احترام به قیمت انفعال
باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا، علی خردمردی
همه، این ضرب المثل معروف را شنیده ایم که میگوید آسّه برو آسّه بیا. کاری به شاخ داشتن یا نداشتن گربه نداریم که خودش بحثی است؛ اما حرف چیز دیگری است. کجا باید آسّه برویم و کجا باید شاخ گربه را تحمل کنیم؟
بهتر است کمی جزئیتر شوم. این ضرب المثل در حوزههای علمیه نیز طرفدارانی دارد. به این شکل که میگویند ما در امور اجتماعی و سیاسی و حتی فرهنگی اظهار نظر نمیکنیم تا احترام خودمان و حوزه نزد مردم حفظ شود. راست هم میگویند. مردم به این افراد به دیدهی احترام نگاه میکنند. حتی گاهی دستشان را میبوسند. وقت گرفتاری به آنان التماس دعا میگویند. برای عدم دخالتشان استدلال هم دارند. میگویند اگر روحانیت در مسائل اجتماعی ورود جدی کند، قطعا نمیتواند خالی از اشتباه باشد و هر اشتباهی یک درجه از اعتماد مردم به نهاد حوزه میکاهد؛ بنابراین نمیتوانیم با آبروی حوزه بازی کنیم و در نتیجه از دور فقط کلیات را به مردم میگوییم تا خودشان اگر صلاح دیدند، به حرفهای ما جامهی عمل بپوشانند.
کار طرفداران این نظریه که در اقلیت هم هستند، به جایی میرسد که با اصل حکومت اسلامی به مبارزه برمیخیزند و حکومت را موجب از بین رفتن دیانت مردم میدانند. بماند اینکه خود این مبارزه یک عمل سیاسی است. این دسته دلخوش به همین احترامات مردم میشوند و میپندارند که این احترامها نتیجهی عدم دخالت آنها در مسائل اجتماعی است.
برایم سوال بود که چطور مردم به این نوع اشخاص احترام میگذارند. چه خصلتی در آنها میبینند؟ مگر انسان منفعل و گوشه گیر قابل احترام است؟ اصلا میتوان به او انسان گفت؟
در ایام سالگرد سفر تاریخی مقام معظم رهبری به قم قرار داریم. مشغول مطالعهی بخشی از بیانات ایشان در دیدار با طلاب در همان سفر سال ۸۹ بودم که جواب سوالم را گرفتم. ایشان در بخشی از بیاناتشان میفرمایند: «هیچ مجموعهی با ارزشی به خاطر انزوا و کناره گیری وگوشه نشینی و خنثی حرکت کردن، هرگز در افکار عمومی احترام برانگیز نبوده است، بعد از این هم نخواهد بود. احترام به مجامع و نهادهای بیتفاوت و تنزه طلب که دامن از مسائل چالشی بر میچینند، یک احترام صوری است. یک احترامِ در معنا و در عمق خود، بی احترامی است. مثل احترام به اشیاء است که تاحترام محسوب نمیشود. آن موجودی که زنده است، فعال است.»
فرق است بین احترام واقعی و صوری. نکتهی اصلی دقیقا در اینجا نهفته است. از باب اینکه «هر گردی گردو نیست» باید گفت که هر خم و راست شدنی هم احترام نیست. انسان ذاتا از حرکت خوشش میآید و از انفعال گریزان است. مردم حتی برای دشمنان فعال و دانایشان احترام قائل اند.
این استدلال غلط محض است که اگر به عرصهی اجتماع ورود کنیم قطعا بی خطا نیستیم و اشتباه ما موجب تضعیف نهاد روحانیت میشود. چرا که انسان فعال اگر اشتباهی هم داشته باشد، همین که متوجه شود در صدد اصلاح آن بر میآید و نهایت کار را به سرمنزل مقصود میرساند و این قطعا از دست روی دست گذاشتن بهتر است. /918/ی703/س