۲۲ مهر ۱۳۹۹ - ۱۸:۰۰
کد خبر: ۶۶۶۰۸۷
یادداشت؛

ترس‌فروشی و عقل‌‌نمایی!

ترس‌فروشی و عقل‌‌نمایی!
«جنگِ شناختی» بیش از هر چیز، «جنگِ زبانی» است؛ یعنی در این جنگ، با «بازیِ زبانی» و «مغالطه‌های لفظی»،شناخت‌مردم نسبت به واقعیّت‌ها تغییر داده می‌شوند

 به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا،در حاشیۀ توصیۀ رهبرِ انقلاب به «ترسوها» مهدی جمشیدی عضو هیأت علمی گروه فرهنگ پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در یادداشتی نکاتی را مطرح کرد.

[۱]. «جنگِ شناختی» بیش از هر چیز، «جنگِ زبانی» است؛ یعنی در این جنگ، با «بازیِ زبانی» و «مغالطه‌های لفظی»، شناخت‌ها و درک‌های مردم نسبت به واقعیّت‌ها تغییر داده می‌شوند و مردم، گرفتارِ «تحریف» می‌شوند. «واقعیّت» در متنِ خود، «زبان» ندارد که به سخن آید و خویش را توصیف کند، بلکه این ما هستیم که آن را «روایت» می‌کنیم. و روایتِ انسان‌ها از واقعیّت‌ها، گاه مطابقِ با آن است و گاه، مخالفِ با آن. و از آنجاکه بسیاری از مردم، برداشت و تفسیرِ مستقیمی از واقعیّت‌ها ندارند، به‌سراغِ «روایت‌ها» و «تحلیل‌ها» می‌روند و آنها را مبنای «انتخاب‌ها» و «تصمیم‌ها»ی خود قرار می‌دهند. اینجاست که روشن می‌شود روایت‌های زبانی از واقعیّت، تا چه اندازه می‌تواند جامعه را دستخوشِ «چرخش‌ها و دگرگونی‌های بنیادی» قرار دهد.
عالَمی را یک سخن، ویران کند
روبهانِ مرده را شیران کند
(مثنویِ معنوی، دفترِ اوّل، بیتِ ۱۵۹۷).

[۲]. جنگِ شناختی در دهۀ اخیر، به‌خصوص در عرصۀ سیاسی، به اوجِ خودش رسیده است؛ چنان‌که نیروهای تکنوکرات در انتخاب‌های سال‌های نودودو و نودوشش، بی‌آن‌که در مقامِ «عمل» و در عالمِ «عین»، برگِ برنده‌ای در اختیار داشته باشد، فقط‌وفقط با تکیه بر «جنگِ شناختی» و «بازیِ زبانی»، بخش‌هایی از مردم را به مردابِ تفسیرها و روایت‌های آغشته به «تحریف» افکند. تمام یا اغلبِ روایت‌های او در این صحنۀ سیاسی، چنین بودند. این‌که «علت‌العللِ مشکلات، تحریم است»؛ این‌که «تحریم‌ها از طریقِ مذاکره برطرف خواهند شد»؛ این‌که «در سیاستِ خارجی، باید واقع‌بین بود نه خوش‌بین یا بدبین»؛ این‌که «برجام، فتح‌الفتوح بوده است»؛ این‌که «به‌محضِ اجراشدنِ برجام، تحریم‌ها برطرف خواهند شد»؛ این‌که «مقاومت به‌معنیِ ماجراجویی است»؛ این‌که «مردم باید میانِ جنگ و مذاکره، یکی را انتخاب کنند»؛ این‌که «مردم باید میانِ تقابلِ با جهان یا تعاملِ سازنده با جهان، یکی را انتخاب کنند»؛ این‌که «ما حتّی در آب‌خوردنِ خویش خویش هم، محتاجِ برطرف‌شدنِ تحریم‌ها هستیم»؛ این‌که «اقتضای عقلانیّت، مذاکره با کدخدای جهان است»؛ و … .

[۳]. «عقل» و «عقلانیّت»، سخنی است که در طولِ دهۀ اخیر، بارهاوبارها، با ابزاری برای تحقیر و طردِ «فکر و فرهنگِ انقلابی» و «نیروهای انقلابی» تبدیل شده است؛ گویا «انقلاب» و «انقلابی‌گری»، سرِ سازگاری با «عقلانیّت» ندارد. هم جریانِ اصلاحات و هم جریان ِاعتدال‌گرا، همواره با تکیه بر این مفهوم، هر گونه «تحرّک و تلاشِ مجاهدانه و انقلابی» را ملامت کرده‌ و این‌چنین به مردم القاء نموده‌اند که عقلانیّت، حکمِ متفاوتی دارد. در حقیقت، آن‌چه‌که آنها عقلانیّت می‌خوانند، «عقب‌نشینی» و «وادادگی» و «تسلیم» و «ترس» و «گریز» است، امّا برای آن‌که خویش را توجیه کنند و بر ضعف‌های خویش، «عنوان‌های مقبول» بگذارند، واقعیّت‌هایی را که بر این عنوان‌ها دلالت دارند، «عقلانیّت» می‌نامند. برای‌مثال، اگر معنای واقعیِ «مذاکره با آمریکا» این باشد که ایران به زانو درآمده و فشارهای اقتصادی، به‌سرانجامِ خویش رسیده‌اند، آنها این‌طور استدلال می‌کنند که اکنون اقتضای عقلانیّت، مذاکره کرد و باید بر اساسِ منافعِ ملّی، تصمیم گرفت و بهانه به‌دستِ طرفِ مقابل نداد. یا چنانچه رئیسِ مجلس، برخلافِ رویّۀ دیگر مسئولین، به میانِ مردم برود و حتّی با رعایتِ دستورالعمل‌ها، از بیمارانِ کرونایی عیادت کند، متهم به بی‌عقلی می‌شود؛ چراکه خود را بی‌دلیل، به ورطۀ خطر افکنده است! حال‌آن‌که این حکم، حکمِ ترس و مسئولیّت‌گریزی و تنبلی است، نه حکمِ عقل! فراتر از این، باید گفت فاصله‌ای بسیاری که نیروهای تکنوکرات از مردم گرفته اند، حتّی اقتضای عقلِ سیاسیِ محض نیست و محاسباتِ سیاسی و انتخاباتی نیز این اندازه گسستگی و بریدگی از مردم را تجویز نمی‌کند. بدین‌سبب این که مقبولیّت و پایگاهِ اجتماعیِ وی، به‌طورِ بی‌سابقه‌ای کاهش یافته است.

[۴]. پس در اینجا، با نوعی فرآیندِ آلوده به «تحریف» و «وارونه‌نمایی» روبرو هستیم که به‌طرزی ماهرانه، افکارِ عمومی را می‌فریبد و «خطا» را بر ‌جای «راست» و «خائن» را بر جای «قهرمان» می‌نشاند. این عنوان‌بندی‌های دروغین، اهمّیّتِ جدّی دارند و تعیین‌کننده هستند. ازاین‌رو، امروز آیت‌الله خامنه‌ای به‌طورِ صریح، از کسانی‌که «ترس» و «فرار» و «تسلیم» و «انفعالِ» خویش را با تعبیرِ «عقلانیّت»، توجیه می‌کنند، انتقاد کرد و گفت «ترسوها»، ترسِ خود را در پسِ لفظِ «عقلانیّت»، پنهان نکنند. البتّه این ما هستیم که باید بدانیم که در معرکۀ جنگِ شناختی به‌سرمی‌بریم و باید «سوادِ رسانه‌ای» خویش را افزایش بدهیم و اسیرِ «بازی‌های زبانیِ خدعه‌آمیز» نشویم:
علمِ تقلیدی بود بهرِ فروخت
چون بیابد مشتری، خوش بر فروخت
(مثنویِ معنوی، دفترِ دوّم، بیتِ ۳۲۶۵).

 مهدی جمشیدی

/1399/د101/ق

ارسال نظرات