جای خالی سینمای ملی و مستقل
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، سینما به عنوان پدیده ای مدرن و یکی از دستاوردهای عصر تکنولوژیک، در دوران مدرنیسم پای به عرصه زندگی مردم نهاد و از آن زمان تاکنون نقش بی بدیلی در جهت دهی، آرمان سازی، الگو پردازی و هدایت فکری و فرهنگی جوامع برعهده داشته است.
این پدیده شگفت انگیز قرن بیستم که از آن به عنوان هنر هفتم یاد می شود، در اندک مدتی توانست جای خود را در سبد فرهنگی خانوارها باز کرده و جایگزین روش های فرهنگی کلاسیک و سنتی شود و با استفاده از تکنیک و قدرت تصویرسازی، مهم ترین نقش را در مراودات بین فرهنگی جوامع مختلف ایفا کند.
ورود این ابزار قدرتمند و جریان ساز فرهنگی به درون کشور ما نیز فضای فرهنگ و انتقال فرهنگی را متأثر از حضور خود ساخت و در طول بیش از یک سده که از ورود این تکنولوژی به کشورمان می گذرد، سینما و فیلم سازی در کشور دوره های متفاوتی را مشاهده کرده است.
یکی از مباحث مهم در بحث ورود سینما به ایران، بومی کردن این تکنولوژی در جهت همخوانی و سنخیت با فرهنگ و ساخت و هویت ملی بوده است؛ موضوعی که سبب شده تا از این ابزار برای تعاملات فرهنگی برپایه هویت تاریخی و ملی کشور بهره برداری شود.
بررسی دوره های مختلف سینما در ایران و نقش مدیریت فرهنگ جامعه در هدایت جریان سینما به سمت و سوی مورد نظر، موضوعی است که نیازمند بررسی دقیق و موشکافانه ای است که از حوصله این مطلب خارج است.
عدم توجه به هویت ایرانی اسلامی؛ آفت جدی سینما در ایران
سینمای هالیوود به عنوان پایتخت سینمای جهان، مهمترین ابزار فرهنگی تمدن غرب برای القای انگاره ها و آموزه های تمدنی و فرهنگی است و بنابر نظر مک لوهان که می گوید:«رسانه خود پیام است» این ابزار با نهفتگی پیام در ذات خود، به هویت سازی بر اساس اهداف خود در جامعه هدف مورد نظر می پردازد و با ساخت محتوایی و دمیدن روح غرب گرایی و هویت غربی در بطن تصویر، از این تکنولوژی به نفع اندیشه، آرمان و پیامهای خود بهره می برد.
موضوع سینمای ملی و نحوه استفاده از این تکنولوژی در راستای آمیختگی با هویت و ساخت فکری، فرهنگی و تاریخی کشور، از مسائلی است که نیازمند توجهی ویژه است به گونه ای که دنبال کردن بومیسازی سینما با تزریق و ترویج انگارههای ایرانی اسلامی از الزامات بهره گیری از این تکنولوزی غالب در حوزه فرهنگ است.
عدم دغدغه مندی سینمای ملی نسبت به فرهنگ و هویت دینی و حرکت درجهت نیازها، مسائل و خواست های فرهنگی و تمدنی جامعه از موضوعاتی است که منتقدان سینما بر آن تأکید دارند و از سویی نیز سینمای گیشه ای و سودمحور و توجه ویژه به جشنواره های خارجی بدون نگاه به الزامات فرهنگی و تمدنی جامعه ایرانی اسلامی، از موضوعاتی است که انتقادات زیادی را متوجه روند تولید اثر در سینمای کشور کرده است.
هالیوود زدگی و استحاله فکری سینماگران
هالیوود زدگی و توجه بیش از حد سینماگران چه در حوزه بازیگری و چه تهیه کنندگی و کارگردانی سینمایی، موضوعی است که جریان سینمایی کشور را مبتلا به یک بیماری کرده که در نهایت به ساخت آثاری بدون توجه به نیازهای جامعه و خلق آثاری اقتباسی از آثار دست چندم هالیوود شده و به نوعی وابستگی فکری، فرهنگی و تکنیکال را در سینمای کشورمان به وجود آورده است.
تسلط و احاطه جریان روشنفکری و شبه روشنفکری در سینمای ایران که برخاسته از تفکر غرب زدگی است، غایات و آرزوهای سینماگران را به سوی خواسته های مدرنیزاسیون سوق داده است.
تبلیغ افکار و ارزش های شبه مدرن و بیگانگی فکری، فرهنگی و تمدنی سینماگران با افکار ایرانی اسلامی، آفتی است که سینمای ایران را دچار نوعی بیگانگی فرهنگی و ولنگاری فکری و گفتمانی کرده است و ساخت آثار غیر متجانس با فرهنگ خودی، مؤید این موضوع است.
البته نباید از نظر دور داشت که در این فضا، سینماگران زیادی نیز هستند که با ساخت آثار فاخر هنری چه در بحث تکنیکال و چه در حوزه گفتمانی و فرهنگی توانسته اند خدمات بسیاری را به فرهنگی ایرانی اسلامی و معرفی ساخت های هویتی، تاریخی و ملی ارائه کنند که نادیده گرفتن آنها جفای بزرگی در حق سینمای کشور است.
شاید بتوان گفت که جریان روشنفکری غرب زده سینمای ایران که ریشه در قبل انقلاب دارد، همانگونه در سینمای ما پا برجا است اما باید به این موضوع اشاره کرد که سر برآوردن استعدادهای جدید ر حوزه سینما و فیلمسازی توانسته تا حدودی خلأ موجود در پرداخت به موضوعات فکری، فرهنگی و تمدنی در سینما و عرصه فیلم سازی کشور را پر کند.
هنر متعهد و قابلیت هدایت فرهنگی جامعه
برکسی پوشیده نیست که امروزه سینما وظیفه ای فراتر از کارکردهای ذاتی هنری و رسانه ای خود دارد و به عنوان سلاحی کارآمد در نبرد فرهنگی مورد استفاده قرار می گیرد و می تواند با بهره گیری از ظرفیت های تصویری و هنری خود، خاکریزهای فکری و فرهنگی و تمدنی دشمن را تسخیر کند.
ورود متعهدانه هنرمندان به عرصه هنر و خلق آثار بدیع و متناسب با ساخت های فکری، فرهنگی و تمدنی جامعه ایرانی اسلامی ما می تواند جریان الگوسازی و گفتمان سازی فرهنگی از دریچه دوربین را به خوبی به راه انداخته و به سوی الگوبرداری جامعه از نخبگان هنری هدایت کند و تا سالها خدمات بزرگی را به جامعه ارائه دهد.
پرداختن به سبک زندگی دینی متناسب با هویت ایرانی اسلامی، موضوعی است که به وسیله سینما و از قاب تصویر می تواند اثرات ماندگاری را برجای گذارد و بهره گیری از ظرفیت بالای نخبگان فرهنگی و هنری می تواند این حرکت را شتاب بیشتری دهد.
اسلام دینی است که در آن سبک زندگی حتی در جزئی ترین رفتارها ترسیم شده است تا یک زندگی سالم و به دور از دغدغه برای مردم ایجاد شود و در سایه آن، زمینه تکامل و تعالی فکری، فرهنگی و دینی مردم فراهم شود.
استفاده از ظرفیت هنر در ترویج این سبک زندگی، موضوعی بسیار مهم است و در طول تاریخ، هنرمندان ما با خلق آثار متعدد هنری در رشته های گوناگون توانسته اند مفاهیم بلندی را در بین مردم نهادینه سازند.
در زمان کنونی که سینما و تولیدات تصویری و رسانه ای نقش مهمی در راستای فرهنگ سازی برعهده دارند، استفاده از ظرفیت سینماگران در این موضوع می تواند دستاوردهای فراوانی را به وجود آورد که البته این موضوع نیازمند مدیریت فرهنگ و فرهنگ مدیریتی صحیح است.
سینمای ملی و مستقل؛ ضرورتی مهم در عرصه سینما
سینمای ملی و مستقل چه از نظر فکری و فرهنگی و چه تولیدات تکنیکال، از الزامات جریان سازی فرهنگی در این حوزه محسوب می شود.
اگر سینمای ملی را مبتنی بر فرهنگ، ایدئولوژی، آداب و رسوم و تاریخ ملی و دینی ایران اسلامی در نظر بگیریم، به تصویر کشیدن مناسبات انسانی و اجتماعی حاکم بر فرهنگ ایرانی اسلامی می تواند به عنوان یک راهبرد اساسی در سینمای ملی تعریف شود و توجه به آن سبب تحول عظیم فکری و فرهنگی در جامعه گردد.
خودباوری هنرمندان و استقلال فکری نسبت به هالیوود و تزریق این روح خودباروری در میان سینماگران، مهم ترین نقش را در ورود هنرمندان سینما به عرصه نقش آفرینی در فضای فرهنگ سازی دینی و ملی ایفا می کند.
آموزش نیروهای مستعد و متعهد و همچنین بهره وری از توانایی های نیروی کار آزموده و توانمند در تولید آثار سینمایی می تواند راه را برای ورود افراد جدید و ایجاد جریان متعهد سینمایی در کشور هموار کند و اگر این موضوع به عنوان یک راهبرد فرهنگی در نهادهای تصمیم ساز و تصمیم گیر مرتبط با حوزه سینما دنبال شود، می تواند نتایج بسیار مناسبی به دست دهد.
به هر روی، از آنجا که عناصر آگاهی و رشد جامعه بستگی تنگاتنگ با عوامل فرهنگی از جمله سینما و تلویزیون داشته و دارد، مدیریت فرهنگی و تزریق روح خودباوری فکری، فرهنگی و تمدنی در مجهز شدن سینماگران به الزامات تبلیغ انگاره های دینی و ملی و ساخت آثار بر مبنای این انگاره ها، می تواند نقش مهمی در الگوگیری جامعه از ستارگان عرصه فرهنگ و هنر ایفا کند.
اگر سبک زندگی ایرانی اسلامی توسط هنرمندان متعهد همه رشتههای هنری به ویژه سینماگران، با بهرهگیری از مفاهیم قرآنی و اسلامی فرهنگ ایرانی به جامعه عرضه شود، شاهد تحولی عظیم در جامعه خود خواهیم بود و این امر مستلزم این است که این هنرمندان به خودباوری و شناخت دقیقی نسبت به این موضوعات رسیده باشند تا بتوانند اثرات مهمی را در زندگی مردم داشته باشد که رمز این موضوع این است که هنرمندان متعهد کشور ما با تمام وجود و با استفاده از همه ظرفیتهای هنری وارد عرصه شوند.
به عنوان نکته پایانی باید عنوان کرد که اگر ما به دنبال سینمایی مبتنی بر ارزش ها و انگاره های دینی و ملی خود هستیم باید به معماری هنرها مسلط باشیم و سینما به عنوان معماری همه هنرها نقش مهمی در این میان ایفا می کند و سینما محتاج معمارانی است که این ارزش های ناب را درک کرده و به دنبال ایجاد جریانی دامنه دار و گسترده ابتدا در درون سینما و سپس تسری آن به کل جامعه باشند./872/ی۷۰۲/س
وحید کوچک زاده