۲۸ آذر ۱۴۰۱ - ۱۳:۰۰
کد خبر: ۷۲۶۰۷۸

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی-۱

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی-۱
کتاب «اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی» نوشته مرتضی سرهنگی را می‌خوانیم. این کتاب، نخستین بار در سال 1363 توسط انتشارات سروش منتشر شد.

مقدمه

الفضل ما شهدت به الاعداء

خیلی مایلم به خواننده کتاب بگویم مصاحبه‌هایی که در آن آمده چگونه تهیه شده است.

حدود دو سال پیش، ‌در یک بعدازظهر پاییزی در حضور سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی جلسه‌ای برقرار بود. بحث اصلی این جلسه،‌ نقش مطبوعات به‌ویژه روزنامه جمهوری اسلامی در بیان و تثبیت ارزشهای معنوی و حماسی جنگ بود. مسائل متعددی از طرف مسئولین بخشهای مختلف روزنامه مطرح و به بحث گذاشته شد که از جمله پیشنهاد تهیه این سلسله مصاحبه‌ها بود.

من دلایل کافی برای اهمیت این کار داشتم و تک‌تک این دلایل را برای سردبیر و سایرین بازگو کردم.

پیشنهادم پذیرفته شد و از فردای همان روز شروع به تهیه مقدمات کار کردم.

در ابتدا هرگز باور نمی‌کردم که مشکلات سر راه این‌قدر درشت و غامض باشد که بتواند بارها برنامه را تا مرز توقف پیش ببرد زیرا بعد از گذشت چند ماه هنوز پشت در اردوگاهها در آرزوی تهیه حتی یک مصاحبه، آن هم به عنوان «آزمایش» مانده بودم. هر روز که می‌گذشت اهمیت و ارزش این کار برایم روشن‌تر می‌شد و مرا برمی‌انگیخت بر تلاش خود بیفزایم و تا آنجا که مسیر است سماجت به خرج دهم.

بالاخره موفق شدم و بعد از گذشت روزها و هفته‌ها نامه‌ای دریافت کردم که حاکی از موافقت بود. فقط خدا می‌داند روز اولی که به اردوگاه رفتم و دو مصاحبه انجام دادم چه شادی غریبی به من دست داد.

دو ماه بیشتر به پایان سال 1361 نمانده بود و من تعدادی مصاحبه آماده داشتم. این مصاحبه‌ها از اول اسفند ماه همان سال هر روز به طور مسلسل چاپ شد و همان‌طور که پیش‌بینی کرده بودم با استقبال گرم خوانندگان روبه‌رو گردید و به عنوان یک حرکت پر ارزش در کار مطبوعات شناخته شد. البته ذکر این نکته ضرورت دارد که این مصاحبه‌ها فی نفسه پر ارزش و تاریخی‌اند ـ مصاحبه‌گر هر که باشد.

بعد از چاپ مصاحبه‌های اول (در بیست‌وچهار شماره روزنامه) که به طور پراکنده از اردوگاههای مختلف تهیه شده بود و بیشتر جنبه آزمایش و تست را داشت وارد سال 1362 شدیم. چند ماه بعد از سال نو دوباره، و این بار با تجربه بیشتر،‌ دست به کار شدم و تا اوایل ماه دی کار تهیه مصاحبه ادامه پیدا کرد. دوره دوم در شصت‌وسه شماره روزنامه (از نیمه دیماه تا پایان سال) به چاپ رسید. البته مصاحبه‌های تهیه شده بیشتر از اینهاست و مابقی هنوز از نوار استخراج نشده است.

آنچه در این کتاب می‌خوانید مجموعه آن دو دوره مصاحبه است. امید وافر دارم که بتوانم جلد دوم و سوم و... را نیز فراهم آورم و در اختیار ملت بلندآوازه و شکست‌ناپذیر ایران اسلامی قرار دهم.

چرا اسرای عراقی مصاحبه می‌کنند؟

مجموعه تلفنها و نامه‌هایی که درباره این مصاحبه‌ها به دست آوردم این گمان را در من به وجود آورد که برای عده‌ای این سؤال مطرح است که چگونه می‌شود یک عنصر نظامی دشمن که زمانی بر سر ما آتش می‌باریده است، با صراحت به همه آ‌ن فجایع و حوادث اعتراف کند؛ بی‌آنکه کوچکترین واهمه‌ای داشته باشد؟

در پاسخ به این سؤال لازم است یک شناخت نسبی از بدنه ارتش عراق داشته باشیم.

همان‌طور که می‌دانید عواقب این جنگ تحمیلی، قبل از آن که متوجه ملت بزرگ ما باشد به زیان دنیای اسلام و به تبع آن نظامیان و ملت ستمدیده عراق است. من آمار و مدون و معتبری از وضعیت پرسنل ارتش عراق در دسترس ندارم و دقیقاً نمی‌دانم چه درصدی از این پرسنل وظیفه یا احتیاط یا جیش‌الشعبی و یا نظامیان مزدور خارجی هستند، اما طبق اطلاعاتی که اسرا در اختیارم گذاشته‌اند می‌دانم که پرسنل کادر یعنی آنها که در واقع قالب و چهارچوب ارتش عراق را تشکیل می‌دهند، در اقلیتند. آن چند قشری که نام بردم (وظیفه، احتیاط، جیش‌الشعبی، مزدوران خارجی) به طور عموم مراتب نظامیگری فقط عنوان و اونیفورم می‌دارند و بس. در میان آنها افراد جنگجو و سلحشور به ندرت می‌توان یافت و حتی بسیاری از آنان (به استثنای مزدوران خارجی)‌ دوره‌های ابتدایی آموزش نظامی را نگذرانده‌اند. اینان در جبهه حضور دارند و پیداست که ذره‌ای تمایل به جنگیدن در وجودشان نیست. این افراد تحت نظارت و کنترل نظامیان بعثی در جبهه‌ها روزگار می‌گذرانند و لذا همان‌گونه که شنیده و خوانده‌اید این طیف وسیع از ارتش عراق در همان لحظات اول با یورش رزمندگان اسلام تسلیم و روانه اردوگاهها می‌شوند و چشم انتظار سقوط صدام می‌مانند تا به خانه‌هایشان برگرداند.

این یک نگاه سریع و کلی به احوال طیفی از نظامیان عراق بود. و اما درباره نظامیان کادر عراقی:

تصوری که من از نیروهای کادر دارم و مصاحبه‌ها و صحبتهای فراوانی که با آنها داشته‌ام نکاتی را برایم روشن کرده است.

اول این که پرسنل فعلی کادر در ارتش عراق آن پرسنل اولیه نیست که توانست با دوازده لشکر دست‌نخورده یورشی به آن وسعت را به خاک اسلامی ما آغاز کند و آن‌طور وحشیانه بکوبد و جلو بیاید. البته توان رزمی ارتش عراق در ابتدا، چیزی نبود که به سهولت بشود منکر آن شد. این ارتش بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در زمستان سال 1357 / 1979 از هر جهت خود را آماده حمله به ایران کرده بود. از جهت آ‌مادگی روانی این ارتش کافی است متذکر شویم که تئوریسین‌های حزب بعث و صدام حسین این حمله را قادسیه قرن بیستم نامگذاری کردند و این عنوان همچنان بر این جنگ تحمیلی مانده است. زمینه مستعد روانی در ارتش عراق، قبل و بعد از شروع جنگ، تنها همین عصبیت قومی بود و اطلاق واژه مجوس از سوی تئوریسین‌های حزب بعث به نیروهای اسلام نیز از همین جا مایه می‌گرفت.

تزریقات روانی در پرسنل ارتش عراق از همان بدو پیروزی انقلاب اسلامی در سطح وسیعی شروع شد و ارتش عراق را در این گرداب که شاهد آنیم فرو برد. ارتش عراق بیش از آنکه از نظر تجهیزات نظامی نیرومند باشد به تجهیزات روانی مسلح بود ویکی از عمده دلایل وحشیگریهای ارتش عراق در خاک ما کینه‌ای بود که حزب بعث در قلب آنها تعبیه کرده بود.

اما اثر این تزریقات بعد از شش ماه اول جنگ رفته‌رفته رنگ باخت و هنگامی که طرح مرحله دوم مقابله با ارتش متجاوز عراق از طرف نیروهای اسلام ریخته شد این رنگ‌باختگی روزبروز شدت گرفت تا این که در عملیات ثامن‌الائمه منجر به شکستن محاصره سنگین آبادان گردید و اولین ضربه کاری بر پیکر ارتش عراق فرود آ‌مد. این عملیات چنان گسلی در ارتش عراق به وجود آورد که آماده پذیرفتن ضربات مهلک‌تری از طرف نیروهای اسلام گردید. این ضربه‌پذیری و ناتوانی در عملیات فتح‌المبین و بیت‌المقدس به اوج خود رسید.

ارتشی که به ضرب تبلیغ و رجزخوانی فتح سه روزه خوزستان آن طور به حرکت در آمده بود بعد از عملیات شکستن محاصره آبادان رشته کار را از دست داد و بطرز چشمگیری تمهیدات صدامیان را عقیم گذاشت. دیگر تبلیغات کمتر در ذهن نظامیان عراقی اثر داشت زیرا آنها به طور روزمره شاهد افول تحلیل رفتن باقیمانده ارتش خود بودند و اخبار و جنجالهای تبلیغاتی در مطبوعات دنیا و روی امواج کوتاه و بلند رادیوها را که توسط حزب بعث پراکنده می‌شد با این واقعیتها مقایسه می‌کردند. نظامیان کادر عراقی که وفادار به صدام حسین بودند وادار شدند که بیندیشند و پی به ماهیت این جنگ ببرند و در نهایت خود را در دام حزب بعث گرفتار ببینند ـ ضمن این که تماس نظامیان وظیفه و احتیاط که اغلب از ذهن روشن‌تری برخوردار بودند در کم‌اثر کردن تبلیغات گوبلزی صدام حسین نمی‌توانست بی‌تأثیر باشد.

ادامه دارد

احسان قنبری نسب
ارسال نظرات