۱۸ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۳:۲۸
کد خبر: ۷۳۵۷۹۳
مو به مو؛

آیت الله اراکی: امام در برابر حوادث شجاع بود

آیت الله اراکی: امام در برابر حوادث شجاع بود
آیت الله محسن اراکی در گفت و گو با رسا به بررسی و تحلیل ابعاد شخصیت امام خمینی‌ (ره) پرداخت و شجاعت و فهم عمیق از اسلام ناب محمدی را از ویژگی های شخصیتی ایشان دانست.

به مناسبت ایام رحلت حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه خبرنگار گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، به گفتگو با آیت الله محسن اراکی عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، در تحلیل و بررسی دوران حیات امام خمینی (ره) و ابعاد شخصیتی این بزرگ مرد تاریخ پرداخته است.

رسا- شخصیت حضرت امام خمینی (ره) در کودکی و نوجوانی و پس از حضور ایشان در حوزه علمیه اراک و قم متاثر از چه شخصیت‌هایی است؟

ایام سالروز رحلت حضرت امام یادآور روز‌های بسیار تلخی است که بر این ملت گذشت. و رحلت شخصیت عظیمی همچون حضرت امام که از نوادر روزگار ما بودند، بسیار جانگداز و سخت بود. حضرت امام از دوران کودکی، نوجوانی و سپس جوانی مراحلی را از خمین تا اراک طی کردند؛ و از محضر اساتید برجسته‌ای در قم و اراک استفاده کردند.

در محیط خانوادگی حضرت امام مرحوم حاج سیدمصطفی پدر بزرگوارشان یک عالم بزرگ و انقلابی بود. پس از رحلت حاج سید مصطفی در دوران کودکی امام، عمه بزرگوارشان سرپرستی امام را به عهده گرفت که باید گفت این دوران نقش مهمی در تربیت ایشان داشت؛ پس از پدرشان نیز برادر بزرگترشان مرحوم آقای پسندیده در پرورش فکری و علمی ایشان تاثیر بسزایی داشتند.

بعد از انتقال امام از خمین به اراک که حوزه علمیه پر رونقی در آن زمان داشت، و با تشریف آوردن آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی به اراک این حوزه رونق بیشتری گرفت، حضرت امام مراحل تحصیل و تربیت را یکی پس از دیگری طی کردند. در وصف حوزه علمیه اراک باید گفت بزرگان بسیاری از حوزه علمیه اراک برخاسته‌اند؛ چهره‌های برجسته‌ای همچون آقا ضیاء عراقی که از بزرگان علم اصول به شمار می‌روند و از موسسان علم اصول جدید و صاحب مکتب ویژه‌ای در مسائل اصولی هستند و یا مرحوم ملا فتحعلی عراقی که از بزرگان عرفان و علم و تقوا و فقه است. مرحوم آقای حکیم جریانی را از مرحوم ملا فتحعلی در کتاب شرح کفایه شان نقل می‌کنند که مرحوم فشارکی که از محضر ملافتحعلی بهره می‌بردند از ایشان نقل کردند که ایشان در شب‌های ماه مبارک رمضان درس تفسیر داشتند و هر شب تفسیر متفاوتی را از یک آیه قرآن کریم می‌فرمودند. به طوری که هر شب فکر می‌کردیم جز این این تفسیر، تفسیر دیگری نیست؛ اما در شب بعد تفسیر دیگری را می‌فرمودند که ما بسیار مجذوب این عارف و مفسر قران می‌شدیم. حوزه علمیه اراک آن روز چنین حوزه‌ای بوده است و مرحوم حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه دوران جوانی‌شان را در چنین حوزه‌ای سپری کرده‌اند.

بعد‌ها هم که مرحوم حاج شیخ به قم منتقل شد، امام نیز همراه ایشان با بسیاری از علما اراک مانند آیت الله العظمی حاج شیخ محمدعلی اراکی که ایشان را می‌توان یکی از موسسان حوزه علمیه قم در دوران جدید دانست، به قم آمدند. حوزه علمیه قم از قبل بود، اما با ورود حاج شیخ دوره جدیدی را آغاز کرد. امام در چنین دورانی از مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری، حاج محمد علی شاه آبادی و بزرگانی از این دست استفاده‌ها بردند. البته آن ذکاوت باطنی حضرت امام و هوش سرشار ایشان و اراده عجیب ایشان در تحصیل و تهذیب نفس از همان دوران‌های اولیه از ایشان شخصیت نادری به وجود آورد.

مرحوم پدرم نقل می‌کرد که در دوران رضا خانی در محضر حضرت امام در قم منظومه سبزواری می‌خواندیم. حضرت امام ابتدا در حوزه قم مدرس فلسفه بودند و بیشتر به فلسفه می‌پرداختند و بعد از آن که بزرگانی مانند علامه طباطبایی به قم آمدند و مباحث فلسفی رونق پیدا کرد و مرحوم علامه محور مسائل فلسفی قم شدند، حضرت امام به مسائل فقه و اصول پرداختند. ایشان می‌فرمود: درآن دوران ما شیقته شخصیت حضرت امام بودیم. امام در حالی سنین کمتر از چهل سالگی بودند، از همان دوران به عنوان یک شخصیت علمی جا افتاده و نافذ و از ممتحنین حوزه علمیه قم به شمار می‌آمدند. به تدریج حضرت امام با این اندیشه و شخصیت استوار و بی بدیل وارد میدان شدند.

من یکبار از حضرت امام شنیدم که فرمودند: من در دوران مجلس شورای ملی که مرحوم مدرس در آن حضور داشت، در بعضی از برنامه‌های مجلس به عنوان تماشاچی حضر پیدا می‌کردم. یعنی از قمی که آن وقت انتقال به تهران بسیار سخت بوده به حهت اهتمامی که به مسائل کشور و مردم داشتند به تهران می‌رفتند. چرا که او به عنوان یک فقیه حاضر در عرصه اجتماع باید در حریان مسائل مجلس شورای ملی که سرنوشت مردم به دست اوست، قرار بگیرد. عالم باید این چنین باشد؛ عالمی که بخواهد گوشه گیر باشد، آن عالمی نیست که به درد جامعه می‌خورد. عالمی که به درد جامعه می‌خورد، عالمی است که همراه جامعه باشد و مشکلات جامعه را بداند و از پیچیدگی‌های روابط اجتماعی با خبر باشد؛ لذا حضرت امام از همان دوران کاملاً با مسائل جامعه ایران و حتی جهان آشنایی داشتند.

آن اوایلِ جوانی که با امام آشنا شده بودیم و گاهی در درس ایشان شرکت می‌کردیم، بسیار تعجب می‌کردیم یک فقیه و عالم و عارف و فیلسوف که فعالیت‌های علمی او در سطح بسیار بالا و حد نظریه پردازی و نظام سازی بود، کاملاً به نظام‌های جهانی آشنا بود و می‌دانست که قدرت‌های بزرگ دنیا چه نقشه‌ای در مورد مسائل ایران و منطقه و جهان اسلام دارند. این از هوش سرشار امام و اهتمام ایشان به مسائل جهان و جامعه اسلامی حکایت می‌کند و مصداق این روایت است که کسی که به امور مسلمین نپردازد مسلمان نیست؛ لذا آن عالمی که مسائل مسلمین و مردم برای او مهم نباشد و سعادت و شقاوت یک ملت برای او اهمیتی نداشته باشد، عالم در طراز اسلامی نیست. عالم طراز اسلامی باید در صحنه و پیگیر مسائل اجتماعی مسلمین باشد و تا حد مقدور در رفع مشکلات جامعه اسلامی بکوشد. از آن نامه‌ای که امام خمینی در سن کمتر از ۵۰ سالگی به یکی از علمای یزد می‌نویسند، فهمیده می‌شود که ایشان کاملاً محیط به مسائل آن زمان بودند.

دلیل اینکه در دوران قبل از رحلت آیت الله بروجردی وارد میدان نشدند، اتخاد حضرت امام به یک اصل مهم بود و آن اینکه الان که رهبری به دست آیت الله بروجردی است مسئولیت و ولایت با ایشان است و باید ایشان را در زعامت شان کمک کرد. شخصی از اهالی بازار تهران داستانی را از امام خمینی نقل می‌کرد و می‌گفت که من از دوران آیت الله بروجردی از حضرت امام خمینی رحمة الله علیه تقلید می‌کردم وجوهاتی را که در آن زمان مبلغ کمی نبود، همراه با یک طاقه عبا جهت هدیه به ایشان با خود به قم بردم و به ایشان تقدیم کردم. به ایشان عرض کردم و گفتم: «آقا من مقلد شما هستم این وجوهات شرعی بنده و این هم هدیه من به شما.» امام از من تشکر کردند و فرمودند که من این عبا را از شما می‌پذیرم، اما این پول را به دفتر آیت الله بروجردی بدهید؛ ایشان امروز پرچم زعامت را بر دست دارند و باید امور مسلمین را مدیریت کنند و این نیاز به پشتیبانی مالی دارد امام آن دوران را دوران خود نمی‌دانستند، اما پس از رحلت آیت الله بروجردی دیدند که زمانی است که ایشان می‌توانند قیام کنند.

سوالی مهمی در این بین است و آن اینکه راز نفوذ حضرت امام و اینکه ایشان قلب مسلمین و ایرانیان هستند از کجا نشأت گرفته است؟ وقتی سخن، سخنِ الهی و پیام، پیامِ الهی شد، در دل‌ها نفوذ می‌کند. امام چنین آدمی بود. برای خودش سخن نگفت؛ از خودش سخن نگفت؛ برای خدا سخن گفت نه برای دنیا. رژیم شاه ملعون به این خاطر امام را به ترکیه و عراق تبعید کرد که فکر کرد اگر امام به آنجا برود، منزوی خواهد شد. چرا که مراجع بزرگی در نجف بودند وبا وجود ایشان شخصیت امام تحت الشعاع آن‌ها قرار میگرفت و کسی به امام توجه نمی‌کرد. امام زمانی که به نجف تشریف آوردند مراجعی در نجف حضور داشتند که از امام، ۲۰ سال یا ۳۰ سال بزرگتر بودند همانند آقای حکیم آقای شاهرودی و آقای خویی. مراجعی که ۵۰ سال، ۶۰ سال در نجف کار کرده بودند و مردم دنیا آن‌ها را به تدریج شناخته بودند. اما برعکس مرجعیت جهانی حضرت امام از نجف شروع شد. در حالی که قبل از تبعید، دایره مرجعیت امام، تقریباً منحصر به کشور بود. خواستند امام را کوچک کنند، اما خدا او را بزرگ کرد.

در آن زمان کسی اسم امام را در ایران می‌آورد، تبعید، زندان و یا شکنجه در انتظار او بود. من در اوایل سال ۵۴ در نجف به وسیله صدام تحت تعقیب قرار گرفتم و قرار بود من را اعدام کنند، اما به طریقی ایران منتقل شدم و دست صدام نجات پیدا کردم. زمانی که به ایران آمدم ساواک من را که در آن ایام جوانی ۱۹ ساله بودم دستگیر کرد. در مراحل بازجویی، بازجو مدام از عکس امام ازمن سوال می‌پرسید؛ و برایم تعجب آور بود که پرونده‌ای حدود ۱۰۰ صفحه در ساواک داشتم! به قدری فضای امنیتی و اختناق بر کشور حاکم بود که عکس امام، سخنی از امام گفتن و یا داشتن اعلامیه‌ای از امام جرم تلقی می‌شد. این‌ها می‌خواستند نامی از امام برده نشود. علت قیام طلاب و مردم این بود که میخواستند امام را کوچک کنند؛ میخواستند اسم امام را کوچک کنند، اما اسم امام در جهان درخشندگی پیدا کرد و هر روز عظمتش بیشتر شد.

اینکه با جریان حق مقابله کنند طبیعی است؛ چرا که با انبیاء هم مقابله شد. حتی مقابله‌ای که با برخی از انبیاء شد، با ما نشده است. در دوران موسی کار به جائی رسید که فرعون دستور داد مردان را بکشند و زنان را به غارت ببرند؛ با این حال موسی با دست خالی به مبارزه فرعون که قدرت اول جهان بود، رفت و پیروز شد. وقتی مقام معظم رهبری من را به لندن فرستادند آن هم کشوری که کسی را نمی‌شناختیم و مبارزه اش با ملت ایران و قرآن نهادینه بود، احساس تنهایی کردم. خدمت رهبر معظم انقلاب رسیدم و گفتم: «خیلی تنها هستیم» ایشان فرمودند: «خدا پشت سر شماست!» و بعد‌ها ما دیدیم که چه موجی در اروپا و آمریکا به وجود آمد و مراکز مختلفی آن هم در شرایط بسیار سخت و در خانه دشمن تاسیس شد.

انقلاب پیروز خواهد شد و ایران به یاری خدا، مخصوصا در عرصه اقتصاد به تدریج به یکی از قدرت‌های بزرگ جهان تبدیل خواهد شد. دلیل آن هم فشاری‌هایی است که بر ما وارد می‌شود. این سنت الهی است که در قرآن و روایات ذکر شده است؛ این فشار نشانه‌ی جهشی پس از آن خواهد بود و یک چنین جهشی در همه عرصه‌های پیشرفت در انتظار ملت ایران است.

رسا-دشمنان جهان اسلام کدام بُعد شخصیت امام را تحمل نمی‌کردند و چه بعدی از شخصیت ایشان بیشتر در معرض تحریف قرار دارد؟

ابعاد شخصیت حضرت امام واقعا بسیار گوناگون است من یک مقاله‌ای بیست و چند سال پیش در باره امام نوشتم و در آن ذکر کردم که یکی از ویژگی‌های امام رضوان الله تعالی علیه نظیر حضرت امیر علیه السلام، جامع الاضداد بودن ایشان است. یک جنگجوی شجاعِ میدان‌ها بود و در عین حال یک زاهد شب بیدارِ محراب بود؛ یک انسان قوی در عرصه سیاست و درعین حال یک عارف کم نظیر در عرصه عرفان و زهد. این‌ها چیز‌هایی است که کمتر با هم جمع می‌شود، امام هم یکی از آن شخصیت‌های جامع الاضدادی بود.

بعد مهم شخصیت امام آشنایی و احاطه امام به اسلام ناب بود. پس از هزار و چهار صد سال که از ظهور اسلام می‌گذرد خیلی‌ها آمدند و در مفاهیم اسلامی به جهت منافعشان دست بردند. یکی از انحراف‌هایی که امام به قوت جلوی آن ایستاد، معرفی اسلام به عنوان یک دین انزوایی که کاری به سیاست و زندگی مردم ندارد بود. این یکی از تحریف‌های بزرگ تاریخ بود. بر اساس این تفکر روحانی خوب را هم آن کسی معرفی می‌کردند که کاری به زندگی مردم و سیاست نداشته باشد. هر چه یک روحانی بی خبر‌تر از همه جا بود، او را مقدس‌تر از همه می‌دانستند. خیلی‌ها نمی‌دانند کتابچه ملا نصر الدین یک کتابچه سیاسی است و نقش مهمی را در دوره‌ای ایفا کرده است. این کتابچه که یک مجموعه داستانی بود برای اینکه نشان بدهد یک روحانی شخصیتی فاقد فهم سیاسی و اجتماعی است که فقط باید دستمایه استهزاء و تمسخر قرار بگیرد، نوشته و ترویج شد؛ لذا این بعد از روشن بینی امام و مبارزه با تحریف اسلام، روحانیت، قران کریم و مفاهیم روایات اهل بیت علیهم السلام و این آشنایی و نفود عمیق او به عمق مفاهیم اسلامی، یکی از مهم‌ترین برجستگی‌های شخصیت امام بود که دشمنان اسلام را به شدت خشمگین می‌کرد.

بعد دیگر از ابعاد شخصیت امام رضوان الله تعالی علیه، شجاعت ایشان است. شجاعت مساله مهمی است. علماء ما که در علم کلام بحث کرده اند، خصوصا علماء دوران اول، می‌بینیم که یکی از خصوصیاتی که برای امام ذکر کرده اند، شجاعت است. این برای ما جای سوال داشت که شجاعت چه لزومی دارد؟ اما این کلام صحیح است؛ کسی که می‌خواهد مردم را رهبری کند، باید شجاع باشد تا بتواند در روبرو شدن با حادثه ها، توطئه‌ها و دشمنی‌ها ملت را رهبری کند. امام شجاع بود.

اینکه بعضی از فقها در بعضی از حوزه‌های ولایت فقیه تشکیک کردند، در نتیجه ترسشان بود که با این طاغوت‌ها و قدرت‌های بزرگ مگر می‌شود درگیر شد؟ قدرت‌هایی که ارتش دارند، زندان دارند و می‌کشند. مگر می‌شود در جلوی ان‌ها ایستاد؟ پس فقیهی که شجاعت لازم را ندارد، کارش وارد مبارزه با طاغوت و قدرت‌های بزرگ نیست؛ شجاعت می‌خواهد.

در اوائل دهه فجر و پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، زمانی که شورای انقلاب تشکیل شده بود و امام به میهن تشریف آورده بودند، جلسه بزرگی تشکیل شد که من نیز در این جلسه شرکت کردم. در آن جلسه دو نظریه در بحث انقلاب و پیگیری کار سیاست وجود داشت. یک نظریه، نظریه امام بود و یک نظریه نظریه آقای شریعتمداری و نهضت ملی که با شاه نمی‌شود درافتاد. قدرت‌های بزرگ بسیار مجهز همراه شاه هستند و ما طلبه‌های ساده با چه چیزی با شاه درگیر شویم؟ او همه چیز دارد و ما هیچ چیز نداریم! و این حرفی که امام می‌زند منطقی و عقلی نیست و نمی‌توان حکومت اسلامی برقرار کرد و منطقی این است که شاه باشد و قانون اساسی مشروطه اجرا شود و شاه فقط شاهی کند. آن‌هایی که انجا بودند تقریبا همه این حرف را پدیرفتند و و معتقد بودند آن چیزی که اقای خمینی می‌گوید فقط خودش ایشان به آن معتقد است. اما امام (ره) قرص و محکم می‌گفت: «ما می‌توانیم شاه را ساقط و حکومت اسلامی برقرار کنیم.»

یک بخش از این سیاست برخاسته از شجاعت امام و آن قدرت نفسانی او که مردی شجاع و قوی و مقتدر و با صلابت و اراده قوی بود، است. این را قرآن روی آن تاکید دارد که می‌فرماید: «إِنَّمَا ذَٰلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» [۱]این یک قاعده کلی است که در مسیر مبارزات انبیاء و مبارزات الهی باید پیروان انبیاء خوف را کنار بگذارند. خوف مسلک و راه و شیوه انبیاء و پیروان آن‌ها نیست. هر وقت خوفی در کار آمد، معلوم می‌شود این خوف شیطانی است. این را امام در شخصیت خودشان به طور کامل پیاده کردند؛ در حالی که خیلی‌ها نمی‌توانند کاری کنند و مرعوب می‌شوند.

یکی دیگر از خصوصیات امام (ره)، خودساختگی ایشان بود. یعنی شجاعتی که امام داشت، شجاعت برخاسته از خودشاحتگی ایمانی و تقوایی ایشان بود. شجاعتی نبود که در میدان‌های جنگ و یا میدان‌های مبارزاتی و ورزشی به دست آمده باشد. این شجاعت را ایشان در اثر ریاضت‌های شرعی الهی به دست آورده بودند. شجاعت الهی و شجاعت توکل بر خدا بود. شجاعتی است که رهبر معظم انقلاب مکررا بر آن تاکید می‌کنند که «کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینی» [۲]. این آیه نشان دهنده این روش است. موسی و بنی اسراییل شبانه از مصر خارج شدند و به طرف دریا رفتند، فرعون صبح گاهان به دنبال آن‌ها رفت و با ارتش مجهز و آماده برای کشتن به آن‌ها رسید. خدا وحی را تا زمانی که فرعون به آن‌ها رسید، نفرستاد. تا فرعون به آن‌ها رسید، بنی اسرائیل به موسی گفتند: «فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَىٰ إِنَّا لَمُدْرَکُونَ» [۳]در چنگ آن‌ها افتادیم. موسی فرمود: «کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینی» [۴]. کلَا یعنی هرگز. این روحیه انبیاء است. انبیاء اطمینان به پیروزی دارند؛ چرا که برای خدا قیام کرده اند. درست است که تجهیزات ندارند، اما کسی را دارند که همه چیز به دست اوست.

خداوند در جنگ بدر فرمود ما به شما کمک رساندیم جایی با تعبیر «أَنِّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ مُرْدِفِینَ» [۵]، جائی با تعبیر «یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ مُسَوِّمِینَ»[۶] هرجا که این مسئله آمده که ما شما را با این فرشتگان مدد رساندیم، نکته‌ای را مطرح می‌کند و آن اینکه پیروزی به دست خداوند است و نصرت الهی باعث فتح شد. خیال نکنید که فرشتگان باعث پیروزی شما شدند؛ این نصرت با فرشتگان برای اطمینان قلب شماست. «وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَىٰ لَکُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ»[۷] انسان باید چنین یقینی داشته باشد؛ خیلی مهم است.

در شرایط کنونی انقلاب که دنیا علیه ما متحد و بسیج شده است، با تحریم‌های کذایی و توطئه‌های داخلی و خارجی و فشار‌های فرهنگی و اقتصادی، برخی که در این شرایط قرار می‌گیرند تسلیم می‌شوند و کم می‌آورند؛ چرا که به خدا اعتماد ندارند. ما به خدا اعتماد داریم و می‌دانیم که پس از این سختی‌ها نصرت وجود دارد. همانطور که سعدی در شعرش می‌گوید: «صبر وظفر هر دو دوستان قدیم اند... بر اثر صبر نوبت ظفر آید»

این قانون خداوند است که زمانی که اراده می‌کند ملتی حتی غیر مومن را به پیروزی برساند، پیروزی را به شایستگی او می‌دهد. به این معنا که تا چه حد می‌تواند مقاومت کند و آیا توان پیروزی در برابر قدرت برتر را دارد؟ قدرت پست‌تر با چه معادله‌ای می‌تواند بر قدرت برتر فائق آید؟ با معادله مقاومت. اگر این معادله نباشد و مقاومت و ایستادگی از خود نشان ندهد، دلیلی بر پیروزی قدرت ضعیف‌تر نداریم؛ چرا که او بهای پیروزی را نمی‌خواهد بدهد. این سنت الهی است که ملتی که در برابر سختی مقاومت و صبر می‌کند، او را پیروز خواهد کرد. این اجر دنیایی است. در داستان حضرت یوسف که پس از سختی‌های فراوان به سلطنت رسید قرآن کریم می‌فرماید: «وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا وَکَانُوا یَتَّقُونَ» [۸]یعنی این پاداشی که به یوسف دادیم پاداش دنیوی بود و این یک قانون حاکم بر دنیا است و کاری به ایمان شخص ندارد؛ اما تاثیر ایمان این است که قدرت صبر و مقاومت به آن‌ها می‌دهد. به همین دلیل است که اهل ایمان پیروز می‌شوند و نصرت الهی هم به کمکشان خواهد آمد. ما مطمئن هستیم که بعد از این سختی‌هایی که ملت ایران در عرصه‌های مختلف خصوصا در عرصه اقتصادی کشید، آینده بسیار درخشان و شیرینی برای جامعه اسلامی ایران صرف نظر از دیگر عرصه‌ها در انتظارشان خواهد بود.

[۱] سوره مبارکه آل عمران، آیه شریفه ۱۷۵

[۲] سوره مبارکه شعراء، آیه شریفه ۶۲

[۳] سوره مبارکه شعراء، آیه شریفه ۶۱

[۴] سوره مبارکه شعراء، آیه شریفه ۶۲

[۵] سوره مبارکه انفال، آیه شریفه ۹

[۶] سوره مبارکه آل عمران، آیه شریفه ۱۲۵

[۷] سوره مبارکه آل عمران، آیه شریفه ۱۲۶

[۸] سوره مبارکه یوسف، آیه شریفه ۵۷

ارسال نظرات