دستورالعمل اینترنتی منافقین از زبان یک عضو جداشده
به گزارش خبرگزاري رسا، سازمان مجاهدین خلق که سالهاست با نام "گروهک منافقین" یا "فرقه رجوی" شناخته میشود، پس از شکست در طرح شورش مسلحانه علیه انقلاب اسلامی در سال 60 راهی فرانسه شدند. مسعود رجوی و ابوالحسن بنیصدر در آن کشور علیه نظام جمهوری اسلامی ایران «شورای مقاومت» تشکیل دادند، اما پس از مدتی آن شورا دچار انشقاق و تضعیف شد.
در میانه جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، اعضای سازمان وارد خاک عراق شدند. آنان با دشمن بعثی همپیمان و با تشکیل (بهاصطلاح) ارتش آزادیبخش علیه ملت ایران وارد جنگ شدند و بهنفع صدام حسین جاسوسی میکردند.
سازمان که از ابتدای شورش مسلحانه در سال 60 بهدنبال سقوط نظام بود، با قبول قطعنامه 598 توسط ایران و پایان جنگ، وقتی که دید در همراهی با صدام به اهداف خود دست نیافته است، خود اقدام به اجرای عملیات نظامی کرد و با ارتش آزادیبخش راهی تهران شد که نرسیده به کرمانشاه و در تنگه چهارزبر با نیروهای مردمی و رزمندگان مواجه شد و با اجرای عملیات مرصاد توسط نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی ایران، منافقین دچار شکست شدیدی شدند.
با حمله صدام به کویت و پس از جنگ اول خلیج فارس، سازمان که راهی جز همراهی با صدام نداشت، اقدام به سرکوب قیامهای شیعیان و اکراد عراق کرد؛ بهگونهای که گفته میشود سازمان دوبرابر آن رقمی که مردم ایران را به خاک و خون کشید، مردم عراق را کشت.
پس از سقوط صدام، سازمان وضعیت اسفناکی پیدا کرد و برای حیات خود مجبور شد به عامل سازمانهای اطلاعاتی آمریکا، رژیم صهیونیستی و رژیم سعودی تبدیل شود. از این دوره به بعد که سازمان در سراشیبی قرار گرفت و در دستیابی به هدفش که سقوط نظام جمهوری اسلامی بود، در چند مرحله ناکام ماند، بسیاری از اعضا بریدند و از این سازمان تروریستی جدا شدند.
یکی از این افراد ابراهیم خدابنده است که در دهه 80 از سازمان جدا شد. وی متولد سال 1320 در تهران است و در سال 50 بعد از اخذ دیپلم ریاضی از دبیرستان البرز، جهت ادامه تحصیل راهی انگلیس شد و در دانشگاه «نیوکاسل» فوقلیسانس مهندسی برق گرفته و قبل و بعد از انقلاب عضو انجمن اسلامی دانشجویان خارج کشور بود. وی در سال 59 جذب سازمان مجاهدین خلق شد.
ابراهیم خدابنده در واحد بینالملل سازمان فعالیت میکرد و هماکنون مدیرعامل انجمن نجات است. برادر وی مسعود خدابنده نیز در سازمان عضو شورای مرکزی، هیئت اجرایی، فرماندهی در ارتش آزادیبخش و مسئولیت حفاظت رجوی بود که از این فرقه جدا شد و اکنون در انگلستان سکونت دارد.
آنچه در ادامه میخوانید گفتگوی ما با ابراهیم خدابنده در خصوص وضعیت کنونی منافقین با نگاهی به گذشته است:
* آقای خدابنده! با توجه به حضور نیروهای سازمان مجاهدین خلق در آلبانی، وضعیت فعلی این سازمان چگونه است و با توجه به مشی خشونتآمیز این فرقه، آیا توان راهاندازی اغتشاش در ایران و یا سوءاستفاده از تجمعات مردمی را دارند؟
خدابنده: سازمان مجاهدین خلق از خرداد ماه سال 60 شعار سرنگونی نظام جمهوری اسلامی را سر میدهد. سازمان میگوید "ما میخواهیم نظام را در تمامی ابعادش نابود کنیم". برای تحقق این هدف، استراتژیهای مختلفی را طراحی و اجرا کرد که بهطور نمونه میتوان به ترور شخصیتها و همکاری با دشمن متجاوز بعثی اشاره کرد.
سازمان هرآنچه در توان داشت به میدان آورد و با هر کسی میتوانست همکاری کرد تا به قدرت برسد. سازمان اکنون در مرحلهای است که غربیها زیاد مایل نیستند به آن نزدیک شوند؛ البته این بیشتر مربوط به سابقه سازمان و میزان تنفر مردم ایران از سازمان است. دستگاههای اطلاعاتی غرب نیز از این موضوع بهخوبی اطلاع دارند.
** سازمان تهدید امنیتی جدی برای نظام جمهوری اسلامی ایران نیست
آن چیزی که اکنون از سازمان مجاهدین خلق باقی مانده، ابزاری است که برای آزار و اذیت نظام جمهوری اسلامی و تحت فشار قرار دادن آن میتوان در مقاطعی استفاده کرد. این امر نیازمند نیرو و پایگاه اجتماعی نیست؛ بلکه از تکنیکهایی مانند استفاده از شبکههای اجتماعی و بهکارگیری و وادار کردن تعدادی از افراد به کارهای ایذایی میتوان استفاده کرد. سازمان امروز مانند مگس مزاحمی است که توان کشتن و ضربه اساسی وارد کردن به نظام ندارد، اما میتواند ذهنها را به خود متوجه سازد و آزار کوچکی برساند. امروز هیچ کس معتقد نیست که سازمان تهدید امنیتی جدی برای نظام جمهوری اسلامی ایران است.
در خصوص اذیت کردن و آزار رساندن به نظام، برخی از رژیمهای منطقه مانند رژیم سعودی و رژیم صهیونیستی از این سازمان استفاده میبرند.
** ورود هزار دستگاه رایانه به آلبانی برای فعالیت در شبکههای اجتماعی
روشی که اکنون سازمان از آن استفاده میکند، بهرهگیری از شبکههای اجتماعی است. حدود یک سال و نیم پیش، یکهزار دستگاه رایانه برای سازمان از طریق یک شرکت آلبانیایی وارد آلبانی و به سازمان که سفارشدهنده بود، داده شد. عکسهایی هم که اخیراً منتشر شد، مؤید همین مطلب است.
اعضای سازمان تلاش میکنند در شبکههای اجتماعی، پستهای مریم رجوی را پربیننده کنند، در این راستا از ماشینهای ترول برای ترند کردن مریم رجوی و سازمان استفاده میکنند. فعالیتهای سازمان در شبکه اجتماعی اینستاگرام افزایش پیدا کرده چون توئیتر و فیسبوک محیط کنترلشدهتری هستند. اینها اکانتهای فیک زیادی میسازند و از آنها استفاده میکنند.
هر یک از اعضای سازمان ممکن است بیش از 10 حساب کاربری در شبکههای اجتماعی داشته باشند که تصاویر بیشتر آن حسابها، دخترهای جوان و با نامهای آذر، اکرم و... است. همچنین بهطور گسترده با فالورهایشان ارتباط برقرار میکنند. ترفند جذب فالورهایشان اینگونه است که مدام فالو میکنند و به تمامی فالورهای خود پیام میدهند تا اینکه بتوانند با یک فرد ارتباط برقرار کنند. پس از اینکه ارتباط برقرار شد، ارتباطگیری با آن فرد با همان اکانت به فرد دیگری در سازمان سپرده میشود.
موضوع گفتگوی آنان با کاربران شبکههای اجتماعی، مشکلات آن فرد و جامعه است، بهطور مثال با یک فرد بیکار به گفتگو مینشینند و در نهایت او را به این نتیجه میرسانند که "دلیل بیکاری تو، جمهوری اسلامی ایران است و اگر این نظام حاکم نبود، تو اکنون شغل خوبی داشتی".
تصویری که از گورخوابی برخی از مستمندان منتشر شد، بهقدری توسط اکانتهای سازمان بازنشر داده شد که دختر من که در انگلیس است، فکر میکرد نیمی از مردم تهران گورخواب هستند! همچنین کنار آن تصویر نوشته شده بود "اگر جمهوری اسلامی نبود، اکنون این گورخواب در کاخ خوابیده بود".
تلاش اعضای سازمان مجاهدین خلق در شبکههای اجتماعی این است که کاربران را به مرحله نفرت از نظام برسانند تا آن افراد در شرایطی که بهوجود میآید، عملیاتهای ایذایی انجام بدهند، اموال عمومی را آتش بزنند و شیشههای بانکها و مغازهها را بشکنند.
افرادی که در آلبانی هستند با کاربران شبکههای اجتماعی در ایران ارتباط برقرار میکنند و یکی از اهدافشان از ارتباطگیری با کاربران، شناسایی تأثیر تحریمها بر ایران است. آنان این اثرات را بهصورت گزارش درآورده و به آمریکا ارسال میکنند. آمریکا بهدنبال این است ببیند تحریمهایی که علیه ایران وضع کرده چه تأثیراتی دارد. این برآورد و بررسی را اعضای سازمان از طریق شبکههای اجتماعی و حتی تماسهای تلفنی انجام میدهند و در اختیار آمریکا قرار میدهند.
سازمان بهدنبال حمایت توده مردم و جذب مردم ایران نیست و اگر به اخبار سازمان نگاه بیندازیم، مخاطبان اخبارشان مردم ایران نیستند، بلکه عربستان و رژیم صهیونیستی است.
سازمان فرزند یک مسئولی را که در خارج از کشور است و با پدر و خانوادهاش مشکل دارد پیدا میکنند و بهصورت غیرمستقیم و نامحسوس به او نزدیک میشوند و ارتباط برقرار میکنند، یا اینکه از آن فرد اطلاعات دریافت میکنند یا اینکه او را تحریک میکنند تا علیه نظام و پدرش موضعگیری کند. سازمان مورد حمایت عربستان سعودی، رژیم صهیونیستی، آمریکا و انگلیس است و پول فراوانی از دولتهای معاند دریافت میکند.
* اعضای سازمان چگونه آموزش تخلیه تلفنی و کار با شبکههای اجتماعی را یاد میگرفتند و نقش کشورهای بیگانه در این موضوع چه بود؟
خدابنده: بنده در این خصوص اطلاع دقیقی ندارم، اما آنچه از سازمان دیدهام این است که از اعضای سازمان هر کاری برمیآید؛ بدین معنا که هر کاری فکر کنید اینها انجام دادهاند که نمونه آشکار آن انواع جنایت است.
مسعود رجوی پیش از حمله عراق به ایران دو بار به فرانسه سفر کرد و با مقامات عراقی دیدار و گفتگو کرد. بالاترین سطح سازمان نیز از این دیدار اطلاع نداشتند. اکنون که به پیام نوروزی سال 60 مسعود رجوی نگاه میاندازیم، متوجه میشویم که او طرفدار عراق و صدام است و به عراقیها گرا میدهد که "من آماده هستم".
فرانسویها دست رجوی را در دست عراقیها قرار دادند تا از داخل و خارج، نظام مورد هجمه قرار بگیرد که البته رجوی در اجرای عملیاتش تأخیر داشت و نتوانست بموقع انجام بدهد، از این رو هر کاری بگویید، از اعضای سازمان برمیآید.
** برادرم کتابهای کنترل ذهن و شستوشوی مغزی برای رجوی ترجمه میکرد
برادر من مترجم کتابهای روانشناسی بود که از آمریکا برای مسعود رجوی ارسال میشد. او میگفت "عمده این کتابها در مورد کنترل ذهن و شستشوی مغزی بود و همان چیزهایی را که از این کتابها میآموخت در سازمان پیادهسازی میکرد". برادر من در کتاب زندگی در اشرف آورده است که آمریکاییها به مسعود رجوی گفتند که به عراق برود؛ بدینگونه که 4 نفر مثلاً خبرنگار آمریکایی با مسعود رجوی دیدار کردند. این افراد شبیه هر فردی بودند جز خبرنگار. رجوی زبان انگلیسیاش خوب نبود و بهسختی انگلیسی صحبت میکرد و میفهمید؛ از این رو در تمامی دیدارها مترجم داشت اما در این جلسه مترجم نداشت.
آن زمان که در سازمان بودم، جلسهای با یکی از مقامات در وزارت دفاع انگلیس داشتم. "محمد محدثین" مسئول روابط بینالملل سازمان بود و بنده مترجم وی بودم. آن مقام انگلیسی به ما معترض شد که "چرا شما زمان جنگ به عراق رفتید؟". محدثین پاسخ داد: "وقتی ما پیش صدام رفتیم، صدام محبوب غرب بود و شما حامی او بودید".
در طول جنگ ایران و عراق، صدام از کشورهای غربی تجهیزات نظامی و امکانات بسیاری میخرید، این در حالی بود که ایران در تحریم بود.
رجوی طبق حسابوکتابی که کرده بود باید با آغاز شورش مسلحانه و موج ترور و رفتن به عراق، نظام را به فروپاشی میرساند، اما نشد. رجوی با تمامی زیرکی و پشتوانه و حمایتی که داشت نتوانست نظام را ساقط کند. آن روزی که صدام به کویت حمله کرد، رجوی سخنرانی کرد. او بهقدری عصبانی بود که به صدام فحش میداد و میگفت "مرتیکه سوراخ دعا را گم کرده است".
رجوی پس از سقوط صدام بهدنبال آلترناتیو بود، از این رو بهسراغ آمریکا، رژیم صهیونیستی و رژیم سعودی رفت. بسیاری در آمریکا مخالف سازمان مجاهدین خلق هستند و معتقدند که دولت آمریکا نباید از سازمان حمایت کند و باید به پشتیبانی از مخالفان داخلی یا سلطنتطلبان بپردازد.
تبلیغات کنونی سازمان مانند سخنان نتانیاهو و جنگطلبان آمریکایی و سعودی است. سازمان هرگز موضعگیری ضداسرائیلی نداشته است؛ حتی مانند لیبرالهای آمریکایی که گاهی نسبت به اسرائیل انتقاد میکنند، سخنی نمیگویند.
** پولشویی گروهک منافقین از طریق خیریهها!
* سازمانی زمانی که در کشور عراق بود، اقداماتی در پوشش سازمانهای خیریه و جمعآوری اعانه داشت، با توجه به هزینههای بالای سازمان، نقش این خیریهها چه بود و وضعیت مالی فرقه در آلبانی چطور است؟
خدابنده: سازمان همواره وضع مالیاش خوب بوده اما منابع آن پنهان بوده است؛ حتی بالاترین سطوح سازمان هم نمیدانستند که این پولها از کجا تأمین میشود.
سازمان در انگلیس خیریهای بهنام «ایران ایت» داشت که این خیریه برای خانوادههای قربانیان اعدامها در ایران کمک جمع میکرد. این پولها از طریق صندوق گذاشتن در خیابانها و... جمعآوری میشد و مقداری نبود که کفاف هزینههای سازمان را بدهد. بعدها که این سازمان خیریه دادگاهی شد، مشخص شد که این سازمان ارگانی برای پولشویی بوده است؛ یعنی عربستان وقتی میخواست به سازمان کمک کند، به حساب رجوی و سازمان واریز نمیکرد و به حساب این خیریه واریز میکرد. این خیریه آن پول را به ترکیه یا پاکستان ارسال میکرد تا عنوان شود که به دست خانوادهها رسیده است و بعد به پاریس برگردانده میشد، لذا این خیریه برای گم کردن رد پولهایی بود که سازمان دریافت میکرد.
سازمان پولهایی را هم که به بولتون و دیگران میداد تا برایشان سخنرانی کنند مستقیم نمیداد. سازمان، انجمنی همچون ایرانیان مقیم کالیفرنیا درست کرده بود و به حساب آن انجمن پول واریز میکرد. انجمن نیز پول را به حساب خیریهای که مرتبط با بولتون بود واریز میکرد.
سازمان مسیر پولهایی را که دریافت میکند و پرداخت میکند از طریق خیریهها لاپوشانی میکند. سازمان، ارگانهای پوششی زیادی دارد. در شبکههای اجتماعی هیچ وقت عنوان نمیکنند که "ما عضو سازمان هستیم"، بلکه تحت عنوان مثلاً انجمن زنان دموکرات و در پوشش بحث حجاب وارد عمل میشوند.
من با برخی از افراد که فریب سازمان را خوردند، صحبت کردم. یکی از آنان آقای جوانی بود که میگفت "در یکی از شبکههای اجتماعی برای من پیام آمد که «ما خبرنگار جذب میکنیم.»، گفتم «من دانشجو هستم»، و ایشان گفت که «شما اخبار دانشگاهتان را برای ما ارسال کن و ما ماهانه به شما پول میدهیم». آن فرد جوان میگفت «من هم خبرهای غلطی از دانشگاه به او میدادم و آنها هم ماهیانه به من پول میدادند».
او میگفت بعد از یک سال به من گفتند که «باید در خصوص این موضوعات برای ما خبر بیاوری.»، من گفتم «نمیکنم». آنها گفتند که «تو یک سال برای سازمان مجاهدین کار کردهای، اسناد آن را هم داریم. تمامی این اسناد را برای قوه قضائیه ارسال میکنیم». آن فرد مجبور میشود هر کاری را که آنها میگویند انجام بدهد، که البته بعداً خودش را معرفی کرد.
بسیاری از افراد نیز در پوشش کاریابی عضو سازمان شدهاند. با دیگر جداشدگان هم صحبت کنید، این موضوع را تأیید میکنند. فردی در ایران خیاط بود که به او گفته بودند «اگر در فرانسه کار بکنی، 10 برابر آن درآمد داری». آن فرد به ترکیه میرود تا از آنجا او را به فرانسه ببرند. در ترکیه به او میگویند «تا به سوریه برویم و از آنجا به اروپا برویم»، اما او را با قطار به عراق میبرند. در آنجا گذرنامه و تمامی مدارک او را میگیرند و به پادگان اشرف میبرند. فرد درخواست میدهد که به ایران بازگردد، اما به او میگویند که «تو به مقر سازمان آمدهای، اسناد آن هم موجود است و اگر برگردی تو را اعدام خواهند کرد». البته فرد پس از یکی دو سال از اشرف فرار کرد و به ایران بازگشت، در مرز دستگیر و سپس آزاد شد.
** دادگاهیشدنهای بینتیجه منافقین بهخاطر جعل اسناد و آدمربایی
سازمان حتی ایرانیهای مقیم در امارات، پاکستان و... را نیز اغفال میکند و به عراق میبرد؛ این بهنوعی ربایش آدم است. در صحنه بینالمللی هم ایران چون مدعی استقلال است، زیر فشار غرب است و حرفش به جایی نمیرسد. سازمان این اقدامات را در قبال هر کشور دیگری انجام داده بود، قطعاً سرنوشت بسیار متفاوتتری پیدا میکرد.
سازمان بارها بهدلیل تخلفات مالی، جعل اسناد، آدمربایی، کتککاری و... دادگاهی شده است. اما هر بار بهنوعی دادگاهها منجر به نتیجه و محکومیت سازمان نشده است؛ از جمله دستگیری و محاکمه مریم رجوی در فرانسه. رایانههایی از مریم رجوی دریافت شده بود، پر از طرحهای ترور علیه جداشدگان سازمان بود. در اروپا کلاسه کردن اطلاعات نیازمند مجوز است که رجوی و سازمان این کار را کرده بودند که این جرم بزرگی در فرانسه بود، اما بهراحتی دادگاه فرانسه از این جرم گذشت.
ایران در صحنه بینالمللی یکی از ده بازیگر اصلی است. ایران تنها کشوری است که بهصورت جدی روبهروی آمریکا ایستاده است.
* سازمان در مقطع جنگ سوریه هم نامش بر سر زبانها افتاد و مریم رجوی هم دیداری با معارضین سوری داشت، از طرفی تصویری هم سالهای گذشته از دیدار رجوی با ابومازن رئیس جنبش فتح منتشر شد، رابطه سازمان در مقطع کنونی با معارضین سوری و تکفیریها و همچنین تشکلهای مخالف انقلاب اسلامی مانند فتح چگونه است؟
خدابنده: من در بخش بینالملل سازمان بودم و با بسیاری از سیاستمداران و شخصیتهای بینالمللی نشست و برخاست کردم. یکسری قواعد ناشناخته بینالمللی است که بسیاری آن را رعایت میکنند. الآن در دنیا رسم بر این است که هر کشوری، هر سازمان و ارگانی باید رابطهاش را با آمریکا مشخص کند. الآن هم در دنیا و در منطقه قطببندی شده و طیفهای مختلفی در این زمینه داریم. آمریکا برای اینکه شاخصی بگذارد که این فرد یا گروه رابطهاش با آمریکا در چهحدی است یک شاخصی در منطقه گذاشته و آن هم اسرائیل است یعنی نوع رابطه شما با اسرائیل نوع رابطه شما با آمریکا و کل غرب را مشخص میکند.
الآن دعوا اساساً بر سر این است و آقای ظریف هم گفته بود "تمام دعوای با ما، دعوای فلسطین است". روزی که جمهوری اسلامی حمایت از فلسطین را کنار بگذارد در آن جبهه قرار میگیرد و جزو وابستگان به غرب میشود. سازمان در این جبههبندی جای خود را مشخص کرده است. عربستان و غرب جای خود را مشخص کردهاند. یک سری هم هستند که سعی میکنند زیاد وارد این تضاد نشوند و تا این حد به خطوط قرمز آمریکا نزدیک نشوند تا بهصورت نسبی استقلال خود را حفظ کنند.
جمهوری اسلامی که همه خطوط قرمز با آمریکا را رد کرده و این هم خاصیت انقلابش است. انقلاب قطاری است که حرکت کرده و نمیتواند دندهعقب بگیرد و مجبور است جلو برود و تاکنون هم خوب پیش رفته است و تمام این هیاهوها و هوار کشیدنها و تحریمها بیشتر تبلیغات است. رجوی خودش را در قطار دشمنان ایران جای داده است، یک بار با صدام همپیمان شد که واقعاً کار خدا بود که دشمن ایران بهدست دشمن دیگر نابود شد، بعد هم سراغ آمریکا رفتند.
پیام شماره 18 مسعود رجوی درباره عراق را ببینید، طوری صحبت میکند که نتانیاهو اینگونه حرف نمیزند، انگار ایران بوده که عراق را اشغال کرده و آمریکا و داعش هیچ نقشی نداشتند و جمهوری اسلامی سرباز به آنجا فرستاده است! در واقع به عراقیها این پیام را میدهد که «ایرانیها آمدند ثروت شما را ببرند»، و به ایرانیها هم میگویند «جمهوری اسلامی پول شما را خرج عراق و سوریه میکند».
** تمام اپوزیسیون بهدنبال گرفتن سهمشان از عربستان و آمریکا هستند
در ماجرای سوریه، عراق یا فلسطین سازمان نمیتواند کمک چندانی به معارضین کند اما سیاستهای آنها را تبلیغ میکند، مثلاً پس از فتح موصل توسط داعش، یک جنجالی راه انداختند که مقاومت ملت عراق پیروز شد اما بعد که دیدند داعش آنجا است و سر میبرد عقب کشیدند. الآن هم عین همان چیزی را که عربستان و اسرائیل بگویند کپی میکنند، سیاست مستقلی از خودشان ندارند و باید برای بقا یک خودی هم نشان دهند.
مثلاً در ایران یک اعتراضاتی میشود، بلافاصله باید خودشان را بچسبانند آنجا و پول بگیرند. تمام اپوزیسیون ایران همینگونهاند؛ از رضا پهلوی تا سایرین هرگاه اعتراضاتی در ایران رخ میدهد خودشان را جلو میاندازند تا سهمشان را از عربستان و سایر کشورهای معارض ایران بگیرند.
** سند ویکیلیکس درباره منفوربودن سازمان منافقین در ایران
یک بار ویکیلیکس سندی منتشر کرد که وزارت خارجه عربستان از سفیرش در انگلستان درباره سازمان پرسیده بود. او هم در جواب نامه گفته بود «اینها بهشدت در ایران منفورند و صلاح نیست علناً با اینها کار کنیم و علناً کار کردن برای ما بد میشود». در پیام شماره 17 رجوی هم یکمقدار علیه عربستان صحبت کرده که من همان زمان گفتنم «حتماً کمکهایش قطع شده چراکه رجوی آدمی نیست که الکی به کسی لگد بزند».
* در دوران صدام اینگونه مطرح میشد که یکپنجم درآمد نفتی عراق به رجوی میرسید، این رقم درست است یا کمتر بود؟
خدابنده: در طرح "نفت در برابر غذا"ی سازمان ملل گفته بودند عراق نفتش را صادر کند و با پولش مایحتاجی را که عراق میخواهد سازمان ملل بخرد و برگرداند، یک سهمیهای برای فروش نفت عراق کنار گذاشته بودند. سازمان در این قضیه وارد شده بود و این سهمیه را میگرفت و میفروخت و پول آن باید بهشکل دارو و غذا برمیگشت. سازمان در سوریه دفتر داشت و با وزیر بازرگانی وقت سوریه هم ارتباط داشتند. آن وزیر هم اطلاعی از ماهیت اینها نداشت و فکر میکرد تجار ایرانی هستند که در حیِّ صنعتی دمشق دفتر دارند، با اینها کار میکردند و از طریق دمشق بهصورت کالاهایی که عراق میخواست وارد میکردند.
سوریه هم با وجود اینکه با عراق روابط خوبی نداشت اما بهخاطر تحریم عراق به این کشور امتیاز میداد و معتقد بود «اینها برادران مسلمان ما هستند» و علیرغم رابطه بد دو کشور ولی در دور زدن تحریم به این کشور کمک میکردند. سازمان هم از این حسن نیت سوریه سوء استفاده میکرد و یک پولی هم به جیب میزد.
* یک بخشی هم که نقد میگرفتند ...
خدابنده: بله.
* سازمان در خارج کشور هم سرمایهگذاری میکردند؟
خدابنده: سازمان یک سرمایهگذاری در دبی داشت، در هامبورگ سرمایهگذاری داشتند، در قاچاق فرش هم بودند، قاچاق به داخل ایران هم انجام میدادند و کاری نبود که نکرده باشند، مثلاً فرش ایران در آمریکا تحریم است و ورودش ممنوع است، فرش را قاچاق میکردند و از طریق عراق به دبی میبردند، از آنجا مدارک پاکستانی درست میکردند و بهعنوان فرش پاکستان به آمریکا وارد میکردند که قیمتش چندبرابر میشد.
** سازمان در حال ریزش نیرو و مورد تنفر حتی اپوزیسیون است
* در تیرانا هم امکان جذب در قالب ربایش و اغفال اشخاص هنوز وجود دارد؟ نیروی انسانی سازمان اکنون در چه وضعیتی است؟
خدابنده: جذب سازمان بسیار کم است و خیلی هم مورد تنفر بخشهای دیگر اپوزیسیون هستند. هیچکس از مخالفان جمهوری اسلامی حاضر نیستند با اینها نشست و برخاست کنند. یک جلسه پمپئو در آمریکا گذاشته بود و بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی که دعوت شده بودند وقتی فهمیدند نماینده سازمان هم هست قبول نکردند شرکت کنند، یعنی در این حد مورد تنفر هستند و جذبی ندارند مگر افراد جوان کمتجربهای را بهصورت موردی جذب کنند، الآن بیشتر دافعه دارند و در حال ریزش هستند، حتی در خود آلبانی هم جداشدهها خیلی فعالیت کردند و اخیراً در چند کانال آلبانی در چند سال گذشته خیلی علیهشان صحبت کردند.
* افرادی که در آلبانی جدا میشوند، آیا خطری هم آنها را تهدید میکند؟
خدابنده: بله؛ دچار آذیت و آزار و حتی ضربوشتم میشوند، اتفاقاً پلیس آلبانی هم طرف سازمان است.
* تهدید جانی چطور؟
خدابنده: بله! شخصی بهنام مالک شراعی را حذف فیزیکی کردند و جسدش در رودخانه پیدا شد و گفتند «در حال شنا بوده که غرق شده»، در حالی که خودش نجات غریق و بچه شط بود، جسدش را هم نگذاشتند کالبدشکافی شود. غواصها رفتند گشتند جسد را پیدا نکردند، چند روز بعد گفتند «جسدش پیدا شد»، و معلوم نبود چهزمانی وی را به آب انداخته بودند.
** مسعود رجوی زنده است اما مرده و زندهاش فرقی ندارد
* درباره وضعیت فعلی رجوی میخواستیم بپرسیم؛ در 15، 16 سال گذشته خبری از رجوی نیست و اخیراً هم تصویری منتشر شد که عکس مسعود کنار سایر کشتهشدگان سازمان در کمپ آلبانی قرار داده شده است، شما اطلاعی از سرنوشت وی و سناریوی سازمان در مخفی نگهداشتن مسعود دارید؟
خدابنده: مسعود رجوی بهاحتمال زیاد زنده است ولی فرقی بین مرده و زنده وی نیست چون از نظر غربیها که میخواهند از این سازمان استفاده کنند مسعود رجوی مهره سوخته است و کارآیی خود را از دست داده بنابراین این تصور وجود ندارد که مسعود رجوی بهخواست و اراده خودش ظاهر نمیشود بلکه به وی گفتند که «شما بازنشسته شوید، و کارت تمام شده است». سازمان یک سابقهای دارد که در زمان شاه ترورهایی از جمله کشتن مستشاران آمریکایی را انجام داده، در ایران نیز با دشمن متجاوز همکاری کرده و سازمان میخواهد این سوابق را با مسعود رجوی کنار بگزارد و با چهره مریم بگوید دیگر کاری با تروریسم ندارد، اسلحه را کنار گذاشته و با کمک عربستان خط عبور از مسعود را پیگیری میکند.
از طرفی تشکیلات سازمان قوامش بهروی کاریزمای رجوی استوار است و اینجا دچار یک پارادوکس است که اگر رجوی را کنار بگذارد یعنی عمود خیمهاش را کشیده و تشکیلاتی وجود ندارد. سازمان ایدئولوژی منطق ندارد و هیچکس در سازمان نمیتواند یک ربع درباره ایدئولوژی آن صحبت کند و فقط میگوید «مسعود، مریم و...». این سازمان بهروی کاریزمای مسعود شکل گرفت یعنی اینها رابطه عمیق عاطفی با مسعود برقرار کردند. اگر مسعود را کنار بگذارند نمیتوانند ادامه حیات دهند لذا مسعود هم باید باشد و هم نباید باشد.
مسعود پیام میدهد اما هیچکدام از پیامها به زبانهای دیگر ترجمه نمیشود. آنجا که میخواهند فعالیت کنند مریم طرف حساب است و به وی اجازه نمیدهند وارد شود، مثلاً اگر رجوی اختیار داشت ظاهر شود آن زمانی بود که از لیست تروریستی آمریکا بیرون آمد پس معلوم میشود خانه ماندن بیبی از بیچادری است!
بیحکمت هم نبود که ترکی فیصل در میتینگ سازمان گفت "مرحوم مسعود رجوی"! و در واقع همانجا خاکش کرد و حتی دفتر وی نیز صحبت او را تصحیح نکرد، سازمان هم تنها یک بیانیه داد که ترکی فیصل از باب احترام گفته است مرحوم!
الآن سازمان یک فرقهای است که جذب ندارد و دفع دارد و منتظر است کسی نانی جلویش بیندازد و مزدوری کند و تنها کاری که میتواند بکند این است که در شبکههای اجتماعی مزاحمت ایجاد کند و عدهای را اغفال کند و به دام بیندازد./1360//101/خ