۲۳ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۰:۰۵
کد خبر: ۵۶۸۱۵۹
یادداشت؛

رمزگشایی از ۶ امضا پای بیانیه جی۷!

جنگ تجاری آمریکا و اروپا در حالی در نشست اخیر گروه ۷ بالا گرفت که بسیاری از کارشناسان و ناظران بین‌المللی، تصمیمات و سیاست‌های کاخ سفید در ایجاد محدودیت تجاری برای شرکای غربی واشنگتن را آخرین تیر ترکش کاخ سفید برای جبران انبوه مشکلات اقتصادی خود می‌دانند.
جی هفت

به گزارش خبرگزاری رسا، جنگ تجاری آمریکا و اروپا در حالی در نشست اخیر گروه 7 بالا گرفت که بسیاری از کارشناسان و ناظران بین‌المللی، تصمیمات و سیاست‌های کاخ سفید در ایجاد محدودیت تجاری برای شرکای غربی واشنگتن را آخرین تیر ترکش کاخ سفید برای جبران انبوه مشکلات اقتصادی خود می‌دانند.

درحالی‌که همه سران گروه جی -7 با متن بیانیه مشترک پایانی موافق بودند، «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا پس از اظهارنظر «جاستین ترودو»، نخست‌وزیر کانادا مبنی بر توهین‌آمیز بودن تعرفه‌های تجاری کاخ سفید و بعد از ترک زودهنگام اجلاس برای سفر به سنگاپور، طی چند توئیت، متحد کانادایی خود را هدف ناسزا قرار داد، وی را فردی ضعیف و متقلب خواند و به‌این‌ترتیب، 6 امضا پای بیانیه گروه 7 زده شد! ترامپ معتقد است که کانادا تعرفه‌های گسترده‌ای را بر بخش صنعت و کشاورزی آمریکا اعمال کرده و تعرفه‌های گمرکی اخیر بر واردات فولاد از کانادا و سایر کشورها در پاسخ به نابرابری تجاری بروکسل علیه واشنگتن وضع‌شده است. 

بنابراین، دعوای تجاری کانادا – آمریکا که این روزها به تیتر یک رسانه‌های دنیا تبدیل‌شده، درواقع، مناقشه میان اروپا با آمریکاست و به نظر می‌رسد تا وقتی‌که آمریکا درگیر بحران‌های اقتصادی است، تلاش خواهد کرد که از جیب متحدین اروپایی خود پلی برای عبور از بحران‌هایی که بخشی از آن‌ها در ادامه ذکر خواهد شد، بسازد.

یکم: آمریکا از یک‌سو خود را رهبر جهان می‌داند و از سوی دیگر، با معضلات اقتصادی بسیاری دست‌وپنجه نرم می‌کند، لذا به فکر چاره افتاد تا به اربابی متمول تبدیل شود! آمریکایی‌ها با جدیت برای به دست آوردن بازار سایر کشورها، سازمان تجارت جهانی را ایجاد و قوانین آن را با این هدف وضع کردند که با تکنولوژی برتر خود در کنار کوتاه کردن دیوار تعرفه‌های گمرکی، بتوانند کالاهای خود را به سایر کشورها صادر کنند و سود سرشاری به دست آوردند اما با واقعیت جدیدی روبه‌رو شدند و آن اینکه بازار بیش از 300 میلیونی آمریکا برای سایر کشورها بسیار جذاب بود و آن‌ها توانستند بخش قابل‌توجهی از این بازار را به دست آورند. این اتفاق، موجب تعطیلی بسیاری از کارخانجات، بیکاری گسترده و بروز فقر در این کشور گردید و به‌عنوان نمونه، واردات 37 میلیارد دلاری و صادرات 7.5 میلیارد دلاری، کارنامه بدی را برای صنعت خودروی آمریکا رقم زد.

دوم: تراز تجاری این کشور با بسیاری از کشورها به‌شدت منفی است؛ به‌گونه‌ای که بیش از 370 میلیارد دلار به نفع چین و به ضرر آمریکاست. تراز تجاری منفی آمریکا با مکزیک نیز حدود 60 میلیارد دلار تخمین زده‌شده است. سرمایه‌داران آمریکایی برای سود بیشتر خود، مردم را به مدد تبلیغات رنگارنگ به مصرف‌گرایی بیش‌ازحد ترغیب کردند و قیمت ارزان‌تر محصولات سایر کشورها هم موجب شد که مصرف‌گرایی به نفع واردکنندگان خارجی تمام شود. بسیاری از تولیدکنندگان آمریکایی به دلیل دستمزدهای پایین‌تر و نیروی کار ارزان‌تر در چین و مکزیک، کارخانجات خود را به این کشورها منتقل کردند تا بتوانند به رقابت در حوزه تولید ادامه دهند که این تدبیر صاحبان سرمایه، موجب اسباب‌کشی بسیاری از کارخانجات آمریکایی به خارج گردید و روزبه‌روز، بازار کار این کشور وخیم‌تر شد.

سوم: مطابق با گزارش نهادهای رسمی آمریکا، نیمی از مردم این کشور حتی یک سنت هم پس‌انداز ندارند. بیش از 40 میلیون نفر زیرخط فقر قرار دارند که وضعیت 18.5 میلیون نفر از آن‌ها وخیم است. بدهی دولت آمریکا به بیش از 21 هزار میلیارد دلار معادل بیش از 420 سال درآمد نفت ایران بالغ شده و سالانه حدود 3 هزار میلیارد دلار بر این بدهی افزوده می‌شود. 

در این شرایط وخیم بود که ترامپ توانست با وعده حل مشکلات و شعار «اول آمریکا» در کاخ سفید مستقر شود. اما این نکته حائز اهمیت است که بدانیم بر اساس واقعیت های غیر قابل انکار، وضعیت اقتصادی آمریکا به‌گونه‌ای است که چاره‌ای جز اتخاذ تدابیر اخیر تعرفه‌ای پیش روی خود ندارد. 

این تدابیر ضمن اینکه منافعی برای آمریکا به همراه دارد، خساراتی را هم با خود به بار آورده است. از یک‌سو، اختلاف آمریکا و اروپا بر سر تعرفه‌های تجاری به کشورهای متحد واشنگتن لطمه زده، بازار اشتغال غرب را با کساد روبه‌رو کرده و امتیاز انتفاع از بازارهای آمریکا را از آن‌ها گرفته است و از سوی دیگر، رهبری آمریکا بر متحدین اروپایی خود به‌شدت زیر سؤال رفته و در بروکسل این گمانه تقویت‌شده است که واشنگتن آن‌ها را در میانه راه تنها گذاشته و به‌جای یک توافق برد – برد، تنها به مصالح مالی و تجاری خود می‌اندیشد. 

آلمانی‌ها گویا بیش از همه از مواضع اخیر ترامپ گزیده شده‌اند زیرا «آنگلا مرکل»، صدراعظم آلمان در این خصوص تأکید کرده است «کشورش و اروپا دیگر نباید با نسنجیدگی به آمریکا متکی باشند»

به همین دلیل، اروپا کمتر از گذشته خود را موظف به پیروی از آمریکا در حوزه‌های مالی و سیاسی می‌داند و بر این عقیده است که یک‌جانبه‌گرایی و تک‌روی واشنگتن، تنها حوزه اقتصاد را نشانه نگرفته بلکه آمریکا وضع تعرفه‌ها و تحریم اروپا در صورت همکاری با ایران را همچون سلاحی به‌منظور بازیابی هژمونی ازدست‌رفته خود بکار گرفته است. 

به عبارت ساده‌تر، ترامپ برای ترمیم اوضاع اقتصادی خود، موقعیت رهبری آمریکا را در میان شرکای اروپایی‌اش به خطر انداخت و آن را متزلزل کرد. تاکنون سابقه نداشته چنین جنگی در حوزه تجارت بین آمریکا، هم‌پیمانان و همسایگانش درگرفته باشد و مقامات کشورهای غربی هیچ‌گاه با لحن تحقیرآمیز و تمسخرآمیز، سیاست‌های آمریکا را این‌چنین به باد انتقاد نگرفته بودند. 

کلیددار کاخ سفید نیز با رفتار غیر دیپلماتیک خود، بر این موضوع دامن زده و بیش از همه اتحادیه اروپا را از خود دلخور کرده چون انتظار نداشتند ترامپ از قطار منافع مشترک پیاده شده و روی ریل‌های آن، دینامیت تعرفه‌ها را جاسازی کند. درنتیجه باید گفت که چشم‌انداز پایان این جنگ حداقل تا زمانی که راهبردهای اقتصادی دولت ترامپ در جریان است، قابل‌تصور نبوده و حتی تنش‌های موجود میان آمریکا و تقریباً همه کشورها رو به گسترش خواهد بود./۹۶۹//۱۰۲/خ

منبع: حمایت

ارسال نظرات