وحدت حوزه و دانشگاه؛ چالشها و دستاوردها
اشاره: وحدت حوزه و دانشگاه یکی از مهمترین مسائلی است که در مجموعههای حوزوی و دانشگاهی کمتر به آن پرداخته شده و توجه چندانی به جز مناسبت آن یعنی سالروز شهادت آیت الله دکتر مفتح، به اهمیت مسأله وحدت حوزه و دانشگاه و راهبردها و چشم اندازهای این مهم نمیشود.
وحدت حوزه و دانشگاه به دلیل ویژگیها و ظرفیتهای این دو مجموعه علمی و شرایط منحصر به فردی که تعامل حوزه و دانشگاه در تولید علم و عملیاتی شدن مباحث علمی میتواند ایجاد کند، باید تبدیل به یکی از دغدغههای فکری فرهنگی در سطح کشور به ویژه در حوزه و دانشگاه شده و جامعه دانشگاهی و حوزویان احساس نیاز به این مسأله را به خوبی درک کرده و تلاشها برای شکل گیری دقیقتر، مستحکم و عملیاتی گفتمان وحدت حوزه و دانشگاه بیشتر و دارای استمرار شود.
از این رو خبرنگار خبرگزاری رسا در اصفهان، گفتگویی داشته با منیژه کاشانی، استاد سطوح عالی حوزه علمیه خواهران استان اصفهان و از مدیران مدارس علمیه و پژوهشگران برتر حوزههای علمیه خواهران استان اصفهان، با محوریت مسأله وحدت حوزه و دانشگاه و بررسی موانع و راهکارهای تحقق این مهم که در ادامه مشروح این گفت وگو آمده است.
رسا ـ تعریف شما از وحدت حوزه و دانشگاه چیست؟
نکته مهمی که میتواند در تمایز حوزههای علمیه از دانشگاهها مؤثر واقع شود، رابطه آموزههای دینی و اسلامی با علوم تجربی و عقلی است. هر موضعی که ما در باب رابطه علم و دین و یا عقل و دین اتخاذ کنیم، مستقیماً در تعریف ما از حوزههای علمیه، نسبت آن با دانشگاه و یا در تعریف ما از وحدت حوزه و دانشگاه اثر میگذارد.
اگر ما علم و دین را در موضوعاتی که هر دو نظر دادهاند، دو بیان متفاوت از یک واقعیت، و اینکه تبیین علمی از حوادث را مؤید آموزههای دینی یا علم و دین را مکمل هم بدانیم طبعاً تعریف ما از وحدت حوزه و دانشگاه متفاوت از زمانی است که علم و دین را متعارض با هم دانسته و یا اینکه قائل به جدایی کامل حوزه علم از دین شویم.
بنابراین اگر ما دانشگاه را نهادی بدانیم که مرکز یادگیری و تحقیق علوم تجربی است، در نتیجه حوزهها را باید مؤید و مکمل دانشگاه بدانیم نه دو نهادی که کاملاً جدای از هم هستند.
مقصود از وحدت این است که اهداف مشخصی، حوزه و دانشگاه را به نقطهای مشترک بکشانند و در سایه آن وحدت آرمانی، به همکاری و هماهنگی برسند. البته وحدت درحوزه آرمانها، همان یگانگی و رسیدن به آرمانهای کلی و مشترک است و پایینتر از آن و در ساختار آموزشی و روشی، وحدت و یکی شدن وجود ندارد، پس منظور از وحدت حوزه و دانشگاه، وحدت درعرصه فعالیتهای علمی، سیاسی و اجتماعی با حفظ هویت هریک از دو نهاد است.
رسا ـ به نظر شما چه موانعی در مسیر ایجاد وحدت حوزه و دانشگاه وجود دارد؟
اولین آسیبی که به نظر میرسد، تصورات کلیشهای است که هر دو گروه نسبت به هم دارند. یعنی حوزویان نسبت به دانشگاهیان هنوز تصور کلیشهای خاصی دارند. مثلاً ممکن است بعضی از حوزویان ما بگویند که دانشگاهیان در دینداری خود ضعیف هستند یا متدین نیستند. یا دانشگاهیان نسبت به حوزویان، این تصور کلیشهای را داشته باشند که حوزویان عقبمانده و متحجر هستند و مسائل روز جهان را نمیتوانند درک کنند. این موضوع، مانع معرفتی است؛ یعنی یک نگاه معرفتی که نمیگذارد اینها به هم نزدیک شوند و اعتماد کنند و همکاری علمی جدی داشته باشند. راه حل آن است که ما با تماسهای نزدیک این روابط را اصلاح کنیم.
خارجیها، کارشناسهای اجانب، آنهایی که میخواستند این مملکتها را غارت کنند، عنایت زیادشان به دو جبهه بود؛ یکی جبههی روحانیت، یکی جبههی دانشگاهها... چون این دو قوهی اسلام، قوهی روحانیت و قوهی دانشگاه، میتوانست در مقابل اینها بایستد، شروع کردند تبلیغات برعلیه روحانیت که جدا کنند روحانیت را از دانشگاه، و همه را از مردم.
آسیب دوم، بحثهای سیاسی و سیاستزدگی است که این نگاه بیشتر در بخشی از اقشار دانشگاهیان وجود دارد که احساس میکنند توزیع قدرت و ارکان سیاسی عادلانه نیست و مثلاً حوزویان سهم بیشتری از قدرت دارند. که این تفکر نیز باید اصلاح شود. واقعیت خارجی را ما وقتی بررسی کنیم، میبینیم که حضور دانشگاهیان به موازات حوزویان بوده است و گاهی حتی دانشگاهیان بیشتر از حوزویان بودهاند. باید حضور کارشناسانهی حوزه و دانشگاه را تقویت کنیم، بحث سهمخواهی نیست که ما بگوییم حوزه بیشتر سهم دارد یا دانشگاه!
بحث سوم حزبگرایی است که متأسفانه گاهی به این سمت میرویم. این آسیب از آن جهت است که برخی حوزویان از یک گروهی دفاع میکنند یا گروهی از دانشگاهیان از گروه دیگری دفاع میکنند و این موضوع به کل حوزه یا دانشگاه تعمیم پیدا میکند. به نظر میرسد که این تعمیم دادنها هم غیرمنطقی است. اگر یک استاد حوزه و یک استاد دانشگاه از یک گروه یا یک شخصی دفاع میکند، این مورد را ما نباید به همهی حوزه یا دانشگاه تعمیم دهیم، این تعمیمهای غیرمنطقی میتواند به عنوان یک آسیب یا آفت و مانع برای وحدت حوزه و دانشگاه تلقی شود.
آخرین نکتهای که آفت محسوب میشود، عدم مدارا است؛ یعنی ما در برابر هم، شرح صدر و سعه صدر نداشته باشیم. بالاخره ما از معصومین (ع) که بگذریم، غیر معصوم، غیر معصوم است. این خطا هم ممکن است هم از حوزویان و هم از دانشگاهیان سر بزند. ممکن است یک استاد در دانشگاه یا حوزه صحبت نابجا و خطایی کند که با ارکان و ضرورتهای دینی ما سازگار نباشد، ما باید در این موارد با شرح صدر و شکیبایی مواجه شویم و سعی کنیم با بحثهای منطقی، خطاها را اصلاح کرده و این مسائل را تقلیل دهیم. به هر حال وجود این مسائل باعث تشدید فاصله میشود و به وحدت آسیب میرساند.
رسا ـ به نظر شما چه راهکارهایی به تحقق وحدت حوزه و دانشگاه کمک میکند؟
وحدت حوزه و دانشگاه، زمانی حاصل میشود که هم دانشگاه و هم حوزه در تمام ابعاد اعم از علمی، اخلاقی، فرهنگی، سیاسی، تربیتی و مدیریتی بر اساس آموزههای اسلامی عمل کنند، آنها هر قدر به آموزههای اسلامی عمل کنند، به همان اندازه به وحدت نائل شدهاند.
یکی از مسائل مهم، که درحوزه دانشگاهی مطرح است، اسلامی شدن علوم بهخصوص علوم انسانی است، اگر طبق فرمایشات امام و مقام معظم رهبری در این عرصه الهی و اسلامی وارد شویم درآن صورت باید تبیینهای سکولاریستی و الحادی از پدیدهها و روابط انسانی را کنار گذاشته و علت پدیدهها را تنها علت منحصره ندانیم، بلکه همه این پدیدهها در نهایت، مخلوقات الهی هستند که بر اساس آموزههای دینی هیچ تغییر و دگرگونی نمی کنند و هیچ نیرویی بدون اذن خداوند انجام وظیفه نمیکند.
باید در آرمانهای متعالی با یکدیگر هماندیشی، همراهی و مسیر واحدی داشته باشیم. ما باید یکدیگر را درک کنیم، زبان یکدیگر را بفهمیم و همکاری داشته باشیم. در بحثهای آموزشی نوعی همکاری لازم است و در بحثهای پژوهشی؛ بهخصوص در حوزههای علوم انسانی، همکاری و پیوند جدی، ضروری است.
در بحثهای عملیاتی کشور همکاری و ارتباط در دو محور ضروری است،اول، وحدت در آرمانهای متعالی، دوم، همکاری در امور آموزشی، پژوهشی، سیاسی، اجتماعی و کارهای مدیریتی کشور، اگر بر دانشگاههای ما چنین نگرشی حاکم شود، به حوزههای علمیه،که حیطه فعالیت آنها کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) است، بسیار نزدیک شدهاند.
اسلامی شدن علوم اعم از انسانی و طبیعی،طراحی برنامه مدون تربیتی و اخلاقی، مشارکت حوزه و دانشگاه در ارائه نظریات جدید در عرصه علوم انسانی،حفظ استقلال کشور، توجه مناسب به مدیریت دانشگاهها، حضور روحانیون آگاه و عالم و متخلق و آشنا به علوم روز در دانشگاهها، جذب اساتید مؤمن و عالم در دانشگاهها،وجود یک مرکز شبههشناسی و پاسخگویی متناسب به آنها، طرح دانشافزایی، به روز بودن حوزههای علمیه، کاربردی کردن رشتههای دانشگاهی با جهتگیری اسلامی، تأسیس مراکز جهت تدوین متون درسی،تأسیس مراکز آموزشی و پژوهشی در باب هنر اسلامی، تأسیس رشتههای میان رشتهای، توجه به معماری اسلامی و آشنایی با مبانی علوم جدید در حوزه علمیه از جمله مسائلی است که میتواند به تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه کمک کند.
رسا ـ دستاورد و نتیجه وحدت حوزه و دانشگاه چیست؟
بنابر تأمل در دیدگاههای رهبر معظم انقلاب، وحدت، نتیجه قهری اعتقاد به توحید است، نگاه توحیدی نه تنها انسانها را به هم مرتبط و متحد میکند، بلکه همه موجودات عالم هستی را با انسان مرتبط و خویشاوند میسازد و بین آنها وحدت ایجاد میکند. بنابراین اعتقاد توحیدی در تمام ابعاد جامعه اثر میگذارد و آن جامعه را یک جامعه متحد و منسجم قرار میدهد.
تفکر شرکآلود موجب جدایی و افتراق انسانها میشود،ولایت نیز در راستای اعتقاد توحیدی، موجب وحدت میشود، لازمه ولایت و توحید، جامعه اسلامی است و بهتعبیری هرجا وحدت است، مبنای آن اعتقاد به توحید و ولایت است که همان اعتقاد به اسلام و احکام نورانی آن است، برای رسیدن به وحدت، باید اعتقاد به توحید و ولایت، که همان عمل به احکام نورانی و سعادت آفرینی اسلام است، در عمل تحقق پیدا کند، به تعبیر دیگر میتوان گفت که وحدت، نتیجه عمل به احکام نورانی اسلام است که درجامعه اسلامی تحقق پیدا میکند.
از این مطالب بهخوبی میتوان نتیجه گرفت که از نظر مقام معظم رهبری، برای نیل به وحدت از جمله وحدت حوزه و دانشگاه باید در عمل، راهرو نظر الهی و توحید شویم، یعنی خودمان را فرمانبر خدا بدانیم و خود را از او و بهسوی او بدانیم. در آن صورت است که مسئله وحدت تحقق پیدا میکند.
رسا ـ نقش دانشجو و روحانی در ایجاد وحدت چگونه است؟
روز وحدت حوزه و دانشگاه از یادگارهای ارزشمند امام بزرگوار است، روز شهادت استاد بزرگوار شهید مفتح است ایشان علاوه بر اینکه یک روحانی برجسته، فداکار، روشنفکر و آشنا به نیازهای زمان بود خصوصیت ویژه ایشان قدرت ارتباط گیری با نسل جوان و دانشجویان و کسانی که مایل بودند پیام دین را با زبان روز از یک روحانی آشنا به مباحث دین بشنوند میباشد.
در نظام اسلامی علم و دین پا به پا حرکت می کنند، و هدف حوزه و دانشگاه یعنی همین، و علم و دین یک موسسه است و دارای دو شعبه، شعبه حوزه های علمیه و شعبه دیگر دانشگاه ها و باید این دو، با هم مرتبط و خوشبین باشند، با هم کار کنند، از همدیگر جدا نشوند، و وازهمدیگر استفاده کنند.
ما دو نهاد اصیل دانشجویی داریم یکی متوجه کسب علوم مربوط به فهم و تبلیغ دین و نوآوری در مباحث دینی و نوآوری در فهم مسائل روز و حادث شونده در زندگی است که این حوزه است و کارش عبارت است از تحقیق در مسائل دینی و فراگرفتن احکام الهی در همه شئون زندگی آن هم نه فقط در آنچه که مربوط به کنج محراب یاخانه است بلکه در قلمرو وسیع زندگی بشر این گروه، دین را باید یاد بگیرند، احکام جدیدش را تحقیق کنند، ناخالصی ها و ناسره ها از آن زدوده و آن را با زبان مناسب در هر جامعه ای و هر زمان و هر مخاطبی به رسا ترین شکل ممکن به مخاطبین برساند، این وظیفه آن نهاد حوزهای است و اسمش حوزه علمیه است.
یک نهاد دانشجویی دیگر داریم که تنها ناظر به اداره امور زندگی مردم، منهای مسائل مربوط به دین، مردم معاش دارند، کسب دارند، راه دارند ساختمان دارند،جسم دارند، شناسایی های گوناگون لازم است، تحقیق در مورد زندگی مردم لازم است،علوم محتلف وانواع و اقسام دانشها برای بهتر کردن و راه انداختن زندگی مردم وجود دارد، این نهاد هم مشغول فراگیری این دانشهاست که اینها را فراگیرد و برای پیاده شدن در جامعه آماده کند. تحقیقات نو در دنیا را جذب کند و خودش به نوبه خود تازههایی در این دانشها بیافزاید و به بشریت عرضه کنند این نهاد دانشجویی دیگر. حالا اگر هر دو نهاد های دانشجویی خوب کار کند و با هم رابطه متقابل، دوستانه و ازخود دانستن یکدیگر داشته باشند؛ معنایش این خواهد شد که این جامعه هم دینش و هم دنیایش آباد خواهد شد.
آنها جهتگیری زندگی انسان را تصحیح میکنند و اینها حرکت زندگی را تسهیل میکند آنها فکر و وروح انسان را آنچنان از زشتی ها و نادرستی ها میالایند که بفهمد به کجا باید حرکت کند و اینها وسیله این حرکت را به دست او می دهند تا حرکت کند./1304/