۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۳:۲۷
کد خبر: ۶۰۵۳۶۸
حجت الاسلام ترخان در گفت وگویی مطرح کرد؛

بررسی ابعاد علمی و عاطفی رابطه استاد و شاگرد

بررسی ابعاد علمی و عاطفی رابطه استاد و شاگرد
حجت الاسلام ترخان در گفت وگویی به بررسی ابعاد علمی و عاطفی رابطه استاد با شاگرد و پرداخت.

به گزارش خبرگزاری رسا، به مناسبت ایام سالگرد شهادت استاد مرتضی مطهری و روز معلم، حجت‌الاسلام قاسم ترخان مدیر گروه تخصصی علوم انسانی قرآنی در گفت و گویی به بررسی ابعاد علمی عاطفی این روز و نقش علم، علم آموزی و رابطه استاد و شاگردی پرداخت که چکیده این گفت و گو در ادامه ارائه خواهد شد:

حجت الاسلام قاسم ترخان در ابتدای سخنان خود از اهمیت کار معلم گفت و اینگونه بیان داشت: بحثی را از منظر ادبیاتی که در فضای مجازی تولید شده است پیگیری می‌کنم و توضیح می‌دهم. شاید خیلی‌ها این جمله را شنیده باشند که انسان 2 نوع معلم دارد، آموزگار و روزگار، هرچه با شیرینی از اولی نیاموزی دومی با تلخی به تو می‌آموزد و در بیانی دیگر آمده است دو کس به تو می‌آموزند؛ آموزگار و روزگار. اولی به قیمت جانش؛ دومی به قیمت جانت.
معلم جانش گرفته می‌شود تا به تو چیزی بیاموزد ولی روزگار باید عمری از تو بگیرد تا تجربه‌ای را نصیبت کند.

ما این تعبیرات را در روایات هم داریم؛ روایتی در غررالحکم ،ص17 آمده است که حضرت علی(ع) می‌فرمایند : مکتب روزگار به آدمی درس سودمند تجربه را می‌آموزد. در آیات قرآن نیز نمونه‌هایی وجود دارد که مردم را به عبرت‌آموزی از روزگار فرا می‌خواند: “انّ فی ذلک لعبره “( در آن عبرتی است) و یا می فرماید:”فاعتبروا یا اولی الابصار”(پس ای اهل بینش از آن عبرت گیرید).آنان که عبرت نگیرند آسیب می بینند و خود موجب عبرت دیگران خواهند شد!
مثنوی با بیان داستان شیر،‌ گرگ و روباه اینگونه می‌گوید:
پس سپاس او را که ما را در جهان
کرد پیدا از پس پیشینیان
تا شنیدیم آن سیاست‌های حق
بر قرون ماضیه اندر سبق
تا که ما از حال آن گرگان پیش
همچو روبه پاس خود داریم بیش
امت مرحومه زین رو خواندمان
آن رسول حق و صادق در بیان
استخوان و پشم آن گرگان عیان
بنگرید و پند گیرید ای مهان

از روزگار که بگذریم باید به این نکته اشاره کنیم که حیات معنوی ما مرهون تلاش‌های آموزگاران است، چنانکه حیات جسمانی ما مرهون والدین ماست. لذا می‌توان آنان را پدران معنوی خود بدانیم همانگونه این تعبیر برای پیامبر و اهل‌بیت بکار رفته است.
آنان بی منت دانش و ادب و تربیت و اخلاق را به ما ارزانی می‌کنند و به بیان ایرج میرزا:
پس مرا منت از استاد بود/ که به تعلیم من إستاد اُستاد/ هر چه می دانست آموخت مرا/ غیر یک اصل که ناگفته نهاد/ قدر استاد نکو دانستن/ حیف استاد به من یاد نداد/ گر بمردست روانش پر نور/ ور بود زنده خدا یارش باد…

اما نقشی که معلم ایفا می‌کند چقدر می‌تواند تاثیر گذار باشد:
از فردی که قاضی بود و آن را رها کرد و معلم شده بود پرسیدند: شما که قاضی بودید چرا رها کردید و معلم شدید؟
پاسخ داد:
وقتی به مراجعینم ومجرمینی که پیش من می‌آمدند دقیق می‌شدم می‌دیدم که آنها کسانی هستند که یا آموزش ندیده‌اند و یا آموزش درستی ندیده‌اند و به خودم گفتم : به جای پرداختن به شاخ وبرگ باید به اصلاح ریشه بپردازیم .
و ما چقدر به معلم دانا بیش از قاضی عادل نیازمندیم .

این همان بیان دیگری از اهمیت کار فرهنگی است که می‌تواند از بسیاری از جرائم پیشگیری کند. شهریار در شعر طنزی مناظره درخت چنار و گردو را آورده است و در نهایت این مطلب را می‌گوید که منبر که اگر درخت گردو ساخته می‌شود اگر منبر باشد می‌تواند انسان‌ساز باشد بگونه‌ای که استفاده از چوب دار به حداقل برسد.
تعبیری زیبایی را در فضای مجازی خواندم که نیمکت‌های چوبی بیشتر از درختان جنگل میوه می‌دهند اگر ریشه در وجود معلم داشته باشد.
بر اساس معلم نقش اساسی در فرهنگ سازی، پیشگیری از جرم و ارتقا سطح معنویت دارد.

سعدی چقدر به زیبایی اهمیت کار معلم را ترسیم می کند:
صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه بشکست عهد صحبت اهل طریق را
گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود تا اختیار کردی از آن، این فریق را
گفت آن گلیم خویش به در می‌برد ز موج و این جهد می‌کند که بگیرد غریق را

اما اگر قرار است معلمین نقش خود را درست ایفا کنند برنامه ریزان و مسئولان آموزش و پرورش باید چه نکاتی را مدنظر داشته باشند؟
پاسخ من به این سوال این است که باید در دو حوزه کار جدی صورت پذیرد:

1 – تلاش کنیم معلمان دغدغه معیشت نداشته باشند، سطح درآمد آنان را ارتقا بخشیم تا حدی که تفاوت چندانی میان حقوق یک پزشک و معلم نباشد. متنی را در فضای مجازی دیدم در باره عاقبت به خیری معلمان.
شخصی می‌گفت معلمان عاقبت به خیرند.
گفته شد چطور؟
گفت وقتی به بازنشستگی می‌رسند اگر از آنها بپرسید که:
خونه شخصی داری؟ جواب می‌دهند: خیر
ماشین مدل بالا داری؟ جواب می‌دهند: خیر
دخترت را شوهر دادی؟ جواب می‌دهند: خیر
پسرت را داماد کردی؟ جواب می‌دهند: خیر
مکه یا سفر خارجی رفتی؟ جواب می‌دهند: خیر
و…
واقعا درست میگن که معلم‌ها عاقبت به «خیر» اند!
این متن با لحن طنز به خوبی وضعیت نامناسب معیشت معلمان را ترسیم می‌کند و از واقعیت تلخ حکایت می‌کند که به هیچ وجه برای نظام آموزشی ما مناسب نیست.
این شرایط به عدم آسایش فکری و در نهایت به اختلال در کار تربیت دانش آموزان منتج می‌شود.

2 – برنامه‌ریزی‌های لازم جهت ارتقای سطح سواد، دانش و معنویت صورت گیرد؛
“ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش”
وقتی فردی خودش چیزی را نداشته باشد چگونه می تواند آن را به فردی دیگر انتقال دهد یا به تعبیری کوری عصا کش کوری دیگر شود
برای اینکه نقش معلم و اثر خطای آن را بهتر متوجه شویم مثالی میزنم:
اشتباه یک پزشک، زیرخاک دفن می شود.
اشتباه یک مهندس، روی خاک سقوط می‌کند.
اما اشتباه یک معلم، روی خاک راه می‌رود و جهانی را به فنا می‌کشد…!
ما اگر باور داشته باشیم که اثر معلم می‌تواند یک جهان را به فنا بکشد طبیعتا زمینه‌هایی را فراهم می‌کنیم که هم معیشت و هم دانش، مهارت‌ها و توانمندی معنوی و دینی آنان ارتقاء یابد.

از این‌رو سیاست‌گذاری باید در جهت تحقق چنین چیزی باشد و اگر با سندی مانند 2030 مخالف می‌شود سِرش همین است که نظام آموزش ما را در مسیری قرار می‌دهد که هویت فرهنگی و دینی ما را به مخاطره خواهد افکند.

رهبری در دیدار صبح ۹۸/۲/۱۱ با معلمان و فرهنگیان به زیبایی این مطلب را تبین کردند که: شما معلمان در واقع هویت‌سازی فرهنگی می‌کنید تا جامعه احساس هویت کند. تمدن، متکی به فرهنگ است. اگر فرهنگ قوی و غنی نباشد تمدن به‌وجود نمی‌آید. اینجاست که اهمیت سند ۲۰۳۰ معلوم می شود؛ لُب کلام این سند این است که نظام آموزشی ما باید سبک زندگی و فلسفه‌ی حیات را بر اساس مبانی غربی به کودک بیاموزد. یعنی شما معلمان در کلاس درستان برای غرب، سرباز درست کنید./1324/ج

مصطفی رستمی
ارسال نظرات