۱۶ دی ۱۳۹۸ - ۱۶:۱۲
کد خبر: ۶۳۴۰۰۱

«مقاومت» آماده انتقام

«مقاومت» آماده انتقام
تاخیر در پاسخ، بالا نگه داشتن چوب تهدید روی سر دونالد ترامپ است و صرف‌نظر از اینکه می‌تواند تشدید‌کنننده ترس و بحران ناشی از واکنش ایران باشد، نزدیک شدن به تاریخ انتخابات 2020 نیز می‌تواند تبعات و اثرات آن برای آمریکایی‌ها را افزایش دهد.

به گزارش خبرگزاري رسا، درباره محاسباتی که منجر به هدف قرار گرفتن فرماندهان نیروی قدس سپاه پاسداران ایران و حشد‌الشعبی عراق شد، تحلیل‌های متفاوت و غالبا نصف‌ونیمه‌ای وجود دارد. خیلی از آنها تلاش می‌کنند بگویند دسترسی ویژه‌ای به برخی اطلاعات محرمانه دارند و برخی دیگر از عوالم غیب و پیش‌بینی‌هایی می‌گویند که البته بیشتر شبیه طنز و فکاهی است تا تحلیل‌های دقیق و مبتنی‌بر واقعیات. در‌عین‌حال با مد نظر داشتن این مساله و رد هر دو فقره یاد شده و صرفا با تکیه بر رخدادها و شواهد موجود میدانی می‌توان یک جمع‌بندی نسبتا کامل درباره چرایی هدف قرار گرفتن شهیدسپهبد سلیمانی و شهیدابومهدی المهندس در اختیار داد و بعد از آن هم چند کلامی درباره آینده سخن گفت.

  کدام محاسبه ذهنی و میدانی باعث واقعه 13‌دی‌ماه شد؟

با درگیری‌های فرسایشی و طولانی‌مدت منطقه، سطوح نفوذ و دسترسی به اطلاعاتی که امروز گروه‌های مختلف درگیر در عراق و سوریه در اختیار دارند، ایضا حضور مداوم افرادی چون سپهبد شهید سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس، بدون لایحه‌های محافظتی عالی و سری در میان مردم (برای مثال همین پرواز حاج‌قاسم از بیروت به بغداد با هواپیمای عمومی) و در جبهه‌های جنگ (که تصاویر آن به کرات دیده شده) اطلاع از اینکه فرماندهان مقاومت در کجا حضور دارند را سهل می‌کند پس اساسا امکانی برای هدف قرار دادن آنها هست، احتمالا مساله آنچنان نشدنی نیست، چنانکه پیش از این نیز اخبار حضور حاج‌قاسم در خطوط مقدم و جلوتر از آن چندین‌بار مخابره شده بود و البته خبر تهاجم‌هایی که به وی صورت گرفت. در این میان اما سوال مهم این است چرا آمریکا که تا پیش از این می‌دانست هدف قرار دادن حاج‌قاسم می‌تواند هزینه سنگینی برای آنها و متحدانش در منطقه داشته باشد، هفته گذشته به خود جرات داد و دست به چنین اقدامی زد؟

پاسخ پیچیده نیست. در عراق، دولت مرکزی ضعیف است و دامنه نفوذ آمریکا زیاد. همین چندی پیش با اعتراضات و اغتشاشات دامنه‌داری، آمریکا توانست دولت مرکزی را به سمت استعفا ببرد و شرایط عراق را آشفته سازد. از طرفی در ایران نیز وقایع کم و بیش مشابهی رخ داده است. یعنی دولتی مستقر است که از توان اجرایی کافی برخوردار نیست، علاوه‌بر آن در ایده و مسیر مدیریت کشور هم دارای نواقص بزرگی است مانند اینکه صرفا چشم به سیاست خارجی دارد و تلاش برای حل مشکلات اقتصادی را از مسیرهای دیگر کم‌توفیق می‌پندارد و از همین منظر با وجود خروج آمریکا از توافق هسته‌ای همچنان پیگیر رفع مشکلات از طریق برجام و همکاری با اروپایی‌هاست. در کنار آن دارای چالش در تصمیم‌گیری درست هم هست و همین چند وقت پیش با یک تصمیم ناگهانی و بی‌مقدمه، کشور را با بحران روبه‌رو کرد.

در چنین شرایطی آمریکایی‌هایی که امیدوار به اثر کردن فشار حداکثری و کوتاه آمدن ایران بودند، حوادث آبان‌ماه برخی از مسئولان کاخ‌سفید و همچنین برخی سران دولت‌های منطقه که با ایران دارای مشکلات اساسی هستند را به این مساله خوش‌بین کرد.آنچنانکه از شواهد و قرائن مشخص است، جمع‌بندی نهایی مسئولان کاخ‌سفید هم این‌گونه بوده که اگر در شرایط کنونی، اقدام مهمی علیه ایران انجام شود، تهران و به طریق اولی بغداد، از هرگونه پاسخ و واکنشی ناتوان خواهند بود و لذا آمریکا می‌تواند هم به‌خاطر اقدام خود و هم نگرفتن پاسخ از جانب ایران و عراق، دو موفقیت همزمان به‌دست آورد و قدرت‌نمایی بزرگی در جهان داشته و مضاف بر آنها، جای پای خود برای حضور در منطقه را هم محکم‌تر کند.

بنابر همین وضعیت توصیف شده، کار به جایی رسید که دونالدترامپ رئیس‌جمهور کم‌تجربه ایالات متحده در عرصه مسائل بین‌المللی و معادلات قدرت که شعف و اشتیاق زیادی هم دارد تا از مسیر سیاست‌خارجی یک بمب خبری برای پیروزی در انتخابات آتی برای خود دست و پا کند، با فشار و مشورت‌هایی که برخی آنها را از جانب افرادی چون مایک پمپئو، برایان هوک، جرد کوشنر و نتانیاهو توصیف می‌کنند و برخی محمد‌بن‌سلمان و محمد‌بن‌زاید را نیز در آن شریک می‌دانند، دستور اجرای عملیات در بغداد را صادر کند و ایالات متحده وارد کارزاری شد که امروز همه شاهد آن هستند. کارزاری که تمامی کارمندان شرکت‌های آمریکایی را به خروج از عراق کشانده است و ناوها و کشتی‌های این کشور تا یک هزار کیلومتر از منطقه دور شده‌اند و تاکنون 16 کشور منطقه واسطه شده‌اند مانع پاسخ جدی ایران به شهادت حاج‌قاسم سلیمانی شوند و البته همچنان آینده منطقه بسیار مبهم و نامعلوم است.بعد از این توضیحات اما سوال اینجاست که آیا این محاسبات ذهنی کاخ‌سفید درمورد نتایج و شرایط ترور فرمانده سپاه قدس ایران و جانشین فرمانده نیروهای بسیج مردمی عراق، درست از آب درآمده است یا خیر؟

فی‌الحال و با اتفاقات این یکی دو روز، پاسخ حداقل مثبت نیست و اجتماع صدها هزار نفری عراقی‌ها در تشییع سرداران سپاه مقاومت در بغداد و نجف اشرف و حضور میلیونی مردم اهواز و مشهد گویای چیز دیگری است ولی خب لازم است دقیق‌تر بررسی و مشخص شود که استدلال‌های قابل قبولی درخصوص اشتباه بودن محاسبات آمریکا وجود دارد یا خیر. از این‌رو تمام گزینه‌های محتمل درباره نوع و کم‌و‌کیف مواجهه ایران با جنایت بامداد 13دی‌ماه آمریکا در فرودگاه بغداد را در ادامه مرور می‌کنیم.

اول: در وضعیت کنونی و با اخباری که از تهران تا بغداد و از بغداد تا بیروت و حتی یمن از جانب مقامات سپاه و ارتش ایران، حشدالشعبی عراق، حزب‌الله لبنان و انصارالله یمن به گوش می‌رسد و با تحرکات نظامی و دیپلماتیکی که در منطقه در جریان است، خیلی‌ها پاسخ محکم و جدی را بعید نمی‌دانند و هرآن امکان وقوع یک درگیری سنگین را می‌دهند و حتی انظار می‌دهند که ممکن است این درگیری هم گسترده و هم بلند‌مدت باشد چیزی که تحت لفظ جنگ فرسایشی قابل توصیف است.به این معنا که الزاما قرار نیست در چنین ابعادی صرفا ایران با آمریکا درگیر شود و شرق تا غرب منطقه محور مقاومت با سرپنجه‌های غده سرطانی آمریکا-رژیم صهیونیستی و سران مرتجع منطقه درگیر خواهند شد. صرف‌نظر از اینکه در این حالت منطقه چه وضعیتی پیدا خواهد کرد و البته با مفروض دانستن و فعلا کنار گذاشتن اینکه این گزاره بسیار بعید به نظر می‌رسد، اساسا وقوع چنین اتفاقی برای ترامپ و دوستانش به معنای یک شکست بزرگ و بسیار سنگین خواهد بود و با اطمینان زیاد می‌توان گفت انتخابات 2020 که پیروزی در آن هدف نهایی ترامپ است برای همیشه از دسترس وی خارج خواهد شد.

دوم: حالت دیگر این است که ایران و همراهانش در محور مقاومت در مقابل شهادت فرماندهان‌شان، یک پاسخ جدی به آمریکایی‌ها بدهند و در مقابل  ایالات متحده ساکت بنشیند و پاسخ ندهد یا پاسخ درخوری به واکنش ایران نداشته باشد. این شرایط که بیشتر از حالت اول دارای احتمال و امکان وقوع است، هزینه بسیار سنگین و غیرقابل تحملی برای ترامپ و مسئولان فعلی کاخ سفید به همراه خواهد داشت و قاعدتا آنها را از پیروزی در انتخابات نا امید خواهد کرد. وقوع ترتیباتی البته هزینه‌ای فرای ترامپ برای آمریکا به همراه خواهد داشت و می‌تواند بزرگ‌ترین شکست تاریخی را بر ایالات متحده تحمیل کند و اساسا تاریخ مبارزه با تروریسم و استعمار را متفاوت سازد.

سوم: برخی محتمل‌ترین گزینه پیش رو را واکنش ایران در میان‌مدت یا بلندمدت می‌دانند و عنوان می‌کنند که ایران برای افزایش دقت عمل خود، از قید پاسخ آنی و سریع در فاصله‌ای کوتاه از 12 دی‌ماه 98 خواهد گذشت و صبر خواهد کرد تا در یک فرصت مناسب پاسخ درخوری به جنایت آمریکا در فرودگاه بغداد بدهد.

وقوع این وضعیت که فعلا مقدمات آن مشاهده شده است می‌تواند خطر و هزینه‌ای حتی بیشتر از حالت دوم برای آمریکا داشته باشد. شاید بپرسید چرا؟ دقت کنید که روز شنبه در عراق چه اتفاقی رخ داد. جماعت کثیری از مردم برخلاف آنچه ترامپ تصور می‌کرد متحد شدند، به خیابان‌ها آمدند و پیکر شهدای مقاومت را تشییع کردند. آن جمعیت گسترده فریادهایشان در حرم علوی در شامگاه روز شنبه و هنگام طواف پیکر مطهر شهدا، در نفی آمریکا طنین‌انداز شد. شاید کمتر کسی شعار «الله الله اکبر، آمریکا شیطان الاکبر» شنبه شب نجفی‌ها را نشنیده باشد.

در عین حال، عصر روز گذشته اتفاق مهم‌تری نیز در عراق رخ داد و پارلمان این کشور در ناباوری آمریکایی‌ها، طرح خروج نظامیان ایالات متحده از عراق را با وجود غیبت نمایندگان کرد به تصویب رساند و حالا نه‌تنها از دیدگاه مردمی که از منظر حقوقی و قانونی نیز حضور آمریکایی‌ها در عراق با مانع بسیار جدی مواجه است. این از عراق که پیش‌بینی می‌شد با اختلافات اخیر داخلی در مقابل اقدام آمریکا واکنشی قاطع نشان ندهند.

اما در ایران، حاضران در اهواز به‌عنوان مرکز استانی که اوج درگیری‌ها را در آبان‌ماه گذشته شاهد بود، می‌گویند که استقبال دیروز از پیکر حاج قاسم در تاریخ این شهر بی‌نظیر بوده است چنانکه تصاویر هوایی هم گویای همین مساله است. وضعیت در خراسان‌رضوی و مشهدالرضا در اهواز هم غیرمنتظره‌تر بود. جمعیتی که حداقل واژه برای توصیف آن، میلیون نفر است دیروز حتی اجازه نداد برنامه تشییع طبق برنامه پیش برود و باعث شد آنقدر تشییع پیکر به درازا کشیده شود که برنامه وداع با پیکر فرمانده سپاه قدس در تهران لغو شود و البته امروز هم مردم در تهران نشان خواهند داد که حماسه چیست و چگونه رخ می‌دهد.

از این‌رو کاملا مشخص است که این وضعیت در عراق و ایران کاملا متضاد با آن چیزی است که احتمالا ترامپ و مشاورانش در کاخ سفید پیش‌بینی می‌کردند و نتیجه آن هم تاکنون به ضرر آمریکایی‌ها بوده است.

علاوه‌بر این باید به یک نکته دیگر اشاره کرد؛ تاخیر در پاسخ، بالا نگه داشتن چوب تهدید روی سر دونالد ترامپ است و صرف‌نظر از اینکه می‌تواند تشدید‌کنننده ترس و بحران ناشی از واکنش ایران باشد، نزدیک شدن به تاریخ انتخابات 2020 نیز می‌تواند تبعات و اثرات آن برای آمریکایی‌ها را افزایش دهد.

چهارم: گزینه آخر گزینه مطلوب ترامپ و منطبق با پیش‌بینی سران کاخ سفید است. اینکه اساسا ایران پاسخی به اقدام آمریکایی‌ها ندهد، اتفاقی که البته از اساس امکان آن بعید به نظر می‌رسد به چند علتی که در ادامه توضیح خواهم داد:

الف) ایران نشان داده که اهل پاسخ ندادن به چنین اقداماتی نیست، اسرائیلی‌ها این را خوب می‌دانند. یک نمونه آن تجربه T4 در سوریه است که در کنار دیگر وقایع مشابه، گویای همین مساله است. البته دیگر اجزای مقاومت هم همین روحیه را دارند. در کنار اینکه گروه‌هایی مثل یمنی‌ها امروز در نقطه‌ای از اقتدار قرار دارند که می‌توانند آرامکو را بزنند و هیچ واکنشی دریافت نکنند.

ب) ایران می‌داند در شرایط کنونی بدون پاسخ گذاشتن اقدام آمریکا، باعث ایجاد ائتلاف منسجم در مسیر فشار حداکثری خواهد شد، اتفاقی که شرایط را برای تهران سخت‌تر خواهد کرد. لذا ایران حتما برای آنکه از تشکیل چنین ائتلافی جلوگیری کند واکنشی درخور نشان خواهد داد تا منافع متحدان آمریکا را با خطر مواجه کند.

ج) سردار قاسم سلیمانی برای ایرانی‌ها ارزش نمادین و استراتژیک در مساله مهمی مثل امنیت داشت. مرور افکار عمومی در ایران و در کشورهای منطقه و میان گروه‌های محورمقاومت گویای این است که یک مطالبه عمومی برای خونخواهی سردار سلیمانی شکل گرفته تا جایی که اگر به صورت رسمی و دولتی هم از جانب ایران اقدامی صورتی نگیرد این گروه‌های حامی مقاومت هستند که دست به کار خواهند شد و آتشی علیه منافع آمریکا به پا خواهند کرد و چند دلیل دیگر که مجال مرور آنها در این مقال نیست. از این رو باید این گزینه یعنی سکوت ایران را بعید‌ترین حالت دانست و احتمالا برای همیشه کنار گذاشت./1360/

ارسال نظرات