سبک زندگی؛
نگاهی به آسیبهای تک فرزندی در خانواده
خبرگزاری رسا _ بهترین فضا برای تربیت فرزندان محیطی است که فرزندان هنگام غذا خوردن، خواب، دور هم جمع شدن و... در آن محیط زندگی میکنند؛ زندگی با اعضای خانواده که تشکیل شده از پدر و مادر، خواهر و برادر است.
چه بسا، بسیاری از والدین باشند که به مراکز مشاوره و کارشناسان حوزه تربیت مراجعه میکنند و از تربیت فرزندانشان اظهار ناتوانی کنند. متاسفانه این موضوع آدمهای با سواد و تحصیل کرده را نیز شامل میشود.
ولی یک توصیه همیشگی و راهگشا به این گونه خانوادهها این است که تربیت و رشد فرزندانشان را با همسالان فرزندان خود تنظیم کنند؛ به عبارت دیگر کودکان با همسالان خود به خصوص خواهر و برادر تربیت و تنظیم میشوند؛ این روش سبب میشود که یک تربیت خود به خودی در فرزندان ایجاد شود که در چنین روشی والدین تنها نقش هدایت و نظارت بر رفتار آنها را خواهند داشت.
متاسفانه باید گفت که کودکانی که در منزل از ارتباط با یک همسال محرومند، به احتمال زیاد تنها در مراکزی همچون مهدکودک و مدرسه با همسالان خود در ارتباط هستند و از جهت تربیتی تنظیم نمیشوند. به ویژه اینکه ارتباط در مهد کودک و مدرسه تحت یک نظم و انضباط آموزشگاهی میباشد و عملا یک حالت تصنعی ایجاد کرده و تربیت خود به خودی کودک شکل نمیگیرد.
در گذشته، روش تربیت و رشد فرزندان به گونهای دیگر بود؛ به طوریکه اگر کودک در حین بازی، کسی او را هول میداد و یا او دیگران را هول میداد و یا با کسی درگیر میشد و کنش و واکنشی رخ میداد، همه اینها منجر به این میشد که فرزندان به لحاظ تربیتی تنظیم شوند و این مهارت را کسب کنند که چگونه در اجتماع باید رفتار کنند. نمونه خانوادههای پر جمعیتی که تمام فرزندان آنها در زندگی موفق بودند زیاد است. حال آنکه شرایط امروزه ما کمتر اجازه اینگونه تربیت را به والدین و فرزندان میدهد.
اگر یک نیم نگاهی به اطراف خودمان بزنیم، خانوادههایی را با تعداد فرزندان زیاد میبینیم که به جهت تربیتی از خانوادههایی که تنها یک یا دو فرزند دارند، موفقتر و کمتر تحت فشار از سوی فرزندان هستند؛ به طوری که مثالی که در میان این گونه خانوادههای پر جمعیت وجود دارد این است که بچه دوم و سوم دیگر خودش بزرگ میشود؛ منظور آن است که هم والدین از تربیت بچه اول مهارت بچهداری کسب کردهاند و از این جهت راحتتر با بزرگ کردن بچه دوم کنار میآیند و هم اینکه وجود بچه دیگر باعث میشود که بچه اول یک همسال داشته باشد که به جهت تربیتی برای هر دو بچه بسیار مفید است.
هیچ نهاد و مرکزی جایگزین خانه نمیشود
اگر شرایط و اقتضائات امروزی به گونهای شود که فرزندان بتوانند با همسالان خود و در کنار والدین، رشد کنند، تنظیم تربیتی بهتری به وجود میآید. گر چه مراکز تربیتی مانند مهد کودک و مدرسه، چنین فضایی را برای تنظیم تربیتی کودکان فراهم میکند، ولی تحت تاثیر بودن این محیطها از ساختار و انضباط آموزشگاهی، معمولا متناسب با شرایط کودکی که در چارچوبهای سازمانی نمیگنجد، نمیتواند باشد.
از این رو فرزندان در این گونه فضاها به صورت گلخانهای تربیت خواهند شد؛ لذا مهمترین و بهترین فضا برای تربیت فرزندان محیطی است که فرزندان هنگام غذا خوردن، خواب، دور هم جمع شدن و... در آن محیط زندگی میکنند؛ زندگی با اعضای خانواده که تشکیل شده از پدر و مادر، خواهر و برادر است. ناگفته نماند که فرزندان در گذشته جدای از فضای خانه، در فضای خارج از خانه کوچه و خیابان به یک تنظیم تربیتی میرسیدند.
پیوست تربیتی شعار فرزند کمتر، زندگی بهتر
متاسفانه برای سیاست فرزند کمتر و زندگی بهتر، پیوست تربیتی گنجانده نشده بود و به آثار و پیامدهای آن توجهای نشده بود. شاید تنها پیوست این شعار پیوست اقتصادی بود؛ زیرا از آنجایی که بنای اصلی زندگی، بر اندازه و محاسبات گذشته شد، به مسائل تربیتی و فرهنگی و روانی این موضوع توجهی نشد.
از این رو، برای هر طرح، شعار و سیاستی که اتخاذ میشود، لازم است که پیوستهای آن اعم از اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، تربیتی و... با کمک و مشورت گرفتن از متخصصان و کارشناسان آن موضوع در نظر گرفته شود.
یک تصور نادرست
امروزه خیلی از خانوادهها به ویژه در بین خانوادههای نسبتا مرفه، نسبت به مسائل و موضوعات پیرامونی فرزندان خود حساسیت نشان میدهند؛ مثلا یکی از آن حساسیتها [که برگرفته از شرایط کنونی جامعه است] همین «هر بچه، یک اتاق» است! پس هنگامی که گفته شود چهار بچه، یعنی چهار اتاق باید داشته باشیم؛ در حالیکه دو اتاق برای چهار بچه کافی است و یا اینکه چه مشکلی به وجود میآید که سه بچه در یک اتاق بخوابند؟ [تازه این کار باعث افزایش رابطه عاطفی میان فرزندان میشود]
امّا خانوادههای امروزی، بیشتر به خاطر انگیزههای اقتصادی، از فرزند آوری خودداری میکنند؛ بطوریکه بیشتر از هر چیز، نسبت به انگیزههای اقتصادی و انگارههای اجتماعی منفعل هستند تا نسبت به آموزههای دینی و قرآنی. در حالی که خدای متعال در قرآن کریم فرموده است: « وَ لاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُم إنَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطْءًا کَبِیرًا؛ و فرزندان خود را از ترس فقر و تنگدستى نکشید، ماییم که آنها و شما را روزى مىدهیم حقا که کشتن آنها گناهى است بزرگ.» [1] این آیه، سیماى نابسامان اقتصاد دوران جاهلیّت را نشان مىدهد. امروز هم که دنیا به خاطر نگرانى از افزایش جمعیّت و کمبودهاى اقتصادى، سقط جنین را مجاز مىداند، گرفتار نوعى جاهلیّت شده است.[2]
از سویی دیگر اگر مردم این آگاهی را داشتند که با تربیت فرزندان در کنار هم و با همسالان، خیلی از مشکلات تربیتی آنها برطرف میشود، چه بسا حاضر بودند که حتی مشکلات اقتصادی را تحمل کنند تا فرزندشان از جهت تربیتی در وضعیت بهتری قرار داشته باشد.
وجود فرزندان موجب گرمى، پویایى و صفاى کانون خانوادگى و انگیزهاى براى دوام زندگى و احتمالا تخفیف درگیرىهاى زن و شوهر است. از دیدگاه اسلام به طور کلى وجود فرزند صالح براى پدر و مادر یک عمل نیک محسوب مىشود که در سعادت دنیا و آخرت آنان مؤثر خواهد بود.
از منظر و نگاه دینی، با وجود فرزندان در خانه، آرامش روانی اعضای خانواده بیشتر میشود و این آرامش روانی موجب استحکام بیشتر خانواده میشود. حال اگر فرض بگیریم که از این وضعیت تک فرزندی و یا دو فرزندی کنونی، یک دهه بگذرد، در چنین شرایطی دیگر واژههایی همچون خواهر، برادر مفهوم عینی خود را برای فرزندان ما از دست میدهد و تنها به یک مفهوم لغوی باقی خواهد ماند و پس از گذشت یک نسل، برای مفاهیمی همچون عمه، عمو، دایی و خاله هم این چنین پیامدی رقم خواهد خورد. در واقع افرادی که اشخاص به آنها منسوب میشوند، کمتر خواهد شد؛ حال آنکه هر چقدر تعداد افراد منسوب به اشخاص بیشتر شود، آرامش افراد در زندگی بیشتر خواهد شد؛ بدین معنی که احساس قابل اتکا بودن خود برای دیگران و بر عکس، به انسان آرامش میدهد.
فاصله زمانی بین فرزندان
فاصله زمانى بین فرزندان چند سال باشد، بهتر است؟
یکى از سؤالات تقریباً همگانى و جدى همسران جوان این است که بین دو فرزند چند سال فاصله لازم و مطلوب است. برخى از افراد به علت نا آگاهى و یا بى توجهى، هر ساله صاحب فرزند مىشوند و برخى هم فاصله زمانى زیادى را بین فرزندان مىاندازند که هر دو صورت، غیر منطقى و نا صحیح است.
برای پاسخ دادن به این پرسش، توجّه به چند نکته لازم و ضروری است؛
1. اهمیت شیر مادر؛ یکی از نیازهای ضروری و اساسی، برای کودکان، تغذیه کافی و مناسب آنهاست.
2. شکل گیرى دلبستگى در کودک؛ یکى از مسایل مهم در رابطه با ارتباط کودک با والدین، به ویژه مادر، شکل گیرى دلبستگى است. دلبستگى به معناى رابطه عاطفى پایدار و قوى که شخصى با شخص دیگر برقرار مىکند، از نیازهاى نخستین(همانند نیاز به تغذیه) است.
به اعتقاد روان شناسان، نیاز به دلبستگى از هیچ نیازى مشتق نشده و خودش نیاز اساسى در تحول شخصیت کودک است. اگر این نیاز به صورت منطقى و صحیح و کامل ارضا نشود، باعث مى گردد تا کودک به ناامنى روانى مبتلا شود. بالبى(روانشناس) مىگوید این دلبستگى و نیاز عاطفى کودک به طور معمول متوجه و معطوف مادر است و اگر چنانچه مادر، حضور لازم، با نشاط و به موقع را نداشته باشد و یا اینکه حضور فیزیکى داشته باشد، ولى به نیازهاى کودک توجّه نکند، باعث ناامنى روانى، ترس، افسردگى و عدم اطمینان در کودک مىشود؛ به عبارت دیگر، کودکان نیاز دارند تا مادرشان نیازهاى عاطفى، روانى، جسمانى آنها را برطرف کند و در هر لحظهاى که نیاز داشته باشند، در کنارشان باشد و در سایه این تعامل عاطفى، به آرامش و اطمینان قلبى برسند. اگر چنانچه این احساس براى کودک پیش بیاید که مادرش در دسترس نیست و یا اینکه توجه کافى را به او ندارد، دچار ناایمنى روانى شده و احساس تنهایى و انزوا مىکند. این چنین کودکى در بزرگسالى نیز شخصیت بهنجار و متعادلى نخواهد داشت و ممکن است بدبین، افسرده و بىعاطفه شود.
علاوه بر این اگر چنانچه دلبستگى کودک به طور طبیعى ارضا نشود، استقلال و ظرفیتهاى سازشى و اجتماعى او نیز با مشکل مواجه مىگردد.[3]
به اعتقاد روان شناسان، دلبستگى به مادر از دو یا سه ماهگى شروع مى شود، ولى دلبستگى واقعى در طول 7 تا 24 ماهگى اتفاق مىافتد و کودک به صورت عمیق به مادرش دلبسته شده و ارتباط عاطفى قوى با او پیدا مىکند.[4]
لذا دو سال اول زندگى کودک و نوع رابطهاى که با مادر دارد، بسیار با اهمیت و تعیین کننده است و اگر سرمایه گذارى عاطفى لازم صورت نگیرد، ممکن است مشکلات جدى در فرایند شکل گیرى شخصیت کودک و فرایندهاى روانى او ایجاد بشود.
3. شکل گیرى حس اعتماد در کودکان؛ «اریکسون، یکى از روان شناسان مشهور غربى، اعتقاد دارد که مراحل رشد روانى انسانها به هشت مرحله تقسیم مى شود. یکى از پایهاىترین و مهمترین مراحل رشد روانى، مرحله اول یعنى مرحله «اعتماد اساسى در برابر بیاعتمادى» است که در دو سال اول زندگى به وجود میآید. مراد او از اعتماد این است که کودک از طریق وسایل، ابزار، امکانات و شرایط عاطفى روانى که برایش ایجاد مىشود، این مرحله را با موفقیت طى مىکند. در این طور، کودک به طور عمده و دایم در جستوجوى آرامش است. اگر چنانچه نیازهاى جسمانى، روانى، عاطفى او ارضا شود و مورد نوازش و محبت اطرافیان به ویژه مادر قرار بگیرد، به این نتیجه مىرسد که دنیا محل امن و قابل اعتماد است. اگر چنانچه در محیطى نامناسب قرار گیرد، رشد هیجانى و عاطفى او تهدید شود و یا با او بدرفتارى شده و ترس و وحشت بر او حاکم گردد و مادرش حضور جدى و اطمینان بخشى با او نداشته باشد، احساس بىاعتمادى و ناامنى روانى در او پدید مىآید. نا امنى روانى علاوه بر تأثیرى که در مراحل بعدى دارد، مانع رشد بهنجار کودک مى شود.»[5]
نتیجه گیرى
با توجه به نکاتى که در بحث اهمیت شیر مادر، شکل گیرى دلبستگى در کودک، شکل گیرى حس اعتماد در کودکان و بحث تحولات اساسى تولد تا دو سالگى، بیان شد، مىتوان نتیجه گرفت که فاصله زمانى سه سال تا سه سال و نیم، بین تولد فرزندان، مناسب است؛ زیرا دو سال براى شیر دهى، ایجاد دلبستگى، احساس امنیت و رشد پایهاى کودک لازم است و نه ماه نیز براى حمل بعدى مورد نیاز است و سه تا نه ماه نیز براى استراحت همسر و آمادگى روحى و روانى او و رفع خستگى و تجدید قوا، لازم مىباشد.
با محاسبه این سه زمان، حدود سه سال تا سه سال و نیم فاصله بین دو فرزند، مناسب به نظر مىرسد. اگر چنانچه فاصله فرزندان، کمتر از این مقدار باشد، به احتمال زیاد، شیر دهى کامل، سرمایه گذارى عاطفى کامل، مراقبتهاى لازم و سایر نیازهایى که کودک دارد، به طور کامل برآورده نمىشود و علاوه بر این مادران نیز به احتمال زیاد فرسوده شده و آمادگى جسمانى و روانى را براى حمل مجدد، به دست نخواهند آورد.
نکتهاى که لازم است در اینجا به آن پرداخته شود، این است که اگر فاصله بین دو فرزند، از سه سال بیشتر شود، چه اتفاقى مىافتد؟ در جواب باید گفت: اگر فاصله فرزندان زیاد باشد، احتمال انس و الفت و دوستى فرزندان با یکدیگر به دلیل فاصله زیاد، مشکل خواهد بود و همچنین احتمال باردارى همسران نیز به دلیل استفاده از وسایل کنترل باردارى و کاهش توانمندى رحم، کاهش پیدا مىکند. علاوه بر اینها به دلیل محدود بودن زمان بهینه باردارى، ممکن است زمینه تولد فرزندان بیشتر، از بین برود و خانواده با کم فرزندى مواجه شود.
منبع:
[1]. سوره اسرا، 31
[2]. تفسیر نور، سوره اسرا
[3]. روانشناسى ژنتیک، ج2، ص150و151
[4]. روانشناسى رشد، ترجمه حمزه گنجى، ص133
[5]. روانشناسى رشد با نگرش به منابع اسلامى، ج 2، ص 780 و 779
[1]. سوره اسرا، 31
[2]. تفسیر نور، سوره اسرا
[3]. روانشناسى ژنتیک، ج2، ص150و151
[4]. روانشناسى رشد، ترجمه حمزه گنجى، ص133
[5]. روانشناسى رشد با نگرش به منابع اسلامى، ج 2، ص 780 و 779
عقیل مصطفوی مجد
975/702/ر
ارسال نظرات