فلسفه هندوانه خوری اول زمستان چیست؟
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از جام جم آنلاین، درباره هندوانه شب یلدا اول این نکته را بگوییم که همیشه برای همه مهیا نبوده است و باید از قبل برایش تهیه و تدارک دیده میشد. معمول این بود که هندوانه شب یلدا را به شیوهای خاص میکاشتند و پرورش میدادند که بتوان آن را دیرتر برداشت کرد؛ یعنی تلاش میشد میوه هندوانه تا حد ممکن زمانی طولانیتر متصل به ساقه بماند و بهطور طبیعی سالمتر بماند. بعد هم هندوانههای بهتر را در میان کاه نگهداری میکردند تا شب یلدا پای سفره شبنشینی برود.
معلوم است در دوره قاجار و حتی پس از آن، این هندوانه عزیزکرده و پُرزحمت برای همه مهیا نبود و نمونهاش اینکه در کتاب «خاطرات عینالسلطنه» که خودش از شاهزادگان قاجاری بود چنین آمده است: «هوا پس از برف یکی دو شب سرد کرد... دیشب که شب چله بزرگ است، ایرانیها معمول دارند هندوانه بخورند، این تهیه را نداشتیم. اتفاقا... [یک نفر] محض گرفتن مبلغی پول و یک خروار غله یک دانه [هندوانه] آورد که ما فال فال کرده به همه چشاندیم تا معمول ترک نشده باشد [رسم معمول انجام شده باشد]».
نکته دیگر اینکه ایرانیها برای شب یلدا بنا به سنت باستانی، خرید نمیکردند و چنانکه «نصرالله حدادی» مورخ و تهرانشناس معاصر میگوید: «هیچ خوراکی از بازار خریداری نمیشد. معمولا همه را زنان خانواده در طول سال جمعآوری میکردند.
در شب یلدا مهمانها نیز با خود خوراکی میآوردند، اما بیشتر میزبان تهیه شبچره [تنقلات شبنشینی] را بر عهده میگرفت... گردو، بادام، تخمه هندوانه، خربزه، مغز هسته زردآلو، کشمش، سنجد، کنجد، توت خشک و بذرک نیز از خوراکیهای روی کرسی بود».
هندوانه بخوریم یا کشمش؟
حالا برسیم به هندوانه شب چله و البته نام «چله» از اینجا میآید: «مردم ایران از اول دی تا ۱۰ بهمن را چله بزرگ و از ۱۱ بهمن تا ۳۰ بهمن که ۲۰ روز بود را چله کوچک میدانستند و معتقد بودند پس از آغاز چله بزرگ زمین کمکم شروع به گرمشدن میکند و این نوید بزرگی برای آنها بود که زمستانهای سختی را پشت سر میگذاشتند».
برای دانستن فلسفه هندوانه خوری وسط سرما روایت مفصل و دلنشین «جعفر شهری» از یلداهای دوره قاجار را در کتاب «طهران قدیم» بخوانیم تا بدانیم کار ایرانیها هیچوقت بیحکمت و بیفلسفه نیست؛ پیشاپیش یلدایتان مبارک؛ «در تهران فصلها زودتر از زمان مقرر شروع میشدند، بهاینگونه که از ده ـ پانزده روز به عید نوروز مانده بهار و از اواسط تابستان، پاییز و از میانه پاییز، زمستان شروع میشد و ماه اول سال یعنی برج حمل یا فروردین را ماه گلبران و ماه دوم آن یعنی اردیبهشت را توتپزان و از اول ماه تیر تا پانزدهم مرداد را چله تابستان و از اول ماه دی تا آخر بهمن را چله زمستان میگفتند.
چلههایی که در اولی گرما و در دومی سرما به غایت میرسید و اتمامشان به قرار زیر: که پس از گذشت ۳۵ روز از تابستان میگفتند که باد خنک دزده میزند که شبها رو به خنکی میگذارد و پس از ۴۵ روز که باد خنک آشکارا میزند که روزهایش هم خنک میشود و از همین ایام بود که باید به فکر چوب و هیزم و خاکه ذغال زمستان باشند.
و زمستان که دو چله به اسم چله بزرگه و چله کوچکه داشت که چله بزرگ از اول دی تا دهم بهمن بود که زمین نفس دزده کشیده تکِ (حدت) سرما را میشکست و از آن به بعد تا آخر بهمن که چله کوچک بوده، میگفتند کاری که چله بزرگه نکرده چله کوچکه میکند... و هرگز سرمای چله بزرگه به پای سرمای چله کوچکه نمیرسید و با تمام شدن چله کوچکه هم بود که فقرا میگفتند زمستان تمام شد و روسیاهی به ذغال ماند و غم سرما و عدم استطاعت تهیه خاک ذغال را فراموش میکردند...
و شب اول چله بزرگه یا شب یلدا که بزرگترین شب سال بود هر دسته از خویش و اقارب و همسایه شبنشینی گرفته در آن بساط سور و سات از آجیل و شیرینی و میوه مخصوصا هندوانه و انار و خربزه فراهم کرده، دور هم جمع شده به خوشگذرانی و شبزندهداری و گرفن فال حافظ میپرداختند و در این شب بود که میگفتند با خوردنیهای سفره شب یلدا، مثل خوراکیهای پای سفره هفتسین، طبیعت گرم را میتوانند سرد و طبیعت سرد خود را گرم بکنند.
به این صورت که اگر از گرمی مزاج رنج میبرند هندوانه و انار و اگر از سردی ناراحت میشوند، توت و کشمش و خرما و مثل آن بخورند».