۲۹ مهر ۱۳۹۷ - ۲۲:۰۵
کد خبر: ۵۸۳۰۸۲
یادداشت؛

موج سوم جنگ تمدنی نظام سلطه

هم‌زمان با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان نظام دوقطبی، بسیاری از اندیشمندان غربی با خوش‌بینی زائدالوصفی پایان جنگ سرد را سرآغاز عصر طلایی! لیبرالیسم تفسیر کرده و عصر همزیستی مسالمت‌آمیز را نوید دادند.
جنگ اقتصادی - اقتصاد مقاومتی - تولید ملی - پدافند اقتصادی

به گزارش خبرگزاری رسا، هم‌زمان با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان نظام دوقطبی، بسیاری از اندیشمندان غربی با خوش‌بینی زائدالوصفی پایان جنگ سرد را سرآغاز عصر طلایی! لیبرالیسم تفسیر کرده و عصر همزیستی مسالمت‌آمیز را نوید دادند. در بین نظریه‌پردازان مغرب زمین، نام ساموئل هانتینگتون با نظریه «برخورد تمدن‌ها» و فرانسیس فوکویاما با نظریه «پایان تاریخ» بیش از سایرین در «پساجنگ‌سرد» بیشتر خودنمایی و دنیای سیاست را درگیر خود کرده است.

اگرچه نظریه این دو اندیشمند امریکایی ظاهراً با هم تفاوت دارد، اما در باطن، هر دو نظریه به یک نقطه و هدف واحد ختم شده و مانند دو لبه یک قیچی، توجیه‌گر ضرورت تسلیم شدن کشور‌های جهان در برابر فزون‌طلبی و استکبارورزی شیطان بزرگ هستند. نظریه هانتینگتون بر برخورد تمدن غرب (بخوانید تمدن امریکایی) با هفت تمدن اصلی که مهم‌ترین آن‌ها تمدن اسلامی است و یک تمدن فرعی (آفریقایی) بعد از فروپاشی شوروی تأکید داشته و مدعی است سرانجام در این جنگ تمدنی، سایر تمدن‌ها مغلوب تمدن امریکایی شده و عصر طلایی تمدن واحد جهانی با محوریت تمدن مغرب‌زمین بر اساس تفکر لیبرالیستی آغاز خواهد شد.

اما فوکویاما بر این باور است که فروپاشی شوروی از یک‌سو و دنیای نوین ارتباطی و هویدا شدن ابزار‌ها و روش‌های جدید ارتباطی از سوی دیگر، دنیا را به دهکده‌ای بزرگ تبدیل خواهد کرد که لازمه زیستن دهکده جهانی، قبول کدخدایی امریکا است. او می‌گفت: جدال فرهنگی در این عصر به اوج خواهد رسید و سرانجام این جدال فرهنگی، غلبه فرهنگ غربی بر سایر فرهنگ‌ها و پیدایش دین مشترک جدید و فرهنگ مشترک جدید بشری با محوریت دین زمینی و فرهنگ غربی خواهد بود.

به این ترتیب یکی وعده جنگ تمدن‌ها و دیگری وعده جنگ فرهنگ‌ها را داده و دوران یاغی‌گری نظام سلطه برای تغییر نقشه خاورمیانه و نابودی محور مقاومت و غلبه بر تمدن بزرگ اسلامی آغاز شد. حمله (برنامه‌ریزی‌شده) به ساختمان تجارت جهانی بهانه خوبی برای تجاوز قانونی! نظام سلطه به خاورمیانه بود. طبق مدل طراحی شده قرار بود پس از تصرف افغانستان و عراق و سوریه بلافاصله حمله به ایران آغاز شود و کمربند استراتژیکی و هلال طلایی شیعه را تا قبل از سال ۲۰۰۵ نابود و کار جمهوری اسلامی را یکسره کنند. 

جمهوری اسلامی ایران که پیش از این و در آغاز راه، مهندسی ٤۰۰ ساله نظام سلطه را به چالش طلبیده و برنامه‌ریزی‌های آنان برای ایجاد فرهنگ (دین) جدید و تسلط قانونمند تمدن غربی بر جهان را با مشکلات و موانع جدی مواجه ساخته و رؤیا‌های غرب را برای بلعیدن قانونی جهان به کابوس بدل ساخته بود، اینک در مرحله جدید نیز با استفاده از موقعیت ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی خود و تکیه بر قدرت معنوی و مردمی و تحت رهبری حضرت امام خامنه‌ای، برنامه شیطان بزرگ برای حمله به ایران را عقیم ساخته و دستاورد‌های امریکا در افغانستان و عراق را نیز نابود کرده و عمق استراتژیکی خود را تا دریای مدیترانه گسترش داده و رژیم سفاک و منحوس صهیونیستی (به‌عنوان خاکریز اصلی نظام سلطه در وسط اردوگاه تمدن اسلامی) را در داخل مرز‌های سرزمین اشغالی محصور نماید.

نظام سلطه که در ابتدا تلاش داشت با «جنگ بین تمدنی» به نظام اسلامی خاتمه دهد و انقلاب اسلامی و عمق استراتژیک آن را مهار کند، بعد از شکست در برابر اراده مردم ایران و نظام اسلامی، به سیاست «جنگ درون تمدنی» در جهان اسلام روی آورد تا شاید به این ترتیب بتواند تصویری مخدوش، غیرواقعی و خشن از تمدن اسلامی ارائه نماید. پیدایش (تولید)، تجهیز، سازماندهی، حمایت و هدایت داعش و سایر جریانات افراطی و خشونت طلب محصول چنین تفکر و سیاستی در منطقه غرب آسیا است. تلاش برای ایجاد، سازماندهی، حمایت و هدایت «ناتوی عربی وهابی» در پناه راه‌اندازی جنگ یمن نمونه دیگری از سیاست‌های غرب و نظام سلطه در جنگ درون تمدنی است. 

دشمن در «جنگ درون تمدنی» خود با جهان اسلام: «تخریب و نابودی تمامی مظاهر تمدن اسلامی»، «نابودی منابع و زیرساخت‌های کشور‌های اسلامی»، «تکثیر و تشدید اختلافات انگلیسی عرب و عجم و شیعه و سنی»، «ایران هراسی، ایران گریزی و ایران ستیزی» و «ترویج اسلام تکفیری، اسلام سکولاریزه شده و اسلام افراطی شیعی» را نشانه رفته است. 

در نتیجه حضور استراتژیک و مقتدرانه جمهوری اسلامی در نبرد با تروریست‌های تربیت شده توسط مثلث شرارت عبری، غربی، وهابی در سوریه و عراق، ۱۰ سال جنگ درون تمدنی «از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۵» حاصلی جز شکست مفتضحانه و نابودی داعش و تضعیف تروریسم هدایت شده نداشته و همین موضوع غیض و کینه نظام سلطه علیه نظام اسلامی را دوصد چندان کرده است. 

بعد از شکست خفت بار نظام سلطه در موج اول و در «جنگ بین تمدنی» (۱۹۹۰ تا ۲۰۰۵) و در موج دوم و در «جنگ درون تمدنی» (۲۰۰۵ تا ۲۰۱۵) هم‌اینک در موج سوم «جنگ درون تمدنی ایرانی، اسلامی»، نظام سلطه، جنگ را به داخل ایران کشانده و در این جنگ تمام عیار و همه‌جانبه با محوریت جنگ نرم و تمرکز بر پروپاگاندا و عملیات پرحجم روانی و سیاه نمایی و مدیریت افکار عمومی، با تشدید فشار اقتصادی، فروپاشی هویت و شخصیتِ نظام اسلامی را به‌عنوان پرچم‌دار و عامل اصلی تفوق و غلبه تمدن اسلامی بر تمدن شیطانی و مهاجم غربی از طریق: «شبیخون فرهنگی و تخریب باور‌ها و اعتقادات مردم به نظام اسلامی»، ««ناامیدسازی و مأیوس کردن مردم نسبت به آینده تمدن اسلامی»، «فرو ریختن دیوار اعتماد مردم به نظام و مسئولان»، «هجو دین و شریعت و فرهنگ دینی»، «متنفر کردن مردم نسبت به تمدن اسلامی ایرانی»، «تطهیر و تقدیس حکومت فاسد پهلوی»؛ فروپاشی نظام اسلامی را نشانه رفته و از تجربه ٤۰ سال گذشته عبرت نگرفته و ساده‌انگارانه بر این باورند که نابودی نظام اسلامی ایران، تفوق و پیروزی قطعی نظام سلطه را بر تمدن اسلامی در پی خواهد داشت.

هشیارباش کشتیبان نظام اسلامی، حضرت امام خامنه‌ای در سوم خرداد سال ۱۳۹۵ در جمع دانش‌آموختگان دانشگاه افسری و تربیت پاسداری حضرت امام حسین علیه‌السلام در توصیف جنگ نامتقارن و جنگ اراده‌ها نیز در راستای مقابله با موج سوم جنگ درون تمدنی است: «خرمشهر‌ها در پیش است؛ نه در میدان جنگ نظامی، در میدانی که از جنگ نظامی سخت‌تر است.»

... و ملت قهرمان ایران به فضل الهی و با راهبری ولایت فقیه از این گردنه صعب‌العبور نیز با سربلندی و سرفرازی عبور خواهند کرد و نظام سلطه و پدیدآورندگان موج سوم جنگ تمدنی را از کرده خود پشیمان خواهند ساخت./۹۶۹//۱۰۲/خ

منبع: روزنامه جوان

ارسال نظرات