۲۴ تير ۱۳۹۸ - ۱۸:۵۴
کد خبر: ۶۱۳۱۷۳
ایستگاه هفتم گعده‌ نویسندگان حوزوی رسا؛

یادداشت خوانی با طعم جریان‎شناسی(2)

یادداشت خوانی با طعم جریان‎شناسی(2)
یک مقاله‌ی کوتاه دو صفحه‌ای کل حرف سروش و بازرگان را می‎زند. دسته بندی قشنگی هم می‎کند. پشت این دسته بندی آدم‌ها را خارج می‌کند و به هدف خویش می‎رسد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، گعده‌ی هفتم یادداشت خوانی نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا با مشاوره و راهنمایی حسن ابراهیم زاده، استاد نویسندگی و فعال رسانه‎ای در محل سالن جلسات این خبرگزاری برگزار شد.

گعده با بررسی یادداشتی درباره‎ی انواع حکومت و امکان یا امتناع حکومت دینی آغاز شد که ابراهیم‌زاده در همان ابتدای صحبت‎هایش بر آن شد تا با ارائه‎ی تعریفی کوتاه از عنوان «نویسنده» دایره‌ی اطلاق این عنوان به افراد مختلف را هر چه بیشتر محدود کند.

از نظر مشاور جلسه، نویسنده در معنی اخص آن، کسی است که در هر صفحه‌ای از یک روزنامه بتواند مطلبی در حد مقبول بنویسد. یعنی اگر از او خواسته شد در هر کدام از صفحات اجتماعی یا فرهنگی، سیاسی یا اقتصادی و حتی طنز مطلبی یادداشتی بنویسد، اگر چه نوشته‎اش در حد قله‌ی آن موضوع نباشد اما در حد یک نوشته‎ی قابل ارائه باشد، آن موقع به او می‌توان عنوان نویسنده اطلاق کرد.

سفارش ابراهیم‎زاه به اعضای گعده اما این بود که از خواندن متن ضعیف پرهیز کنند، چرا که خواندن متن ضعیف باعث ضعیف شدن متن خواننده و مطالعه‌ی متون قوی باعث قوت یافتن متن او خواهد شد.

مشاور جلسه اعتقاد داشت متن هر کسی وقتی به قوت رسید امضا و شناسنامه‌ی او محسوب می‌شود. البته این موضوع هم می‎تواند به معنی رسیدن به یک سبک باشد و هم می‎تواند پاشنه آشیل نویسندگی هر فرد قرار بگیرد.

به نظر استاد مشاور گعده، نگارش موضوعات مختلف ادبیات خاص خودش را می‎طلبد. متن ادبی، متن عرفانی و متن سیاسی هر کدام بیان‌های خاص خودش را داشته باشد. حال به صورت دقیقتر نویسنده کسی است که در هر زمینه، با سبک خودش، ولی با ادبیات خاص آن موضوع بتواند بنویسد.

استاد جلسه با انتقاد از روند فعلی در جامعه عنوان کرد: باب شده است هر کسی متنی را می‎نویسد به او می‎گویند نویسنده. نویسنده تعریف دارد، نویسنده کسی است که نه تنها می‌تواند در همه جا بنویسد. نویسنده کسی است که  وقتی مثلا رمان می‌نویسد به جای همه‌ی افراد حرف می‎زند، در جهان همه‌ی افراد قرار گرفته و جهان‎بینی آن‌ها را می‌شناسد. نویسنده حرف فیسلوفانه در زبان کودک نمی‎گذارد، بلکه از زبان کودک حرف کودکانه می‌زند.

مشاور جلسه با اشاره به برخی قلم فروشی‎ها ادامه داد: متاسفانه  الان دارد پز می‌شود که هرجا دین را زیر سوال بردید، هرجا حجاب را زیر سوال بردید، روشنفکر و فرهیخته و جزء نخبگانمحسوب می‎شوید. اما اگر دفاع کنید متحجر می‎شوید و کسی هم برای شما سوت و کف نمی‌زند. حضرت آقا فرمودند: یک اراده‌ی خباثت آمیزی هست که نمی‌گذارد بچه‌های ارزشی در عرصه‌ی سینما کار کنند.

حالا من می‌گویم یک اراده هم اینجا در عرصه‌ نوشتن وجود دارد، کسانی هستند که هم بهشان پول می‎رسد، هم مرحمتی از طرف متحجرین و هم محبوبیت از طرف منفعلین بی‌دین. ما ارزشی‎ها، بسیجی‎ها، مذهبی‌ها از هر دو سر چوب می‌خوریم و آن‌ها از هر دو سر پول.

ابراهیم زاده ضمن یادآوری یادداشت آزاد ارمکی گفت: خطوط کلی هندسه‌ای که آقای آزاد تقسیم کرده بود این بود که جامعه و نظام و دولت را در مقاله‎اش آورده بود. با آرامی جامعه را در مقابل دولت و نظام قرار داده، بعد کمی جلوتر گفت جامعه خیلی مقابل دولت نیست. چون دولت در حال سعی بر حل مشکلات جامعه است. جامعه و دولت را کنار هم قرار داد و بطور خیلی پنهان و شسته و رفته، جامعه و دولت را مقابل نظام قرار داد. وقتی آمد سراغ نظام، نظام را به قوه‌ها تقسیم نکرد بلکه رفت سراغ نهاد‌های زیر نظر رهبری.

این دقیقا همان روشی است که به نظر ابراهیم زاده در اغلب نوشته های طیف مقابل از آن استفاده می‎شود. یعنی یادداشتی که می‎خواهیم بنویسیم باید خط داستان و فراز و فرودهایش را داشته باشیم. باید با همان چیزی که آغاز کرده‎ایم، با همان پایانش بدهیم.

استاد جلسه ادامه داد اگر در پایان نوشته نتیجه‌ای که می‌گیرید، جواب سوالی است که در اول گفته شده است، نوشته‌تان موفق خواهد بود. ابراهیم زاده با ذکر مثالی گفت: وقتی یکی گفت بچه‎ام ریاضی‎اش بد است باید به او گفت برای فرزندش قصه بگوید. چرا که قصه خط داستانی دارد، گره و مسئله و در پایان حل مسئله دارد.

از نظر ابراهیم‎زاده داشتن خط داستانی حسن بزرگی است که در نوشته‎های طیف مقابل کاملا به چشم می‎آید. مثلا در نوشته‎ی آزاد ارمکی او در ادامه‎ی  خط داستانی‌ای که دارد بیان می‎کند، آرام آرام نظام را از هم تفکیک می‎کند. سپس در لایه‌ی دوم، دو هشدار می‎دهد که اگر با این دولت حرکت کنید به دموکراسی می‌رسید، لایه‌ی بعد هشدار می‎دهد که اگر با این دولت همکاری نکنید قدرتی ظهور می‎کند که هم پدر خودش را درمی‎آورد و هم پدر مردم را؛

ابراهیم‎زاده سپس با اشاره به وجود خط سیر داستان مشخص در یادداشت مورد بررسی ادامه داد: الان در مقاله‌ این فرد، تمام تقسیم بندی‌ها را کامل می‎بینید. او اول همه‌ی حکومت‌ها را به دو دسته‌ی استبدادی و دموکراتیک تقسیم می‎کند. می‎گوید نوع سومی به هیچ وجه وجود ندارد. بعد با طرح پرسش، پاسخِ باز می‎دهد. می‎گوید من الآن دنبال این نیستم که بگویم الآن در عالم، حکومت دموکراتیک هست یا نه.

شاید بتوان اولین پاشنه آشیل یادداشت مورد بررسی را همین بخش بیان کرد، چرا که اگر به قول نویسنده‌ی یادداشت، حکومت‌ها یا استبدادی‎اند یا دموکراتیک؛ استبدادی که بد است. آقای نویسنده! آیا شما نمونه‌ای از حکومت دموکراتیک را می‎توانی نشان بدهی؟ اینجا از جواب شانه خالی می‎کند در صورتی که هیچ حکومت دموکراتیکی در دنیا وجود ندارد و این اولین پرسش از این آقاست؛ و ما چرا باید چنین سوالی از او داشته باشیم؟ چون ایشان بعدا می‌خواهد از دموکراتیک استفاده کند. چون در لایه‌ی بعدی می‎خواهد از دموکراتیک دفاع کند. اینجا نمی‌خواهد بکوبد و بگوید که ما الگوی بیرونی واقعی از حکومت دموکراتیک نداریم. چون در اینصورت دیگر نمی‌تواند پای عَلم اصطلاح دموکراتیک سینه بزند.

بعد می‎آید سراغ دین. می‎گوید دین نه با حکومت دموکراسی سازگاری دارد و نه با استبدادی؛ راه سومی هم نشان نمی‎دهد. زیرا در این‎صورت گزینه‎ی‎ حکومت دموکراتیک کنار می‎رود. نمی‌خواهد دموکراتیک کنار برود. درصورتی که ما می‎گوییم راه سومی هم وجود دارد. ما انقلاب کردیم و شد. با تمام محرومیت‌ها و... جمهوری اسلامی هست. حالا شما می‌خواهید بگویید ابداعی است یا تلفیقی. ایشان برای حفاظت از دموکراتیک راه سوم را می‌بندد.

مشاور گعده با این پرسش از نویسنده‎ی یادداشت که« شما درباره‌ی تاریخ اسلام چه می‎گویید»؟ ادامه داد: ما در تاریخ اسلام حکومت دینی داریم. تاریخ پیغمبر و امیرالمومنین چه بود؟

به باور ابراهیم زاده نویسنده‎ی یادداشت حتی زیرآب چنین حکومت‌هایی را هم می‎زند بخاطر اینکه حکومت دموکراتیک مطلوب خودش به عنوان گزینه‎ی نهایی باقی بماند. نویسنده‎ی یادداشت می‌گوید آن حکومتی که زمان پیامبر و امیرالمومنین بود، حکومت دینی نبوده بلکه حکومتی بوده که مردم می‎خواستند. مشاور گعده در تحلیل خط سیر و خط و ربط تفکری این حرف گف: الان برخی آقایان مثل سروش، ملکیان و کدیور هم همین حرف را می‌زنند.

خب استبداد که نداریم. راه سوم هم نداریم. حکومت دینی که شما می‎گویید هم وجود نداشته و ضرورت زمان و مکان بوده است. پس فقط دموکراتیک می‎ماند. حالا ایشان می‌آید پای علم دموکراتیک سینه می‌زند.

می‎گوید دین با دموکراسی سازگارتر است. ابراهیم زاده این سخنان نویسنده را در ادامه تفکر بازرگان دانسته و می گوید: راه طی شده‌ی آقای بازرگان را که ملاحظه کنید! اساس همه‌ی بدبختی‌های ما همین راه طی شده‌ی آقای بازرگان است که به تعبیر شهید مطهری، بیراهه‌ای بیش نبود و بعد سازمان مجاهدین خلق که کتاب راه انبیاء، راه بشر را نوشت و به سازمان منافقین کشیده شد.

استاد نویسندگی گعده در ادامه‎ی مشخص کردن ریشه ها و خط و ربط‎های تفکری این یادداشت چنین می‎گوید: به تعبیر حقیر، اصلاح طلبان هم همان جهان‌بینی آقای بازرگان را دارند. آقای بازرگان در کتاب خودش یک تقسیم بندی می‌کند و می‌گوید یک عده دیندار و متحجر هستند و یک عده روشنفکر و فوکولی هستند. آقای بازرگان می‌گوید آن‌هایی که دم از دین نمی‌زنند، به دین خیلی نزدیکترند، مثل جریان سوسیالیسم.

با این دیدگاه بازرگان جریان حاکم بر جامعه جریان سوسیالیسم شد. جوان‌هایی که می‎خواستند علم انقلاب یاد بگیرند سراغ مارکسیست می‎رفتند. همین کدِ آقای بازرگان باعث شد که بچه‌های دینداری که در سازمان مجاهدین بودند سراغ مارکسیست بروند. بگویند مارکسیست خیلی نزدیکتر از مراجع تقلید به دین است. مرجع تقلید پول می‎گیرد، ولی مائو پول می‎دهد. این‌ها دارند نظام طبقاتی ایجاد می‎کنند. مائو نظام طبقاتی را می‎خواهد بردارد. به قرآن نزدیکترند.

آن‎موقع بازرگان می‎گفت که جریانی که به دین نزدیکتر است، مارکسیست و سوسیالیست است، چون جریان غالب را سوسیالیسم و مارکسیسم می‎دید، الان نویسنده‎ی این یادداشت می‎گوید دموکراتیک به دین نزدیکتر است چرا که در مقطع کنونی، ایدئولوژی قالب، ایدئولوژی لیبرالیسم است و این یعنی مبنای این دو تفکر یکی است.

استاد گعده ادامه داد: با این حرف و دیدگاه که اسلام نظریه‌ی حکومتی ندارد ولی به حکومت دموکراتیک نزدیکتر است پاسخ به یک پرسش ضروری می‎شود و آن اینکه خب وضعیت دین و شریعت چه می‌شود؟

راه حلی که نویسنده ارائه می‎دهد این است که اینجا باید از برخی جزئیات بگذریم. حتی به شراب فروشی هم می‎رسد که اگر جامعه خواستار شراب شد، باید آزادانه فروخته شود.

حضرت آقا فرمودند اگر امروز بحث آزادی حجاب را مطرح می‌کنند، فردا بحث شراب فروشی را مطرح می‎کنند. آقای تاج زاده قبلش این را مطرح کرد. یعنی از حجاب گذشتند گفتند شراب فروشی هم باز کنید؛ لذا می‌گویند طیف شیراری‌ها با قمه زدن مشکلی ندارند، اما با حجاب مشکل دارند. قمه زدن از ضروریات دین شد و حجاب یک چیز جزئی؟

به عقیده‎ی ابراهیم زاده این نوع نوشتن و این یادداشتها یک خط داستانی بیشتر ندارند و آن جابجایی ارزش‎هاست. اصل و فرعی کردن کارها. یک مقاله‌ی کوتاه دو صفحه‌ای کل حرف سروش و بازرگان را می‎زند. دسته بندی قشنگی هم می‎کند. پشت این دسته بندی آدم‌ها را خارج می‌کند و به هدف خویش می‎رسد؛ و در انتها مطرح می‎کند که حکومتی که مال پیغمبر و امیرالمومنین بود است، حکومتی بوده که مردم آن زمان می‌خواستند.

ابراهیم زاده در پایان ادامه داد: ما کاری نداریم به گذشته که آیا حضرت سلیمان، حضرت داود و حضرت یوسف حکومت داشته اند یا نه؟ که البته این‌ها حتی شاید فکر کنند که افسانه است و یک تعبیر سمبلیک و نمادین از دین ارائه می‎دهند. این همه حرف و لایه در یک مقاله‌ی دو صفحه ای، این‌ها همه کاشت ذهنی در ذهن مخاطب است و دنبال یک هدف است؛ چه هدفی؟

خب حالا اگر امام زمان بیاید چه؟ اگر ما قائل به حکومت دینی نباشیم، وجود مقدس امام زمان بیاید، حتما می‎گوید دموکراسی؟! تمام حرف این یادداشت کاشتن این گزاره در ذهن مخاطب است و باید گفت این مقاله بیشتر شبیه بیانیه است تا مقاله و هدفش هم رساندن یک پیام به مخاطب است نه نوشتن یک مقاله./918/ز501/س

خبرنگار: محمد اصغری مرجانلو

گعده‎ی هفتم/در حال ویرایش/

ارسال نظرات