۲۹ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۷:۲۵
کد خبر: ۷۱۷۴۷۳
مرتجعین خرابکار (۹)؛

ندای ارتجاع، تخریب چهل سال دستاورد‌های انقلاب اسلامی است

ندای ارتجاع، تخریب چهل سال دستاورد‌های انقلاب اسلامی است
حجت‌الاسلام رمضان نرگسی گفت: امروز هر کسی که ندای ارتجاع و بازگشت به دوران پهلوی و قبل از آن را بدهد، چهل سال کوشش و دستاوردهای انقلاب اسلامی را تخریب می‌کند.

اشاره: بعد از جنگ‌های ایران و روس، اولین جرقه‌های غرب‌گرایی در ایران آغاز شد. جریان غرب‌گرایی همواره می‌کوشید تا با اقتباس از ظواهر کشورهای غربی، به عمق و بطن توسعه‌های فناوری و تکنولوژیک غربی دست پیدا کند؛ اما ریشه و مبانی بنیادین تغییر به سمت غرب از اساس حاوی اشکالات عمده‌ای بود. برای مثال رضا پهلوی که در ابتدا می‌خواست راهی که بیشتر از صدسال در غرب تحت عنوان رنسانس طی شده بود را یک شبه با دستور کشف حجاب و ممنوعیت مناسک دینی پیگیری کند و از طرفی انتظار داشت یک شبه هم در ایران انرژی‌های جدیدی مانند بخار و ... هم کشف شود. اصرار بر اقتباس از ظاهر تا دوران کنونی به‌حدی بود که غربگرایان به دنبال تصویب قراردادها، لوایح و کنواسیون‌های استعماری بودند تا به‌ظاهر مشکلات کشور را حل کنند؛ اما خسارتی جبران ناپذیر برجای گذاشتند و حتی از درس عبرت گذشتگان نیز استفاده نکردند.

از این رو خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا به سراغ حجت‌الاسلام دکتر رضا رمضان نرگسی عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) رفت تا درباره مسأله تلاش جریان غربگرایی در تخریب دین و دستاوردهای انقلاب اسلامی به گفت‌وگو بپردازد.

رسا ـ شرح حرکت‌های غرب‌گرایان پیش از انقلاب اسلامی تا زمان وقوع انقلاب اسلامی چیست و چه خسارت‌هایی را برای کشور به دنبال داشت؟

به‌نظر می‌رسد اگر ابتدا موضوع توسعه و ارتجاع در 200 سال گذشته را بررسی کنیم با یک معرکه آرای عجیب و غریبی روبرو می‌شویم. گروه‌های متناظر در ایران همواره طرف مقابل خود را مرتجع و خود را ترقی خواه و متجدد می‌دانستند. به خصوص بعد از مشروطه این مسأله پررنگ شد. علی رغم اینکه علمای اسلام در این میان همواره بحث از پیشرفت می‌زدند و کشور را به عنوان یکی از اهداف خودشان مطرح می‌کردند، توسط دشمن به‌عنوان مرتجع معرفی می‌شدند.

اساس دخالت علما و مراجع عظام طراز اول در مشروطه ترقی خواهانه و به دنبال پیشرفت و توسعه بوده است و یکی از چیزهایی که دیگران باید پاسخ بدهند این است که اگر علما مرتجع بودند چرا در مشروطه به عنوان طراز اول حضور داشتند؛ نه اینکه دنباله رو باشند، بلکه آن‌ها در این مسیر پیش قراول بودند. از زمان مشروطه می‌بینیم که غرب گرایان برای اینکه مردم را به مقابله با علما توجیه کنند و در مقابل علما بایستند به آن‌ها انگ ارتجاع می‌زدند. از طرفی معمولاً در فضای آن روز، غرب و تمدن غرب به عنوان نماد پیشرفت محسوب می‌شد؛ بنابراین علما در حقیقت پرچم‌دار دین به حساب می‌آمدند. دین در فضای دانشگاهی آن زمان به عنوان عامل ارتجاع و پسرفت تبلیغ می‌کردند و مردم را قانع کردند که علما مرتجع هستند و ما خواهان پیشرفت توسعه هستیم.

سرنوشت کشور از مشروطه تا زمان رضاخان به دست غرب گرایان سپرده شد و این مسأله باعث شد که روحانیت عملاً به عنوان کسانی که مخالف پیشرفت و توسعه هستند، شناخته شده و از جامعه طرد شوند. با طرد شدن روحانیت ملت شکست خورد. در ماجرای کشف حجاب یا در ماجراهایی که رضا خان ایجاد و دنبال کرد، توانست یکه‌تاز میدان شود. او هر طوری که دلش می‌خواست برنامه‌های غربی سازی را در جامعه پیش برد.

محمدرضا هم که بعد از رضاخان آمد همان برنامه‌های غربی سازی پدرش را پیش برد. علی رغم اینکه علما در جریان مسأله نفت وارد شدند؛ ولی یک مدت کوتاه بیشتر ادامه پیدا نکرد. باز هم همان غرب گرایان سوار بر عرصه شدند. عملاً کشور پیشرفتی در اینجا ندید؛ بلکه ما دیدیم کشور روزبه‌روز افت داشت. برای مثال اگر علی رغم اینکه انگلستان در جنگ جهانی اول نیروهای اشغالگر خود را وارد کرده بود که 55 هزار نیروی انگلیسی و 25 هزار نیروی مزدور بودند و تلاش زیادی کرد تا ایران را در اشغال نگهدارد، بیشتر از 2 سال نتوانست ایران را نگهدارد و پس از آن مجبور شد که نیروهایش را از کشور تخلیه کند و در حقیقت استقلال ایران را به رسمیت بشناسد. هر چند انگلستان دست نشانده‌ای مثل رضاخان را آورد؛ ولی مجبور شد؛ زیرا برنامه انگلستان نگهداشتن ایران به عنوان مستعمره بود که بعد از آن موضوع تحت الحمایت ایران 1919 و 1298 به ثمر نرسید و شکست خورد.

وقتی این بحث را 20 سال بعد نگاه می‌کنیم، علی رغم کوبیدن بر طبل پیشرفت و توسعه خواهی کشور به قدری ضعیف شده بود که نیروهای اشغالگر به راحتی وارد ایران می‌شوند و با هیچ مقاومتی روبرو نیستند. اگر نیروهای اشغالگر در جنگ جهانی اول با جنگلی‌ها، تنگستانی‌ها، قشقایی‌ها و آذری‌ها مواجه شدند و مجبور بودند سخت بجنگند؛ اما در جنگ جهانی دوم نه‌‌تنها نیروی مقاومتی وجود نداشت؛ بلکه بحث تجزیه ایران هم مطرح شد. آن‌ها تجزیه ایران را با بحث جمهوری خودمختار برای آذری‌ها، کردها، عرب‌ها و ... مطرح کردند. نه تنها ایران در عمل پیشرفت نکرده بود؛ بلکه در وضعیت بدی قرار گرفته بود.

تقریباً از تاریخ 1335 به بعد و پس از جریان ملی شدن نفت می‌بینیم روشنفکران ایرانی از روشنفکران بی‌دین به سمت روشنفکران دین‌دار تغییر موقعیت دادند و سعی می‌کنند در دو قالب و گرایش مارکسیسم و لیبرالیسم قرار گیرند. برای مثال شریعتی خود را روشنفکر مسلمان متدین می‌داند که گرایش مارکسیست دارد. بازرگان روشنفکری است که گرایش مسلمان لیبرالیسم دارد. آن‌ها در دو گرایش لیبرالیسم و مارکسیسم به سمت دین و مسأله بازگشت به دین هجوم می‌آورند.

همین روشنفکران بودند که قبل از دوره رضاخان و حتی بعد از دوره رضاخان ادعا می‌کردند دین ضد پیشرفت و ترقی است؛ اما تغییر موضع دادند و می‌گویند دین مخالف پیشرفت و ترقی نیست و دین اسلام با ادیان دیگر فرق دارد. آن‌ها در این دوران بین خودشان چرخشی به سمت دین دارند. در کنار گرایش به اسلام در این دو نحله، نحله سومی وجود دارد که خواهان اسلام اصیل بود و آن نحله امام خمینی و نیروهای انقلاب اسلامی است که منجر به انقلاب اسلامی شد. روشنفکران ایرانی در زمان نزدیک به انقلاب اسلامی، روشنفکران دین‌دار هستند. چه کسانی که مارکسیسم بودند که برای مثال شریعتی از جمله آنان بود و چه کسانی که طرفدار لیبرالیسم بودند که برای مثال بازرگان یکی از آن‌ها بود و چه کسانی هر دو گرایش لیبرالیسم و مارکسیسم را طرد می‌کردند و خواهان اسلام اصیل بودند؛ مثل شهید مطهری، امام خمینی و حوزویان انقلابی به سمت دین گرایش داشتند.

دو اتفاق مهمی که می‌افتد این است که آن شعارهای توسعه طلبی حوزه مجدداً مطرح می‌شود؛ یعنی شعارهای بحث تجددخواهی، پیشرفت خواهی که حوزه‌های علمیه، علمای حوزه علمیه و طراز اول از زمان مشروطه مطرح می‌کردند، الآن بیشتر نمود پیدا می‌کند و خودش را مطرح می‌کند. مدل حکومتی که برای همین پیاده می‌شود، مدل حکومتی اخذ شده از نظرات ترقی خواهانه دو عالم بزرگ یعنی شیخ فضل الله نوری و سید عبدالحسین لاری است که از ترکیب نظریات آن‌ها، تز جمهوری اسلامی، مجلس خبرگان و شورای نگهبان و چیزهای دیگر در قانون اساسی پیاده و مطرح می‌شود.

غربی‌ها با استفاده از رسانه به‌خصوص شبکه‌های بزرگ اجتماعی که در دست دارند بعد از انقلاب اسلامی به خصوص در سال‌های اخیر بر اساس تبلیغات رسانه‌ها و بر اساس جهالت و عدم مطالعه مردم که امروز در حد رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی است و از طرفی عدم تاریخ‌دانی مردم استفاده کرده‌اند تا آن مسأله‌های دوره مشروطه را زنده کنند؛ یعنی همان مسأله که ما چون طرفدار غرب هستیم به دنبال پیشرفت حرکت می‌کنیم و آخوندها به دنبال عقب نگهداشتن کشور هستند، که این در حقیقت شعاری بود که در زمان مشروطه از سوی روشنفکران، غرب گرایان و غرب رفته‌ها و فراماسونرها توی بوق و کرنا می‌کردند. با توجه به‌ اینکه عملاً در طی شصت سال گذشته روشنفکران آمدند، سوار کار شدند و شکست خوردند و خود طایفه روشنفکر به طرف دین برگشتند؛ اما امروز پشت کردن به دین ارتجاع جدید است. نقطه جدید ارتجاع روشنفکری یعنی روشنفکری از بی‌دینی به دین داری آمد و بعد از انقلاب دوباره به بی دینی و همان شعارهایی که زمان قاجار سر می‌دادند باز می‌گردد.

در دوره قاجار چیزی ساخته نشده بود. علما حرف‌های روشنفکرانه و پیشرفت گرایانه می‌زدند؛ ولی کار دست آن‌ها نبود. بنابراین علما نمی‌توانستند در حقیقت ادعا کنند که ما می‌توانیم این کار را بکنیم؛ چون کار دست علما نبود. چنانچه در بحث کتاب رساله مشروطه مشروعه به قلم سیدعبدالحسین لاری یا شیخ فضل الله نوری و یا دیگران که در این مورد نوشته‌اند، برای مثال کتاب مدینه الاسلام روح التمدن احمد شاهرودی یا کتاب شذرات المعارف مرحوم محمدعلی شاه آبادی و ... داد می‌زند که اگر کار دست ما باشد، چه می‌کنیم؛ اما کار دست علما نبود و چیزی به دست آن‌ها ساخته نشد.

رسا ـ ارزیابی شما از عملکرد امروز جریان ارتجاع جدید در تخریب کشور چیست؟

روشنفکری غرب گرایانه در حقیقت راهی که شروع کرد، راه معکوسی بود و مسیری را رفت که به نتیجه نرسید. در حال حاضر با توجه به مسیر ساخته شده که ما جمهوری اسلامی یا مدل دموکراسی اسلامی و مردم سالاری که داریم و یا با توجه به مدلی که داریم و کارهایی که شده است و در حوزه‌های مختلف اعم از فناوری، تفکر سیاسی و نظام سازی پیشرفت‌هایی داشتیم. امکان دارد به مدینه فاضله‌ای که ترسیم کردیم نرسیده باشیم و طبیعی است؛ چون راه رسیدن ما به مدینه فاضله در حالی که مرتب دشمن با شما مبارزه می‌کند یک مسیر طولانی پنجاه یا صد ساله است، یک مسیر 30 یا 40 ساله نیست که انسان انتظار داشته باشد تا همین فردا بدان برسد. انسان نباید انتظار داشته باشد سریع به آن برسد. کارهای زیادی انجام شده است که ما در حوزه نظام سازی یا بحث‌های علوم سیاسی، بحث جامعه شناسی سیاسی، حوزه علوم فنی مهندسی، حوزه هوافضا، علوم پزشکی و در همه حوزه‌ها حرف برای گفتن داریم و پیشرفت‌های بزرگی کرده‌ایم.

وقتی تکرار بحث روشنفکری مشروطه مطرح می‌شود که برخی می‌گویند برای مثال که رضاشاه روحت شاد به این معناست که تمام این دست‌آوردها را به هیچ می‌گیرند خرابکاری در اینجا معنا پیدا می‌کند؛ یعنی آن‌ها تلاش می‌کنند تمام دستاوردهای چهل ساله را نابود کنند و به حتی به قبل از انقلاب باز نمی‌گردند و خواهان دوره مشروطه یا حداکثر 150 سال عقب‌تر هستند.

یعنی شاهد ارتجاع و بازگشت به عقب، مشروطه و همان شعارهایی است که غرب گرایان صدر مشروطه می‌دادند که در حقیقت یک خرابکاری است. شما در عمل دستاوردهای این ملت را در این 40 سال نابود می‌کنید. ارتجاع و خرابکاری در اینجاست که با هم پیوند می‌خورند.

اگر اول انقلاب بحث ارتجاع روشنفکران غرب‌گرای ضد دین مطرح می‌شد در آن خرابکاری نبود؛ زیرا ما در آن زمان می‌گفتیم مدل دادرسی غربی تا به حال جواب نداده است یا مدل توسعه غربی ضعف دارد که هنوز مدل خودمان آزمایش نشده بود که برخی می‌گفتند ما از انقلاب پشیمان شده‌ایم و دوباره می‌خواهیم مدل غرب و پهلوی را امتحان کنیم. خرابکاری در آن ابتدای انقلاب مطرح نبود؛ اما اینکه پس از 40 سال کار و تلاش بخواهیم به دوره رضاخان بازگردیم، باید چیزهای زیادی را خراب کنید. به همین دلیل است که ارتجاع در این دوران، ارتجاع صرف نیست و ذاتاً ارتجاعی خرابکارانه است. امثال زیباکلام که دوست دارند به دوره رضاخان باز گردند، ذاتاً می‌خواهند بسیاری از دست آوردهای ملت را نابود کنند.

رسا ـ وظیفه نهادهای مختلف اعم از فرهنگی، سیاسی و قضایی نسبت به برخورد با این دو جریان چه در محافل علمی از دانشگاه‌ها تا حوزه علمیه و چه در ارکان قدرت چیست؟

ما نمی‌دانیم که چه تمهیدات قانونی و حقوقی را علیه این جماعت باید دید؛ اما بایستی درباره عملکرد این جریان تبیین صورت بگیرد. اینکه رهبر انقلاب می‌فرمایند جهاد تبیین صورت بگیرد، اینجا جای جهاد تبیین است. ما بایستی تاریخ را مو به مو برای مردم بیان کنیم، بحث‌های جامعه شناسی ایران و به‌خصوص بحث‌های جامعه شناسی صدسال گذشته را مو به مو برای مردم شرح بدهیم تا مردم، رسانه‌ها و جوانان در سایه تبیین بتوانند ماهیت دشمن و دست آن را بشناسند. آن‌ها باید بفهمند که غربی‌ها می‌خواهند چه کلاهی را بر سر مردم بگذارند.

دین که به ذات خود مشکلی ندارد و مانند چشمه جوشانی است که اگر از جایی بتوانید سر آن را ببندید، از جای دیگری بیرون می‌زند. شما ایران را اگر ببندید، از یمن بیرون می‌آید، یمن را ببندید، از عراق بیرون می‌آید، عراق را ببندید از لبنان بیرون می‌آید و کل منطقه را ببندید از خود کشورهای غربی، آمریکا و اروپا بیرون می‌زند. دین چشمه جوشانی است که چون این جوشش مبداء دارد و آن مبداء هیچ وقت از جوشش باز نمی‌ایستد، در جایی بیرون می‌زند؛ اما مهم اینجاست که ما از آن محروم نباشیم؛ وگرنه چیزی از عظمت دین و معارف دینی کاسته نمی‌شود.

رسا ـ بعد از اینکه جهاد تبیین برای مردم صورت گرفت، وظیفه مردم چیست؟

وقتی که مردم بفهمند، مشخص است که می‌تواند چه کاری کند. مشکل اصلی جهالت است و تلاش دشمن برای فریب دادن آن‌ها با جدا کردن از تاریخ است. وقتی که ملتی را از تاریخ خود جدا کردید می‌توانید هر بلایی را سر ملت در بیاورید و اگر ملتی بفهمند که سر آن‌ها کلاه می‌رود و آگاه شوند، همین آگاه شدن، همه هدف است. اگر ما نتوانیم ملت و به‌خصوص نخبگان، دانشگاهیان، حوزویان، رسانه‌ها و ... را در این باره آگاهی بدهیم، ملت تقصیری نخواهد داشت.

آن کسانی که همواره در جامعه مسؤولیتی داشته‌اند و مردم را به دنبال خود کشانده‌اند، با سوادها بوده‌اند و این باسوادها و به‌خصوص دانشگاهیان را باید با آگاهی بخشی متوجه نقش فطرت انسان کنیم. فطرت انسان‌ها بیشترین کمک را می‌کند؛ اگرنه ما کاری نمی‌توانیم بکنیم به‌جز اینکه فطرت انسان‌ها را بیدار کنیم.

رسا ـ از فرصتی که در اختیار خبرگزاری رسا قرار دادید سپاسگزارم.

محمدحسین کتابی
ارسال نظرات