۲۳ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۸:۴۵
کد خبر: ۱۱۰۷۷۱
به یاد مجاهدت های علمی شهید ثانی؛

شهادت، پاداش سالها پارسایی و مجاهدت

علیرضا استادیان
شهيد ثاني



شهید ثانی یکی از بزرگترین دانشمندان شیعه و از مبرز ترین آنان در عرصه فقه و فقاهت است، عنوان کامل او زین الدین ، پسر احمد، پسر محمد جمال الدین ، پسر تقى الدین ، پسر صالح عاملى جبعى ، معروف به شهید ثانى است.

بسیاری از داشمندان و صاحبان تراجم در شرح احوال او صفاتی ارزشمند و بی نظیر برایش برشمرده اند و او را گره خورده با دانش، تقوی، عبادت، زهد، عبادت، متانت در تصمیم، استحکام رای، و دارای کلیه صفات اخلاقی عنوان کرده اند.

حیات علمی:

الف) فقیه مسافر:

شهید از آن جا که مى دانست در سفر مى تواند به توانایى هاى خود بیفزاید و تجربیات خود را پخته تر سازد و روش خود را در نگارش عمق ببخشد، لذا به شهرهاى گوناگون سفر کرد و با علماى آن ارتباط برقرار ساخت.

شهید که صرف و نحو و فقه در نزد پدر آموخته بود پس از رحلت پدر در سن چهارده سالگی، براى ادامه تحصیل به میس یکى از قراء جبل عامل رفت و در آن جا در نزد شوهر خاله اش على بن عبدالعالى به تحصیل پرداخت ،سپس به کرک نوح مهاجرت کرد و در آن جا قسمتى از فنون علمى را از سید حسن بن سید جعفر صاحب المحجة البیضاء آموخت.

یک سال بعد به زادگاه خود جبع بازگشت و سپس براى تکمیل دروس خود به دمشق رفت و از محضر دانشمندانى چون شمس الدین محمد بن مکى و شیخ احمد بن جابر کسب فیض ‍ کرد.

در سال 938 به زادگاه خود بازگشته ، چهار سال در آن جا اقامت نموده به سال 942 ه‍. به دمشق رفت و صحیحین را در نزد ابن طولون قراءت کرده ، اجازه روایتى دریافت نمود. در اواخر همان سال براى تکمیل معلومات خود به مصر رفت.

فقیه شیعه زمانى که در راه مصر به غزه رسید با شیخ محى الدین عبدالقادر بن ابى الخیر غزّى برخورد کرد و در این دیدار بین آن دو، مباحثات علمى صورت گرفت و شهید ثانى از او اجازه اى کلى در دانش هاى اسلامى گرفت.

شهید ثانی پس از اندکى توقف در غزّه، راه مصر را در پیش گرفت که در آن زمان جایگاه خاصّى در اندیشه و فرهنگ و علوم داشت.

شهید ثانى در حلقات درس بسیارى از مساجد و مدارس حاضر شد و فقه، حدیث و تفسیر را نزد دانشمندان آن دیار خواند و در معانى، بیان، اصول فقه، نحو، هندسه، هیئت، منطق، عروض، حدیث، تفسیر، قرائت و ریاضیات به کسب فیض پرداخت.

شهید ثانى نمى پذیرفت که پیروان یک مذهب فقط از معارف مذهب خود اطلاع داشته باشند و از سایر مذاهب دیگر بى خبر باشند. او همه را به گفت و گو و مباحثه دعوت مى کرد. مناقشه شهید ثانى با شیخ ابوالحسن بکرى، نمونه اى از سعه صدر و روش باز شهید ثانى است.

او با تمام اطلاعات و آگاهى هایى که پیرامون مذاهب گوناگون داشت، هیچ گاه از این همه دانش در دشمنى با مذهب خاصى استفاده نکرد. او پس از آن که از علوم و معارف اسلامى توشه ها گرفت و از شیوه ها و مکاتب فکرى گوناگون اطلاع حاصل کرد، پس از 18 ماه توقف در مصر، در 17 شؤ ال 943 ه‍. مصر را به قصد خانه خدا ترک نمود و پس از اداى مناسک حج به زادگاه خود باز گشت .

ورود شهید به جبع موجب تشکیل حوزه علمیه در آن سامان و اجتماع علاقه مندان و ازدحام آنان در حوزه درسى او شد.

در آن هنگام شهید 33 سال داشت و به عالى ترین مرحله اجتهاد رسیده بود ولى به شدت در کتمان آن مى کوشید. تاسیس حوزه علمیه و تدریس فقه استدلالى موجب شد که اجتهادش بر سر زبانها بیفتد و دیگر کتمان فایده نداشته باشد.

شهید در سال 946 ه‍. براى زیارت عتبات عالیات به عراق رفت و پس از چهار ماه توقف در عتبات عالیات روز نیمه شعبان به زادگاه خود بازگشت و پس از دو سال اقامت رهسپار بیت المقدس شد، سه سال بعد رهسپار ترکیه شده ، مدت سه ماه و نیم در قسطنطنیه (استانبول ) اقامت نمود.

به هنگام ورود شهید به استانبول از او گواهینامه قاضى صیدا را خواستند که در آن زمان هیچ دانشمندى را بدون چنین گواهینامه اى نمى پذیرفتند. وى مدت 18 روز در منزل نشست و کتابى پیرامون 10 مساله از مشکلات علوم تالیف کرد و به قاضى استانبول فرستاد و گفت: این گواهینامه من است. قاضى استانبول گواهینامه ارزشمندى به او داد و مدرسه نورى بعلبک را به او سپرد.

آنگاه مدت 21 روز در اسکدار توقف نموده ، به عتبات عالیات رفته سپس به بعلبک رفته مدت 5 سال در آن جا به تدریس فقه بر مذاهب پنجگانه پرداخت .

خاندان شهید آن چنان همگی بر گرد حلقه علم دور آمده بودند و به علم اسلامی و حوزه دانش ملسمین کمک کردند که به سلسله الذهب معروف بودند.

ب) آثار علمی:

صاحب ریحانة الادب درباره شهید می گوید: شهید بیشتر اوقات ناگزیر به اختفاء بود و هرگز از شر متعصبین اهل سنت ایمن نبود، و در عین حال همه نیازمندی هاى خود و خانواده اش را شخصا انجام مى داد، اما با همه این گرفتاری ها وقتى در مجلس درس مى نشست مانند دریا موج مى زد و نکات و دقایقى اظهار مى نمود که بیرون از افکار معمولى فحول بود و تالیفاتش بزرگان هر عصرى را به زانوی تلمذ کشانده است.

شهید ثانى همواره با توفیقات الهى موفق بود وگرنه چگونه ممکن است یک دانشمند بزرگ با آن همه مراجعات و گرفتاری ها این همه آثار گرانبها به یادگار بگذارد، زیرا گفته اند مدت زمانى که مرحوم شهید براى تالیف این آثار گرانبها صرف کرده براى استنساخ آنها کافى نیست.

کتاب پرارج و معروف شهید، شرح لمعه که کتاب درسى حوزه هاى علمیه است و فضلا و دانشمندان آن را در طول چند سال مى خوانند مرحوم شهید آن را در شش ماه و شش روز تالیف کرده است و کتاب مسالک را که به نظر مراجع بزرگ دقیق ترین کتاب شهید است ، در مدت 9 ماه تالیف نموده است.

تفکر عمیق شهید، وسعت اطلاعات فقهى که فراتر از یک مذهب است، همراه با استقلال در استدلال و اجتهاد از مذاهب دیگر، مشاهده و تأثیرات این رشد ذهنى و وسعت تفکر در آثار فقهى وى نمایان است.

عواملى هم چون سفرهاى متعدد، مطالعات طولانى کتاب هاى گوناگون و تفحص فراوان در مصادر و منابع علمى باعث شد تا تألیفات او داراى عمق در تفکر، وضوح در تعبیر، روان بودن الفاظ، انسجام در ترتیب و ظرافت در تنظیم گردد.

وى نظریاتى را ارائه کرد که باید آن ها را گشایش گر مشکلات علمى مرتبط به فقه و اجتهاد و استنباط به شمار آورد.

شهید ثانى در ادبیات ، فقه ، حدیث تفسیر، هیئت ، هندسه ، کلام و غیر آنها به حد اعلاى کمال رسیده بود و در همه این رشته ها آثار سودمندى از خود به یادگار گذاشته است.

وى نخستین کسى است که از علماى شیعه در درایة الحدیث کتاب نوشته است ، اولین اثر او شرح ارشاد علامه در فقه است که آن را روض الجنان فى شرح ارشاد الاذهان نام نهاده است و آخرین اثر او کتاب پر ارج شرح لمعه است، که هم اکنون کتاب درسى حوزه هاى علمیه مى باشد؛ سید محسن عاملى و مدرس خیابانى از هشتاد اثر ارزنده وى نام برده اند.

ج) شاگرد پروری:

شهید ثانى همان گونه که از دانش استادان بسیار، بهره هاى فراوان برده است، از گنجینه خویش که ثمره سال ها رنج و تلاش اوست، سودهاى فراوان رسانده و شاگردان بى شمارى تربیت کرده است؛ چنان که نقل کرده اند شهید با بار سنگین دانشى که در سینه داشت، در مدرسة نوریه بعلبک، زعامت امت اسلام را عهده دار شد و مرجعیت عام یافت.

دانشمندان فرزانه و فضلا از شهرهاى دور و نزدیک براى استفاده از دریاى بى کران علم او به سویش شتافتند.

شهید در این شهر، برنامه درسى جامعى را آغاز کرد؛ به این معنا که چون به مذاهب پنج گانه جعفرى، حنفى، شافعى، مالکى و حنبلى احاطه علمى وسیع داشت، شاگردان بسیارى در حلقه درسى او حاضر مى شدند. عموم مردم نیز بر اساس مذهب خویش از محضر او سؤالات دینى خود را مى پرسیدند و شهید پاسخ هر کدام را بر اساس مذهب ایشان به درستى مى داد. با وجود شهید ثانى، بعلبک به یک مرکز علمى تبدیل شد. از این رو، دایره تحرّکات علمى و دامنه مرجعیت ایشان آن چنان گسترده گشت که تمام جامعه اسلامىِ آن روز را دربرگرفت.

از جمله معروف ترین شاگردان دانشمند و دست پرورده های شهید ثانى که از مشهورترین دانشمندان جهان اسلام به شمار مى روند، می توان به افرادی همچون سید نورالدین على عاملى جبعى، سید على حسینى عاملى جزینى، شیخ حسین بن عبدالصمد حارثى عاملى، محمد بن حسین ملقب به حر عاملى مشغرى، بهاءالدین محمد بن على عودى جزینى معروف به ابن عودى اشاره کرد.

در سیره شهید نقل شده است که با شاگردان همانند یکى از آنان رفتار مى کرد، هرگز براى خود امتیازى قائل نبود، همه نیازهاى زندگى اش را شخصا تهیه مى کرد و از کسى استمداد نمى جست . نماز عشا را در مسجد با جماعت مى خواند و آنگاه براى حفاظت و حراست تاکهایش به باغ مى رفت و صبح و نماز را در مسجد اقامه مى کرد و بعد از تعقیبات نماز به درس و بحث مى پرداخت.

سیره فردی و اجتماعی شهید ثانى:

زندگى شهید ثانی سراسر تلاش و کوشش در جهت بسط احکام و معارف تشیع، در آن فضاى خفقان آور بود. او در راه ترویج اسلام ناب محمدى از هیچ چیز واهمه نکرد. وى با آمدنش دل هاى مرده از جهل را با دانش زنده کرد و به بازار کساد علم، دوباره رونق داد.

او فردى بسیار فروتن، خوش اخلاق و خوش برخورد بود؛ به گونه اى که دیگران در همان دیدار و برخورد نخست، شیفته اخلاق او مى شدند و مهر و محبت او در دل هاى پاک و باصفا جاى مى گرفت. شهید در مجلس و جمع یاران، همانند پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بود و بى توجه به این که موضعى خاص را در جمع دوستان و دیگران به خود اختصاص دهد، بالا و پایین مجلس براى او یک سان بود.

وى کارهاى شخصى و بسیارى از امور مربوط به اداره منزل را خود انجام مى داد و در این قبیل کارها دوست نمى داشت دیگرى او را یارى دهد و بار او را بر دوش کشد؛ حتى براى تهیه سوخت منزل، به صحرا و جنگل مى رفت و هیزم و بوته هایى را جمع آورى کرده، بر استرى مى نهاد و به خانه مى برد. این در زمانى بود که آن شهید بزرگوار در اوج شهرت علمى و موقعیت اجتماعى قرار داشت و از جایگاه و محبوبیت اجتماعى ویژه اى برخوردار بود.

ابن عودى از شاگردان او در وصفش گفته است: او با وجود همت بلند و موقعیت والایى که داشت، در اوج فروتنى و افتادگى بود...شامگاهان سوار بر درازگوش، براى خانواده اش هیزم جا به جا مى کرد و نماز صبح را در مسجد به جا مى آورد... باقى مانده روز را چون دریایى پرگوهر، بر مسند بحث و تدریس تکیه مى زد... آن گاه که بیننده در چهره او مى نگریست و گواریى سخنش را مى چشید، به خود اجازه نمى داد تا محضر او را ترک کند. هم سخنى با او درد و رنجى را آرام مى ساخت. ابهتش چشمان را پر مى کرد و بزرگى او دل ها را شادمان مى ساخت. به خدا سوگند! او از آن چه در وصفش گفتم، برتر بود و در او بیش از آن چه یادآور شدم، خصلت هاى پسندیده وجود داشت.

از سخنانى که دانشمندان بزرگ اسلامى در ستایش از مقام معنوى و اخلاقى شهید ثانى گفته اند، به خوبى مقام و مرتبه والا و شخصیت عظیم علمى، اخلاقى و معنوى او معلوم مى گردد. زندگى نامه و تاریخ روشن و سراسر افتخار شهید نیز خود گواهى صادق بر این مطلب است. شهید ثانى در اخلاق اسلامى، زهد و تقوا، طهارت و تعالى روح، دانش و حکمت اخلاص و پاکى نیت به درجه اى رسیده بود که به گفته بعضى از بزرگان تا مزر عصمت پیش رفته بود.

شهید در زندگى خود على رغم سختى ها و مشکلات فراوان، هرگز متاع علم را در دربار پادشاهان عرضه نکرد و زهد، قناعت و عزت را به مقام،ثروت، شهرت و در کنار دربار بودن ترجیح داد.

شهد شهادت:

در مدت تدریس شهید در بعلبک آوازه او در سراسر منطقه پخش مى شود و مورد رشک علماى اهل سنت قرار مى گیرد. و شکایتهاى مختلفى به قاضى صیدا و دربار عثمانى ارسال مى شود تا در سال 965 ه‍. دو نفر نزد شهید ترافع مى کنند و شهید در میان آنها داورى مى کند، کسى که بر علیه او حکم شده بود خشمگین مى شود و شکایت به قاضى صیدا مى برد. قاضى صیدا که معروف نام داشت به سلطان سلیمان قانونى مى نویسد که در شامات مردى پیدا شده که مذهب تازه اى آورده و از چهار مذهب رسمى پیروى نمى کند. پادشاه دستور مى دهد که او را به استانبول بفرستند تا با علماى پایتخت بحث کند و حقیقت مذهبش معلوم گردد.

در همین مقطع به رستم پاشا وزیر دربار عثمانى اطلاع مى دهند که شهید ادعاى اجتهاد مى کند و جمعى از علماى شیعه به نزد او رفت و آمد دارند و مى خواهند مذهب شیعه را ترویج کنند. او نیز دستور جلب شهید را صادر مى کند.

وقتى مامور جلب وارد جبع مى شود، وى در باغ انگورش مشغول نوشتن شرح لمعه بود. چون مامور به جستجوى او مى پردازد مردم مى گویند: او به مسافرت رفته است . هنگامى که این خبر به گوش ‍ شهید مى رسد، او نیز تصمیم به مسافرت مى گیرد و به سوى مکه حرکت مى کند.

مامور در راه مکه به او مى رسد و حکم را به او ابلاغ مى کند. شهید پیشنهاد مى کند که با هم به مکه رفته پس از اداى فریضه حج به استانبول بروند، مامور موافقت مى کند، پس از اداى مناسک حج او را در یکى از خانه هاى شهر مکه به مدت چهل روز زندانى مى کنند و سپس به سوى استانبول مى برند.

در استانبول یکى از دشمنان اهلبیت توطئه مى کند و به مامور مى گوید: این کیست ؟ او مى گوید: این مرد یکى از بزرگان علماى شیعه است که به نزد پادشاه مى برم . آن مرد فاسق مى گوید آیا نمى ترسى که او به پادشاه بگوید که این مامور در حق من کوتاهى کرده است و پادشاه تو را ادب کند؟! این جا شیعیان زیادى هستند که ممکن است پادشاه را بشورانند و موجبات هلاکت تو را فراهم کنند.

مامور تحت تاثیر سخنان او شهید را به کنار دریا مى برد و در کنار دریا سر مقدسش را از تنش جدا مى کند و سرش را به نزد پادشاه مى برد.

این جنایت هولناک در عهد سلطان سلیمان قانونى ، دهمین پادشاه عثمانى انجام شده ، که در سال 900 متولد شده ، از سال 926 تا 974 بر تخت سلطنت تکیه داشت .

پادشاه عثمانى سخت برآشفته مى گوید: مگر من دستور نداده بودم که او را زنده به نزد من بیاورى ؟! آنگاه به پیشنهاد سید عبدالرحیم عباسى که در مرادوه ای به عظمت علمی شهید ثانی پی برده بود، دستور مى دهد مامور را گردن بزنند.

شیخ بهائى از زبان پدرش که شاگرد شهید ثانى بود، نقل مى کند: بامداد روزى به خدمت شهید رسیدم و دیدم آن عالم جلیل القدر غمگین است و به فکر فرو رفته است. وقتى سبب پرسیدم، گفت: اى برادر! گمان مى کنم من شهید دوم باشم؛ زیرا دیشب در خواب دیدم که سید مرتضى مهمانى مفصلى داده و تمامى علماى شیعه را دعوت کرده است. وقتى من وارد شدم، سید برخاست و به من خوش آمد گفت و فرمود: فلانى بنشین پهلوى شیخ شهید. من هم پهلوى شهید اول نشستم و از این رو تصور مى کنم که من شهید دوم باشم!

بى جهت نیست که ابن عودى شاگرد برجسته شهید ثانى نیز متوجه این پیوند روحانى شده و مى گوید: از آن جا که علم الهى فرجام شهید ثانى هم چون شهید اول با شهادت رقم خورده بود، در دل او علاقه به احیاى آثار شهید اول موج مى زد؛ گویى جان او با جان شهید اول سخت ممزوج شده بود و بسیار مى شد که رأى و برداشت شهید اول را در بحث هاى علمى برمى گزید. این جذبه به حدى بود که فاصله زمانى میان آن دو را از میان برده و همانند معاصران یک دیگر به نظر مى آمدند.

نقل شده است بعد از شهادت شهید ثانى ، جماعتى از ترکمانها مشاهده کردند که انوار درخشانى از آسمان بر کرانه دریا فرود مى آید، چون به آن نقطه نزدیک شدند جسد مطهر او را مشاهده کردند و دیدند که انوار به این جسد مربوط است ، پس آن را در ساحل دریاى مرمره دفن کردند و قبه اى بر فراز قبر او بنیان نهادند. سید نعمت الله جزایرى در کتاب مقامات نقل مى کند که مقبره شهید هم اکنون به نام مزار زین الدین ولى در همان منطقه معروف است. /909/ی702/ر


منابع:
در مورد شهید ثانی، تا به حال کتاب های زیادی  به صورت جداگانه یا در کنار شرح حال دیگر اندیشمندان جهان تشیع به رشته تحریر درآمده است که برخی از آنها به شرح ذیل است:

1-امل الآمل
2-روضات الجنات
3-اعیان الشیعه
4-معجم رجال الحدیث
5-اعیان الشیعه
6-ریاض العلماء
7-الذریعة الى تصانیف الشیعه
8-منتهى المقال فى معرفة احوال الرجال، حائرى مازندرانى، محمد بن اسماعیل،
9- نقدالرجال، چاپ اول، حسینى تفرشى، سید مصطفى
10- مفاخر اسلام. دوانى، على
و مقالاتی همچون
1. رضا مختاری در مقدمه کتابغایة المراد فى شرح نکت الارشاد،
2-سید محمد کلانتر در مقدمه الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه
3-امینى، علیرضا و سیدمحمدرضا آیتى، تحریر الروضه فى شرح اللمعه،
4-علی اکبر مهدی پور در مقدمه کتاب اسرار الصلاه
5-اکرم السادات سیدى تبار، سیره علمى و عملى شهیدین
6-زهره نوروزى، بررسى و تحلیل ابعاد شخصیتى شهید ثانى
7-فاطمه حسینى، بررسى مشایخ، اساتید و شاگردان شهیدین








ارسال نظرات