شناخت دقیق یهود از نبی اکرم(ص)
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، مصطفی بیگ محمدی از پژوهشگران حوزوی است که در معرفی خود میگوید: دانشآموخته حوزه علمیه قم و در سطوح عالی تحصیل میکنم. چند سالی است که توفیق دارم در مباحث یهودپژوهی و دشمنشناسی کار میکنم. دو عدد تألیف دارم ولی متأسفانه برای اینها محیطی پیدا نشده است که به چاپ برسند. یکی از آنها بحث تخصصی خودمان است که شناخت اهل کتاب از پیامبر(ص) است که بحث درون دینی و برون دینی دارد. در این کتاب متون روایی و اسلامی درون دینی میشود و متون یهودیها و کتاب یهودیها و نویسندههای یهودیها و مسیحیها برون دینی میشود. از این دو این متن استنباط کردهایم که یهودیها و مسیحیها پیامبر(ص) را میشناختند و اسمش را از قرآن کریم استنتاج و اقتباس کردهاند. «یعرفونهم» را ضمیرش را برداشتهایم و «یعرفون» شده است.
در گفتوگو با این پژوهشگر عرصه تاریخ به بررسی چگونگی شناخت یهودیان نسبت به نبی اکرم(ص) پرداختیم که در ادامه متن آن را ملاحظه میکنید؛
رسا ـ میخواستم به عنوان اولین سوال کمی در رابطه با موضوع شناخت یهود از پیامبر اسلام(ص) صحبت کنید و این که این شناخت چه اهمیت و جایگاهی در بحث ما دارد.
برای یهود شناخت پیامبر(ص) خیلی مهم بوده است. این اهمیت از دو وجه قابل تحلیل است. بحث اول این است که یهودیها یک شیرینی از زندگی اشرافی یا انسان برتر بودن در زمان حضرت موسی(ع) داشتهاند. زمانی بر یهودیها گذشت که برده فرعون و قوم او بودند. ناموسشان زیر دست فرعونیان بود و زندگی برایشان به سختی میگذشت. حضرت موسی(ع) این رنج و سختی را از آنها گرفت و به جای آن به آنها عزت و احترام و علم داد. بهترین پوشاک و غذا به آنها داده شد. غذاها از آسمان برای آنها میرسید. یهود چنین زندگی شیرینی را تجربه کرده بود. بعد از حضرت موسی(ع) این زندگی از بین رفت.
با آمدن پیامبر خاتم(ص) -که اینها فکر میکردند از خودشان است- گمان اینها این بود که دوباره به همان دوران شیرین بازمیگردند. پس این بحث برای یهود خیلی مهم است؛ زیرا یهودیان که به دنبال آقایی هستند، پیامبر خاتم را میشناسند و به مردم خود و دیگران هم درباره این پیامبر میگویند. مردم هم در سرزمینهای دیگر پخش میکنند که قرار است چنین پیامبری ظهور کند. به تصور خودشان پیامبر هم از آنها است و دیگران را تهدید میکنند که هر چه ما را اذیت کنید او جبران میکند و شما زیردست ما خواهید بود.
دومین جهت این است که یهودیها به خاطر علمی که از انبیاء خودشان کسب کرده بودند، برای خودشان یک جهانبینی کلی ساختند. یک جهانبینی که میتوان به آن مادی و یا زرسالاری گفت. این یهودیها به دنبال ساختن دنیایی بر اساس جهانبینی خود هستند. اینها میخواهند جهانبینی خود را در جهان مادی خود پیاده کنند. با توجه به علومی که از انبیاء گرفتهاند و علومی که خودشان به صورت تجربی کار کردهاند، میخواهند دنیا را با آن بسازند.
لذا یهودیها قبل از پیامبر خاتم(ص) صاحب قدرت و ثروت شدند و برای خودشان شهر ساختند و همچنین نهادسازی کردند. احتمال دارد که کسی بیاید و این شهرسازی و نهادسازی را از بین ببرد و آنها را رسوا کند. مردم و قدرت آنها را بگیرد و دنیا را هم عوض کند. همان دنیایی را عوض کند که یهودیها برایش برنامه ریختند و برایش تلاش کردند. پس دومین نکته این شد که اینها به دنبال ساختن جهانی هستند که جهانبینی آن را داشتند. به تصور خودشان اگر پیامبر(ص) هم آمد، در چارچوب آنها کار کند و به این صورت پیامبر را هم محدود کنند.
اما میبینیم که پیامبر اسلام(ص) ظهور میکند اما این پیامبر(ص) نه از خود یهودیهاست و نه جهانبینی یهودیها را میپذیرد بلکه عکس آن را عمل میکند. آیه قرآن میگوید بدترین افرادی که در مورد خودت و جانشینان و امتت و دین میتوانی ترسیم کنی، یهودیها هستند. پس در این دو نکته یهودیها نتوانستند موفقیتی کسب کنند.
رسا ـ انبیاء وقتی میآمدند نسبت به انبیاء دیگر بشارت میدادند. حضرت موسی(ع) چه اطلاعات و رویکردی را در رابطه با پیامبر آخرالزمان به قوم یهود داده بود؟
بر اساس علم کلام شیعه هر پیامبری نسبت به پیامبر بعد از خودش رسالتی دارد و باید او را معرفی کند. در کتاب تورات میبینیم که بعضی از اوصاف حضرت عیسی(ع) هست. در انجیل بعضی از اوصاف پیامبر خاتم هست. این یک رسالت برای انبیای که مبعوث میشدند بوده است. پیامبران باید پیامبر بعد از خودشان را یا نشان میدادند یا اوصافش را بیان میکردند.
نکته دوم این است که به صورت خاص همه انبیاء وظیفه داشتند که پیامبر خاتم را معرفی کنند. یعنی گل سرسبد انبیاء، پیامبر خاتم(ص) است. از این گذشته همه پیامبران اوصاف وصی پیامبر خاتم را هم میگفتند.
حالا این موضوع مطرح است که پیامبران گذشته تا چه حد پیامبر آخرالزمان را معرفی کردهاند؟ در عصر پیامبران مردم چند گروه هستند. یک عده هستند که قبل و بعد از پیامبر هیچ تغییری نمیکنند. کاری به کسی ندارند و به دنبال زندگی خود هستند. برخی هم کمی مذهبی میشوند و شریعت آن پیامبر را در زندگی خویش اجرا کرده و بر طبق آن عمل میکنند. گروه سومی هم هستند که شیدا و شیفته پیامبر میشوند. تمام خواستههای او را انجام میدهند و گفتههای او را پیاده میکنند و محرم راز میشوند.
یکی از محرم رازهای حضرت موسی کسی به نام ذرخاء است. این شخص معروف به ذرخاء عابد است. ایشان به دلیل مجالست با حضرت موسی، مستجاب الدعوه میشود و بعضی از علومی که اسرار انبیاء بود را یاد میگیرد و به مقام بالایی میرسد. حضرت موسی وقتی این فرد را صاحب ظرفیت مییابد علاوه بر این که پیامبر خاتم را به او معرفی میکند، یکسری از اسرار پیامبر خاتم را هم برای این فرد بیان میکند. ایشان در زمان حضرت موسی از علوم غریبه بهرهمند بوده است و بر اساس علوم غریبه و حرفهای حضرت موسی میفهمد که این پیامبر در مدینه مبعوث خواهد شد. لذا به تنهایی از فلسطین به مدینه هجرت میکند و برای خودش خانه و باغی میسازد و میگوید که این باغ فدای پیامبر خاتم. در همان جا ازدواج میکند و صاحب اولاد میشود و چند صد سال زندگی میکند.
فرزندان و نسل خود را تربیت محمدی میکند و به آنها میگوید که شما در اینجا بمانید تا از اولین نفراتی باشید که به او ایمان میآورید. اسم باغش را هم فداکَ(فدای تو) میگذارد. کلمه فداک بر اثر استعمال، الفش میافتد و فدک میشود. این همان باغ فدکی است که صاحب آن حضرت زهرا(س) بودند.
ذرخاء قبل از وفات، همه فرزندانش را جمع میکند و به آنها صندوقچهای میدهد و به آنها میگوید که داخل این صندوقچه یک نامه است. یک شخصی قرار است بیاید و ادعای نبوت کند و یکسری معجزات از خودش نشان دهد. شما هم باید به این فرد ایمان بیاورید. به هیچ کس هم نگویید که این صندوقچه پیش شما است. صندوقچه را به چاهی ببرید و به آن دست نزنید تا آن پیامبر خاتم مبعوث شود و به درب باغ ما بیاید و شما را به اسلام دعوت کند. نسل ذرخاء این مطلب را نسل به نسل به هم منتقل میکردند که قرار است پیامبر خاتم از اینجا عبوری داشته باشد و قرار است معجزهای داشته باشد و معجزه او هم این است که بگوید چنین صندوقچهای در چاه موجود است و در آن صندوقچه چه چیزی نوشته شده است.
بالاخره پیامبر(ص) مبعوث میشود و به درب باغ اینها میآید و به آنها اعلام میکند که من پیامبر خاتم هستم و جد شما ذرخاء به شما صندوقچهای داده است که در فلان چاه آن را پنهان کردهاید و از آن نگهداری میکنید. صندوقچه را میآورند و پیامبر میگوید که در این صندوقچه نام من و نام وصی من، امیرالمؤمنین علی بین ابی طالب(ع) است و در آن نامه گفته شده است که من قرار است معجزهای برای شما صورت بدهم.
اینها در باغ خود یک چاه خشکی داشتند. حضرت انگشتر خود را بیرون میآورد و به حضرت علی(ع) میدهد و ایشان هم انگشتر را داخل چاه میاندازد و یک ذکری میگوید که باعث میشود که آب چاه بجوشد. ذرخاء در آن متن نوشته بود که این معجزه از وصی پیامبر خاتم اتفاق میافتد. قصدم از بیان این داستان این مطلب بود که یهودیان نسبت به یکسری از حوادث آینده مطلع بودند.
در تاریخ بحثی با نام فتح فدک مطرح است. این بحث منافاتی با این جریان ندارد. فدک بسیار گسترده بوده است و یک بخشی از آن هم همان فدکی بوده است که ذرخاء درست کرده بود و به حضرت زهرا(س) تقدیم کرد.
بحث دیگری هم مطرح است که حضرت موسی به خصیصین بنی اسرائیل گفته بود که پیامبر خاتمی خواهد آمد، دختری خواهد داشت و آن دختر همسر و وصی پیامبر خاتم خواهد بود و وصی پیامبر خاتم مانند هارون سه پسر خواهد داشت. هارون سه پسر به نام شبر، شبیر و مشبر داشت و حسن، حسین و محسن هم اسامی فرزندان حضرت زهرا(س) هستند که بر وزن اسامی فرزندان هارن هستند.
گفته میشود که در همین تورات موجود شهادت حضرت حسین(ع) موجود است. در همین توراتی که تحریف شده است. من خودم در این رابطه مقالهای نوشتهام که در مجله تخصصی یهود چاپ خواهد شد. یا نقل شده است که خصیصین بنی اسرائیل از حضرت موسی شنیده بودند که امام حسین(ع) شهید خواهد شد. لذا در بعضی از متون روایی ما هست که این خصیصین برای امام حسین(ع) صبح و شام عزاداری میکردند. داستان ذرخاء را علامه نهاوندی در دو کتاب خزینة الجواهر فی زینة المنابر و العبقری الحسان فی تواریخ صاحب الزمان(عج) بیان میکند.
نقل شده است که زن و شوهری بودند که فرزند کوچکی داشتند. هر صبح و شام برای امام حسین(ع) عزاداری میکردند. روزی مشغول عزاداری بودند که فرزندشان در تنور نان میافتد. مادرش وقتی متوجه میشود در همان جا متوسل به امام حسین(ع) میشود و میگوید ای کسی که ما برای تو عزاداری میکردیم بچه ما را صحیح و سالم به ما برگردان. بچه هم صحیح و سالم از تنور بیرون میآید و آتش به او آسیب نمیرساند.
رسا ـ برخی میگویند که حضرت موسی دو شخصیت را معرفی کرد. یعنی دو پیامبر آخرالزمان را معرفی کرد. یکی حضرت عیسی بود و دیگری پیامبر خاتم که حضرت عیسی هم تأکید و تصریح کرد که من پیامبر آخرالزمان نیستم. این موضوع چه تأثیری بر شناخت یهود از اسلام و پیامبر خاتم داشته است؟
یهودیها دقیقاً پیامبر خاتم را میشناختند. آنها میدانستند که حضرت عیسی پیامبر خاتم نیست. در انجیل این مطلب بیان شده است که حضرت عیسی کسی است که به حکومت مالیات میدهد و حرمت حاکم رومی را حفظ میکند و خودش را در اختیار پیلاتوس فرمانروای رومی قرار میدهد که او را فلک کنند. آنها هم به حضرت عیسی شلاق میزنند. این مطالب در انجیل موجود است.
از آن طرف در رؤیای دانیال، رؤیای اول، فصل هفتم، آیه 13؛ این مطلب درباره پیامبر خاتم بیان شده است: حضرت دانیال رویایی میبیند و در بیان توصیف رویای خود بیان میکند که در خواب موجودی را دیدم که شبیه انسان بود. او بر ابرهای آسمان آمد و به حضور موجود ازلی یعنی خداوند رفت. به او اختیار، عظمت و جلال داده شد تا همه اقوام از هر زبان و نژاد او را خدمت نمایند. قدرت او ابدی و سلطنتش بیزوال است. این فردی که در رؤیای دانیال یعنی در تورات هست با آن توصیفی که در انجیل از حضرت عیسی(ع) شده، متفاوت است.
این فردی که در رویای دانیال توصیف میشود صاحب اختیار و جلال و عظمت است. همه اقوام از هر زبان و نژاد در خدمت اویند. پادشاه هم در خدمتش است. آیا حضرت عیسی اینگونه بود؟ حضرت عیسی به حکومت خراج میدهد. خودش را در اختیار حاکم رومی قرار میدهد. آیا این واقعاً پیامبر خاتم است؟ خدا رحمت کند پرفسور عبدالاحد داوود را که یکی از اسقفهای بزرگ مسیحیت بود. ایشان از معاصرین است و شیعه هم میشود و یک کتابی در مورد پیامبر خاتم مینویسد.
به طور مفصل این سؤال شما را در این کتاب جواب داده است. نام کتاب محمد(ص) در تورات و انجیل است. در این کتاب نویسنده ثابت میکند که این فردی که حضرت موسی درباره آن خبر داده است، نمیتواند جناب حضرت عیسی باشد. یکی از دلایلش همین بود که عرض کردم. بحثهای دیگری هم دارد که ما از آن میگذریم. من فقط به دو نکته اشاره میکنم. برخی بر اساس همین رؤیای دانیال میگویند که فرد مورد اشاره در رویای دانیال، همین حضرت عیسی(ع) است. در صورتی که همین متن و آیه میگوید که پیامبر خاتم، حضرت عیسی نیست. پیامبر خاتم شخص دیگری است. دلیل اولش را اجمالاً بیان کردیم که پیامبر خاتم(ص) صاحب جلال و اختیار و عظمت است و قدرت ازلی دارد.
دلیل دوم این است که ما در تاریخ با عظمتتر از پیامبر خاتم نداریم که همه مطیع او باشند. در صورتی که بیشتر افراد مطیع حضرت عیسی نشدند؛ بعضی مطیع ایشان شدند، ولی همه مطیع ایشان نشدند. اما در تاریخ داریم که همه مطیع پیامبر خاتم شدند. برد این بحث خیلی وسیعتر از حضور حضرت عیسی بوده است. حتی بسیاری از مسیحیها مسلمان و شیعه شدند. دومین نکته این که یا حضرت عیسی یکی از اقانیم ثلاثه است؛ پدر، پسر، روح القدس. اگر بگوییم پسر هم جزء اینها است، پس اصلاً انسان نیست. اما اینجا گفته است موجودی که شبیه انسان است. برخی ترجمهها هم به جای شبیه انسان، پسر انسان آوردهاند. پس به هر حال شخص مورد اشاره در این آیه حضرت عیسی هم نیست.
رسا ـ حضرت موسی(ع) چه طور پیامبر خاتم(ص) را برای بنی اسرائیل توصیف میکرده است؟
یک عاشقی را در نظر بگیرید، از رفتار او مشخص میشود که عاشق است. حضرت موسی یک انسان کامل است که به دنبال یک انسان کاملتری میگردد. برخی میگویند این شخصی که موسی(ع) به دنبال او میگشت، حضرت خضر بوده است. در صورتی که ما کاملتر از خضر را هم داریم و آن شخصی که از همه کاملتر است، پیامبر آخرالزمان است. لذا موسی(ع) به دنبال انسان کامل است و آن انسان کامل را نخواهد دید اما دائماً اوصافش را از خدا میپرسد. حضرت موسی(ع) علاوه بر رسالتی که دارد، از طرف خدای متعال مامور است که پیامبر خاتم را معرفی کند.
وقتی حضرت موسی این عظمت را میبیند از خدا میپرسد که این شخص کیست و چه ویژگیهایی دارد؟ کی و کجا قرار است مبعوث بشود؟ حضرت موسی دقیق این مطالب را پرسیده و به بنیاسرائیل هم گفته است. ما در برسی این موضوع دو رویکرد میتوانیم داشته باشیم. رویکرد اول این است که شناخت پیامبر خاتم را از متون یهودیها استخراج کنیم. این بحث برای ما برون دینی و برای یهودیها درون دینی میشود. البته یهودیان بسیاری از مطالب را کتمان و پنهان کردهاند و یا از بین بردهاند که دست عالمان خودشان هم نرسد چه برسد به ما.
رویکرد دوم این است که درون دینی به قضیه نگاه کنیم و به سراغ آیات و روایات برویم. ما با بررسی روایات متوجه میشویم که چه قدر این یهودیان به پیامبر خاتم علم داشتند. خدای متعال در قرآن کریم میفرماید: «الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمُ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ»(انعام/20). صدر این آیه در دو جای قرآن آمده است. یکی در سوره انعام و دیگری در سوره بقره. اما ذیل این دو آیه با هم متفاوت است. در سوره انعام بعد از گفتن «الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ»، میگوید: «الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ»، این آیه درباره گروه بزرگی از یهودیان صحبت میکند و بیان میکند که کسانی که به نفس خود زیان زدهاند(یهودیها) ایمان نمیآورند. این آیه میگوید که خیلی از اینها هستند که با وجود شناخت پیامبر به او ایمان نمیآورند. خدای متعال در سوره بقره میفرماید: «الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْكِتَابَ یَعْرِفُونَهُ كَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ وَإِنَّ فَرِیقاً مِّنْهُمْ لَیَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ.»(بقره/146)
خدای متعال در این آیه میفرماید که پارهای از ایشان حق را عامدانه و عالمانه کتمان میکنند. صدر دو آیه یکی است، اما ذیلش متفاوت است. دو بحث در این دو آیه مطرح است. آیه اول درباره کسانی صحبت میکند که به خود خیانت میکنند و از روی تعصب ایمان نمیآورند. آیه دوم درباره کسانی صحبت میکند که ایمان نمیآورند و این کار را هم با علم و تعمد انجام میدهند. یعنی ریزترین موضوعات را در مورد پیامبر خاتم میدانند.
آین دو آیه میگوید: کسانی که ما به ایشان کتاب دادیم. پس هم یهودیها را شامل میشود و هم مسیحیها را. پس نکته اول این که هم یهودی و هم مسیحی میدانند که پیامبرآخرالزمان کیست. نکته دوم این است که خدای متعال میفرماید: «عْرِفُونَهُ كَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ» برای این که بگویند یک کسی یک شخصی را به خوبی میشناسد، میگویند او را به اندازه فرزندش میشناسد. خدا هم یک مثال واضح زده است. یک مثال بین المللی است که در همه زبانها موجود است. برای همه اقوام هست. پس نکته دوم خداوند متعال از زبانی استفاده کرده است که در همه فرهنگها مشترک است.
اگر بخواهیم کلمه یعرفون را ترمینولوژی یا لغتشناسی و واژهشناسی کنیم، نتیجه این میشود. ریشه کلمه یعرفون، ثلاثی مجرد است که به باب افعال رفته است. از نظر ادبیات عرب یعرفون فعل جمع مضارع است و برای غائب استفاده میشود. هر کدام از این نکاتی که گفتم، به زمان احتیاج دارد تا تحلیل شود. فعل جمع است یعنی میشناسند. یعنی یک جمعی او را میشناسند. یعنی هم عالم میشناسد و هم عامی.
اگر دقت کنید، این فعل ماضی نیست، بلکه فعل مضارع است. آیه نمیخواهد بگوید که پیامبر را اهل کتاب میشناختند؛ میخواهد بگوید پیامبر را میشناسند. یعنی هم در گذشته و هم حال و هم آینده را شامل میشود. نکته سوم، این پیامبری را که خدا در قرآن به یهود و درباره او میگوید: «یَعْرِفُونَهُ كَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ» مخاطبش یهودیها هستند. آیه خطاب به یهودیان میگوید اجداد شما این پیامبر را میشناختند، شما هم میشناسید و در آینده هم یکسری از شما هستند که او را میشناسند. «یَعْرِفُونَهُ كَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ» شناخت والدین به فرزندانشان است. پدر میداند این بچهای که به دنیا میآید، پدر و مادر و مادربزرگ و پدربزرگ و اجدادش چه کسانی هستند.
پس یهودیها هم میدانستند که پدر و مادر و اجداد پیامبر خاتم چه کسانی هستند. یهودیان به صورت دقیق پیامبر را از جهت نسل، شناسایی کرده بودند. یعرفونهم مذکر است. یعنی پیامبر مذکر است. پدر و مادر محل تولد فرزند را میدانند. یهودیان صفات فیزیکی پیامبر را میدانند همان طور که صفات فیزیکی فرزند خود را میدانند. بچه اگر به دنیا بیاید و بزرگ بشود والدین او میدانند که این بچه چند ساله است. یهودیها بدون این که پیامبر را دیده باشند میدانند ایشان در هر برههای چند ساله هستند. والدین ویژگی جسمانی فرزند خود را میدانند.
/993/402/ر
ادامه دارد...