۲۴ آبان ۱۳۹۹ - ۱۵:۲۶
کد خبر: ۶۶۸۳۶۷
یادداشتی بمناسبت سالروز رحلت علامه طباطبایی؛

نکته ها و اشاراتی از زندگی «علامه طباطبایی»

نکته ها و اشاراتی از زندگی «علامه طباطبایی»
علامه طباطبایی پس از هفده سال تحصیل در نجف، به دلایلی ناگزیر از مراجعت به زادگاه خویش یعنی تبریز شد و طی ده سال، تنها به کار کشاورزی بود و برای فعالیت علمی، مجالی ضیق داشت!
به گزارش خبرگزاری رسا، محمدرضا کائینی بمناسبت سالروز رحلت «علامه محمد حسین طباطبایی»، در صفحه اینستاگرام خود نوشت:

در زیست ما جماعت عامی و حتی نامداران علوم و فنون، ناکامی ها، حرمان ها و توقف گاه هایی هست، که اگر به تدبیر آنها را پست سر ننهیم، حیات ما را خواهند بلعید! شاید تفاوت بسا ره یافته گان با ما واماندگان، در این است که ایشان به قدرت روح و اراده، توانسته اند از این پیچ های پر خطر گذر کنند. زنده یاد علامه سید محمد حسین طباطبایی تبریزی، زندگینامه ای خود نوشت و کوتاه دارد که صاحب این قلم در نوجوانی و بارها، آن را مرور کرده است. او‌ در این نوشتار موجز، به دو مرحله خطیر از زندگی علمی خویش اشاره کرده که طی آن، به موانعی دشوار برخورده، اما از آنها جَسته است. او در روایتِ مانعِ نخست، اذعان دارد که در چهار سال آغازین تحصیل، رغبتی به درس خواندن نداشته و هم از این روی، هر چه می خوانده را، در نمی یافته است:


"در اوايل تحصيل-كه به صرف و نحو اشتغال داشتم-علاقه زيادى به ادامه تحصيل نداشتم و از اين روى، هر چه مى‌خواندم نمى‌فهميدم و چهار سال، به همين نحو گذرانيدم! پس از آن، يك باره عنايت خدايى دامنگيرم شده، عوضم كرد و در خود يك نوع شيفتگى و بى‌تابى نسبت به تحصيل كمال، حس نمودم"


داستان چالش دوم اما، شنیدنی تر است. طباطبایی پس از هفده سال تحصیل در نجف، به دلایلی ناگزیر از مراجعت به زادگاه خویش یعنی تبریز شد و طی ده سال، تنها به کار کشاورزی بود و برای فعالیت علمی، مجالی ضیق داشت! اهل علم می دانند که چنین ابتلایی، تا کجا می تواند برای یک اندیشمند و محقق، زجر آور و حتی کُشنده باشد:


"سال ۱۳۱۴ بر اثر اختلال وضع معاش، ناگزير به مراجعت شده، به زادگاه اصلى خود (تبريز) برگشتم و ده سال و خُرده‌اى، در آن سامان به سر بردم كه حقاً بايد اين‌ دوره را در زندگى خود، دوره خسارت روحى بشمارم. زيرا بر اثر گرفتارى ضرورى، به معاشرت عمومى وسيله تأمين معاش-كه از مجراى فلاحت بود-از تدريس و تفكر علمى- جز مقدارى بسيار ناچيز- بازمانده بودم و پيوسته با يك شكنجه درونى، به سر مى‌بردم"


و سرانجام تا ساعتی که دفتر حیات گشوده است، امکان انتخاب های بهتر و حرکت به پیش نیز هست. نگارنده بسا کسان را دیده که به رغم استعداد و قدرت انتقال ذهنی، آن را هدر داده و در پائین ترین مراتب توفیق ماندند، اما دیگرانی را نیز شاهد بوده که در میانسالی و حتی کهنسالی، اما با عزم جدی، طریق "شدن" را یافته و بدان نائل گشته اند.

علی اصغر خواجه الدین
ارسال نظرات