۳۱ مرداد ۱۴۰۱ - ۲۲:۰۵
کد خبر: ۷۱۷۶۲۳

رسالت بزرگ جهان اسلام در افغانستان

رسالت بزرگ جهان اسلام در افغانستان
در حالی که حدود یک‌سال از خروج اشغالگران آمریکایی از افغانستان سپری می‌شود، کماکان شاهد وقوع حوادث خونبار و تأثرانگیزی در نقاط مختلف این کشور هستیم.
 اکثر رسانه‌ها و منابع رسمی قدرت در غرب، وقوع این حوادث را منبعث از خروج نیرو‌های اشغالگر از افغانستان و حضور طالبان در رأس معادلات قدرت در کابل قلمداد می‌کنند. از منظر معادلات امنیتی و سیاست خارجی، تحلیل رفتار غرب در افغانستان معلول چینش مؤلفه‌های گوناگونی در کنار یکدیگر خواهد بود که فعلا دغدغه نگارنده نیست. اما در چارچوب شکاف‌های قومی موجود در بستر «جغرافیای فرهنگی» و مستند به مؤلفه‌هایی که در ذیل این حوزه تعریف می‌شود، لازم است نکاتی را مدنظر قرار دهیم‌:

نخست این‌که دلیل اصلی عملیات فرهنگی غرب در افغانستان، خصوصا پس از خروج نیرو‌های اشغالگر از این کشور، حول نگاه «قومیت‌محوری و خرده‌فرهنگ‌ها» شکل گرفته است. به عبارت بهتر، غرب معتقد است که «قومیت‌گرایی» در افغانستان باید در ابتدا به مصدری جهت تولید غیر‌متعارف «خرده‌فرهنگ‌ها» تبدیل شده و متعاقبا شاهد تقابل مطلق این خرده‌فرهنگ‌ها و تنازع قومی با یکدیگر و تبدیل این تقابل به نوعی «منازعه مزمن امنیتی» باشیم. محصول نهایی این منازعه مستمر، تغییر جغرافیای فرهنگی افغانستان بر مبنای نقشه راه کلان راهبردی آمریکا در شبه‌قاره هند و آسیاست.

نکته دوم این‌که در محاسبات غرب، «فرهنگ» به‌مثابه «عامل پیوند‌دهنده ملت افغانستان» کمترین موضوعیتی ندارد. این همان نگاه مسموم و بازدارنده نسبت به عرصه فرهنگ و تبدیل آن به «عرف‌سازی ضد‌فرهنگ» در راستای ایجاد انشقاق و شکاف بین اعضای یک سرزمین و ملت است. در طول ۲۰ سال اشغالگری، آمریکا و اعضای اروپایی پیمان آتلانتیک شمالی به عناوین مختلف تلاش کردند فرهنگ غنی و اصیل جاری در کالبد افغانستان را تبدیل به یک «عرف بازدارنده» ساخته و «انفعال در برابر سلطه و اشغالگری» را به‌مثابه یکی از اجزای این روند در جامعه این کشور القا و تثبیت سازند. با این حال ملت افغانستان اشغالگری و سلطه بیگانگان غربی بر کشور خود را نپذیرفت.

نکته سوم به آینده‌پژوهی تحولات فرهنگی افغانستان باز‌می‌گردد. واقعیت امر این است که «بازتولید تروریسم تکفیری» با هدایت و مدیریت غرب، فراتر از این‌که یک نقشه راه خطرناک راهبردی -امنیتی در قبال تحولات افغانستان است، تلاشی شوم برای «اضمحلال جامعه افغانستان» و ایجاد مرزبندی‌های جدید در معادلات فرهنگی _ اجتماعی آن محسوب می‌شود. هدایت ده‌ها هزار نفر از اعضای داعش به برخی ولایت‌های افغانستان و حمایت‌های گسترده مالی، تسلیحاتی و تبلیغاتی دستگاه‌های اطلاعاتی غرب از این گروه تروریستی، به‌وضوح نشان می‌دهد که «فروپاشی فرهنگی جامعه افغانستان» تبدیل به یکی از اهداف بارز (و نه غیر‌آشکار) دشمنان امنیت این کشور شده است. 
در نهایت این‌که صیانت از انسجام فرهنگی در افغانستان و حفظ این کشور در منظومه فرهنگی منطقه و جهان اسلام، وظیفه‌ای خطیر و بزرگ از سوی رهبران آکاه و بصیر مسلمان محسوب می‌شود؛ وظیفه‌ای که تحقق جامع آن، نه‌تن‌ها فرهنگ اصیل و پویای افغانستان را در برابر توطئه دشمنان مصون نگاه می‌دارد، بلکه آن را به عاملی جهت انسجام و موفقیت نهایی ملت افغانستان در مواجهه با راهبرد‌ها و تاکتیک‌های ضدامنیتی غرب تبدیل خواهد کرد.
ارسال نظرات