پاسخ های آیت الله فاضل لنکرانی به منتقدان
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، نشست علمی فقه نظامات به همراه پاسخ به سؤالات و انتقادات با حضور آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی رییس مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) همچنین اساتید و دانش آموختگان این مرکز فقهی یکم دی ماه در سالن فقاهت مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) برگزار شد.
در آغاز نشست، دبیر علمی حجت الاسلام شجاع با اشاره به پیشینه این نشست علمی گفت: حاشیه های فقه نظامات بیش از اصل آن، جنجال آفرینی کرده است که برخی حاشیه ها از بحث خارج می شوند؛ به عنوان مثال برخی می گویند افرادی که قائل به فقه نظامات نیستند قائل به سکولاریسم خواهند بود و می توان گفت بیان این نکته ها از روی غرض است؛ البته نقدهای عالمانه ای نیز در این زمینه وجود دارد.
در ادامه آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی با اشاره به روایتی از امام کاظم(ع) گفت: امام کاظم(ع) در این روایت به هشام توصیه هایی می کند و اجمالش این است اگر انسان هوای نفس را بر عقل و فکر خود حاکم کند دین و دنیای خود را فاسد کرده است.
این روایت را برای شروع بحث بیان کردم که روایت پر مطلبی است و می خواهم این نتیجه را از این روایت بگیرم که آنچه انسان می گوید و نظریه ای را بیان می کند انشاالله مربوط به هوای نفس نباشد وما به دنبال این باشیم که عقل را بارور و روشن سازیم و هرچه که اهل فکر و به ویژه ما طلبه ها در حوزه علمیه به دنبال بارور کردن عقل و تولید فکر باشیم هم برای دین مفید است هم برای دنیای ما، اما اگر هوای نفس راحاکم کردیم در همین روایت بیان می کند آرزوهای طولانی نور فکر و شهوات نفس نور عبرت را خاموش می سازد همچنین کلام زائد حکمت را از انسان می گیرد.
این جلسه به دلیل ابراز نظریه بنده در زمینه فقه نظامات تشکیل شده است که واکنش هایی در حوزه علمیه قم و همچنین در برخی حوزه های دیگر به دنبال داشت بنابراین در دو بحث فقه و اصول، نظریه را به صورت کامل بیان کردم اما باز هم لازم بود جلسه دیگری نیز برگزار شود.
نقدهای فراوانی در زمینه نظریه بنده وارد شده است که تمام آنها و به عبارت دقیق تر بیش از 90درصد نقدها را مطالعه کرده ام و از ناقدان تشکر می کنم و چنین مواردی زنده بودن و پویایی حوزه علمیه را نشان می دهد؛ برخی ناقدان به صورت مستقل نقد کرده اند و برخی در نشست های علمی و در میان ناقدان چهره های بزرگی وجود دارد که برخی نیز از دوستان بنده هستند و برخی نیز که تعدادشان نادر است برای این میدان نبوده اند.
این بحث ها موجب شد حرکتی در حوزه علمیه ایجاد شود و به صورت اساسی به نظریه فقه نظام پرداخته شود بحثی که یا دچار غفلت شده بود یا به نظر بنده که برخی از مؤسسات مسیرغیر صحیحی را طی می کنند پرداخته شود.
نظر آیت الله فاضل در زمینه فقه نظامات
در آغاز به صورت اجمالی به بیان نظریه خود می پردازم و پس از آن به نقدها پاسخ خواهم داد که یک شب تا اذان صبح را برای بررسی نقدها صرف کرده ام.
به نظر بنده فقه موجود امروزی دارای منابع برای استدلال، احکام و مسائل در ابواب مختلف، قواعد فقهیه و قواعد اصولیه است که آیا ما با همین مقدار می توانیم نیازهای جامعه امروزی به ویژه نیازهای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را پاسخ دهیم یا خیر؟
آیا ما می توانیم از همین فقه منتهی با تغیر قیود، موضوعات و مسائل، فقه حکومتی را خارج سازیم؟ آیا با تغییر قیود و اضافه کردن برخی از قیود و با لحاظ خصوصیات زمان و مکان که از عناصر دخیل در استنباط است، می توانیم چیزی به عنوان نظام اقتصادی، نظام قضایی و نظام سیاسی داشته باشیم؟ یا این که خیر و از این فقه نمی توان نظام خارج کرد و ما باید یک فقه جدیدی را تولید کنیم؟
یعنی پس از آن که یک فقه جدید که آقایان نام آن را فقه نظامات گذاشته اند و فقه موجود را فقه موضوعات و گاهی فقه فردی و مساله محور نیز می گویند می توان نیازها را پاسخ داد؟ برخی می گویند با ایجاد فقه جدیدی که دارای موضوع جدید، روش اجتهادی جدید، مکلف جدید، تکلیف جدید و صواب و عقاب جدید به نام فقه نظامات می توان فقه نظام اقتصادی، سیاسی، قضایی و هر نظام دیگر که می خواهیم را خارج سازیم.
حرف بنده این است که برای نظام قضایی، نظام سیاسی و سایر نظام ها فقه دیگری لازم نداریم نه تنها لازم نداریم، چنانکه برادران محترم در مقاله ای که نگاشته اند اصلا چنین موردی دست نیافتنی است و شدنی نیست و یک چیز خیالی محض است؛ اگر ما به جامعه علمی بیان کردیم فقه حکومتی نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر یک فقه است که هنوز تدوین نشده، اولین سوالی که مطرح می شود این است فقهی که تدوین نشده چگونه می گویید فقه حکومتی داریم و چگونه می توان تصویر کرد؟
هدف اصلی ما دفاع از حرکت امام خمینی(ره) و فقه امام است نه به عنوان سیاسی بلکه فقط به عنوان علمی بحث می شود که پشتوانه آن قوی تر از حرکت سیاسی است، اگر از حرکت امام به عنوان سیاسی نام بریم که ظالم را از بین برد و حکومت را در اختیار مردم قرار داد سخن مناسبی است اما اگر به حرکت امام خمینی(ره) فقط نگاه سیاسی داشته باشیم جفا به امام خمینی(ره) است بلکه ما باید حرکت امام را به صورت کامل بر موازین فقهی مسلم و غیر قابل تردید مبتنی سازیم و اگر بر موازین شرعی مبتنی کردیم هزار سال نیز بگذرد کسی نمی تواند درمشروعیت کار امام خمینی(ره) خدشه ای وارد سازد.
ما معتقد هستیم امام خمینی(ره) از همین فقه موجود، نظام و حکومت را فهمیده اند یعنی با استفاده از همین مبانی، مسائل و قواعد، آیات و روایات، همین ضوابط فقهی موجود و همین روش استدلالی موجود بیان کردند حکومت اسلامی، نظام سیاسی و نظام قضایی داریم؛ امروزه چهل سال ازعمر انقلاب می گذرد در این مدت آیا مسؤولان قوه فضاییه بیان کرده اند مسائل قضایی چیزی غیراز فقه موجود است؟ خیر، بلکه مکرر موادی و قوانینی را تصویب کرده اند و به آن عمل می شود که همان متن فقه موجود ما است و این گونه نیست که ورای این فقه، فقه دیگری داریم که اگر آن فقه را ایجاد کردیم نظام قضایی از آن خارج می شود.
نظریه مقابل که ما با آن مخالفت می کنیم مسأله نظام را مطرح و برای نظام تعریفی بیان می کنند که به دنبال آن تعریف می خواهند، موضوع جدید، تکلیف جدید و روابط جدید و در نهایت فقه جدید ایجاد کنند که ما با آن مخالفت می کنیم و می گوییم همین فقه موجود ما می تواند به راحتی نیازها را برآورده سازد.
می خواهم پیش از آن که وارد بحث شوم از نقدهایی که بنده را بسیار ناراحت کرد بیان کنم، نقدهایی که از روی ضعف و بی ارتباطی صورت گرفته است؛ در مقاله ای فرمایشات امام خمینی(ره) را جمع آوری کرده و گفته اند شما نظام را منکر می شوید در حالی که امام خمینی(ره) سخنان فراوانی در زمینه نظام دارد؛ این گونه مسائل نشان می دهد حتی روی فرمایشات فارسی امام دقت نمی کنند و سخنان امام را به درستی متوجه نمی شوند.
امام خمینی(ره) در صحیفه می گوید اسلام خود دارای سیستم و نظام خاص اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است که برای تمامی ابعاد و شؤون زندگی فردی و اجتماعی قوانین خاصی دارد؛ سؤال این است که آیا امام همین قوانین را نظام می دانست یا بیان می کرد نظام چیزی غیر از این قوانین است؟ امام خمینی(ره) همین فقه موجود را قوانین و نظام می دانست.
امام خمینی(ره) که یک فقیه است آیا به مردم و حوزه های علمیه گفته است که اسلام دارای نظام سیاسی است و باید آن را استخراج کرد یا این که همین فقه نظام سیاسی است؟ امام خمینی(ره) نظام ولایت فقیه را که نظام سیاسی است در فقه موجود می دید از هیمن فقه و منابع، نیامد بگوید که از موضوع دیگری باید استخراج کرد؛ بنابراین آقایان فرمایش امام خمینی(ره) را به دقت بیان کنند مگر ما می گوییم نظام سیاسی و قضایی نداریم ما می گوییم نظام سیاسی و قضایی داریم اما همین قوانین و احکام موجود و مجموعه قواعد مربوط به سیاست و قضاوت می شود نظام قضایی و سیاسی.
یک نکته دیگر نیز بیان کنم که نظریه مقابل می گوید باید تمام موضوعات و مسائل را جمع آوری کنیم که متعلقات احکام می شوند و از تمام این موارد موضوع جدید را انتزاع کنیم که موضوع فقه نظامات است البته ارتباط تمام مسائل با یکدیگر را مفروض می گیرند؛ بعد از انتزاع موضوع، برای پیدا کردن حکم موضوع می گویند روش اجتهادی، تکلیف و مکلف خاص دارد.
ما در قدم اول با این آقایان حرف داریم و می گوییم چه فردی بیان کرده است آغاز فقه تا آخر آن باید به یکدیگر مرتبط باشند؟ فقه از امور اعتباری است یعنی شارع نماز و روزه واجب کرده است و به جای این که نماز را در پنج وعده واجب کرده، می توانست در دوه وعده یا ده وعده واجب کند؛ اعتباری بودن به معنای این نیست که بی ملاک و حکمت است بلکه شارع اعتبار کرده است و البته ملاکی دارد که شارع آن را در نظر گرفته است.
ما معتقد هستیم احکام تابع مصالح و مفاسد است یعنی هیچ حکمی بدون ملاک نیست اما اگر گفته شود نماز یا روزه واجب است باید بین وجوب نماز و روزه رابطه ای باشد؟ در اعتباریات هر اعتباری مستقل از اعتبار دیگر است چنانچه زن حایض پس از ایام حیض باید روزه را قضا کند اما نماز را خیر در حالی که گفته می شود نماز مهم تر از روزه است.
فقه مجموعه ای از اعتبارات شارع حکیم است که بحثی در آن وجود ندارد همچنین در این که احکام تابع مصالح و مفاسد است بحثی وجود ندارد یعنی شارع هرکجا اعتباری کرده حکمتی وجود داشته است اما به چه دلیل باید میان اعتبارات یعنی میان وجوب زکات و خمس ارتباطی باشد؟ البته گاهی به نحو موجبه جزییه در برخی موارد ارتباطی وجود دارد اما لزومی برای ارتباط نیست؛ شارع حکیم برای بندگان خود احکامی در معاملات جزائیات و سیاسیات قرار داده و برای هرکدام اعتباری کرده است در حالی که تابع مصالح و مفاسد است حال میان این اعتبارات چه ارتباطی وجود دارد؟ همچنین این اعتبارات دارای ملاکی هستند که میان میان آنها چه ارتباطی وجود دارد؟
میان ملاکات ارتباطی وجود ندارد بلکه شارع قائل به مشروعیت در عبادات کودکان می شود اما ممکن است معاملات آنها را با طل بداند؛ لزومی ندارد در ملاک باب عبادت با ملاک باب معاملات ارتباطی باشد گرچه به نظر بنده در خود باب عبادات نیز ملاک روزه، نماز، حج و عبادات دیگر مختلف است.
این نکات را برای بیان دو مطلب، بیان کردم؛ نخست این که گفته می شود در تشریع باید مانند تکوین نظم باشد، مراد از نظم چیست؟ یعنی شارع بی ملاک سخن نگوید که درست است اما اگر منظور این است که میان احکام باید ارتباط باشد، بین خود احکام دلیلی بر ارتباط وجود ندارد و نمی توان گفت احکام یک بسته و مجموعه هستند و از سوی دیگر میان ملاکات آنها ارتباطی وجود ندارد زیرا هر عبادتی دارای ملاک خاصی است و ما نمی توانیم ملاک را بشناسیم چنانچه گفته شد یک زن حائض باید روزه را قضا کند اما نماز را خیر بنابراین دارای دو ملاک مختلف است؛ ما می خواهیم به آقایانی که می گویند بایدهمه مسائل و موضوعات مسائل را در یک نقطه جمع آوری کرده و موضوع جدید انتزاع کنیم، بگوییم چنین موردی از جهت برهانی اشتباه است و امکان ندارد زیرا از جهت برهانی یا باید میان احکام یا میان ملاکات احکام ارتباط وجود داشته باشد که ما هر دو را نفی می کنیم.
در بحث علمی براساس روایتی که خواندم، باید از خدا خواست که نور عقل انسان خاموش نشود؛ چه کسی گفته است اگر ربط نباشد یعنی شارع بی ملاک احکام را جمع آوری کرده است؟ شارع احکامش ملاک دارد و تابع مصالح و مفاسد هستند اما چه دلیلی وجود دارد که ملاک روزه باید با ملاک حج مرتبط باشد که نیازمند بحث بیشتری است؛ بنابراین اگر گفته می شود این نظریه دست نیافتنی است فقط ادعا نیست بلکه شما یک چیز خیالی به میدان می آورید.
در نظام قضایی چند باب قواعد قضایی داریم و موضوعات جدید و مسائل جدید که از همین احکام استخراج می شود؟ این نظام دائما درحال تکامل است و یکی از حرف هایی که با آن آقایان دارم این است که ما می گوییم در این فقه منابع، مسائل و قواعد فقهی و اصولی همچنین عنصر زمان و مکان وجود دارد و در هر زمانی، مسائل جدید آن زمان با کمک این قواعد پاسخ داده می شود که به نظام قضایی، سیاسی وهر نظام دیگر آن زمان تبدیل می شود و این نظام در حال تکامل است.
برخی دوستان می گویند میان شریعت و فقه تفاوت وجود دارد که این نکته مشخص است، بلکه ادعای ما این است که غیر از همین منابع، مسائل و قواعد چیز دیگری در شریعت به عنوان نظام نیست بلکه شریعت امام معصوم(ع) است و آن را از منابع تشریع می دانیم زمانی که مسأله ای و خصوصیات رابیان می کند این همه چیز است، حال گوییم در شریعت قطعا نظام وجود دارد اما در فقه بگوییم آیا دانش فقه مراد است یا استنباط فقه که نتیجه ای ندارد؛ ما بحث را روی شریعت می بریم اما آقایانی که می خواهند نظام ایجاد کنند می گویند از فقه و مسائل موجود نظامی را درست کنیم که می گوییم در فقه موجود اختلاف فتوا وجود دارد که چگونه می توان از آن نظام ایجاد کرد؟ البته شهید صدر در این زمینه مطالبی دارد که باید در زمان مناسب بیان شود؛ به صورت کلی ما دو مطلب مهم داریم که مؤید عرض ما است نخست اختلاف فتاوا و دیگر رابطه زمان و مکان.
این نظریه که در حوزه قم تولید شده به نظر بنده هم فقه حکومتی امام خمینی(ره) را خراب کرده است و هم نظریه مرحوم صدر را، نه ارتباطی با فقه حکومتی امام دارد و نه ارتباطی با فقه حکومتی مرحوم صدر؛ نظریه مرحوم صدر در اقتصادنا چیز دیگری است و ارتباطی با این نظریه ندارد اما این دوستان نظریه خود را به مبانی مرحوم صدر متصل کرده اند و می گویند مرحوم صدر حرف هایی را نزده است که ما آن را تکمیل می کنیم در حالی که نظریه ای که امروز آن را رد می کنیم ارتباطی با نظریه صدر ندارد گرچه در نظریه آقای صدر نیز انتقادی داریم که محل بحث ما نیست.
هنگام مطالعه نقدها مشاهده کردم حدود ده معنا برای فقه نظام بیان شده است یعنی هرفردی به اقتضای تحصیلات خودش تعریفی از فقه نظام بیان کرده است که چنین موردی نشان دهنده بی نظمی و بی نظامی در فقه نظام است و مشخص است زمانی که موردی اساس نداشته باشد صد معنا خواهد داشت که به برخی معانی اشاره می کنم.
برخی بیان کرده اند نظام یعنی همان مقاصد الشریعه، یعنی تمام این احکام مقصدی دارد و زمانی که گفته می شود نظام دارای یک احکام است یعنی همه آنها در مقاصدی مشترک هستند؛ در تعریف دیگر گفته می شود احکام شرعی در حیثیت مجموعی یک کل اعتباری را تشکیل می دهد که در سازگاری با اهداف خاص است؛ تعریف سوم نیز می گوید نظام، قواعدی است که داریم، برخی آقایان بیان کرده اند چگونه با نظام مخالف هستید در حالی که دارای قواعد است که بنده با آن مخالفتی ندارم آنچه که بنده با آن مخالف هستم این است که گفته می شود ورای مسائل و قواعد، مسائل و قواعد دیگری وجود دارد.
یکی از آقایان بیان کرده است مجموعه آیات، روایات، اجماعات و منابع عقلی نظم منطقی را ایجاد می کند؛ معنای پنجم گفته اند مقصود از فقه نظام ساختارها و فرآیندها که به افعال مکلفین شکل می دهند است البته تمامی این ها توضیح دارند اما بنده فقط اشاره می کنم؛ برخی از دوستان ما مانند آیت الله علیدوست در جلسه ای بحث فقه نظام را بیان کردند که باید در جلسه ای مستقل مطالب ایشان مطرح شود و درغیر این صورت حق این نقدها ادا نمی شود.
یکی دیگر از دوستان گفته است فقه نظام در مقابل مسأله محور بودن است که به معنای دوم باز می گردد که باید حیثیت مجموعه ای مسائل را در نظر گرفت نه به صورت تک به تک ؛ معنای ششم نیز می گوید مجموعه رفتارها و روابط هدفمند، به عنوان مثال ایشان می خواسته است نظام اقتصادی را معنا کند گفته است مجموعه رفتارها و روابط هدفمند در سه حوزه تولید توزیع و مصرف، نکته مهم این است بزرگواری که فقه نظام را این گونه تعریف می کند می گوید فلانی درست می گوید و از فقه اصغر نمی توان فقه نظام ایجاد کرد مدعای ما این است که ففه نظام را از فقه اصغر به کمک فقه اکبر می توان ایجاد کرد، به کمک فقه اکبر یعنی باید اعتقادیات و اخلاقیات را نیز وارد کرد بنابراین زمانی که گفته می شود نظام اسلامی در سیاست این حرف را دارد هم باید فقه اصغر بیان شود و هم فقه اکبر و فقه اصغر به تنهایی نمی تواند نظام را بیان کند.
معنای هشتم نیز می گوید یک نظام اجتماعی داریم که دارای دوقسم است یک مکتب اجتماعی و یک رژیم اجتماعی که این یک اصطلاح خاص است؛ این نقدهای بزرگواران را که انسان مطالعه می کند برای نظام معنای روشنی وجود ندارند اما فعلا طرف ما این نظریه است که آیا می توان گفت تمام مسائل فقه از اول تا آخر اولا با یکدیگر مرتبط هستند که گفته شد برهان برخلاف آن وجود دارد و دلیلی ندارد و ثانیا از این ارتباط موضوعی را به دست می آوریم که در صورت کشف آن موضوع نظام ایجاد می شود.
بنده باز هم تأکید می کنم زیرا فضا و ذهنیت ها بر واقعیت ها غلبه دارند، ما به دنبال اثبات حکومت اسلامی با استفاده از فقه موجود یا به دنبال اثبات ولایت فقیه از همین فقه موجود هستیم یکی از دوستان ما بیان کرده است که دعوا میان امام و شاه میان فقه نظامات بوده است که این سخنان صحیح نیست بلکه دعوای میان امام و شاه بر سر اصل اسلام بوده است، در تمام فرمایشات امام خمینی(ره) یک کلمه فقه نظامات یافت نمی شود چنانچه در تمام سخنان شهید صدر نیز این گونه است.
ما می گوییم ولایت فقیه، حکومت اسلامی، قضای اسلامی، سیاست اسلامی همه آنها در همین فقه موجود است، گفته شد فرمایشات امام را در مقاله ای جمع آوری کرده اند که امام خمینی(ره) می گوید نظام سیاسی داریم اما شما می گویید نداریم؛ امام خمینی(ره) می گوید فقه موجود، نظام سیاسی است و بنده نیز به تبعیت از امام خمینی(ره) همین نظریه را قبول دارم؛ جفایی که در حق امام شده این است که برای معرفی سخنان امام خمینی(ره) حتی در زمینه مسائل سیاسی تلاشی صورت نگرفته است.
در ادامه آیت الله فاضل لنکرانی به سؤالات و نقدهای حاضران در نشست علمی فقه نظامات پاسخ داد.
پاسخ به سؤالات
وی در پاسخ به سؤال در صورت فرض عدم وجود فقه نظامات در مسائل مستحدثه امکان پاسخ گویی به نیازها را خواهیم داشت، اگر ما میتوانیم پاسخگو باشیم، چرا مسائلی مانند مسائل بانکی از سوی بزرگان روشن نشده است، گفت: تمام مسائل مستحدثه از سوی بزرگان و محققان پاسخ داده شده است و تاکنون فردی نگفته است به دلیل عدم وجود فقه نظام نمی توان به مسائل مستحدثه پاسخ داد؛ فقه نظام براساس نظریه ای که ما داریم حلقات آن در مرور زمان کامل می شود به عنوان مثال امروزه به برکت انقلاب اسلامی به بیش از هزار مسأله پزشکی جدید پاسخ داده شده است که در نظام پزشکی اسلام وارد می شوند و دیگر نیازی نیست نظام جدیدی برای آن ایجاد کرد.
قسم دوم سؤال نیز نیازمند توضیح است؛ آقایانی که مدعی فقه نظام هستند یکی از سخنان شان این است که امروز در دنیا به عنوان مثال در مسائل مادی ساختار جدید ایجاد شده است که بانک نامیده می شود.
بانک یک ساختار جدید مالی در دنیای امروز بوده و فقیه باید به سمت تحقیق و موضوع شناسی بانک حرکت کند، آیا بانک مشارکت می کند، قرض می دهد یا کارهای دیگری انجام می دهد؟ باید موضوعاتی که در بانک است بررسی و پس از آن پاسخ داده شوند؛ بنده به این نتیجه رسیده ام برخی از افرادی که وارد فقه نظام شده اند، در وهله نخست ذهنیتی برای خودشان ساخته اند که نظام غرب می خواهد در قالب برنامه هایی بر مسلمانان سیطره پیدا می کند مانند نظام های مالی، خانوادگی مثل سند2030 و موارد دیگر، بنابراین اگر ما نظام اسلامی را ایجاد نکنیم دشمنان بر ما سیطره پیدا خواهند کرد و چه استعماری از این بالاتر؛ در اینکه ما باید با برنامه های استعماری غرب مقابله کنیم شکی نیست، اما ما نباید به دنبال فقه جدیدی باشیم بلکه فقه موجود را باید گسترش داد تا به عمق آن دست پیدا کنیم.
در کشور ما اصل اولی در هر قسمت اجرا است و ربا علی رغم حرمت آن در بانک های ما در حال انجام است؛ در نظام اقتصادی اسلام معامله صوری حرام است اما در بانک ها فراوان انجام می شود همچنین در نظام اقتصادی اسلام باید به مدیون مهلت داد اما بانک مهلت نمی دهد در این موارد، اجرا مشکل دارد و اجرا ارتباطی به حوزه و فقه ندارد، که متأسفانه برخی حوزه ها را در تمام مسائل مقصر می دانند و می گویند شما هنوز نتوانسته اید مشکل بانک ها را حل کنید اما کدام از مسائل بانک پاسخ داده نشده است؟ فقها تذکرات لازم را داده اند، اما در اجرا شاهد چیز دیگری هستیم.
البته بسیاری از قراردادهای بانکی را شورای نگهبان در زمان امام خمینی(ره) به صورت کامل بررسی کرده است و بسیاری از مواردی که گفته می شود ربا است، ربا نیست؛ چرا به حوزه علمیه افترا می بندید؟ درباره موسیقی و سایر مسائل مستحدثه نیز حوزههای علمیه و مراجع تقلید تکلیف را روشن کرده اند، اما در مقام عمل خلاف آن در حال انجام است و نباید این موارد را از حوزه مطالبه کرد به عنوان مثال حوزه های علمیه دزدی را حرام می دانند بنابراین عده ای باید بگویند در کشور دزدی می شود و حوزه علمیه این مسأله را حل نکرده است.
دومین سؤال مطرح شده وجود نقصان در صورت عدم قبول فقه و اینکه آیا بین فقه نظام و نظام فقهی تفاوت وجود دارد بود که آیت الله فاضل در پاسخ گفت: زمانی گفته شود اسلام و فقه در اینجا حرفی ندارد، نقصان است؛ برخی می گویند ارتباط اسلام با بلاد کفر در فقه هیچ زمانی مطرح نشده است بنابراین باید مطرح شود، حال که می خواهیم مطرح کنیم باید فقه جدیدی ایجاد کرد درحالی که با استفاده از منابع و با توجه به مسائل روز میتوان در چارچوب فقه موجود حکم صادر کرد، اینکه مسأله جدیدی پیدا میشود دلیل بر نقصان فقه موجود نیست.
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در پاسخ به سؤال اگر قائل شویم که امکان استخراج فقه نظامات از فقه وجود داشته باشد چه ایرادی دارد؟ گفت: فقه نظامی که برخی از آقایان بیان میکنند با برهان هایی که گفته شد قابل استخراج نیست.
یکی از حاضران در این نشست علمی سؤآل کرد که بحث های حضرت عالی اثباتی است اما در ثبوت ارتباط وجود دارد زیرا احکام از اعتبارات هستند و اعتبارات نیز تابع مصالح و مفاسد است و بایکدیگر سازگاری دارند و متضاد نیستند.
آیت الله فاضل لکرانی در پاسخ به این نقد گفت: برای این موضوع باید بگوییم در احکام یک حکم وجود دارد و یک متعلق و متعلق دارای ملاک است که یا باید گفت میان خود اعتبارات ربطی وجود دارد که چنین موردی نیست؛ زمانی بیان کردم آیا شارع می توانست احکام را بیش از این قرار دهد؟ بله می توانست اما همین مقدار را کافی می دانسته است نه این که نتواند.
هر متعلقی یک ملاک دارد در باب بیع، بیع غرری باطل و صلح غرری صحیح است در حالی که اگر غرر باطل است در همه موارد باید باطل باشد اما ملاک هر غرر متفاوت است و شارع نسبت بین ملاک غرر و بیع را در نظر می گیرد و می گوید غرر در بیع مبطل است اما در صلح اشکال ندارد؛ حال این ارتباطات مطرح شده یا باید در متعلقات باشد یا در قواعد؛ حکمت این است که در هر جایی به اعتبار خودش اقتصای خاص خودش را انجام دهد.
شارع می گوید اگر علم دارید حد باید جاری شود و اگر جاهل بودی حد جاری نمی شود در حالی که گناه حدی ذاتا و از نظر عینیت خارجی تفاوتی وجود ندارد حال علم داشته باشد یا نه؟ ملاک در اینجا امتنان است که اگر علم داشته باشد یک بحث است و نداشته باشد بحث دیگری.
آیا شما جامعه را به عنوان یک حقیقت قبول دارید و اینکه اگر بله آیا برای آن احکامی قائل هستید یا خیر و اگر بله آیا جامعیت دین اسلام را نفی نمیکند؟ از سؤالات مطرح شده در این نشست علمی بود که رییس مرکز فقهی ائمه اطهار در پاسخ بیان کرد: جامعه امری حقیقی نبوده و یک امر اعتباری است و همین جامعه اعتباری متعلق احکام قرار می گیرد یعنی لازم نیست حکم برای امری حقیقی باشد چنانچه گفته می شود شخصیت حقوقی که یک امر اعتباری است می تواند مالک باشد و ملکیت نیز یک امر اعتباری است؛ برای امر اعتباری نیز احکام نیاز است و شارع در مواردی جامعه را مکلف میکند./1324/ز502/ج