رؤیای اردوغان پاشا و تابوتهای بیصدا
به گزارش خبرگزاري رسا، محمد صرفی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت : «به زودی احزاب مخالف در ترکیه که از حکومت سوریه حمایت میکردند، از این رفتار خود خجالت خواهند کشید چرا که من و اعضای حزب به دمشق سفر خواهیم کرد تا با برادرانمان ملاقات کنیم و سوره فاتحه را بر سر قبر صلاحالدین ایوبی قرائت کنیم، سپس وارد صحنهای مسجد بزرگ امویان دمشق خواهیم شد و مقبره صحابه پیامبر یعنی بلال حبشی و ابن عربی را زیارت و از دانشکده سلیمانیه و ایستگاه حجاز دیدار خواهیم کرد. در آن زمان در کنار برادران سوری، خداوند را شکر خواهیم کرد.» بیش از 8 سال از بیان این آرزوهای رجب طیب اردوغان میگذرد.
نتیجه رویاپردازیهای اردوغان در عمل برای ترکیه چیزی جز کابوس نبوده است. سه میلیون آواره سوری در خاک این کشور، چند ده کشته و چندین برابر مجروح از نظامیان این کشور فقط در چند روز گذشته که برخی معتقدند آمار واقعی بیش از اینهاست. تحولات این روزهای ادلب نشان میدهد دولت ترکیه خیال عبرت گرفتن از محاسبات اشتباه خود درباره سوریه را ندارد و اصرار دارد همچنان این ماشین را با سرعت بیشتری به سوی دره براند.
«برادران اردوغان»! در ادلب که این روزها به نام «هیئت تحریرالشام» (HTS) شناخته میشوند و عملاًً بخشهایی از این استان غربی سوریه را در اشغال خود دارند همان تروریستهای تکفیری جبهه النصره سابق هستند که به زعم خود برای پنهان کردن سوابق جنایتکارانه خود، تغییر نام دادند و البته این نخستین تغییر نام آنها نبود. آنها در واقع همان القاعده هستند که پس از شروع شدن آتش فتنه در سوریه، از کشورهای مختلف جهان با پول برخی پادشاهیهای حاشیه خلیج فارس و سازماندهی سازمان سیا و پشتیبانی آنکارا مثل مور و ملخ از هزاران کیلومتر مرز ترکیه وارد سوریه شدند.
ماهی جنگ در سوریه به دمش رسیده و اردوغان و برادرانش پس از 9 سال هزینه، خود را تنهاتر و بازندهتر از همیشه میبینند. از همان چهار سال پیش که نیمهشرقی شهر حلب در عملیات فجر پیروزی از اشغال تروریستها آزاد شد، تحلیلگران واقعبین بینالمللی کار جنگ سوریه را یکسره دانسته و بشار اسد را پیروز آن دانستند. لیندسی گراهام از اعضای سرشناس حزب جمهوریخواه در مجلس سنای آمریکا، در صفحه توئیتر خود در اینباره نوشت: «پیروزی بشار اسد در حلب کابوس آمریکاست.» ایران و روسیه از سال 2016 با وارد کردن ترکیه به روند مذاکرات آستانه، کوشیدند برای اردوغان راهی آبرومندانه برای خروج از این بحران خودساخته باز کنند. مذاکرات آستانه با توافق سوچی تکمیل شد و امتیازات بیشتری در اختیار اردوغان قرار داد که یکی از آنها ایجاد پستهای نظارتی نظامی در ادلب بود. مراکزی که وظیفه داشتند میان مسلحین و تروریستها فاصلهگذاری کرده و آنها را به نوعی تحت نظارت و کنترل قرار داده و مانع از حملات آنها به مناطق مسکونی و غیرنظامیان شوند.
شاید اصلیترین مشکل توافق سوچی نیز همین بود که چشم خود را به روی این واقعیت آشکار بست که در سوریه اساساًً چیزی به نام مسلحین میانهرو وجود خارجی ندارد. پستهای نظارتی که قرار بود عامل کاهش تنش باشند، خود نقطه آتشافروزی و تنشزایی شدند و عملاًً نبرد سرنوشتساز ادلب را تسریع کردند. طی چند هفته اخیر بخش قابل توجهی از مناطق اشغالی تروریستها آزاد شد. ارتش ترکیه که در مرحله اول عمدتاًً با آتش توپخانه و عملیات اطلاعاتی تروریستها را پشتیبانی میکرد، پس از شکستهای متعدد آنها، نیروهای خود را برخلاف توافقات سیاسی پیشین، بهطور آشکار و مستقیم وارد صحنه نبرد کرد که 33 کشته پایان هفته پیش، تنها یکی از نتایج این دخالت مستقیم بود. اردوغان خشمگین و سرافکنده از این تحقیر عملی، تهدید و درشتگویی را در دستور کار خود قرار داد و در داخل نیز سیاست سانسور را در پیش گرفت تا از تبعات اجتماعی- سیاسی ماجرا کم کند. «کمال قلیچداراوغلو» رهبر حزب جمهوریخواه خلق هفته پیش در مصاحبه با روزنامه جمهوریت ترکیه گفت: «اردوغان ترکیه را به حامی تحریرالشام تبدیل کرده و جوانان ما از آغاز جنگ داخلی سوریه بهدلیل سیاستهای غلط دولت قربانی میشوند.»
حمله اخیر ارتش ترکیه به نیروهای محور مقاومت که به شهادت تعدادی از آنها انجامید با واکنش ایران روبهرو شد. مرکز مستشاری ایران در سوریه در بیانیهای 10 بندی ضمن درخواست از نظامیان ترکیه برای رفتار عقلانی هشدار داد: «نیروهای ترکیه ماههاست در تیررس نیروهای ما هستند و میتوانستیم انتقام بگیریم، اما به دستور فرماندهان خود این اقدام را نکردیم.» بدون شک ارتش و دولت ترکیه بهتر از هرکس دیگری پیام این بیانیه را دریافت کردهاند. ارتش ترکیه بر اساس توافق سوچی 12 پست نظارتی در خاک سوریه ایجاد کرد که در حال حاضر 8 پست آن در محاصره کامل ارتش سوریه قرار دارد و آنکارا به خوبی میداند در صورت گسترش تنش و درگیری با دمشق، این پستها به همراه نیروهای حاضر در آنها، اولین قربانیان اشتباه آنکارا خواهند بود.
ترکیه مدعی است نبرد ادلب موجب آواره شدن ساکنان ادلب خواهد شد و ارتش او به درخواست مردم سوریه در این استان حضور دارد. هر دو ادعای رئیسجمهور ترکیه بیاساس است. مردم سوریه به دنبال امنیت و زندگی توأم با آرامش و آسایش هستند. خواستهای که بدون شک در سایه حضور تروریستهای القاعده هرگز محقق نخواهد شد. آزادسازی ادلب نه تنها باعث آوارگی مردم نخواهد شد بلکه آوارگان را پس از سالها دوری از شهر و دیار خود، به خانه بازمیگرداند. آنهایی که آواره میشوند تروریستها هستند که پدرخواندههای آنان نمیتوانند از زیر بار مسئولیت خود در این زمینه فرار کنند. حضور ارتش ترکیه در خاک سوریه نیز چیزی جز اشغالگری نیست و توجیهات اردوغان نزد هیچ مرجع بینالمللی و با هیچ عقل سلیمی قابل پذیرش نیست.
عملکرد اردوغان در ادلب چیزی جز بازی کردن در زمین اهداف آمریکا و رژیم صهیونیستی نیست. عملکردی که دستاورد آن تنها هدر دادن خون و منابع مالی ترکیه نیست. اگرچه آنکارا سعی دارد آشفتگی سیاست خود در سوریه را با ادعاهای عاری از واقعیت درباره اقتدار و قاطعیت بپوشاند اما ادامه آن فقط شرایط را برای اردوغان در داخل و خارج از کشورش سخت و پیچیدهتر میکند. اردوغان گمان میکرد آمریکا و ناتو در این میدان به نفع او وارد عمل خواهند شد اما این محاسبه و انتظار وی نیز غلط از آب درآمد. آخرین چیزی که ترامپ در سال انتخابات میخواهد، درگیر شدن در باتلاقی است که نه دستاوردی برای آن قابل تصور است و نه راه خروجی در انتهای این تونل تاریک دیده میشود.
سیاست سوریه اکنون تضعیف حمایت داخلی از اردوغان و حزب عدالت و توسعه است. ترکها سالهاست با حضور بیش از سه میلیون پناهنده سوری در کشورشان آشفته شدهاند و اکنون با هجوم بیشتری از ادلب روبهرو هستند. در حالی که این درگیریها تعداد زیادی از ادلب را آواره کرده است، شکی نیست که این تعداد با مقاصد تبلیغاتی، در رسانههای شرکتهای غربی و همچنین در ترکیه روبهرو شدهاند. هنگامیکه شهرها و دهکدههای آنها در دستان امنیت باشد، دلیلی وجود ندارد که ساکنان ادلب خانههای خود را ترک کنند: آنچه ترکیه بهدست میآورد تکفیریها و خانوادههای آنها هستند که آنها را نمیخواهد.
اینکه چرا اردوغان و وزیر خارجه وقت آن زمان، احمد داوود اوغلو، برای نابودی دولت سوریه به تلاش افتادند، همچنان یک راز است. بشار اسد سال 2011، همان بشار 2010 بود، دوست و برادر نزدیک دو رهبر ترکیه که عملاًً یک شبه به «دیکتاتور» تبدیل شدند. تا سال 2011 ترکیه و سوریه همه مشکلات برجسته را برطرف کرده بودند. مرزهایی برای سفر بدون ویزا باز شده بود و تجارت در حال شکوفایی بود.
بهنظر میرسید اردوغان و داوود اوغلو فرصتی را حس کردهاند. اصلاحات قصد داشت خاورمیانه را جارو کند و آنها میخواستند روی تاج موج سوار شوند! بر این اساس، رابطه با سوریه باید زیر اتوبوس انداخته میشد. وقتی رهبران بلندمدت در جاهای دیگر به زمین ریخته میشدند، تصور میکردند که همان سرنوشت برای بشار بود. ادلب نیز مانند سایر نقاط سوریه دیر یا زود از وجود تروریستها پاکسازی خواهد شد. پافشاری اردوغان بر مداخله غلط خود در این منطقه فقط تعداد تابوتهایی را که بیسر و صدا از جنوب وارد ترکیه میشوند، افزایش میدهد. پذیرش اشتباه اولین گام سیاستمداران زیرک برای جبران شکست است.
اگر اردوغان جرات پذیرش اشتباه را نداشته باشد و ترکیه را بیش از این وارد باتلاق کند، هیچ بعید نیست که مردم ترکیه پای صندوق رای، مهر ابطال به دیپلماسی او بزنند. نتایج انتخابات امسال شوراها در ترکیه، زنگ خطر را برای حزب حاکم به صدا درآورد. افزایش تابوتهای پوشیده در پرچم سرخ ترکیه، تاوان انتحار دیپلماتیک اردوغان پاشاست./1360/