۲۲ دی ۱۳۹۴ - ۱۵:۵۲
کد خبر: ۳۱۰۶۱۱
بخش دوم/ مدیر گروه اخلاق پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در گفت‌وگو با رسا:

بهترین راه حفظ اخلاق حوزه تربیت مربی اخلاق است/ تبیین ارزش‌های اسلامی وظیفه امروز حوزه

خبرگزاری رسا ـ اکنون در مدارس علمیه، مدیر وقتی یک طلبه را جذب می‌کند، نمی‌داند این طلبه قاضی، محقق، مدرس، مرجع،‌ امام جمعه و... می‌شود. نمی‌داند در نهایت این طلبه به سراغ چه شاخه‌ای می‌رود.» در مدرسه تخصصی، مدیر در انتخاب طلبه و استاد، برگزاری دوره‌ها و دیگر مسائل دقت می‌کند.
عالم زاده نوري

 

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، حجت‌الاسلام محمد عالم‌زاده نوری، مدیر گروه اخلاق پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی است که تاکنون کتاب‌ها و مقالات فراوانی را به رشته تحریر در آورده است.

 

این پژوهشگر عرصه اخلاق تاکنون کتاب‌های فراوانی همانند «سیمای آرمانی طلبه در نگاه مقام معظم رهبری»، «خودسازی و جامعه‌سازی در برنامه فعالیت‌های جوان مسلمان»، «استنباط حکم اخلاقی از سیره و عمل معصوم»، «نقش مربی در تربیت اخلاقی معنوی»، «آداب و سبک زندگی اسلامی»، «راه و رسم طلبگی»، «اخلاق اسلامی؛ مبانی و مفاهیم»، «مروری بر کارکردهای فرهنگی روحانیت» و «میثاق طلبگی» را تألیف کرده است.

 

در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام عالم‌زاده نوری به بررسی وضعیت اخلاقی حوزه‌های علمیه پرداختیم که در ادامه متن بخش دوم و پایانی آن را از نظر می‌گذارنید؛

 

رسا ـ آیا این مرکز(مرکز تربیت مربی اخلاق) به موفقیت‌هایی نیز رسید؟

 

پس از این آموزش و 6 سال تجربه، مسؤولان این مؤسسه آمدند خدمت ‌آیت‌الله مصباح و گفتند: «ما شکست خوردیم.» یعنی این برنامه موفق نبود، چرا کامیاب نبود؟ این‌ها گفتند: «افرادی که در دوره‌های ما شرکت کرده‌اند، اکنون در خدمت اخلاق حوزه نیستند. چرا؟ چون رشته یکی روانشناسی است، یکی فلسفه است و... که این اطلاعات را نیز کسب می‌کنند. این مرکز تربیت مربی رسمیتی ندارد که تعین سطح بدهد.»

 

سپس مسؤولان به آیت‌الله مصباح پیشنهاد دادند: «شما بیایید همین اخلاق را رسمی کنید و به صورت رشته در آورید؛ چرا که وقتی رشته و رسمی شد، تعٌین پیدا می‌کند و کسی که وارد این سیستم می‌شود دیگر دغدغه جای دیگری بودن را ندارد و خود را متعلق به این سیستم و رشته می‌بیند.»

 

 

آیت‌الله مصباح به شدت با این پیشنهاد مخالفت کردند و فرمودند: «کار تربیت اخلاق، مخصوصاً در آن سطحی که ما در نظر داریم، ‌افق نگاه میرزا جواد آقای ملکی تبریزی، مرحوم آقای قاضی یا بزرگانی از این قبیل‌ هستند. کار تربیت اخلاقی با مدرک و اعتبارات دنیوی و این‌گونه دغدغه‌های مادی سازگار نیست. اگر بنا باشد ما به آن سمت حرکت کنیم، نباید از همین ابتدا نیت‌ها را خراب کنیم.»

 

سپس ایشان پیشنهاد دادند: «کسانی که این تعٌین را دارند را پیدا کنید و به صورت آموزش ضمن خدمت از لحاظ اخلاقی تقویت کنید.» ایشان پیشنهاد دادند که مسؤولان به نزد آیت‌الله تحریری رفته و طلبه‌هایی که اطراف ایشان هستند، علاقه‌مند به این‌گونه مباحث هستند را جمع کرده و به آن‌ها آموزش دهند.

 

مسؤولان نیز نزد آقای تحریری رفته و ایشان 30 نفر را معرفی کردند و دوره‌ای برگزار شد. در این دوره، اول ترم 30 نفر بود و آرام آرام به 7 یا 8 نفر رسید. با این‌که آیت‌الله مصباح و آیت‌الله تحریری هر دو به این دوره و کلاس‌ها اعتنا داشتند و به صورت هفتگی وقت می‌گذاشتند، ولی این آموزش‌های خشک نظری برای نمونه کتاب شناسی اخلاق، فلسفه اخلاق و... به نظر آن آقایان خوش نمی‌آمد.

 

برخی از آن‌ها هم سنشان بالا بود و هم مسؤولیت‌هایی داشتند که حوصله این کلاس‌ها را نداشتند. در نهایت 8 الی 10 نفر باقی ماندند و صلاح دیده نشد که این برنامه ادامه پیدا نکند. پس از دو ترم این طرح هم لغو شد.

 

باز هم نزد آیت‌الله مصباح آمده و گفتیم: «شکست خوردیم، چه کار کنیم؟» ایشان پرسیدند: «پیشنهاد خود شما چیست؟» ما هم گفتیم: «همان پیشنهاد قبلی، یعنی مدرک بگذاریم و رشته رسمی برایش فراهم کنیم و... .» حاج آقا فرمودند: «بروید و همین کار را کنید، ولی آن چیزی که ما می‌خواهیم از درون این طرح بیرون نمی‌آید. ولی حداقل فایده‌اش این است که محقق، مشاور و مدرس اخلاق از این طرح بیرون می‌آید. هر چند ایده آل مد نظر ما مربی اخلاق بود که حاصل نشد.»

 

آقایان رفتند و به صورت رسمی این رشته و سیلابس‌های آن را طراحی کرده و کارشناسی ارشد فلسفه اخلاق در دو دوره 10 نفره برگزار کردند؛‌ ولی باز هم نزد آیت‌الله مصباح بازگشت که بپرسند چه کنیم؟ البته خودشان گفتند: «ما برای دوره کارشناسی ارشد 4 ترم می‌توانیم کلاس برگزار کنیم و نهایتاً 6 ترم؛ ولی این ظرف برای انتقال این همه معارف ظرف کوچکی است و در آن نمی‌گنجد. کارشناسی اخلاق هم بگذاریم. یعنی ما از همان اول طلبه‌ها را به سمت وادی اخلاق ببریم، چون حجم بالایی از معلومات باید به آن‌ها منتقل شود که در دو ترم و 4 ترم این امکان وجود ندارد.» کارشناسی هم اضافه شد، ولی به گمانم آن هم یک دوره برگزار شد.

 

پس از عدم موفقیت این تلاش‌ها برای تربیت مربی اخلاق برخی شاگردان آیت‌الله مصباح نزد ایشان آمدند و پیشنهاد دادند: «دانشگاهی در ارتباط با حوزه اخلاق تحت عنوان دانشگاه اخلاق و تربیت تشکیل شود.» که آیت‌الله مصباح بسیار خوشحال شده و افراد را برای این کار تشویق کردند.

 

البته هم اکنون نامش دانشگاه نیست، بلکه مؤسسه «آموزش عالی اخلاق و تربیت» است؛ چرا که زیر مجموعه‌هایش تکمیل نشده است. در افتتاح این مؤسسه نیز خود آیت‌الله مصباح حضور داشتند و این را هم می‌توان از اقدامات ایشان در زمینه اخلاق دانست.

 

آخرین پیشنهاد نیز این بود که یک مدرسه علمیه تخصصی در این زمینه داشته باشیم. البته منظور از مدرسه تخصصی مدرسه‌ای که در آن یک رشته تخصصی آموزش داده می‌شود، نیست. مدرسه تخصصی مدرسه‌ای است که مدیر مدرسه از همان نخست که طلبه‌ها را تحویل می‌گیرد، می‌داند که در نهایت باید چه چیزی تحویل دهد.

 

ولی اکنون در مدارس علمیه، مدیر وقتی یک طلبه را جذب می‌کند، نمی‌داند این طلبه قاضی، محقق، مدرس، مرجع،‌ امام جمعه و... می‌شود. بلکه می‌گوید: «ما آموزش‌های مشترکی را که به همه طلبه‌ها می‌دهیم به این طلبه هم می‌دهیم.» ولی نمی‌داند در نهایت این طلبه به سراغ چه شاخه‌ای می‌رود.» در مدرسه تخصصی، مدیر در انتخاب طلبه و استاد، برگزاری دوره‌ها و دیگر مسائل دقت می‌کند.

 

 

رسا ـ اگر خود شما مدیر پروژه مسائل اخلاقی بشوید، چه می‌کنید؟

 

دغدغه آیت‌الله مصباح پدید آوردن کسانی است که بتوانند مربی اخلاق در سطح بسیار بالا باشند؛ افرادی همانند میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، علامه طباطبایی، مرحوم سعادت پرور و آقای قاضی. یعنی کسانی که سرحلقه تربیت معنوی در حوزه علمیه باشند. طبیعتاً باید مجتهد و عالم هم باشند؛ عالمی وارسته و مهذب. افق نگاه ایشان این است.

 

ولی ما می‌توانیم سطوح را مختلف در نظر بگیریم؛ یعنی می‌توانیم حتی برای محققان، مدرسان و حتی مربیان اخلاق سطوحی تعریف و مشخص کنیم که برای هر کدام باید کارهای خاصی انجام داد. به عقیده بنده تشخیص آیت‌الله مصباح درست است و باید طلبه‌ها از همان اول مورد تعلیم قرار بگیرند. برای چنین طرحی بسیار هم باید حوصله کرد. حتی 20 سال هم به نظر بنده جواب نمی‌دهد.

 

اگر آن سطح(نظر آیت‌الله مصباح) را بخواهیم، این‌ها(طلبه‌ها) باید پیر شوند و ریش‌هایشان سفید شود تا واقعاً مربی اخلاق شوند. منتها در این فاصله نباید دست روی دست بگذارند، بلکه باید مراتب پایین‌تر مربی‌گری را طی کنند که تجاربشان و دانششان بالا برود، ارتباطاتشان گسترده‌تر شود و جا بیفتند.

 

مراقبت‌های ویژه‌ای هم از آن‌ها بشود؛ چرا که این مسیر آفات فراوانی دارد. البته آن نظام سنتی را هم که در آن باید با یک عالم وارسته ارتباط مداومی وجود داشته باشد، به این مدرسه اضافه کرد. یعنی این مدرسه باید یک پدر معنوی این مدلی داشته باشد.

 

ولی صرف نظر از آیت‌الله مصباح و افرادی که چنین دغدغه‌های خاصی درباره اخلاق دارند، کلیت حوزه علمیه چقدر دغدغه ورود به این مسائل و پیگیری مسائل مرتبط با اخلاق را دارد؟ آیا پیشرفت کار به صورت هماهنگ و متوازن بوده است یا خیر؟ این دغدغه‌ها تازه در حوزه ما ایجاد شده است، یعنی کمی بیش از یک دهه از آن می‌گذرد.

 

غیر از موضوع فلسفه اخلاق که مؤسسات جانبی حوزه بخشی از حوزویان را به خودش مشغول کرده بود، خود اخلاق و تربیت اخلاقی به عنوان یک دانش از سال 82 در حوزه گسترش پیدا کرده است. ولی اکنون در حوزه، یعنی در همین 12 سال، گسترش، سرعت و شتاب نسبتاً خوبی داشته است. پدید آمدن رشته تخصصی اخلاق از خبرهای خوش محسوب می‌شود.

 

البته فلسفه و کلام زودتر از این‌ها شروع کرده بود. لطفی که آقای سروش در حق علوم اسلامی با شبهات و حملات خودش انجام داد، این‌بود که عالمان به این فکر افتادند که حوزه فلسفه و کلام را جدی‌تر بگیرند و زودتر از این‌ها برای خودشان تشکیلات و تأسیساتی درست کردند. البته اخلاق مقداری عقب افتاده است. منتها کار شروع شده و بحمدلله به نحو تخصصی به موضوع پرداخته می‌شود. به هر حال آغاز راه است و اشکال‌های خودش را دارد، باید مقداری با آزمون و خطا پیش برود تا بتواند به نتیجه برسد.

 

 

رسا ـ ماهیت معنای کلمه «فقه الاخلاق» را مقداری توضیح دهید. یعنی فقه الاخلاق به چه معناست؟

 

فقه الاخلاق دو معنا دارد و هنوز اصطلاح مستقری نیست که ما بتوانیم بر سر آن بایستیم. به طور کلی فقه‌های مضاف دو معنا دارند؛ معنای اولی که برایش به کار می‌رود استنباط حکم فقهی مرتبط با آن موضوع است. این معنای نسبتاً رایجی است.

 

معنای دیگری از فقه‌های مضاف این است که از دین افزون‌بر احکام فقهی، گزاره‌های دیگری را هم باید استنباط کنیم. یعنی افزون‌بر واجب، حرام، مستحب و مکروه، احکام دیگری را از دین استنباط کنیم که این کار از سوی یک عالم مجتهد به صورت روشمند و عالمانه از منابع صورت گیرد. یعنی هر فردی نباید به صورت سلیقه‌ای و ارتجالی چیزی را به دین نسبت دهد.

 

برای نمونه در «فقه المعارف» باید گزاره‌های هستی شناختی را که از مقوله گزاره‌های توصیفی اخباری هستند، از مقوله گزاره‌های انشایی، دستوری و توصیه‌ای جدا شود. البته ما معتقدیم که فقه‌های مضاف را باید به معنای دوم به کار گرفت؛ چرا که اگر به معنای دوم به کار گرفته نشود، به سمتی می‌رویم که وظایف حوزه علمیه منحصر به کشف واجب و حرام می‌شود که در این صورت بسیاری از مسائل بر روی زمین می‌ماند.

 

رسا ـ اکنون اولویت‌های پژوهش‌های اخلاقی در جامعه اسلامی چیست؟

 

نمی‌دانم. پرسش سختی است، چون اکنون فرهنگ اسلامی با فرهنگ غربی درگیر شده است. در موقعیتی هستیم که جامعه میان سنت و تجدد گیر کرده است. مردم از سویی تعلق خاطر به سنت‌ها و ارزش‌های اسلامی دارند و از سوی دیگر نمی‌توانند از خیر این زندگی غربی بگذرند؛‌ چرا که به سبب ارتباطات گسترده‌ای که پدید آمده و رشد شتابنده‌ای که وجود دارد، ساختارهای جوامع انسانی، نوع زندگی غربی در چشم مردم است.

 

این وضعیت سبب به هم ریختگی ارزشی شده است. یعنی دستگاه ارزشی در ذهن مردم شکل نمی‌گیرد. چون از یک طرف به سنت‌ها و از طرف دیگر به زندگی غربی تعلق خاطر دارند. به همین دلیل نظام ارزشی استواری نداریم و به نوعی دارای ریختگی ارزشی هستیم. باید جلوی این آشفتگی ارزشی را بگیریم.

 

امروز برخی از ضد ارزش‌ها ارزش و برخی از ارزش‌ها ضد ارزش شده است. برای نمونه یک زمانی به فردی که فحش می‌داد، توهین می‌کرد و دیگران را تحقیر می‌کرد، دلقک می‌گفتند، ولی اکنون اسمش هنر پیشه است که میلیاردها تومان درآمد دارد. بالاخره باید مرز میان ارزش و ضد ارزش مشخص شود.

 

امروز یکی از مشکلات ما پرورش نسل نازپروده است. به تعبیری از همه کس همه چیز متوقع است. با این وجود اگر فرد مقداری سخت‌گیری کند، به تحجر متهم می‌شود. غایت و مقصد دنیای غرب لذت جویی و غایت ما رسیدن به سعادت معنوی است که اکنون میان این دو گیر کرده‌ایم. البته غربی‌ها به قدری مسائل را جذاب مطرح کرده‌اند که نسل ما جذب آن‌‌ها شده‌اند.

 

اکنون گرفتار این قضیه شده‌ایم که معروف، منکر و منکر، معروف شده است. به عقیده بنده یکی از کارهایی که تنها از عهده حوزه بر می‌آید، تبیین روشن، قانع کننده و امروزین ارزش‌های اسلامی است تا بتوان در دنیای امروز عرضه کرد. باید ارزش‌های اسلامی از غیر اسلامی را جدا کرد.

 

باید مرز ارزش‌های اسلامی با ارزش‌های اسلام نماها را مشخص کنیم. یعنی مرز ارزش‌های اسلام ناب محمدی با ارزش‌های آمریکایی مشخص شود که در این صورت تفاوت میان تکفیری‌ها با مسلمانان واقعی یعنی شیعیان مشخص می‌شود. اکنون به سرعت نظام ارزشی در حال تغییر است. به همین دلیل باید حدود و ثغور عالمانه این ارزش‌ها در تقابل با دنیای مدرن و اسلام نماها مشخص شود./993/403/ر

ارسال نظرات