۱۵ مرداد ۱۳۹۹ - ۲۰:۰۳
کد خبر: ۶۵۹۶۹۸
غدیر شناسی (۳)

آیا رأی حداکثری حجت است؟

آیا رأی حداکثری حجت است؟
واقعه غدیر از مسائل مهم تاریخ اسلام است که به این موضوع در منابع مستدل و مستند و قابل اتکای شیعه و سنی اشاره و روایات زیادی درباره آن نقل شده است.

به گزارش خبرنگار سرویس کتاب و نشر خبرگزاری رسا، به نظر می‌رسد یکی از مسائل مهم امروز پایین بودن سرانه مطالعه در کشور است. متأسفانه مردم به طور عمومی اهل مطالعه نیستند. این مسئله از جمله موضوعات تأسف‌برانگیز اجتماعی در جامعه امروز ایران است. باید دقت داشت که امروزه مطالعه ها بر اساس روش کوتاه خوانی و مختصرگویی طرفدار فراوانی دارد.

واقعه غدیر از مسائل مهم تاریخ اسلام است که این موضوع در منابع مستدل و مستند و قابل اتکای شیعه و سنی به آن اشاره و روایات زیادی درباره آن نقل شده است. در این نوشتار سعی داریم در چند شماره به بررسی واقعه غدیر بپردازیم. هدف از تهیه این مطلب بیشتر دعوت به مطالعه مستند و رجوع و استفاده از منابع تاریخی درباره وقایعی مهمی چون عید غدیرخم است. قسمت سوم این مجموعه خدمت دوست داران کتاب تقدیم می‌شود.

 

آیا رأی حداکثری حجت است؟

برخی از اهل تسنن معتقدند در امور اجتماعی، نظر بیشترین رأی دهندگان حاکم است و حتی پیامبر و پیشوا نیز باید از آن پیروی کنند. در تاریخ، شواهدی وجود دارد که نظر اهل تسنن را رد می کند، از جمله در صلح حدیبیه که پیامبر اسلام برای زیارت خانه خدا از مدینه خارج شد. نزدیک مکه، نماینده کافران قریش نزد آن بزرگوار آمد و گفت: قریش برآنند که نگذارند به مکه وارد شوید. حضرت فرمود: «به جنگ نیامده ام و تنها به زیارت می روم.» پس از گفت وشنود بسیار، قریش تصمیم به صلح گرفتند و پیامبر نیز با شرایطی ویژه آن را پذیرفت، درحالی که مسلمانان از این صلح خشنود نبودند و می خواستند با زور به مکه وارد شوند. پیامبر به آنان فرمود: «من بنده خدا و پیامبر او هستم. هرگز از امر خداوند سرپیچی نمی کنم و او نیز مرا رها نمی کند».

به نظر می رسد مشورت پیامبر با مردم، در حقیقت، تدبیری بود که با آن، هم به نظر مردم احترام می گذاشت و هم عقاید مناسب آنان را در راه پیشرفت اسلام به کار می گرفت. همچنین جلوی کارشکنی برخی از سران اقوام نیز گرفته می شد؛ زیرا همین اندازه که طرف مشورت قرار می گرفتند و خود را در کارها سهیم می دیدند، از کارشکنی دست برمی داشتند. با این حال، آن حضرت در چنین مشاوره هایی، هیچ گاه تسلیم رأی اکثریت نشد و اگر به عقیده کسی یا گروهی توجه می کرد، در واقع، نظر خود او نیز همان بود.

بنابراین، سخن پیامبر بر نظر اکثریت برتری دارد. ایشان، در روز غدیر، علی(ع) را به جانشینی خود برگزید و به مردم معرفی کرد. پس مشورت در تعیین جانشین، پس از رحلت پیامبر، مخالفت آشکار با نظر خداوند و پیامبر اوست و هیچ ارزشی ندارد.

حجّت نبودن اکثریت پیروان

یکی از اعتراض های اهل سنت بر شیعه امامیه این است که شیعه امامیه در اقلیتند و بیشتر مسلمانان از اهل سنتند. اگر تشیع بر حق است، چرا در اقلیت به سر می برد و چگونه می توان گفت همه مسلمانان به راه باطل رفته اند؟

شیخ سلیم الشبری، رئیس دانشگاه الازهر مصر در عصر خود، در مباحثاتش با سید شرف الدین عاملی _ پس از آنکه تمام دلایل او را متین و محکم می بیند _ می گوید: من نمی دانم چه بگویم! متحیّرم! از طرفی دلایل تو را از نظر سند و دلالت، محکم، قوی و متین می بینم. از طرف دیگر، می بینم که بیشتر مسلمانان از امامت و ولایت علی بن ابی طالب(ع) روی گردانده اند و به آن اعتقاد ندارند و شمار شیعه را در اقلیت می بینم، ازاین رو، متحیرم که چه بگویم.

به راستی، آیا اکثریت، محور حقانیت هستند و در اقلیت بودن، دلیل بطلان است؟ پاسخ این پرسش را از چند جهت بررسی می کنیم:

الف) قرآن کریم

در قرآن کریم، خداوند متعال هیچ گاه اکثریت را محور و میزان حق و حقیقت قرار نداده، بلکه برعکس، بیشتر مردم را به این دلیل که در طول تاریخ برخلاف حق بوده اند، نکوهش کرده است. برای نمونه، می فرماید: «وَإِنَّ کَثِیرًا لَّیُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِم بِغَیْرِ عِلْمٍ»؛ و بسیاری به [پیروی از] هوای نفس خود، از روی نادانی به گمراهی روند. (انعام: 119)

«بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُم مُّعْرِضُونَ»؛ ولی بیشتر این مشرکان جاهل، به حق دانا نیستند و از آن روی می گردانند. (انبیاء: 24)

«وَمَا أَکْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ»؛ و تو هرچند در ایمان مردم کوشش کنی، باز بیشتر آنان ایمان نخواهند آورد. (یوسف: 103)

«کِتَابٌ فُصِّلَتْ آیَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لِّقَوْمٍ یَعْلَمُونَ، بَشِیرًا وَنَذِیرًا فَأَعْرَضَ أَکْثَرُهُمْ فَهُمْ لَایَسْمَعُونَ»؛ کتابی که آیات جامعش را به زبان عربی فصیح برای دانشمندان بیان ساخته است، قرآنی است که نیکان را بشارت می دهد و بدان را می ترساند، ولی بیشتر مردم روی گردانده اند و به نصایحش گوش نمی دهند. (فصلت: 3 و 4)

«بَلْ جَاءهُم بِالْحَقِّ وَأَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کَارِهُونَ وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ بَلْ أَتَیْنَاهُم بِذِکْرِهِمْ فَهُمْ عَن ذِکْرِهِم مُّعْرِضُونَ»؛ بلکه در کمال عقل، دین حق را بر آنها آورده، ولی بیشتر آنها از حقّ متنفرند و اگر حق، تابع هوای نفس آنان شود، همانا آسمان و زمین و هرچه در آنهاست، فاسد خواهد شد، بلکه ما اندرز قرآن بزرگ را بر آنها فرستادیم و آنان به ناحق از آن روی گرداندند. (مؤمنون: 70 و 71)

«وَمَا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا»؛ بیشتر این مردم، جز از گمان باطل خود، از چیزی پیروی نمی کنند. (یونس: 36)

اکثریتی که در قرآن مجید نکوهش شده اند، اکثریت کمّی و عددی هستند. بنابراین، در بسیاری اوقات، نظر اکثریت اشتباه است. با این حال، در جامعه ای که آموزه های قرآنی و نبوی بر آن حاکم است، هیچ اجباری برای پیروی از نظر اکثریت وجود ندارد. افراد چنین جامعه ای آموخته اند که «وَإِن تُطِعْ أَکْثَرَ مَن فِی الأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ اللّهِ»؛ و اگر از بیشتر کسانی که روی زمین هستند، پیروی کنی، تو را از راه خدا گمراه می کنند. (انعام: 116)

البته نکوهش اکثریت در قرآن، همیشگی نیست، بلکه هرگاه اکثریت به حقیقت نزدیک شوند، این نکوهش نیز نخواهد بود.

ب) لزوم پیروی از حق در آیات قرآن و روایات اهل سنت

از مجموع ادله قرآنی و روایی برمی آید که وظیفه انسان، پیروی از حق است، گرچه پیروان آن در اقلیت باشند؛ زیرا سنت اسلامی، بر پایه پیروی از حق استوار است، نه موافقت با طبع. خداوند، لزوم پیروی از خواسته های اکثریت را نمی پذیرد؛ زیرا این کار به فساد می انجامد. پس در این زمینه می فرماید: «أم یقولونَ بِهِ جَنَّهٌ بَلْ جاءَهُمْ بالحقِّ و أکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کارهُونَ وَلَوِ اتَّبَعَ الّحَقُّ أهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ و الأرضُ و مَنْ فیهِنَّ بَلْ أَتیناهُمْ بذکْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِکْرِهِمْ مُعْرِضُونَ». (مؤمنون: 70 و 71)

ابوعبیده معتزلی به هشام بن حکم گفت: دلیل درست بودن عقیده ما و باطل بودن عقیده شما این است که شما در اقلیت هستید و ما در اکثریت. هشام پاسخ داد: «تو با این کلامت به ما ایراد نمی گیری، بلکه در حقیقت، ایرادت به نوح(ع) است؛ زیرا او 950 سال شب و روز قومش را به نجات دعوت کرد، ولی جز عده کمی به او ایمان نیاوردند».

بخاری و دیگران از اهل سنت، نقل می کنند که پیامبر فرموده است:

آن زمان که کنار حوض کوثر ایستاده ام، ناگهان گروهی را می آورند. بعد از آنکه آنان را شناختم _ که اصحاب منند _ شخصی بین من و ایشان ظاهر می گردد و دستور می دهد که حرکت کنند. می پرسم: به کجا می روند؟ پاسخ می دهد: به خدا سوگند، به سوی دوزخ! می گویم: چه کرده اند؟ می گوید: آنان بعد از تو مرتد شدند و به افکار جاهلیت بازگشتند. آنگاه پیامبر فرمود: نجات یابند مگر عده کمی از آنان.

ابوایوب انصاری هم به نقل از اهل سنت گفته است:

شنیدم که پیامبر به عمّار یاسر فرمود: گروه ستم کار، تو را خواهند کشت، درحالی که تو بر حقی و حق با توست. ای عمّار، اگر علی را دیدی که به سویی می رود و بقیه مردم به سویی دیگر، تو با علی(ع) باش و مردم را رها کن؛ زیرا او هرگز تو را به گمراهی هدایت نمی کند و از راه هدایت بیرون نمی برد.

ج) مخالفت با حقایق تاریخی

میزان قرار دادن اکثریت برای اثبات حقانیت، برخلاف حقایق تاریخی است؛ زیرا همین اکثریت بودند که اجتماع کردند و عثمان بن عفان را به قتل رساندند. همچنین اکثریت بودند که اجتماع کردند و سبط رسول خدا صلی الله علیه و آله و سید جوانان بهشت، امام حسین(ع) را به شهادت رساندند.

شیخ اسماعیل بن محمد انصاری در رساله القول الفصل فی حکم الاحتفال بمولد خیرالرسل می نویسد:

وحشت و ترسیدن از تنهایی _ اینکه مردم کجا رفتند؛ هرجا که می روند، من هم آنجا بروم _ روش و منطقی است که وضع اکثر مردم را فاسد و آنان را هلاک کرده است. انسان آگاه، هیچ وقت از کمی رفیق و حتی نبود رفیق به وحشت نمی افتد، درصورتی که با خود، رفیقانی از انبیا، صدیقین، شهدا و صالحین می بیند. اگر بنده ای در طریق طلب حق، خودش را تنها دید، این، خود، دلیل بر صدق طلب اوست.

بهترین نمونه، رسول الله صلی الله علیه و آله است که در عقیده خود تنها بود و با تلاش و جدیّت فراوان، اکثریت گمراه را هدایت فرمود. او تنها با خدا بود و همه مردم در راه باطل بودند، ولی با همت و اعتقاد راسخ، سرانجام حق و حقیقت را بر دیگران آشکار ساخت.

شاید گفته شود که عبارت «یدالله مع الجماعه»، نشان از پیروی اکثریت دارد. در پاسخ این سخن باید گفت به قرینه ادله دیگر که جماعت را به حق دعوت می کند، منظور از این عبارت آن است که دست یاری خداوند همراه جماعتی است که به دنبال حق و حقیقتند.

منبع: کتاب غدیر، اکمال دین، نوشته سید حسین اسحاقی، ص66 - 71.

انتشارات صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران کتاب «غدیر، اکمال دین» را در قطع رقعی و 190 صفحه به چاپ رسانده است.

علاقه‌مندان می‌توانند برای خرید این کتاب به انتشارات صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به آدرس: تهران، خیابان ولیعصر، ابتدای بزرگراه نیایش، جنب مجموعه ورزشی انقلاب، دانشگاه صدا و سیما، تلفن: : 22040986 مراجعه کنند./826/ن601/ق

ارسال نظرات