امتدادهای عملی معارف الهی در اندیشه اسلامی

به گزارش خبرنگار گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، حجتالاسلام محمد حسن وکیلی استاد حوزه علمیه در مدرسه مجازی "پای درس خمینی مشهد" به بررسی امتدادهای عملی معارف الهی پرداخت و اظهار داشت: کتاب "طرح کلی اندیشه اسلامی" دارای ویژگیهای متعددی است که بزرگان حوزه از زوایای مختلف به آن اشاره کردهاند، در مقدمه این اثر نیز مجموعهای ارزشمند از نکات اختصاصی درباره کتاب آورده شده است، اما در میان این ویژگیها یکی از مسائلی که از نظر بنده بسیار تأثیرگذار و راهگشا بوده نگاه ویژه آن به امتدادهای عملی مسائل اعتقادی و معارف الهی است، این افق جدید نهتنها در فضای مباحث کلامی و عقلی بلکه در ابعاد مختلف اندیشه و عمل نیز قابل تأمل است.
چالشهای نظری در فلسفه و کلام اسلامی
استاد حوزه علمیه با تاکید براینکه یکی از چالشهای رایج در تاریخ کلام و فلسفه اسلامی این است که بسیاری از بزرگان ما بیشتر به بحثهای نظری درباره هستی و نیستی میپرداختند و کمتر وارد تحلیل پیوند آنها با بایدها و نبایدها میشدند، بیان کرد: دلایل متعددی نیز در این زمینه وجود دارد از یک سو متکلمین عرصه بایدها و نبایدها را به عنوان حوزهای مستقل از هستی و نیستی تلقی میکردند و معتقد بودند که این بخش نیازی به ارتباط مستقیم با مباحث هستیشناسی ندارد، لذا توجه چندانی به استخراج بایدها و نبایدها از مبانی هستی نمیشد، از سوی دیگر در فضای حکمت الهی برخی انحرافات فکری شکل گرفت؛ به طوری که تصور میشد دانستن حکمت به خودی خود کمال مطلق انسان است.
وی افزود: در آثار برخی فیلسوفان نیز این تفکر دیده میشود که کمال انسان به فهم برهانی و نگاه عقلی او به جهان وابسته است، این نگرش گاه موجب افراطهایی شد که در نتیجه آن نقش عمل در زندگی فردی و اجتماعی کمرنگ گردید، اگرچه برخی از بزرگان حکمت این نگاه را نقد کردند و همواره حکمت عملی را در کنار حکمت نظری مورد توجه قرار دادند اما بهطور کلی این رویکرد باعث شد که مسائل عملی کمتر در حیطه فلسفه اسلامی مورد بررسی قرار گیرد.
حجتالاسلام وکیلی بیان کرد: این روند موجب شد که حکمت نظری شامل حوزههایی مانند طبیعیات، ریاضیات و الهیات باشد، اما موضوعاتی نظیر سیاست اجتماعی، تدبیر منزل و اخلاق فردی به حاشیه رانده شوند، بنابراین میراث عملی قابل توجهی در این زمینهها برای ما به جا نمانده است، نگاه کلامی نیز که به تفکیک هستی و نیستی از مباحث عملی میپرداخت همراه با تأکید افراطی برخی از فلسفهدانان بر ارجحیت صرف علم و تعقل باعث کمتوجهی به مسائل رفتاری و کاربردی شد.
استاد حوزه علمیه اظهار کرد: در کنار همه این مسائل نباید فراموش کرد که شریعت اسلامی خود دارای مجموعهای از قوانین مرتبط با بایدها و نبایدهاست که تا حد زیادی جامعه را از استخراج مستقیم این موارد از مبانی هستی بینیاز میکرد، عالمان دینی عمدتاً مبانی دین را بر اساس عقل اثبات کرده و تحلیل آثار عملی آن را به فقه واگذار میکردند، فقه نیز با استفاده از منابع و ادله شرعی وظایف دینی را مشخص میساخت بدون آنکه الزامی برای ارتباط مستقیم آنها با مبانی فلسفی احساس شود.
جایگاه کتاب "طرح کلی اندیشه اسلامی" در پیوند نظر و عمل
وی با بیان اینکه کتاب "طرح کلی اندیشه اسلامی" در این میان از اهمیتی ویژه برخوردار است، اظهار داشت: رهبر معظم انقلاب در مقدمه نسخه اولیه این کتاب تأکید کردهاند که یکی از ویژگیهای برجسته آن تلاش برای استخراج بایدها و نبایدهای عملی از دل مبانی علمی و اعتقادی است، ضرورت چنین رویکردی به ویژه در دوران پیش از انقلاب اسلامی بیشتر احساس شد زیرا تمدن مدرن نیازمند پاسخگویی به مجموعه گستردهای از مسائل عملی بود که فقه به تنهایی نمیتوانست تمامی آنها را پوشش دهد، بنابراین استفاده از مبادی هستیشناسانه برای پاسخ به سوالات نوظهور ضروری به نظر میرسید.
حجتالاسلام وکیلی بیان کرد: علاوه بر این شکلگیری تمدن رقیب که بر اساس مبانی منطقی و نظری خاص خود شکل گرفته بود نیز نقش مهمی در گرایش حوزویان به نگاه جامعتر ایفا کرد، رقابت با تمدنی که مبتنی بر اصول فلسفی و هستیشناسی شکل گرفته بود ضرورت بازنگری در رویکردهای سنتی را دوچندان کرد.
استاد حوزه علمیه با اشاره به اینکه مسئله اساسی در این بحث تعیین مسیر حرکت انسان است، اظهارکرد: ما اکنون میدانیم که انسان نه تنها دارای جسم بلکه دارای روح نیز هست، حال سؤال اینجاست: آیا این روح پس از مرگ باقی میماند یا از بین میرود؟ و اگر باقی میماند چه مراحلی را طی خواهد کرد؟ اگر واقعاً عالمی پس از مرگ وجود داشته باشد و روح انسانی قرار باشد مسیرهایی را در آن عالم طی کند و با حوادث مختلفی مواجه شود طبیعی است که مفهوم سعادت انسانی عمق و گستردگی تازهای پیدا میکند، بههمینجهت باید در برنامهریزیهای زندگی تمامی آن مراحل آتی مد نظر قرار گیرد.
حجتالاسلام وکیلی تصریح کرد: عامل دیگری که با مسئله سعادت انسان مرتبط است، شناخت «هستها و نیستها» در جهان هستی و عوامل تأثیرگذار بر سعادت است، زمانی که میفهمیم انسان تنها یک موجود مادی نیست بلکه روحی هم دارد و این روح پس از مرگ همچنان ادامه خواهد یافت، تمرکز به این سمت میرود که چه اموری بر روح انسان تأثیر میگذارند و چگونه آینده او را شکل میدهند، به عنوان مثال یکی از نتایجی که میتوان از مباحث توحیدی به دست آورد این است که جهان یک کل یکپارچه و منسجم است، این اندیشه پشتوانهای عمیق فلسفی و عرفانی دارد که گاه با مفاهیمی مانند وحدت وجود یا وحدت تشکیکی تعریف میشود.
استاد حوزه علیمه افزود: از این منظر اگر تمام موجودات وابسته به خداوند یگانه باشند و علت اصلی یکی باشد، تمام موجودات نیز پیوستگی عمیقی با یکدیگر دارند و بر هم تأثیر متقابل میگذارند، این دیدگاه نه تنها از بعد نظری بلکه در سطح عملی نیز نتایج واضحی ارائه میدهد؛ بهویژه در تعریف عواملی که بر سعادت انسانی تأثیر دارند، در نگاه مادیگرا فرد برای رشد و خوشبختی خود باید ارتباطاتش را با مجموعهای محدود از عناصر تنظیم کند، اما در نگاه الهیاتی تمامی اجزای جهان از مادیات تا مجردات حتی موجوداتی چون فرشتگان و جن تأثیری متقابل بر سعادت انسان دارند.
تأثیر هستیشناسی بر سعادت انسان
حجتالاسلام وکیلی اظهار کرد: با چنین نگاهی به جهان برنامهریزی برای رسیدن به سعادت شکلی فراگیرتر پیدا میکند، انسان باید تمامی امور پیرامون خود را (اعم از مادی و معنوی) مورد توجه قرار دهد، حتی حیوانات و جمادات که در اطراف ما حضور دارند بر مسیر تعالی ما اثرگذارند، اگر جهان را به عنوان یک کل واحد ببینیم و دایره تأثیرگذاری موجودات بر سعادت خود را گسترده بدانیم مسلماً نوع برنامهریزی برای دستیابی به این سعادت متفاوت خواهد بود.
استاد حوزه علیمه با بیان اینکه اولین گام برای عبور از مباحث نظری به برنامهریزی عملی این است که فلسفه و معارف عقلی الهی را وارد عرصه اجرا کنیم، بیان کرد: معارف الهی در تعریف نوینی از انسان و سعادت انسانی نقش تعیینکنندهای دارند؛ از نگاه آنها انسان موجودی مرکب از جسم و روح است و سعادت او نه تنها در دنیای مادی بلکه در امتداد عوالم بعدی رقم میخورد، این نگرش دامنه امور مؤثر بر سعادت انسان را از صرفاً امور ظاهری به کلیت جهان هستی توسعه میدهد و این تعریف جدید به نوبه خود مجموعهای متفاوت از بایدها و نبایدها را به همراه خواهد داشت.
عبور از مباحث نظری به برنامهریزی عملی
حجتالاسلام وکیلی افزود: این مباحث وقتی عملیاتیتر میشوند که وارد حوزههایی نظیر اقتصاد اسلامی، تربیت اسلامی، سیاست اسلامی یا حتی طب اسلامی شویم، نخستین و مهمترین پایه هرگونه برنامهریزی در این حوزهها تعریف دقیق جایگاه انسان و هدف نهایی اوست؛ آیا او صرفاً موجودی مادی است یا ترکیبی از جسم و روح؟ اگر روح او امتداد همیشگی دارد و با تمامی اجزای جهان در تعامل است مسلماً بایدها و نبایدهای متناسب با چنین تعریفی تغییری اساسی پیدا خواهند کرد.
استاد حوزه علیمه تاکید کرد: این نقطهای است که فلسفه از محدوده نظری صرف خارج شده و تأثیرات عملی آن در زمینه علوم انسانی نمایان میشود، به عبارت دیگر تعریف خاصی که از سعادت انسان براساس جهانبینی الهی ارائه میدهیم مستلزم الزامات خاصی برای تحقق آن در عرصههای مختلف علوم انسانی است.