به گزارش خبرنگار گروه فرق و ادیان خبرگزاری رسا، در گزارشی افشاگرانه، بیبیسی پرده از چهرهی تاریک و نادیدهگرفتهشده صنعت پرزرقوبرق سرگرمی کره جنوبی برداشته است. این گزارش، بهویژه با تمرکز بر مرگ دردناک و بحثبرانگیز کیم سه رون، بازیگر جوان و مستعد کرهای، به بررسی عمیق عوامل پنهان و ساختاری میپردازد که بسیاری از آنها در پس ظاهر درخشان کیپاپ، سریالها و سینمای کره پنهان ماندهاند.
بیبیسی در این تحلیل، بر دو عامل کلیدی تأکید دارد: فشار سنگین صنعت و فرهنگ بیرحم هواداری؛ دو نیرویی که در ظاهر، پشتیبان موفقیت هنرمنداناند اما در واقع، میتوانند به ابزارهایی برای کنترل، قضاوت و در نهایت، فروپاشی روانی هنرمند بدل شوند.

تحلیلی بر گزارش بیبیسی از پشتپرده صنعت سرگرمی کره جنوبی
در سالهای اخیر، با گسترش نفوذ جهانی صنعت سرگرمی کره جنوبی، پدیدهای به نام فرهنگ هواداری کرهای (K-fandom) بیش از پیش در مرکز توجه تحلیلگران فرهنگی و اجتماعی قرار گرفته است. در نگاه نخست، این فرهنگ با نمودهای پرشوری چون حمایتهای مالی گسترده، کمپینهای تبلیغاتی برای تولد یا موفقیت سلبریتیها، و همبستگی بالای هواداران شناخته میشود؛ اما در ورای این چهره پرزرق و برق، واقعیتی پیچیدهتر و گاه تاریکتر نهفته است؛ فشارهای سنگین روانی، نظارت بیوقفه بر زندگی خصوصی چهرهها، و واکنشهای تند به کوچکترین لغزشها، همگی بخشی از این ساختار هستند.
مرگهای تلخ و پرسروصدای برخی از چهرههای محبوب صنعت کیپاپ و تلویزیون کره جنوبی، از جمله جونگهیون، سولی، گو هارا و اخیراً کیم سه رون، تنها نمونههایی از هزینههای انسانی این فرهنگ هواداری پرفشار است.
در این نوشتار، نگاهی ریشهای و تحلیلی به ساختار، پیشینه، و پیامدهای فرهنگی و اجتماعی این پدیده خواهیم داشت؛ پدیدهای که در عین حمایتگری، میتواند به سازوکاری بیرحم برای کنترل، قضاوت و حتی حذف بدل شود.
برای درک دقیقتر فرهنگ هواداری در کره جنوبی، باید به زمینههای تاریخی، فرهنگی و اجتماعیای نگاه کرد که این پدیده را شکل دادهاند. آنچه امروز به عنوان هواداری کرهای (K-fandom) میشناسیم، بخشی از پدیدهی گستردهتر موج کرهای (Hallyu) است که از اواخر دهه ۹۰ میلادی با صادرات درامها و پاپ کرهای آغاز شد، اما بهتدریج به پدیدهای جهانی با ساختاری منحصربهفرد تبدیل شد.
۱. خاستگاه و ساختار هواداری در کره جنوبی
در کره، برخلاف بسیاری از کشورهای دیگر، هواداری نه فقط فعالیتی فردی یا داوطلبانه، بلکه نوعی وظیفه اجتماعی/عاطفی و گاهی جنبش جمعی تلقی میشود. هواداران کرهای اغلب در قالب گروههای منسجم، با ساختارهای شبهسازمانی، برنامهریزیشده و حتی با کدهای اخلاقی خاص فعالیت میکنند. این گروهها:
• پروژههای حمایتی مالی اجرا میکنند (خرید گروهی آلبوم، تبلیغات فرودگاهی و تلویزیونی برای تولد یا بازگشت هنرمند)
• بهطور سازمانیافته به رأیگیری در برنامهها و رقابتها میپردازند
• کمپینهای جمعآوری کمک برای خیریهها به نام سلبریتیها راهاندازی میکنند
اما این وجه سازمانیافته، دو لبه دارد.
۲. جنبهی تاریک: نظارت، تملک، کنترل
حس مالکیت عاطفی و «سرمایهگذاری روانی» (Psychological Investment)
در فرهنگ fandom کرهای، هواداری از یک گروه یا سلبریتی فراتر از علاقهی معمول به هنر یا موسیقی است. بسیاری از طرفداران (بهویژه نوجوانان و جوانان) نوعی سرمایهگذاری هویتی انجام میدهند:
-
- آنها بخشی از هویت، رؤیاها و آرزوهای خود را با موفقیت یا شکست آن سلبریتی گره میزنند.
- هر حرکت سلبریتی بهمثابه حرکتی در زندگی خود هوادار معنا پیدا میکند.
- تصمیمات شخصی (مثلاً رابطه عاشقانه یا مدل موی جدید) ممکن است بهمنزلهی «خیانت به fandom» تلقی شود.
سازوکار نظارتی و کنترلی: از رسانهسازی تا تهدید
یکی از کارکردهای ناپیدای fandom کرهای، نظارت دستهجمعی بر رفتار سلبریتیهاست. در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی:
-
- هر عکس، پیام یا کنش سلبریتی با دقت تحلیل و داوری میشود.
- اگر حرکتی «نامطلوب» تلقی شود، جنبشی برای لغو یا تنبیه سلبریتی آغاز میشود.
- گاهی این نظارت چنان شدید است که سلبریتی احساس میکند در حبس عمومی دائمی زندگی میکند.
ساسنگها: مرز هواداری و مزاحمت
ساسِنگها نمونهای از افراطیترین رفتارهای fandom هستند که نشان از عبور از مرزهای اخلاقی و قانونی دارند:
-
- دنبال کردن سلبریتی در زندگی خصوصی
- نصب GPS روی خودرو، ورود به منزل، یا هک اطلاعات شخصی
- فروش اطلاعات خصوصی به رسانهها یا بازار سیاه
از دید روانشناختی، ساسنگها معمولاً با نیاز شدید به تعلق و دیدهشدن شناخته میشوند. سلبریتی برای آنها همچون یک «دارایی خصوصی» است که باید کنترل شود.
ریشههای فرهنگی و ساختاری این پدیده
چند عامل زمینهای در کره جنوبی که به تشدید این رفتارها کمک میکند:
-
ساختار شدیداً رقابتی و استرسی جامعه کرهای: fandom برای جوانان یک پناهگاه عاطفی است.
-
نظام آموزش و پرورش سختگیر: نوجوانان کرهای اغلب فضای آزاد برای بروز هیجانات ندارند. fandom میشود «منطقه آزاد احساسات».
-
صنعت کیپاپ بهمثابه کارخانه تولید رؤیا: آیدلها بهعنوان موجوداتی آرمانی و بینقص تصویر میشوند. این تصویرسازی «نیمهالهی» به توهم مالکیت و توقع ایدهآلگرایانه دامن میزند.
آثار روانی و اجتماعی بر سلبریتیها
- اضطراب مزمن و پارانویا
- فرسودگی شغلی و اختلالات خواب
- افسردگی، انزوا، یا در مواردی شدید، اقدام به خودکشی
- ایجاد فاصله احساسی با مخاطب واقعی از ترس واکنش fandom
فرهنگ هواداری در کره جنوبی، بهویژه در صنعت کیپاپ، اغلب از مرز علاقه فراتر رفته و به نوعی تملک عاطفی و نظارت جمعی بر زندگی سلبریتیها تبدیل شده است. هواداران، بهویژه جوانان، هویت و احساسات خود را با آیدلها گره میزنند و از آنها انتظاراتی آرمانی دارند. در این فضا، کوچکترین تصمیم شخصی سلبریتی میتواند به واکنشهای تند، تحقیر یا حتی مزاحمتهای جدی (مانند رفتارهای ساسنگها) منجر شود.
این وضعیت، که ریشه در ساختار استرسی، رقابتی و تصویرسازیهای غیرواقعی جامعه کره دارد، فشار روانی سنگینی بر هنرمندان وارد میکند و گاه منجر به افسردگی، انزوا یا حتی خودکشی میشود. برای حل این بحران، باید رابطه میان هنرمند و هوادار بازتعریف شود و نظامهای فرهنگی و رسانهای، مسئولانهتر عمل کنند.
۳. نمونههای شناختهشده مرگهای مرتبط با فشار هواداری یا جامعه آنلاین
• جونگ هیون (SHINee): خودکشی در ۲۰۱۷ به دلیل فشارهای روانی و افسردگی، که در نامهاش به نهادینهشدن درد در صنعت سرگرمی اشاره کرد.
• سولی (f(x)) و گو هارا (KARA): هر دو در ۲۰۱۹ در پی آزارهای اینترنتی و حمله به انتخابهای شخصیشان جان خود را از دست دادند.
• کیم سه رون: تازهترین مورد، نشاندهنده تکرار الگوی بیرحمانهی طرد اجتماعی بهجای فرآیند بازپروری یا همدلی است.
۴. زمینه اجتماعی
جامعهی کره جنوبی، علیرغم ظاهر پیشرفته و فناوریمحورش، در بطن خود بر پایهی ارزشهایی بنا شده که ریشه در سنتهای کنفوسیوسی، اقتصاد رقابتی و فشارهای اجتماعی گسترده دارد. ساختار آموزشی، شغلی و حتی خانوادگی بر اصل رقابت شدید استوار است؛ رقابتی که مفهومی دوقطبی از زندگی میسازد: موفقیت کامل یا شکست مطلق.
این دوگانگی به شکل مستقیم بر جایگاه و ادراک عمومی از هنرمندان و سلبریتیها تأثیر میگذارد. از یک سو، آنها بهعنوان نماد موفقیت، زیبایی و تلاش ستایش میشوند؛ اما از سوی دیگر، کوچکترین لغزش، اشتباه اخلاقی یا حتی شایعهای بدون اثبات کافی، میتواند به سقوط ناگهانی آنها بینجامد.
سلبریتیها در چنین فضایی همواره باید "بینقص" ظاهر شوند؛ گویی تنها با زیستن در چهارچوب خواست هواداران و جامعه، حق حیات هنری دارند؛ در کنار این نکات، مساله سخت تری که مطرح است این است که در این جامعه، بازگشتی پس از لغزش در کار نیست. تلاش یک هنرمند برای بازسازی چهرهی خود، اغلب با واکنشهایی سرد، طنز تلخ یا طرد اجتماعی مواجه میشود. چنین رفتارهایی نشان میدهد که جامعه، سلبریتی را نه بهعنوان انسان، بلکه بهعنوان نماد فرهنگی بدون حق اشتباه درک میکند.
درنهایت باید این چنین گفت که فرهنگ هواداری کرهای، اگرچه در ظاهر منسجم، پرشور و سازمانیافته است، اما در ذات خود ترکیبی پیچیده از وفاداری شدید، انتظارات غیرواقعی، و میل به کنترل است. این فرهنگ بدون حمایتهای روانی و سیاستهای حمایتی درست، بار سنگینی بر دوش هنرمندان میگذارد؛ باری که بسیاری تاب آوردنش را ندارند.