نخ تسبیح حیات هاشمی
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، هاشمی رفسنجانی جزء 5 نفر اول مؤثر در تاریخ انقلاب است و پروندهاش مملو از پیچ و خمهایی است که سخن گفتن درباره آن گاو نر میخواهد و مرد کهن! پس این یادداشت درواقع جمع آوری سخنان مردهای کهنی است که هاشمی را از نزدیک درک کرده و از مشاهدات خود درباره هاشمی رفسنجانی سخن میگویند. در نتیجه شایسته نیست که خواننده متن اگر ایرادی به محتوا داشت، نویسنده را متهم کند هرچند که تمام سخنان مذکور در این یادداشت، مستند به سندهای معتبری از جمله خاطرات شخص آقای هاشمی و مصاحبههای ایشان است.
انگشت روی هر بخشی از تاریخ انقلاب که بگذاری، هاشمی را در آن خواهی دید که دارای نقش است به گونهای که مسیر و ریلی را تأسیس میکند. از همین رو شاید برخی افراد برای تحلیل شخص ایشان، نگاههای مقطع به مقطع داشته باشند و اندیشههای هاشمی را در ادوار مختلف، متفاوت تفسیر کنند اما نباید فراموش کرد که میان تمام این مقاطع زمانی، نخ تسبیحی وجود دارد که خط تعلیق تمام فصلهای زندگی ایشان است و به یک مسیر منتهی میشود. برای شروع، ابتدا زاویه دید و عمق نگاه هاشمی به مبارزات را مورد بررسی قرار میدهیم.
سند کمک هاشمی به سازمان مجاهدین
نگاه سطحی به مبارزات
نگاه هاشمی درباره هدف از مبارزات با امام خمینی(ره) و بسیاری از روحانیون انقلابی متفاوت بود. هاشمی در مصاحبه خود با صادق زیبا کلام که در کتابی تحت عنوان هاشمی بدون روتوش به چاپ رسیده، در صفحه 55-56 بیان میکند که: «اگر مشروطه واقعی و قانون اساسی اجرا میشد، حتی اگر متمم قانون اساسی که شاه باید حکومت نکند و تنها سلطنت بکند نیز اجرا میشد و این اتفاق میافتاد ... در این صورت نیاز به انقلاب کردن نبود!» در صورتی که امام با نفس وجود شاه مشکل داشت و این سخن هاشمی، همان تفکر افراد نهضت آزادی بود که میگفتند نیاز نیست شاه برود، بلکه صرفا سلطنت کند و به قانون اساسی احترام بگذارد.
همچنین نگاه هاشمی به مبارزات یک نگاه سطحی بود که گویا تحت تأثیر نگاه چپها قرار گرفته و انقلاب را صرفا یک حرکت ضد امپریالیستی میدید. آیت الله مصباح در گفتوگویی با مرحوم عسگراولادي در تاريخ 11/8/1390 درباره نگاه هاشمی به مبارزات میگوید: آقای هاشمی و رهبری به منزل من آمدند؛ ايشان [هاشمی] گفتند: مسأله شريعتي و شهيد جاويد و... را بايد کنار گذاشت. حتي ما با مارکسيستها بايد اتحاد داشته باشيم! ما بايد با تمام گروههايي که ضد امپرياليسم هستند از مارکسيستها، مجاهدين، طرفداران شريعتي تا طرفداران صالحي نجفآبادي و ديگران اتحاد داشته باشيم و مخالفت را کنار بگذاريم و فقط با امپرياليسم مبارزه کنيم!
جام زهر
این دو داده، زاویه نگاه هاشمی به انقلاب و مبارزات را مشخص میکند. در ادامه اگر بخواهیم به پرونده هاشمی در زمان جنگ نگاهی بیندازیم، باید ساعتها وقت گذاشت ولی شاخص ترین کار هاشمی در دوران جنگ، تحمیل قطعنامه و نوشاندن جام زهر به امام بود. به اذعان تاریخ نگارانی همچون کامران غضنفری، چرایی عقب نشینیهای دومینووار و پیدرپی ما که از ۲۸ فروردین ۱۳۶۷ آغاز شد را باید در کار هاشمی جستجو کرد؛ در این عقب نشینیهای پیدرپی ما شاهد سقوط شهرها و مناطق مهمی چون فاو، شلمچه، جزایر مجنون و نقاط بسیار مهم دیگری بودیم. اما پرسش اینجا دقیقتر مطرح میشود که چرا ما در زمانی که در موضع برتر و قویتری قرار داشتیم، به موضع ضعف و ذلت افتادیم؟
نویسنده کتاب راز قطعنامه همچنین ادامه میدهد: این اتفاقات در حقیقت سناریویی از طرف آقای هاشمی برای پایان دادن به جنگ بود تا قبل از رفتن به پیش امام و مجبور کردن ایشان به پذیرش قطعنامه ۵۹۸، برنامه ریزیها به گونهای باشد که این نقاط یکی یکی از دست بروند و صدام اینها را پس بگیرد تا بعداً بتوانند نزد امام بروند و به ایشان بگویند که ما هیچ چیز دیگری نداریم و اگر این قطعنامه را نپذیرید مناطق بیشتری از دست میرود!
اما این شبهه که چرا امام تن به نوشیدن جام زهر داد را از زبان رهبری پاسخ میدهیم که فرمودند: «قبول قطعنامه هم در پایان کار، در آن شرایط که امام از آن تعبیر کردند به نوشیدن جام زهر این هم مدبّرانه بود، در آن مقطع، این کار، کار مدبّرانهای بود، باید انجام میگرفت. اگر مدبّرانه نبود، اگر عاقلانه نبود، امام انجام نمیداد. ما از نزدیک شاهد بودیم و میدیدیم که چه دارد میگذرد؛ کار، بسیار عاقلانه بود.» با توجه به وضعیتی که جبههها داشت و مهمات جبهه جنوب به غرب منتقل شده و بچهها دست بسته بودند، امام بهترین کار را انجام داد تا مناطق بیشتری از دست نرود.
هاشمی چوئنلای انقلاب است
اما پس از امام، هاشمی مواضع خود را صریحتر بیان کرد. به گفته شیخ علی سعیدی شاهرودی، رئیس دفتر عقیدتی و سیاسی فرمانده کل قوا هاشمی کسی بود که اندیشههای امام را کنار گذاشت. وی هاشمی انقلاب اسلامی را به چوئنلای انقلاب فرهنگی چین تشبیه میکند؛ انقلاب فرهنگی چین توسط مائو تسه تونگ، ایدئولوگ حزب سوسیال راه اندازی شد که چوئنلای نخست وزیر وی پس از او، زمینه لیبرالیزه شدن چین در عرصههای مختلف سیاسی و اقتصادی را فراهم کرد.
وی در گفتوگوی خود با خبرگزاری رسا تأکید میکند: «چوئنلای با کسینجر جلسهای داشت. کسینجر تعریف میکند که به چوئنلای گفتم کشورهای زیادی بین سوسیالیسم و لیبرالیسم مردد هستند و نمیدانند باید مسیر توسعه و ماندن را در پیش بگیرند یا بر سر ارزشهای خود پایدار باشند. کسینجر میگوید چوئنلای فکری کرد و گفت: چین، ماندن و توسعه را بر حفظ آرمانهایش تغییر داد.» نقش آقای هاشمی همان نقش چوئنلای است؛ یعنی زیر اسم امام دنبال این بود آنچه را که خودش میخواهد زمینهسازی کند و در آن مسیر حرکت کند.
نقطه عطف این اختلاف نیز بر سر آمریکا و مذاکره کردن با آن بود. هاشمی رفسنجانی به حدی در موضوع ارتباط با آمریکا ممحض بود که بسیاری از چهرههای سیاسی کشور رابطه با آمریکا را اصلیترین و تنها ایده حکمرانی آقای هاشمی می دانستند و در سفری که سال 1354 به آمریکا داشت، پس از بازدید از 20 ایالت آمریکا میگوید: «احساس من این بود که چنین قاره عظیمی با این همه منابع و امکانات، هیچ نیازی به دست اندازی به کشورهای دیگر ندارد؛ اما چه باید کرد، پیامد قدرت، سلطهطلبی است».
آمریکا قبله غرب گرایان
هرچند هاشمی در اینجا به سلطهطلبی آمریکا و روح استعمارگری آمریکا اقرار میکند، اما در خاطراتش از سالهای پیروزی انقلاب میگوید: «ما بعد از پیروزی انقلاب، بنا داشتیم تا با تمامی کشورها- حتی آمریکا و برخی کشورها که حامی رژیم شاه بودند- رابطه دوستانه داشته باشیم.» او در تمام مقاطع زندگی سیاسی خود، چه در دوران جنگ تحمیلی، چه در دوران موسوم به سازندگی و چه در دوران پس از ریاست جمهوری تلاش داشت تا با دولت آمریکا تماس و رابطه برقرار کند و حتی چندین بار تا پای میز مذاکره با آمریکا هم رفت.
هاشمی برای تحقق ایده رابطه با آمریکا، حرکات زیادی انجام داد که برای نمونه میتوان به ماجراهایی همچون مکفارلین، دیدار علی هاشمی برادرزاده هاشمی با دو تن از مقامات آمریکا و وصل کردن آنها به حسن روحانی و انتشار مقاله «مذاکره مستقیم» توسط عطاءلله مهاجرانی، معاون اول هاشمی در دوران راست جمهوری و... اشاره کرد. البته اینها تنها بخش کوچکی از اقدامات هاشمی رفسنجانی برای رابطه با آمریکا بود و گفتارهای متعدد ایشان درباره ارتباط با آمریکا خود میتواند موضوع یک پژوهش تاریخی باشد.
شایان توجه است که در ابتدای دولت فعلی، کلیپی از سوی بیت رهبری با عنوان عبرت آیندگان منتشر شد که در آن فیلمی منتشر نشده از دیدار اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام در فروردین سال ۱۳۹۱ بود که رهبری معظم با اشاره به سابقه بحث مذاکره با آمریکا با آقای هاشمی رفسنجانی، گفتند: «با خود ایشان جلسات متعددی صحبت کردم صدای آقای هاشمی ضبط است در شورای عالی امنیت ملی که گفتند فلانی در این زمینه [مذاکره] استدلالهایی دارد که ما جواب آن استدلالها را نداریم.»
خاطرات حجت الاسلام شیرازی از رابطه حاج قاسم با هاشمی رفسنجانی
مرد پشت پرده فتنه
از دیگر کارهایی که هاشمی در آن نقش اساسی داشت، فتنه 88 بود. شاید عدهای خیال کنند که بین هاشمی و خاتمی اختلاف بود اصلا مردم برای رهایی از هاشمی و تفکرش که در ناطق نوری نمایان بود به خاتمی رأی دادند؛ در حالی که هاشمی رفسنجانی با سپردن مرکز تحقیقات استراتژیک به موسوی خوئینیها و افزودن گروه غربزده به این مرکز، در واقع شروع کننده جریان رفورمیسم بود. همچنین هاشمی در رأی آوردن خاتمی نقش بسزایی ایفا کرد و شش ماه قبل از برگزار شدن انتخابات، آقای مرعشی میگوید که ملاقاتی بین هاشمی و خاتمی برگزار شد که او میگوید: «من با هاشمی صحبت کردم و هاشمی در رابطه با خاتمی گفت که او حرفهای خوبی دارد و به سمت او بروید.» در نتیجه هاشمی، کارگزاران را به سمت جریان اصلاحطلب سوق داد و به عنوان پدر معنوی اصلاح طلبان تلقی شد.
شایان توجه است که آقای هاشمی در زمان فتنه نامهای سرگشاده و پر از ابهام به رهبر معظم انقلاب نوشت که این نامه قبل از رسیدن به دست ایشان از جانب خود آقای هاشمی علنی شد و رهبری از طریق سایتها از نوشتن چنین چیزی مطلع شدند. به گفته علیرضا زاکانی، بعدازظهر شنبه پس از انتخابات در دفتر آقای هاشمی جلسهای با حضور برخی از سران فتنه برگزار شد که ما از محتوای آن بیخبریم. همچنین این خط که اگر فلانی رأی نیاورد به خیابانها بریزید، ابتدا از زبان همسر هاشمی رفسنجانی مطرح شد و دختر هاشمی از جمله صحنه گردانان فتنه بود.
همچنین در برنامه اخیر دست خط که از شبکه پنجم سیما با حضور حجت الاسلام علی شیرازی، مسئول دفتر نمایندگی ولی فقیه در قرارگاه ثارالله به روی آنتن رفت، حجت الاسلام شیرازی تأکید کرد که حاج قاسم پس از دیدن مواضع هاشمی در فتنه 88 رفتار دیگری را برای ارتباط با او برگزید.
با واکاوی دقیق زندگی هاشمی رفسنجانی به این نکته خواهیم رسید که از همان ابتدا، هاشمی مسیر مشخصی را میرفته هرچند که در برههای از زمان آن را علنی نمیکرده است. هاشمی از همان ابتدا با تفکر و روشی متفاوت از امام و رهبری مبارزه را آغاز کرد و بر همان روش بود تا درگذشت.