۰۴ مهر ۱۳۹۰ - ۱۴:۴۸
کد خبر: ۱۳۹۶۴۱
لحظه‌های ماندگار(32)؛

حاج آقا می‌دونم توی این عملیات یا شهید می‌شوم یا اسیر

خبرگزاری رسا ـ ناگاه صدای سوت و انفجار خمپاره 60 به گوشم رسید، وقتی بیرون سنگر رفتم دیدم سرباز ما مجروح شده، او را منتقل کردند و من مدتها از او خبری نداشتم تا اینکه ...
با عالمان رزمنده، از درس تا رزم (6)
 حجت الاسلام الیاسی، رییس اداره تبلیغات اسلامی نکا از رزمندگان دوران دفاع مقدس است که در سن 20 سالگی به مدت 15 ماه  به عنوان روحانی تبلیغی از سوی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم به جبهه اعزام شد.
 چانه زنی برای مرخصی
در یکی از روزهای دفاع مقدس هنگام ظهر برای وضو گرفتن با سرباز عقیدتی بنام حیدری که از لشگر 21 حمزه تهران بود برای وضو گرفتن و اقامه نماز بیرون از سنگر رفتیم، آن موقع در شلمچه بودیم و فاصله ما با دشمن حدود یک کیلومتر بود بطوریکه با اسلحه کلاشینکف نیز به راحتی می توانستیم نیروهای دشمن را بزنیم، من وضو گرفتم و به داخل سنگر رفتم. ناگاه صدای سوت و انفجار خمپاره 60 به گوشم رسید. وقتی به بیرون سنگر رفتم دیدم این سرباز مجروح شده، او  را منتقل کردند و من مدتها از او خبری نداشتم تا اینکه در سال 63 که بار دیگر به جبهه رفتم در کردستان، همان جایی که اکنون با گروه پژاک درگیری است مستقر شدیم. در منطقه بیژوی که اکنون به اسلام آباد معروف شده بر  روی تپه ای جوانی را دیدم که خیلی شبیه به همین سرباز عقیدتی، حیدری بود، جلو رفتم دیدم خیلی ناراحته، گفتم چی شده، گفت: برادری دارم که قطع نخاع است و حالا به من احتیاج دارد، مرخصی می خوام ولی بمه من مرخصی نمی دهند، نمی دانم چه کنم؟
گفتم از سمنانی؟ گفت : آره از کجا شناختید؟ آدرس منزلشان را دادم، تعجب کرد، جریان را برایش گفتم و به او قول دادم کارش را درست کنم، رفتم و با فرمانده صحبت کردم، فرماندهی هم به دلیل این که روحانی بودم حرفم را پذیرفت و اجازه داد که این برادر رزمنده به مرخصی برود.
 
ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است ...
در عملیات والفجر مقدماتی در شب عملیات 6 بار دعای توسل خواندیم، سربازی بنام رحیمی، یکی از رزمندگان این عملیات  هم همپای من نشست و دعا خواند و تا پایان مراسم بلند نشد تا اینکه من برای گرفتن جوراب به انبار رفتم در حال برگشت صدایم کرد و گفت: حاج آقا  من می دونم از این عملیات برنمی گردم یا شهید می شم یا اسیر، آن شب خیلی صحبت کردیم و از هم جدا شدیم تا اینکه در این عملیات از 940 نفری که رفتیم تا غروب تنها 40 نفر برگشتیم و از قرار او نیز در این عملیات مجروح  و اسیر شد. شنیدم که در اردوگاه عراق خبرنگار خانم فرانسوی برای مصاحبه از ایشان رفته بود و وی به دلیل بی حجاب بودن خانم خبرنگار با او مصاحبه نکرده بود و این شعر معروف را خوانده بود «ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است / ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است» و خبرنگار فرانسوی برای مصاحبه مجبور به حفظ حجاب شده بود./919/د102/ن
ارسال نظرات