۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۱۳:۰۴
کد خبر: ۱۶۴۷۸۵

فتنه؛ آمران دیروز،‌ عاملان امروز

خبرگزاری رسا ـ مأموریت تشویقی دیروز فتنه فرمایان گویا به مأموریت انتحاری فرار به جلو امروز تبدیل شده و گویا دستور صادر شده است که میر و شیخ جایشان را به شیخ و سید بدهند!
سران فتنه

حامد عبداللهی

پس از آن که رئیس جمهور آمریکا در حاشیه اجلاس جی 8 برای چندمین بار به اظهار نظر در مسائل ایران پرداخت و با نام بردن از میرحسین موسوی و حمایت آشکار از وی گفت: «موسوی به منشاء الهام بخش آن دسته از هموطنان خود تبدیل شده است که خواهان گشایش به سوی غرب هستند» دیگر کسی در ایران شک نداشت که فتنه 88 یک سوء تفاهم و اختلاف سلیقه سیاسی نیست. البته کم نبودند کسانی که دچار فتنه شده بودند و این صراحت حمایت اوباما از کاندیدای شکست خورده را نمی‌شنیدند و یا توجیه می‌کردند اما واقعیت عوض نشد. حتی نخست وزیر مغضوب امام هم که تلاش داشت خود را پشت خط امام پنهان کند و ماجرای استعفای مغرورانه خود را به یاد مردم و جوانان نیاورد، این مردانگی را نداشت که در گوشه بیانیه‌های مکررش،‌ مشتی بر دهان دشمن بکوبد و خط خود را برای تظاهر هم که شده از غربیان جدا کند.

دریوزگی سیاسی، لجاجت نفسانی، شیطنت دشمن و وسوسه خواص، کار را به آن‌جا کشاند که توهین به ملت و امام و شهدا و سیدالشهدا هم نتوانست این سیه‌بختان همه‌چیزباخته را بیدار کند گرچه طرفداران ساده دل را به تردید انداخت و هزاران معترض را به سکوت و تحیر و بازنگری در اهداف و انگیزه سران فتنه رساند.

سران فتنه که دیگر عرضه اداره خود را هم نداشتند تا با هر خبر دروغی بیانیه ندهند و مجلس ختم زندگان را نگیرند و با سخنان مضحک، مایه تمسخر سابقه انقلاب نشوند،‌ به حصر خانگی گرفتار شدند تا فسیلی از عبرت گردند و چند صباح باقی مانده از عمرشان را تحت درمان سیاسی بگذرانند که طبیب مهربان نظام، پرهیز را بهترین داروی فتنه‌گر تجویز کرد.

فتنه‌گران در دادگاه اذهان عمومی ملت، محاکمه شدند و دیگر نیازی به محکمه قضایی نبود. مخالفان از ابتدا این جنگ خودخواهی و خودکامگی را شناخته بودند و به کسانی که رای مردم را تزئینی می‌دانستند رای نداده بودند و موافقان هم فهمیدند جمهوریت نظام چگونه بازیچه قدرت طلبی دو رجاله سیاسی شد تا آبرو بریزند و به حمایت نخاله‌های زنجیری تهران و تفاله‌های کراواتی لوس‌آنجلس دل خوش کنند.

اما دو جریان فتنه‌فرما که در جریان فتنه و زیر پای ملت در نهم دی و دیگر تظاهرات انقلابی رمق خود را از دست دادند و به احتضار افتادند باز هم از بوی زهم دلارهای فتنه آفرین گویا به توهم افتاده‌اند! جالب است که هماهنگی روشنی بین تحریم و فشار بر مردم و خود منجی بینی این سران تازه نفس! دیده می‌شود!

مأموریت تشویقی دیروز فتنه فرمایان گویا به مأموریت انتحاری فرار به جلو امروز تبدیل شده و گویا دستور صادر شده است که میر و شیخ جایشان را به شیخ و سید بدهند!

تاکتیک نخست، شرط گذاری برای نظام بود که بی اعتنایی مردم و مسئولان، نگاه عاقل اندر سفیه را یادآوری کرد و به جایی نرسید. تاکتیک دوم شعار انتخابات آزاد بود که سوء فهم مدعیان را به نمایش گذاشت که اگر تاکنون انتخابات آزاد نبود چطور تاکنون به مناصب رسیده بودند. این تاکتیک هم رنگ باخت اما تاریخچه‌ای شد برای سند سازی‌های بعدی که در راه است! تاکتیک سوم بازی دوگانه پیاده و سواره نام دارد! در این تاکتیک پیچیده و درعین حال سیاه‌بازی، از سویی روی یک گزینه کم‌تر نشان شده توافق می‌شود و از سوی دیگر سران فتنه فرمای دیروز هر دو حالت پرش روی مرکب را به خود می‌گیرند! قرار است در این تاکتیک دو گانه، مردم و مسئولان نظام، احساس خطر کرده و راه را برای کاندیدای مورد توافق سران، باز بگذارند و در واقع به تب راضی شوند! اما این تاکتیک هم نخ نما است چرا که بازی قدرت، این قدر هم زلال و شفاف نیست و اختلافات درونی نخواهد گذاشت چنین توافقی به ثمر بنشیند. چنین عقلانیتی هم تاکنون در جناح فتنه گران مشاهد نشده است! اما نگون بختی این است که کسی نمایش پرش سید و شیخ را هم باور نمی‌کند.

بی‌تردید راه ورود به مسابقه انتخابات پیش‌رو، حل مسئله انتخابات گذشته است. در این جا یا نظام باید مسامحه به خرج دهد و به کسانی که روزی جمهوریت نظام مقدس جمهوری اسلامی را زیر سؤال بردند چراغ سبز نشان دهد که چنین چیزی بدون پذیرش توبه آنان در پیشگاه ملت روا نخواهد بود و خبری از توبه نیست چه رسد به پذیرش! گرفتن حکم حکومتی پس از رد صلاحیت هم داغ بزرگ‌تری بر پیشانی است که حامیان پر ادعا را بیشتر خواهد سوزاند.

یا این که فتنه فرمایان دیروزی خود را به فراموشی زده و دوباره سخن از مردم و نظام و انقلاب و امام بزنند و با سخنانی پر شور و حرارت به میدان بیایند و القا کنند که گذشته‌ها گذشته و مسیر جدیدی باز شده است که این هم به مذاق حامیان خوش نخواهد آمد چه این که قدرت طلبی آنان را بیش‌از گذشته به رخ می‌کشد و خیانت به سران فتنه که با طناب همین‌ها به چاه افتاده‌اند را به دفتر خاطراتشان می‌افزاید!

پس چه بکنند این شیخ و سید؟‍! اگر از نامزدی حمایت کنند،‌ ضریب موفقیت او را کاسته‌اند، اگر خود بیایند و رد صلاحیت شوند که نظام ثابت کرده در جراحی‌های بزرگ به عزل قائم مقام هم پرداخته چه رسد به ورشکستگان سیاسی. پس یا همین اعتبار نیم بند را هم می‌بازند یا باید به حکم حکومتی وارد صحنه شوند آن هم معلوم نیست چنین وزنی برایشان باقی مانده باشد که نیازی به چنین حکمی احساس شود.

حقیقت این است که این قفل، کلید ندارد! روزی که نامه‌های سرگشاده بی‌سلام و والسلام نوشته می‌شد و اهل سیاست می‌فهمیدند فرق دل‌سوزی و تهدید را و روزی که حمایت می‌کردند از کسی که دل خوشی هم از او نداشتند و اهل سیاست می‌فهمیدند این بازی باخت باخت را و روزی که اهل خانه و فرزندان و هم‌قطاران را قطار کرده بودند برای تخریب و تمسخر نامزد رقیب و اهل سیاست می‌فهمیدند پایان نمایش‌نامه پادشاه و گدا را باید به بسته شدن این قفل بی‌کلید فکر می‌کردند.

روزی در انگلیس هم چنین قفلی ساخته شد اما مشاوران عاقل به خانم تاچر گفتند که علی رغم نبود منع قانونی از شرکت مجدد در انتخابات پرهیز کند و او هم این قدر عقل داشت که بپذیرد اما گویا چنین مشاوران عاقلی در ایران نیستند یا گوش شنوایی نیست!

خاطرات دولت کارگزاران که عدالت را فدای توسعه اقتصادی کرد و دولت اصلاحات که ارزش‌ها را فدای توسعه سیاسی کرد از یادها نخواهد رفت. امروز همه می‌دانند که دستان نظام پر است از سند و مدرک برای رد صلاحیت کسانی که توان حراست از سابقه و آبروی خود که به پیشینه نظام گره خورده است را ندارند اما چرا این تاکتیک سوم در حال اجرا است و قرار است پس از این چه روی بدهد؟

تاکتیک فرار به جلو اگر برای سران تازه نفس،‌ توفیقی نداشته باشد برای مردم اسباب تفریح و برای دشمنان نمایش خرد شدن ریزش‌های جدید است. این سران گمان می‌کنند با نمایش پرش، می‌توانند رمق رفته را باز بیاورند و منتی هم سر مردم بگذارند که ما آمدیم برای حل این مشکلاتی که دوستان غربی‌ فراهم کردند چون زبان تفاهم و تسلیم و معامله را ما می‌دانیم اما این مسئولان نخواستند! اما در واقع تاکتیک پیاده و سواره که برای فرار به جلو طراحی شده است چیزی نیست جز با سر کوبیدن به سد آهنین ملت!

شاید سکوت و عزلت،‌ بهترین گزینه بود برای این شرایط اما مگر دشمن دانای خارجی و دوست نادان داخلی می‌گذارند؟! تاکتیک چهارم در طول تبلیغات انتخاباتی و ایام انتخابات هم مانند گذشته به جای تثبیت و معرفی یکی از نامزدان هم‌سو، تمرکز بر تخریب و تمسخر رقیب خواهد بود. این تخریب‌ها با انگیزه کسر شأن نظام در تأیید صلاحیت‌ها و سند سازی برای آینده است.

تاکتیک بعدی پس از سرشکستگی در انتخابات، آتش‌انداختن در اردوی جناح رقیب است که تا حدودی آزمایش شده و جواب داده است. این تاکتیک از سویی اعتبار و مشروعیت انتخابات را با تحلیل‌ها پوچ آماری و مقایسه‌ای زیر سوال خواهد برد و از سویی از ظرفیت‌های جناح مقابل برای درونی کردن اختلافات و شعله‌ور کردن آن بهره خواهد برد.

تجربه فتنه گذشته در همراه کردن نفر سوم و نیز حوادث چهار سال گذشته مانند ماجرای یکشنبه سیاه مجلس، گزک خوبی از اصول‌گرایان به دست جناح فتنه‌گر داده است. آنان امیدوارند هر دولت اصول‌گرایی که با رأی مردم به قدرت برسد، مخالفانی از درون گفتمان اصول‌گرایی داشته باشد. این مخالفت‌ها کافی است با ساده لوحی از حمایت سرشکستگان برخوردار شود تا دولت آینده دچار چالش و ضعف گردد.

بدین ترتیب افزودن به افراد ناراضی بین مردم که از جنگ قدرت خسته شده و فشارهای اقتصادی و ضعف مدیریت‌ها را تحمل کرده‌اند نتیجه خوبی برای اربابان خارجی به ارمغان خواهد آورد. این جا است که ضعف‌ها به اسناد پیش‌ساخته ارجاع داده خواهد شد که ما گفتیم این افراد صلاحیت ندارند و ما هشدار دادیم انتخابات آزاد باشد و سالم باشد و تقلب نباشد و غیره!

اگر مجموعه این تاکتیک‌ها برای عوامل داخلی نان و آب نداشته باشد زحمتی برای رقیبان و فرصتی برای دشمنان فراهم می‌سازد. این است که نقشه‌ها مو به مو و هماهنگ، و به هر قیمتی اجرا می‌شود.

اگرچه ریزش‌ها درخت انقلاب را شاداب‌تر کرده است اما دشمن صبور است و ناامید نیست. شاید شاخه‌ای دیگر را می‌خواهد بشکند! شاید از شاخه، دسته تبری بسازد برای ساقه! پس ریشه‌ها را بگسترانیم، برگ‌ها نسوزانیم، شکوفه‌ها را نتارانیم،‌ میوه‌ها خواهند رسید./916/ی701/ع

ارسال نظرات