۰۳ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۱:۵۵
کد خبر: ۷۱۰۳۷۱
یادداشت؛

دوم خرداد؛ بازسازی راهی قدیمی!

دوم خرداد؛ بازسازی راهی قدیمی!
حرکتی که دوم خرداد آغاز شد، سالیانی پیش در غرب تجربه شده بود و از همان روز تا کنون، کشور ما از برداشت کج و معوج دوم خردادی‌ها از غرب می‌نالد!

به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، حرکت اصلاحات یا اصلاح‌طلبی که رسما از دوم خرداد ماه سال 76 در کشور ما شروع شد، معادل رفرمیسم در غرب است که مطالعه پیرامون آن، قدرت تحلیل ما را درباره احزاب جمهوری اسلامی بالا می‌برد. البته جنبش رفرمیسم معنای دیگری هم دارد؛ درون بلوک شرق برای ایجاد انقلاب و تغییر نظام. آنچه که اصلاح طلبان امروز را با رفورمیست‌های جهان به هم نزدیک کرده، شیوه زیستشان است که سابقه چند‌صد‌ساله آن را در بحث اصلاحات کلیسا توسط مارتین لوتر رفورمیست می‌توان دید. به‌نظر می‌رسد برخی که در ایران علم اصلاحات را بلند کرده‌اند، بی‌نسبت با آن سابقه و دور از آن خط مشی نبودند.

صراحتا باید گفت وقتی عبدالکریم سروش مباحث خود را تحت‌عنوان قبض و بسط شریعت مطرح می‌کرد، پا در کفش لوتر کرده بود و بدش هم نمی‌آمد که او را مارتین لوتر ایران بخوانند و سروش و اطرافیانش در حلقه کیان، تئوریسین جریان دوم خردادی‌ها شدند. جریان چپ سنتی در همان روزها به اصلاح‌طلب تغییر نام داد. این جریان اکنون در مسئله روابط خارجی بیشترین تلاش برای ارتباط با آمریکا و عادی‌سازی روابط با غرب را دارد در صورتی که زمانی منادی مبارزه با غرب بودند و در مسأله فرهنگ نیز به کسانی تبدیل شدند که روزگاری خط مقدم مقابله با ویدیو بودند، آستین‌کوتاه‌ها را در گزینش‌ها ردصلاحیت می‌کردند، موی دختران بدحجاب را می‌چیدند اما حالا با شعار توسعه سیاسی، آزادی بیان و شعار ایران برای همه ایرانیان فعالیت می‌کنند!

بخشی از این تغییر روند ناشی از ترجمه و بخشی حاصل اتحاد با جریان‌های معاند است. مصداق برجسته آن نیز سفری بود که در کنفرانس برلین جمعی از همین دوم خردادی‌ها که در مجلس ششم نیز فعالیت می‌کردند حاضر شده و با بسیاری از دشمنان نظام گفت‌وگو و مشورت کردند. مقاله‌ای مربوط به جریان ضدانقلاب که وابسته به سازمان سی‌آی‌ای بود با تیتر «در جست‌وجوی میانجی» منتشر شد که نوشته بود: «ما چاره‌ای نداریم و باید در این حکومت نفوذ کنیم ... . نهضت آزادی از چشم مردم افتاده است و دیگر ظرفیتی ندارد. ولی کسی مثل سروش امروز برد زیادی دارد. به‌خصوص در میان جوان‌ها و دانشجوها» و همین روند باعث تغییر روند دادن دفتر تحکیم وحدت شد به گونه‌ای که ابراهیم یزدی را به دانشگاه امیرکبیر دعوت می‌کرد و آنجا پای سخنان او می‌نشست و بعد نمازجماعت را به امامت او برگزار می‌کرد.

 

دوم خرداد، بازسازی راهی قدیمی!

 

اصلاحات در دین

از همان ابتدای انقلاب، مشکل ما این بود که عده‌ای در پوستین دین، اسلام را نشانه رفته اند و امام به تفصیل در منشور روحانیت نسبت به این افراد هشدار می‌دهد. اصلاح طلبان نیز خودشان را اینگونه تعریف می‌کنند که «درود بر سه سید فاطمی، خمینی و خامنه‌ای، خاتمی» و به پشتوانه عمامه‌به‌سر‌هایشان ملت را فریب می‌دهند؛ اما پشت‌صحنه می‌گفتند جمهوری اسلامی دیگر امکان بقا ندارد و ما چاره‌ای جز این نداریم، جز اینکه آن را عوض کنیم تا یک جمهوری دموکراتیک شکل بگیرد. تئوری جامعه مدنی از سوی خاتمی مطرح شد اما او برای اینکه رنگ دینی به آن بدهد گفت: «جامعه مدنی که من گفتم ریشه در مدینه‌النبی دارد»!

به عنوان نمونه‌ای دیگر می‌شود به یادداشت‌های ابراهیم اصغر زاده، شاگرد موسوی خوئینی‌ها اشاره کرد که نوشته بود «حتی علیه خدا هم می‌توان تظاهرات کرد». شخص دیگری نوشته بود وقتی سوره یوسف را می‌خوانیم، تعجب می‌کنیم پیغمبری به نام یعقوب بود و بچه‌اش گم شده بود و به جای اینکه دنبال او بگردد می‌نشست و گریه می‌کرد و این نقل قرآنی را مسخره کردند. اولین مقالاتی که در ابتدای جنبش علیه انقلاب راه اندازی شد، مقالات محسن سازگارا و نشریه‌ای بود که آقای بانکی منتشر می‌کرد و رسما مدیریت امام خمینی را فقهی عنوان کرد و آن را در مقابل علم قرار داد. محسن سازگارا در دولت موسوی معاون بهزاد نبوی، در دوره بعد نیز سال‌ها در سازمان گسترش و همچنین جزء مؤسسان سپاه هم بود.

جریان اصلاحات از ابتدا ناقص‌الخلقه متولد شد. سید محمد خاتمی در 16 آبان 79 گفت «اگر این حجاب و پوشش مانع حضور زن و بروز شخصیت زن شود، قطعاً مضر است ... مشکل این نیست که زنان چگونه لباس بپوشند، مشکل اینست که زنان بتوانند در عرصه­ های مختلف حضور داشته باشند». عطاءالله مهاجرانی وزیر ارشاد دولت اصلاحات در ۱۶/۱/۷۹ گفت «نظریه غیرت دینی ویران کننده اندیشه و فرهنگ و تمدن است». محسن کدیور، عبدالکریم سروش، رامین جهانبگلو، حمیدرضا جلائی پور، سعید حجاریان، اکبر گنجی، محمد مجتهد شبستری، عبدالله نوری، عزت الله سحابی، عماد الدین باقی، محمدرضا خاتمی، هاشم آغاجری، سالار بهزادی، یهزاد نبوی و... در دوران اصلاحات به بسیاری از احکام و اندیشه‌های اسلامی خدشه وارد کردند که بسیاری از آنها قابل بیان نیست.

 

دوم خرداد، بازسازی راهی قدیمی!

 

بازی سیاسی

دوره هاشمی رفسنجانی دوره‌ای است که به مردم سخت گذشته و تورم 50 درصدی وجود داشت؛ حرف خاتمی در مقابل ناطق نیز همین بود که ما علیه تفکرات و روند هاشمی خواهیم بود اما وقتی شروع می‌کنند، غالب عناصری که در دولت قبل بودند را به‌کار می‌گیرند. بازی عالیجناب سرخ پوش و عالیجناب خاکستری برای فریب مردم بود و پس از مدتی، هاشمی متحد اصلی جریان اصلاحات می‌شود. اوایل برخی اصلاح طلبان علیه هاشمی چند مطلبی کار کردند ولی چندی نگذشت که خودی‌هایشان گفتند آقای هاشمی از خود ماست. اگر خاطرات آقای هاشمی را بخوانید، می‌بینید که بعد از سال‌‌ها مرشد و مربی اصلی خود ایشان است.

هاشمی به این برآورد رسیده بود که ادامه جمهوری اسلامی به سبک امام ممکن نیست و این را علنی در برخی مصاحبه‌ها می‌گفت و از نظر عینی، یک‌به‌یک شاخصه‌های دوره امام را نفی می‌کرد. عدم مبارزه با آمریکا و امپریالیسم، اشرافیت، بی‌توجهی به قدرت نظامی و... حاکی از این است و او حتی ولایت فقیه را آنگونه که مد نظر امام بود، قبول نداشت. موسوی‌خوئینی‌ها هم وقتی از او پرسیده بودند که در زمان امام مخالفان خود را متهم به ضدیت با ولایت می‌کردید، گفته بود ما آن زمان هم با امام همین بحث‌ها را داشتیم و قبول نداشتیم، ولی ما آن زمان شاگرد امام بودیم و احتراما چیزی نمی‌گفتیم.

اگر بخواهیم جمع و جور بگوییم، اصلاح طلبان به دنبال هدف مقدسی نبودند که ایرادات جامعه را برطرف کنند بلکه اینها فکر می‌کنند دنیا در اختیار ایالات‌متحده است و هر پیشنهادی که می‌دهند در این چارچوب قرار دارد. درحقیقت مشکل اساسی اصلاح طلبان این است که نه آرمان مشخصی دارند، نه گفتمان درست، نه برنامه و نه یاران مشخص. امروز می‌بینیم چپی‌هایی که در دهه 60 با یک دمپایی وارد حکومت شده اند، صاحب ملک و مکنت اند و میلیاردها میلیارد دارایی دارند؛ اینها کارمند بودند و نه ارثی به آنها رسیده است و نه گنجی یافته اند. مسأله این است که چرا این افراد باید متمول‌ترین مردم و با نفوذ ترینشان باشند و ما هنوز هم که هنوز است نباید مقابل آنان بایستیم؟

ارسال نظرات