استقبال از امام با سرود «خمینی ای امام»
به گزارش خبرگزاری رسا سوره مهر، سرود خاطرهانگیز «خمینی ای امام» که همزمان با دوازدهم بهمن ماه و ورود حضرت امام رحمةالله علیه به ایران در فرودگاه مهرآباد اجرا و همهگیر شد. به خاطر اثر بخشی، زیبایی و اثرگذاری فوق العادهای که دارد، جزو بهترین آثار در زمینه سرود انقلاب است.
در بخشی از کتاب «از سبزوار تا سرزمین رویا» روایت خاطرات زندگی و بررسی آثار حمید سبزواری؛ شاعر انقلاب نوشته فاطمه ابراهیمی و فریبا فرشادمهر به چگونگی تنظیم و سرایش این سرود پرداخته شده که با هم میخوانیم.
«حمید «خمینی ای امام» را آماده کرده بود و قرار بود سرود آن ضبط و تکثیر شود. مثل همیشه همه در حسینیه ارشاد جمع شده بودند. تعدادی نوجوان و جوان هم عادی و معمولی سرود را حفظ کرده بودند. موقع اجرا و ضبط، کیفیت کار خوب نشد. آنها میخواستند این سرود را هنگامی که امام خمینی رحمةالله علیه به فرودگاه مهرآباد وارد میشود پخش کنند و باید با کیفیت خوبی ضبط میشد تا هنگام پخش از بلندگوها اثر عمیق خود را بر مردم بگذارد، به همین دلیل به وسایل پیشرفتهتر و مجهزتری احتیاج داشتند. یکی از همراهان گفت یک نفر را میشناسد که تجهیزات صوتی پیشرفته دارد و باید با او صحبت کند. به اتفاق شمسایی به بنگاه اتومبیلی که روبهروی حسینیه ارشاد بود رفتند و با فرد مورد نظر گفتوگو کردند. وی با کمال میل پذیرفت و قرار شد در خانه آن فرد، که درست در پشت کاخ نیاوران بود، سرود «خمینی ای امام» و «ای شهیدان وطن» ضبط شود.
ابتدا باید صدا را مهار میکردند. همه پنجرهها را با پتو پوشاندند و درزها را گرفتند. گروه، شب تا صبح مشغول خواندن، ضبط کردن و تکثیر سرود شدند. تصور میشد هیچ صدایی از خانه خارج نمیشود. صبح که شمسایی با صاحبخانه برای خرید نان به نانوایی رفته بود، نانوا، که فردی مؤمن و متعهد بود، به او میگوید: «صدا سر تا سر کوچه را پر کرده، خیلی مراقب باشید. تا الان هم کسی به سراغتان نیامده، خواست خدا بوده، درست پشت کاخ نیاوران، یکی از محلهای مهم زندگی محمدرضا است. بالاخره نوار آماده شد و یک نسخه از آن را برای آیتالله بهشتی و طالقانی، که تازه از زندان آزاد شده بودند، فرستادند.
بالاخره روز موعود فرارسید. 12 بهمن 1357 قرار بود امام خمینی رحمةالله علیه از پاریس تشریف بیاورند و در فرودگاه مهرآباد سرود «خمینی ای امام» به اجرا درآید. فرودگاه مملو از جمعیت بود. هر سالن را به گروهی اختصاص داده بودند؛ نمایندگان هر قشر و گروهی اعم از دانشجویان، زنان، کارمندان، همافران، ارتش، و گروه سرود هم در بالکنی مستقر شده بود. آقای صبحدل و شاهنگیان این گروه را رهبری میکردند. گروه فیلمبرداران تلویزیون هم به انقلاب پیوسته بودند. این اولین دیدار حمید و دوستانش با امام خمینی بود. قلب حمید میتپید، دستش میلرزید و انگار قدرت ایستادن را از کف داده بود. ابهت و بزرگی امام او را، که سالها عاشقانه برایش میسرود، مات و مبهوت کرده بود. دلش میخواست به وسط جمعیت برود و دستهای امام را ببوسد. لحظهای او را در آغوش گیرد و از سالهای انتظار بگوید. جای پایش را ببوسد و قدمهایش را بر چشم بگذارد؛ بغض گلویش را میفشرد و از دور به تماشا نشسته بود. حمید آرام اشک میریخت. جمعیت با شنیدن صدای سرود کمی آرام گرفتند، تلاش شبانه آنان به ثمر نشسته بود. سرود اجرا شد. در پایان همه با شور و حال دست میزدند و مقدم پیر و مراد خود را خوشامد میگفتند.
امام به بهشت زهرا سلام الله علیها وارد شد و گروه سرود،که خود را قبل از جمعیت به آنجا رسانده بود، سرود «برخیزید ای شهیدان راه خدا» را اجرا کردند. مو به تن همه راست شده بود. سکوتی سهمگین در بهشت زهرا حکمفرما بود. وی احساس سبکی میکرد، بال پَروازش رها گشته، به آسمان نگاه میکرد. سرودة حمید بود. خدایا چه اتفاقی افتاده؟ اشک میریخت. سبکبار با بانگ چاووش به سماع نشسته بود و با معشوق خود نجوایی دیگر داشت. انگار او، امام و شهدا با هم تنها بودند و نهال کاشتهشده به بار نشسته بود. فکر میکرد با آمدن امام وظیفهاش به پایان رسیده، اما در همان نقطه با شهدا پیوندی به رنگ عشق و از جنس نور بست و برای آغازی دیگر کمرهمت را محکم کرد.»
خمینی ای امام، خمینی ای امام
ای مجاهد، ای مظهر شرف
ای گذشته ز جان در ره هدف
چون نجات انسان شعار توست
مرگ در راه حق، افتخار توست
این تویی، این تویی، پاسدار حق
خصم اهریمنان، دوستدار حق
بود شعار تو، به راه حق قیام
ز ما تو را درود، ز ما تو را سلام...
گفتنی است کتاب «از سبزوار تا سرزمین رویا» در 92 صفحه، قطع رقعی و با قیمت 2900 تومان از سوی سوره مهر منتشر شده است./998/د102/ق