع عظام، نسبت به اين مسئله بياناتی صريح داشتند. برای بنده جای سوال است كه چطور است كه غالب فقها، اتفاق نظر دارند كه علم طب بايد در حوزه احياء شود اما بدنه مديريتی حوزه نسبت به اين امر اهتمام جدی ندارد.
رسا ـ مسئولین حوزه و همچنين اساتيد علوم حديث نسبت به اين جريانات چه ديدگاهی دارند و اساسا با مقوله طب اسلامی چه برخوردی دارند؟
متاسفانه به دليل همين رويكرد بیضابطه به احاديث طبی و افراط گری هايی كه عرض شد، بدنه مديريتی و اجرايی حوزه، هنوز به مقوله طب و فقه الطب، روی خوش نشان ندادهاند. هر چند اولا بايد نقد و آسيب شناسی اين جريان را، كه از سوی بعضی عزيزان جسته و گريخته انجام شده است به فال نيك بگيريم و سرآغازی برای نگاه عميق به اين علوم وحيانی بشماريم. اما بايد يادمان باشد برخی بزرگان و علما، از بی توجهی به احیای اين علوم در حوزه، آزرده خاطر و گله مند هستند.
متاسفانه بدنه تصميم گيری حوزه به این تحذیرها وَقعی نمینهد. هشدارهای اندیشوران حوزوی، به پیامدهای پزشکی مدرن و نقد بیپرده سیاستهای روز سلامت مانند مسئله منحوس تراریختهها و مهندسی ژنتيك و از اين دست مسائل، مورد توجه كسی نيست. مسئولان ما بايد خاطره ناگوار «کنترل جمعیت» را مشق شب خود كنند. بايد بدانند که آب به کدام آسیاب میریزند. ما نبايد مُصرّ باشيم تا از یک سوراخ چند بار گزیده شویم. تا کی قرار است ضربات سهمگین بر پیکره مسلمین وارد شود و ما امتثال امر كنيم؟!
چرا علم طب از حوزه علمیه رخت بسته است؟!
سوال ما اين است كه چرا در حال حاضر علومی همانند طب و نجوم و مباحث فقهی اطراف آن، بر خلاف اعصار گذشته و سیره ائمه(ع) در حوزهها تدریس نمیشود؟ متاسفانه ما طلبههایی هستیم که بخشی از علوم دینی را یاد نمیگیریم. این نوعی از سکولاریسم حاکم بر حوزه های علمیه است.
سياستهای روز حوزه سلامت، مسائل مرتبط با بحران آب، آينده غذا، كشاورزی و محيط زيست، مسائل مربوط به اقتصاد و فرهنگ، همه و همه، بايد به همت حوزه علميه و با تكيه بر داشته ها و آموزه های وحيانی، طراحی و الگو دهی شود. نبايد اجازه دهيم خاطره تلخ كنترل جمعيت دوباره تكرار شود. به صراحت میگويم اگر حوزه علمیه و انديشمندان آن، نسبت به مسائلی مانند تراریخته ها و سياست های روز سلامت، ورود نکنند و آنرا با توجيه عقلايی بودن و تجربی خواندن، به دست بشر خودمحور رها كنند، باید منتظر فجایع عظيمی باشیم.
چندی پيش يكی از سروران بياناتی به اين مضمون داشتند كه ما اقتصاد اسلامی نداريم و سياست های اقتصادی و مناسبات مالی امروز به دليل عقلائی بودن مورد تاييد اسلام است. جالب است دقيقا همين بحث را هم در رابطه با مباحث طبی میگويند. بايد عرض كنم اين بيانات يك لازمه خطرناك دارد و آن اين است كه تقريبا تمام مباحث عقلائی موجود، بر اساس مفاهيم ضد دينی و امانيستی استوار است و اگر حوزه علمیه با حکم برائت و يا عقلائی خواندن مباحث تمدنی به ويژه سياست های حوزه سلامت برخورد نكند و به اهداف پشت پرده آن مانند ترور بيولوژيكی، سلطه جهانی، حاكميت علمی و ... بی توجه باشد، بايد منتظر بحران های عظيمی باشيم. هر چند معتقدم صدای زنگ اين بحرانها مانند مسئله آب و سلامت در تغذيه و امثال آن، مدتها است به گوش میرسد.
البته بايد پذيرفت كه وقتی بعضی وقارشان را در تواضع مقابل مدرنیسم و محصولات آن مییابند و بعضی هم بيم تجهيل دارند که مبادا توسط مخالفين انگ تحجر بخورند، در چنين بستری ديگر نمیتوان از احياء تراث در حوزه علوم طبيعی حرف زد. بعضی هنوز نمیدانند نبض سلامت تمدن مدرن و محصولات آن در علوم طبيعی، به دست یهودیان شناسنامه داری است که «مِن البَدوِ الی الخَتم» برای این نظام مقدس و نسل مسلم و شیعه دسیسه کردهاند.
رسا ـ حالا که بحث تراریخته را مطرح کردید بفرمایید محصولات تراریخته به چه محصولاتی گفته میشود؟
به تغییر ژنتیکی یک بذر یا حیوان که ژنش را تغییر میدهند تراریخته گفته میشود. مثلا ژن گاوی که در یک روز 10 کیلو شیر میدهد را تغییر میدهند و بجای 10 کیلو، 100 کیلو شیر میدهد. الان مثلا بلال مکزیکی که بزرگتر از بلالهای معمولی و شیرینتر از آن است، تراریخته است.
رسا ـ به عنوان سوال آخر بفرماييد تا به حال چه طرح ها و برنامه هايی برای احيای اين علوم در حوزه علميه مطرح شده است؟
سوال بسيار خوبی است. يكی از برنامه و طرح هايی كه داده شده - كه البته نقد و نظرهای زيادی هم به آن وارد است - طرحی است كه بعضی از عزيزان در موسسه دارالحديث دادهاند كه تفصيل آن در ابتدای كتاب «دانش نامه احاديث پزشكی» كه تاليف و تدوين محققين اين موسسه است، آمده است و همچنين بعضی از مسئولين اين موسسه در نشست هايی اين طرح را تبيين كردهاند. خلاصه اين طرح اين است كه وظيفه حوزههای علميه اين است كه احاديث مستند را جمع و گردآوری كرده و سپس آنرا تقديم دانشگاه های علوم پزشكی و وزارت بهداشت كنند تا آنها نسبت به صحت و سقم احاديث، بوسيله تحقيقات آزمايشگاهی نظر دهند. از اين طرح با عنوان همكاری حوزه و دانشگاه در عرصه احاديث طبی ياد میشود.
اشکالات وارد بر کتاب دانشنامه نامه احادیث پزشکی
قبل از اينكه اشكلات وارده بر اين ديدگاه را عرض كنم، يادآورم میشوم كه با اين ديدگاه عملا كاری برای حوزه علميه در عرصه احاديث طبی باقی نمیماند؛ زيرا حوزه علميه با نگارش كتاب «دانش نامه احاديث پزشكی» عملا وظيفهی خود را در قبال احاديث طبی انجام داده است و ديگر مسئوليتی ندارد. نهايتا آنچه باقی میماند پرسش و پاسخهايی بين نگارنده های كتاب با پزشكان آزمايشگاهی است.
اولا بايد عرض كنم به كار بردن عنوان «دانش نامه» برای كتاب مذكور صحيح نيست و به هيچ عنوان نمیتوان آن را به عنوان كتابی معرفی كرد كه احاديث معتبر و موثق در آن معرفی شده است و اساسا اين كتاب نقائص و ضعف های بسياری دارد كه اينجا مجال پرداختن به آن نيست.
ثانيا بايد گفت كه بنده ريشه چنين برنامه ها و طرح هايی را در چند چيز میبينم كه در اينجا به دو مورد از آن اشاره میكنم. اول اينكه وقوف در بنيان های فكری تمدن غرب و محصولات آن، از جمله پزشكی نوين است كه به متفكرين ما اجازه ديدن تعارض ها و تضادها با بنيان های دينی و اسلامی را نمیدهد.
درك ماهيت الحادی و خود بنيادانه تمدن جديد و به تبع آن محصولات و ميوه هايش، میتواند ما را از تزلزلهای فكری و عقيدتی حفظ نمايد و صد البته برای فهم بهتر اين ماهيت اگر منصفانه و صادقانه نتايج عملی محصولات اين تمدن را بكاويم، به صراحت پی میبريم كه نتيجه طب نوين، مثلا در حوزه سلامت و بهداشت عمومی، چيزی جز سقوط تمام شاخص های سلامت، اعم از جسم و روان نبوده است. در اين صورت است كه باور خواهيم كرد سنگ محك و سنجش اعتبار و توثيق احاديث طبی را نبايد به دست آزمايشات پزشكی مدرن داد، كه به قول معروف «كَل اگر طبيب بود، سر خود دوا مینمود!»
دومين ريشه و زمينهای كه سبب میشود اينگونه طرحهايی داده شود، بی اطلاعی و عدم تسلط بعضی سروران از علم طب است. كسی كه با طب قديم هيچ آشنايی ندارد و با مفاهيمی مثل امور طبيعيه و غير طبيعيه، حفظ الصحه، اركان طبايع، اعمال يداوی و چيزهايی از اين دست بيگانه است، قطعا نمیتواند جايگاه و عظمت رواياتی را كه با توجه به ارتكازات عقلايی و عرفی مخاطبين صدر اسلام از اين دست مفاهيم بيان شده است را تحليل و درك كند. از اینرو اساسا شايد به اين دو دليل عمده است كه چنين طرح هايی داده میشود.
ثالثا سوال بنده اين است كه آيا سروران نسبت به ساير ابواب روايی هم اينگونه برنامههايی دارند؟ آيا تا به حال كسی گفته است كه برای فهم بهتر احاديث باب موسيقی، بيايیم احاديث مستند اين باب را به موسيقیدانها بدهيم تا آنها صحت و سقم آن را بسنجند؟ يا مثلا كسی گفته است برای اثبات يا رد روايات وارده در مسائل اجتماعی و روابط فی ما بين مردم، بيايیم و آنها را به جامعه شناسان بدهيم تا سره از ناسره كنند؟ آيا اصلا در باب اقتصاد، فرهنگ، سياست كسی سخن از جدا كردن روايات و تحويل آن به مراكز دانشگاهی برای آزمايشات بالينی و... گفته است؟ مگر غير از اين است كه همه متفق القول هستند كه اين علوم بايد از دل حوزه علميه بررسی، تحليل، محتوا شناسی و نتيجه گيری شود و تصميم گيران جامعه به عنوان مجريان حكومت اسلامی موظف هستند از اين الگوهای اسلامی تبعيت كنند و در صورت تخطی مورد سرزنش قرار گيرند.
از اینرو به عنوان كلام آخر عرض میكنم ما معتقديم بايد تمام ابواب روايی در دل حوزه علميه و با رويكردی فقاهی و اجتهادی بررسی و نتيجه گيری شود و اگر نياز به بررسی دانش های مرتبط و ميان رشته ای باشد - كه البته در علم طب نياز است - بايد محققين و پژوهشگران حوزوی به كسب آن دانش و مهارت ها هم بپردازند.
رسا ـ باتشكر و ممنون از وقتی كه در اختيار ما قرار داديد. /999/گ۴۰۲/س