۳۱ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۳:۴۶
کد خبر: ۶۴۹۰۰۷
یادداشت؛

تحلیل عینی قدرت «عراق نوین»

تحلیل عینی قدرت «عراق نوین»
رفت و آمد طبیعی دولت‌های بغداد، نشان قدرت عراق است نه ضعف آن و بگومگوی سیاسی بر سر تشکیل دولت هم یک روند فعال به حساب می‌آید و نه علامت از هم‌گسیختگی شیرازه آن.

به گزارش خبرگزاري رسا، «سعدالله زارعی» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:

روند تحولات عراق برخلاف آنچه بعضی درصدد القاء آن هستند، از «ثبات سیاسی» حکایت می‌کند و این همه در حالی است که مدت زمان زیادی از استقرار اولین دولت قانونی منتخب در سال ۱۳۸۴ نمی‌گذرد. ۱۵ سال دوره زیادی نیست و در این فاصله شش دولت به طور طبیعی بر سر کار آمده و رفته‌اند؛ در عین اینکه همه آنان به نوعی در اداره امور امروز کشور خود مشارکت داشته و با نخست‌وزیر همکاری می‌کنند. حکایت آقایان علاوی، جعفری، مالکی، عبادی و عبدالمهدی جز این نیست. هم‌اینک علاوی، مالکی و عبادی با عبدالمهدی همکاری دارند و هر کدام در پارلمان فراکسیونی دارند و در بیرون صاحب حزب هستند و بدین‌وسیله در کابینه هم مشارکت دارند.

عراق در طول این دوره ۱۵ ساله، آن‌قدر توانمندی پیدا کرده که از دو اشغال سنگین‌ رهایی یافته است. یعنی «دموکراسی عراق» در عین آنکه دوره آغازین خود را سپری می‌کرده، توانسته با اشغالگران آمریکایی و اشغالگران داعشی «مواجهه مؤثر» داشته باشد. آمریکایی‌ها که به اذعان مکرر مقامات آن، آمده بودند تا برای همیشه اداره عراق را در دست داشته باشند و هنری کیسینجر وزیر خارجه دهه ۱۹۷۰ آمریکا از ۱۰۰ سال حضور در عراق سخن می‌گفت، ناگزیر به امضای ورقه خروج شدند و نظامیان‌شان در فاصله ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱ عراق را ترک کردند. اشغالگران داعشی نیز که در سال ۱۳۹۴ بیش‌از ۶۰ درصد خاک عراق را به تصرف درآوردند، حدود دو سال و نیم بیشتر دوام نیاوردند و محو شدند. آمریکا رفت، داعش رفت، اما «عراق نوین» ماند و امور مردم خود را نیز اداره کرد. واقعاً این اگر نشانه ثبات و توانمندی نیست، نشانه چیست؟

بعضی با اشاره به سیطره فراگیر حزب بعث و دوره طولانی حکومت این حزب و با اشاره به سلطه مطلق و ۲۵ ساله صدام حسین بر عراق و بعضی از اختلافاتی که امروز در عراق وجود دارد، گمان یا وانمود کرده‌اند که عراق دوره صدام حسین از عراق دوره کنونی قدرتمندتر بوده است. عده‌ای هم این ادعا را به دلیل تکرار، باور کرده‌اند و این در حالی است که قدرتی که نظام جدید برای عراق فراهم کرده، ده‌ها برابر قدرتی است که نظام دیکتاتوری بعث پدید آورده بود. بزرگ‌ترین سند برای این مدعا هم این است که «عراق صدام حسین» در مقابل حمله محدود آمریکا و مشکلات متوسطی که در فاصله سال‌های ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۲ متوجه آن بود، تاب نیاورد و به ذلیلانه‌ترین شکل تسلیم آمریکا گردید. در فاصله این ۱۲ سال حتی قدرت تنها حزب، یعنی حزب حاکم بعث فرو پاشید و در این سال‌ها آمریکایی‌ها توانستند با نفوذ خود، بخش‌های حساس ارتش عراق را نیز خنثی، خلع سلاح و از صحنه خارج نمایند؛ به گونه‌ای که در طول ۲۰ روز عملیات مارس ۲۰۰۳ (اسفند ۱۳۸۲) ارتش آمریکا علیه عراق، نیروی هوایی صدام حسین که مهم‌ترین عنصر این ارتش در جریان جنگ ۸ ساله علیه ایران بود، هیچ اقدامی در دفاع از عراق و حتی پایتخت انجام نداد! ارتش عراق قبل از آغاز عملیات نظامی آمریکا در ۲۹ اسفند ۱۳۸۲ تمام شده بود و در واقع جی گارنر فرمانده عملیات ارتش آمریکا، با یک رژه، پایان عمر رژیم صدام حسین را اعلام کرد. اما عراق امروز به‌رغم مشکلاتی که دارد

- و عمده آنها هم برای کشوری که تازه از شر یک رژیم مستبد و از سیطره یک قدرت اشغالگر رهایی یافته، طبیعی است- امروز چندین برابر زمان صدام حسین قدرت دارد، به گونه‌ای که با قاطعیت می‌توان گفت اگر امروز فرمانده ارتش آمریکا بخواهد تجربه سال ۱۹۹۰ یا سال ۲۰۰۳ را در عراق تکرار کند، هرگز نمی‌تواند. به طور قطع امروز یگان هوایی عراق سکوت نمی‌کند و به گونه‌ای نیست که بتوان کلیت آن را خرید. کما اینکه یگان‌های زمینی عراق نیز امروز در مقابل هجوم خارجی مقاومت می‌کنند، بخصوص که امروز به طور واقعی یک ارتش مردمی کارآزموده و مؤمن -حشدالشعبی- هم در کنار و پیشاپیش خود دارد. اما در مورد «عراق نوین» و قدرت آن و افزوده‌ای که عراق به سبب اتصال به جبهه مقاومت، پیدا کرده است، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱- قدرت مردم؛ در دوره صدام حسین، مردم و حکومت در برابر هم قرار داشتند و این تقابل به گونه‌ای بود که فقط در دوره ۲۵ ساله صدام‌حسین، از هر خانواده عراقی به طور متوسط دو نفر شهید شده بودند که در بعضی از موارد -از جمله درباره خانواده آیت‌الله‌العظمی سیدمحسن حکیم- تا ۱۸ نفر هم رسیده بود! فاصله رابطه حکومت و مردم در دوره حاکمیت حزب بعث عراق به گونه‌ای بود که مردم عراق از اواسط دوره صدام حسین‌، هر چیزی را به ادامه حکومت بعث ترجیح می‌دادند. البته در این میان، صدام سعی می‌کرد ادای «جمال عبدالناصر» رئیس‌جمهور پان‌عرب و فقید مصر را هم در بیاورد و لذا از «جیش‌الشعبی» هم دم می‌زد و حال آنکه در ساختار نظامی عراق هیچ بروز و ظهور واقعی نداشت و ‌آنان که جیش‌الشعبی -نیروهای مردمی- خوانده می‌شدند، بخشی از کادر ارتش عراق بودند! در این دوره مردم خود سازنده دولت، تغییردهنده آن، نوکننده آن، خط‌دهنده به آن، تصمیم‌گیرنده درباره آن هستند و از آن در مقابل تهاجم خارجی حمایت می‌کنند، کما اینکه صدها هزار نفر از آنان پس از پیدایش «داعش»، به ارتش پیوستند و در خطوط مقدم، راه را بر حرکت یگان‌های نظامی عراق باز می‌کردند. این نیروهای به شدت متدین، دشمن خود را آمریکا و اسرائیل می‌دانند چرا که این دو به واقع اولین دشمنان اسلام هستند.

۲- مرجعیت دینی؛ در طول تاریخ عراق، مرجعیت شیعه در بحران‌های سنگین همواره پناه مردم بودند. با این وجود، مرجعیت شیعه در طول دوران ۱۹۲۰ تا ۲۰۰۳ مورد غضب حکومت‌های ملک‌فیصل تا صدام‌حسین قرار داشتند. در این دوره مراجع بزرگی نظیر آیت‌الله‌العظمی سیدمحمدباقر صدر به شهادت رسیدند و مراجع بزرگ دیگر نظیر آیت‌الله العظمی حکیم، شاهرودی و خویی در معرض انواع فشارها قرار داشتند. کما اینکه آیت‌الله‌العظمی سیستانی در فاصله سال‌های ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۲ تحت فشار شدید حکومت بعث قرار داشت. بنابراین قدرت طبیعی مرجعیت نه تنها به حاشیه رفته و دولت عراق از این پشتوانه خالی شده بود بلکه این بخش مهم قدرت عراق در مقابل دولت هم قرار داشت. مرجعیت عراق در تشکیل عراق نوین، سهم بسیار عمده‌ای داشت و با وجود آنکه انتخاب رئیس‌ دولت را به مردم واگذار کرده است، در مسایل حساس امنیتی و سیاسی به کمک دولت می‌آید. کما اینکه در طول سال‌های گذشته این «کمک مؤثر» وجود داشته است. فتوای مرجعیت در زمان پیدایی داعش، یکی از نمونه‌های کمک مرجعیت به دولت و نظام عراق در شرایط حساس بود.

۳- احزاب و جریان‌های مردمی عراق؛ در زمان صدام‌حسین سیاست تک‌حزبی که محمدرضاشاه نیز این اواخر اعمال می‌کرد، دنبال شد و «بعث» به تنها حزب قانونی و مجاز تبدیل گردید و لذا همه گروه‌ها و طیف‌های عراقی برای فعالیت‌ سیاسی ناگزیر به خروج از این کشور و فعالیت در کشورهایی نظیر ایران، سوریه، انگلیس و... بودند. این در حالی است که در کشوری با مختصات عراق که صدام‌حسین آن را از نظر فرهنگی عقب نگه داشته بود، وقتی سخن از حزب به میان می‌آید، در واقع سخن از جامعه نخبگی و فرهیخته هم هست. یعنی در دوره ۸۰ ساله حکومت‌های فیصل تا صدام، نخبگان و فرهیختگان عراقی در مقابل دولت و حکومت قرار داشته و اگرچه نمی‌توانستند کار عمده‌ای علیه حکومت‌های وقت انجام دهند، اما از ظرفیت آنان به عنوان «افزوده قدرت ملی» نیز در اداره کشور اجتناب می‌شد. امروز بخش بزرگ نخبگان عراقی و احزاب مختلف شیعی، سنی و کردی که دولت‌های عراق را در فاصله این ۱۵ سال به وجود آورده‌اند، خود بخش‌های اصلی دولت به حساب می‌آیند و لذا هر حزب سیاسی و هر طیف سیاسی فعال در عراق به طور سیستماتیک به جبهه مدافع عراق تبدیل شده است. و در شرایط حساس رقابت‌های درونی را به نفع «عراق عزیز و قدرتمند» کنار می‌گذارند کما اینکه هم‌اینک هر کدام از آنان بخشی از نیروهای شکل‌دهنده به حشدالشعبی به حساب آمده و هر کدام در قالب یک فراکسیون نیز از موجودیت و توانمندی بیشتر حشدالشعبی در پارلمان دفاع می‌کنند.

۴- همسایگان؛ در فاصله سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۸۲، دولت‌های عراق با همسایگان خود به خصوص با ایران چالش‌های اساسی داشتند. این چالش‌ها به جنگ‌هایی هم منتهی گردید که درگیری نظامی عراق با ایران در سال ۱۳۵۳ بر سر اروند و جنگ هشت ساله آن علیه ایران و نیز جنگ علیه کویت در سال ۱۳۶۹ نمونه‌هایی از آن است. در طول این دوران، رابطه عراق با ترکیه، سوریه، ایران و کویت نوعاً بحرانی بود و این اواخر، رژیم صدام‌حسین در میان همسایگان خود تنها با اردن که کشور مهمی به حساب نمی‌آید، رابطه گرم داشت. براین اساس در واقع رژیم عراق و بغداد در محاصره دولت‌های مخالف خود قرار گرفته بودند. به عبارت دیگر دولت‌های همسایه از سقوط دولت در بغداد حمایت می‌کردند و یا حداقل از سقوط آن خشنود بودند. خود این مسئله یکی از دلایل اصلی جسارت پیدا کردن آمریکا در حمله به عراق طی سال‌های ۱۳۶۹ و ۱۳۸۲ بود. امروز این وضعیت دگرگون شده است رابطه عراق با کشوری که پهناورترین مرز را با آن دارد یعنی ایران، در مرز «رابطه استراتژیک» است. رابطه آن با سوریه و ترکیه در شرایط مطلوب قرار دارد و رابطه آن با اردن، عربستان و کویت در وضع عادی است. بنابراین امروز نه تنها تهدیدی از ناحیه همسایگان متوجه عراق نیست، بلکه با نگاه به رابطه این کشور با ایران، می‌توان گفت در یک حصن مطمئن منطقه‌ای هم قرار دارد.

پس عراق شرایط مطمئنی دارد. رفت و آمد طبیعی دولت‌های بغداد، نشان قدرت عراق است نه ضعف آن و بگومگوی سیاسی بر سر تشکیل دولت هم یک روند فعال به حساب می‌آید و نه علامت از هم‌گسیختگی شیرازه آن. در ضمن اگر عراق رو به ضعف بود، آمریکا از لزوم تجدید قرارداد و مناسبات با دولت بغداد و گسترش رابطه با آن سخن به میان نمی‌آورد. این روند به ما ایرانی‌ها که از نظر دولت عراق مطمئن‌ترین دوست به حساب می‌آئیم، می‌گوید «ثبات در عراق ادامه خواهد داشت و باید برای ورود به دوره «روابط همه‌جانبه راهبردی» گام‌های محکم‌تری برداشت»./1360/

منبع: کیهان
ارسال نظرات