شبح میانجی در تهران؛ چرا نقش قطر به «پستچی» افول کرده است؟
داستان قدرتگیری امیرنشین قطر در معادلات سیاسی خاورمیانه، روایت غریب ورود یک کشور کوچک به بازی بزرگان، تنها به دلیل ذخایر انرژی و خزانه پر از پولهای بادآورده است. هنگامی که تمیم بن حمد آل ثانی با کودتا زمام قدرت را به دست گرفت، کمتر کسی فکر میکرد که تنها پس از گذشت دو دهه دانش آموخته کالج سلطنتی سندهرست بتواند تبدیل به یکی از چهرههای مؤثر در روند «بیداری اسلامی» در خاورمیانه عربی شود. «امیر جوان» با تکیه بردرآمدهای گازی، میانجیگری در بحرانهای سیاسی و تصویرسازی شبکه الجزیره توانست نقش مهمی در روند سقوط برخی دیکتاتورهای نزدیک به ریاض- ابوظبی بازی کرده و در کنار ترکیه وارد اتحاد نانوشته با محور اخوانی شود. جاه طلبی حکام دوحه تنها به سقوط دیکتاتورهای مرتجع ختم نشد و آنها در پروژهای مشترک با پادشاهی عربی سعودی و رژیم صهیونیستی تصمیم گرفتند تا یکی از اضلاع اصلی محور مقاومت یعنی دولت بشار اسد را ساقط کنند.
حمایت دوحه از معارضان سوری
از ابتدای جنگ داخلی سوریه، قطریها در کنار ترکیه و عربستان سعودی سیاست حمایت نظامی- تسلیحاتی از معارضان و گروههای تروریستی سوری را در دستور کار خود قرار دادند و میلیاردها دلار در میدان شام خرج کردند. به عنوان مثال تنها در سال ۲۰۱۳ میلادی قطر ۳ میلیارد دلار به مخالفان نظام اسد کمک مالی کرد. حمد به جاسم آل الثانی نخست وزیر سابق قطر پیش از این فاش کرده بود که پروژه براندازی نظام سوریه با بودجه ۲ تریلیون دلاری ابتدا با مدیریت دوحه آغاز شد اما به فاصله چندماه، با روی کارآمدن بندر بن سلطان در دستگاه اطلاعاتی سعودی، به تدریج ریاض خواستار گرفتن پرونده از دوحه و تبدیل شدن به مرکز هدایت معارضان سوری شد. در آن دوران نقش مخرب قطر تا اندازهای بر روی روابط محور مقاومت تأثیرگذار بود که سبب انتقال دفتر حماس از دمشق شد. برخی تحلیلگران معتقدند یکی از دلایل حضور نظامی ترکیه در شمال سوریه حمایت مالی دوحه و تشویق ترکها به اتخاذ مواضع رادیکال علیه نظام قانونی سوریه بود.
قطریها در حالی همواره سعی داشتند تا خود را به عنوان حامی ملت فلسطین نشان دهند که آنها در سال ۱۹۹۶ نخستین کشور حاشیه خلیج فارس بودند که اقدام به برقراری روابط اقتصادی با رژیم صهیونیستی کردند و اجازه دادند اشغالگران قدس دفتر تجاری خود را در دوحه دایر کنند. به گفته برخی منابع خبری، قطر و رژیم صهیونیستی تا سال ۲۰۰۹ دارای روابط کمبیش پنهان سیاسی- اقتصادی بودند.
دیگر پرده از نقش غیرسازنده قطر در جریان مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا برای آزادی ۷ میلیارد دلار از داراییهای بلوک شده تهران در کرهجنوبی به نمایش درآمد. درحالی که دوحه به عنوان متحد غیرناتوی آمریکا و میزبان پایگاه نظامی «العدید» قصد داشت تا تبدیل به بازوی دیپلماتیک دولت بایدن در تنظیم روابط واشنگتن با کابل- تهران شود، گام سازندهای برای کاهش اختلافات میان تهران- واشنگتن و حتی آزادسازی بیدردسر داراییهای ایران در سئول برنداشت. برخی تحلیلگران معتقدند یکی از دلایل به نتیجه نرسیدن گفتگوهای خنثیسازی تحریمها، انتخاب میانجی نامناسب برای کنترل اختلافات با آمریکا بوده باشد. در واقع میانجی گری قطریها در راستای آزادسازی پولهای ایران تاکنون هیچ دستاوردی برای تهران نداشته است.
پایگاه «العدید» مرکز فرماندهی نیروهای سنتکام در خاورمیانه
پس از عملیات طوفان الاقصی و آغاز تجاوز همهجانبه ارتش رژیم صهیونیستی به باریکه غزه بار دیگر نام قطر در رسانهها به گوش رسید. در حالی که ایران و اعضای جبهه مقاومت تصمیم گرفتند تا برای حمایت از جنبش مقاومت فلسطین، سیاست «وحدت میدانها» را اتخاذ و وارد درگیری مستقیم به اسرائیل شوند، قطریها با قرار گرفتن در جایگاه میانجی و پوشش رسانهای وقایع جاری در غزه تصمیم گرفتند تا با کمترین هزینه، بیشترین بهره و امتیاز را از بحران غزه به دست آورند. همزمان با گمانهزنی جهانیان در خصوص حملات تلافیجویانه جبهه مقاومت علیه اهداف حیاتی در سرزمینهای اشغالی، دوحه به دنبال کسب پرستیژ بینالمللی به عنوان حامی صلح و تبادل اسرا در منطقه است! نکته جالب توجه آن است که در دوران حیات شهید هنیه، قطریها بارها به طرف فلسطینی فشار آورده و حتی آنان را تهدید به اخراج کردند تا بتوانند زمینه به کرسی نشستن طرح صهیونیستها را فراهم آورند! شاید به همین دلیل هیأت آمریکایی مدال «جرج تنت» را به عبدالله بن محمد الخلیفی رئیس سازمان اطلاعاتی قطر به دلیل نقش ویژه وی در مذاکرات حماس و رژیم صهیونیستی اعطا کردند.
سفر نخست وزیر قطر به تهران
در روزهای اخیر محمد بن عبدالرحمن آل ثانی نخست وزیر و وزیر خارجه قطر در حالی راهی تهران شد که «شمارش معکوس» برای پاسخ انتقام جویانه ایران علیه رژیم صهیونیستی پس از عملیات «اربعین» به صدا درآمده است. دوحه بار دیگر به جای آنکه دست به اعتراض علیه ماشین ترور صهیونیستها زده یا اقدام معناداری علیه آنها انجام دهد، بار دیگر در نقش «میانجی» ظاهر شده و قصد دارد تا جلوی آسیب رسیدن به منافع اشغالگران را بگیرد. با گذشت ۳۲۵ روز از جنگ غزه نه تنها سیاست قطریها کمکی به برقراری صلح در غزه نکرده بلکه به نظر میرسد مذاکرات دوحه تبدیل به محلی برای فریب افکار عمومی و خرید زمان برای نتانیاهو شده است.
بهره سخن
فارغ از هیاهوی خبرگزاریها، اندیشکدهها و رسانههای تحت هدایت قطر به نظر میرسد دوحه، خواسته یا ناخواسته، در زمین واشنگتن- تلآویو بازی کرده و نقش آن تا حد یک «پستچی» افول کرده است. در آخرین دور از مذاکرات آتشبس و تبادل اسرا نیز که آمریکاییها در ظاهر تلاشی زیادی برای کاهش اختلافات میان رژیم صهیونیستی و جنبش حماس انجام دادند، میزبانان قطری نتوانستند فشاری زیادی به تیم اسرائیلی بیاورند و مسیر را برای پایان جنگ در کشتارگاه غزه فراهم کنند. به بیان دیگر قطریها به بهانه بحران فلسطین قصد دارند خود را به عنوان محور مذاکرات سیاسی در حوزه خلیج فارس نشان داده و اعتبارشان را به عنوان بازیگران میانجی افزایش دهند، بیآنکه گام مؤثری برای دفاع از حقوق مردم مظلوم غزه بردارند. شاید بهتر باشد نخست وزیر قطر به جای آوردن پیام آمریکاییها برای مقامات جمهوری اسلامی و چانهزنی در جهت امنیت اسرائیل، در جایگاه حامی واقعی مردم فلسطین قرار گرفته و از سلاح انرژی برای برقراری آتشبس در غزه استفاده کنند.