تبعات نگاه شیء انگارانه تمدن غرب به انسان/ نتیجه انقلاب جنسی در غرب
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، از جمله موضوعاتی که غرب و مستشاران آن بر علیه اسلام به ویژه ایران بر روی آن تمرکز کردهاند حجاب زنان و دختران و ارتباط آن به آزادی ایشان است که اخیراً به طور مستقیم همه صحنه های اجتماعی از جمله صحنه های فرهنگی، آموزشی مانند دانشگاهها، کارخانهها، اداره و در رأس آن خانواده و جامعه را تحت تأثیر خود قرار داده است.
برای صحبت از زن و حجاب زن ابتدا باید از رابطه میان او و مرد سخن به میان آورده شود. در اسلام بر تفاوت نقش زن و مرد و نه بر تفاوت وجودی آن ها تاکید شده است که در این صورت در چارچوب احکام شرعی می توانند موجبات رشد و شکوفایی یکدیگر را فراهم آورند ولی در روابط بدون چارچوب و اختلاط میان ایشان که امروزه به عینه در مغرب زمین قابل مشاهده است زمینه برای آسیبپذیری هر دو جنس فراهم میشود و به دنبال این تغییرات زن و مرد که مایه آرامش یکدیگر بودند به دو رقیب کار و یا نهایتا به دو همکار برای رسیدن به اهداف شغلی تبدیل میشوند.
تفاوت دیدگاه اسلام و غرب در ولنگاری اجتماعی
این نکته به خوبی بارز است که تفاوت میان دیدگاه اسلام و دیدگاه لیبرال دموکراسی غرب در ولنگاری اجتماعی زن در این است که در اسلام جذابیت جنسی فقط یک ارزش زناشویی است لیکن در غرب علاوه بر ارزش زناشویی یک ارزش اجتماعی و حتی تجاری هم محسوب می گردد و این امر که جذابیت جنسی زنان موجب ارزشمندی آنان در جامعه می گردد موجب تحقیر ایشان در جامعه گشته است چرا که با بالا رفتن سن زنان جذابیت اندامشان کمتر گشته و به همراه آن از ارزش و احترام آنان در جامعه کاسته می شود و به تبع آن زمینه افسردگی در زنان و پس از آن در جامعه ایجاد می گردد و به نام آزادی کمال انسانی او را سلب میکنند تا زمینه برای تمتع افراطی مردان باز باشد این بدین معنا است که در واقع زنان در غرب اسیر ضد ارزش هایی هستند که در رأس آن جذابیت جنسی به عنوان ارزش اجتماعی شناخته شده است و علت این امر بازمیگردد به اینکه در جوامع غربی ارزش های دینی و اخلاقی درستی حاکم نیست و به تبع آن تحریک بیش از اندازه و جنون آمیز جنسی در روابط اجتماعی و حرفهای امری پسندیده محسوب می گردد.
فساد در تمدن غرب تا بدانجا پیش رفته است که حتی در فیلم های سینمایی، تئاتر، موسیقی، هنر و.. زنان را عریان و برهنه معنا می کنند و این امر ادبیاتی دارای مرتبه و منزلت محسوب شده است و نتیجۀ مخرب آن براساس تحقیقات پژوهشگران و اساتید غربی تسلط شهوت در جامعه و همه امور ملتهای غرب و حضور بی قید و شرط زنان عریان در همهجا و فروپاشی نظام خانواده، افزایش آمار طلاق، افزایش بیماری مقاربتی، کثرت تجاوز، افسردگی، سقط جنین، از بین رفتن اخلاق سالم در جامعه و... شده است.
در همین راستا استون ای. رودز استاد و پژوهشگر غربی در کتاب تفاوتهای جنسی را جدی بگیریم طی تحقیقات و آموزشهای خود و با توجه به تحقیقات محققیان غربی دیگر تفصیلاً به این امور اشاره میکند که در این نگارش مختصراً و اجمالاً به برخی از نظرات او برای ترغیب مخاطبان به مطالعه بیشتر تبعات آزادی در غرب اشاره میشود.
استون ای ردوز با توجه به نفوذ دیدگاههای فمنیستی در میان جوامع غربی میگوید: فمنسیتهای دانشگاهی برخی اوقات دانشمندان را متهم می کنند که تمام وقت خود را به مطالعه مردان میپردازند در حالی که ویلیانر و بست با مطالعه و تحقیقات خود کتابهایی در ارتباط با ویژگیهای شخصیتی در میان ملتها نگاشتهاند و از کشف شباهتهای فوق العاده در میان فرهنگها شگفت زده شدند. آنان به این نتیجه رسیدهاند که دختران در میان ملتهای مختلف علاقه بیشتری به کودکان نشان میدهند و برای نگهداری کودکان مطلوبتر هستند تا اموری که متعلّق به مردان است این در حالی است که نه شهرکهای رژیم صهیونیستی و نه گروههای اشتراکی آمریکایی هیچگونه موفقیتی در محو این نقشهای جنسی نداشتهاند گرچه انجام اینکار را بالاترین اولویت خود قرار دادهاند.
وی با توجه به قاطعیت تفاوتهای قابل توجه و مهم میان مردان و زنان اظهار میکند: فمنیستها که در نگرش خود نسبت به کار و فرزند ممکن است شبیه به زنان اشتغال محور باشند زنان سنتی را که میخواهند شوهرشان نانآور اصلی و خودشان در وهله اول خانهدار باشند را درک نمیکنند و این واقعیت را که بسیاری از زنان همفکر با آنها نیستند را اینگونه برداشت میکنند که آنها یا منزوی هستند یا به طور کامل در معرض موفقیتهای آزادی بخش دنیای بزرگتر قرار نگرفتهاند.
تأثیر آرمانهای فمنیست و انقلاب جنسی
استون ای. رودز در خصوص اعتراض زنان سنتگرا به فمنیستها تصریح میکند: سنتگرایان در جای خود میتوانند از نحوهای که فمنیستها آنان را آزار میدهند شکوه کنند چرا که آرمانهای آنان به زنان سنتی زیان میرساند و سایه انقلاب جنسی زنان اشتغالمحور که بر مبنای میل جنسی قویتر خود عمل میکنند و علاوه بر اینکه اگر نتوانند به نظام مطلوبی از سرمایهگذاری مرد برسند احساس آسیبپذیری جنسی و پشیمانی در خود میکنند، تهدیدی برای زنان سنتگرا هستند چراکه باید نگران شوهرانشان باشند که در محیط کار مورد وسوسه این دسته از زنان قرار نگیرند.
وی ادامه میدهد: عرضه فراوان زنان مجردی که حاضر هستند با مردان همبستر بشوند بدون آنکه در ازای آن خواهان تعهدی از طرف مقابل باشند سبب لطمه به زنانی است که میخواهند ازدواج کنند و تشکیل خانواده دهند.
علت تضعیف تحکیم خانواده
استون ای رودز با اشاره به نظر روانشناسان تکاملگرا در علت تضعیف زندگی زناشویی بیان میکند: روانشناسان تکاملگرا تأکید میکنند رسانههای مدرن سبب تضعیف زندگیهای زناشویی میشوند زیرا بطو دائم به مردان یادآوری میکنند که زیباییهای خارقالعاده درجایی دیگر نیز در دسترس است و این امر موجب نرخ طلاق بالاتری برای مردان و عدم وفاداری ایشان منجر میشود.
استون ای رودز به تبعات بالا رفتن آمار طلاق اشاره میکند و میگوید: به تبع بالا رفتن نرخ طلاق و عدم وفاداری ایشان آمار خانواده در 50 سال اخیر تغییر کرده و به همراه کاهش ازدواج شاهد خانوادههای بیثبات به معنای خانوادههای بدون پدر بیشتری بودهایم و أثر فقدان پدر بر کودک و به همراه آن زیانبار بودن آن در شماری از حوزههای مهم به اثبات رسیده است چراکه کودکان نه تنها در ولادتشان به یک پدر نیازمند هستند، بلکه به یک پدر زیستشناختی که در خانوداه زندگی کند نیاز دارند و جایگزین آن حتی ناپدری هم نمیتواند از معضلات این دوره جلوگیری کند.
تأثیر آزادی جنسی در میان نوجوانان
وی در پاسخ به دو سؤال آیا زنان در غرب به لحاظ جنسی در حال آزادتر شدن هستند و آیا در أثر آزادی حاصل از انقلاب جنسی زنان رفته رفته میل به داشتن رابطه جنسی با مردان متعدد پیدا میکنند بیان میکند: در یک بررسی ملی مشخص گردید احتمال فعالیت جنسی دختران نوجوان نسل حاضر در مقایسه با نسل قبل بسیار بیشتر شده است به علاوه بسیار کمتر از پسران اظهار میکنند از تجربیات جنسیای که تابحال داشتهاند رضایت دارند.
استون ای رودز به اظهار تأسف دختران نوجوان از برقراری ارتباط جنسی اشاره و تشریح میکند: در دو پژوهش دیگر مشخص شد احتمال اینکه دختوران بگویند ای کاش برای برقراری رابطه جنسی بیشتر صبر میکردند بسیار بیش از پسران است و بیش از دو سوم دختران نوجوانی که از نظر جنسی فعال هستند میگویند از این که بیشتر صبر نکردهاند متاسف هستند.
استون ای رودز به ضررها و تبعات روابط بی حد و مرز جنسی در میان زنان و دختران جوان و نوجوان اشاره میکند و میگوید: در پی روابط جنسی پیامدهای بیماری مقاربتی برای زنان بسیار بیشتر شده و همین که یکبار به اینگونه بیماری ها مبتلا شوند آمادگی بیشتر برای ابتلا به سرطان رحم و نازایی پیدا می کنند و در این راستا 45 میلیون آمریکایی ویروس پاپیلومای انسانی دارند که می تواند هم سبب ایجاد زگیل های آلت تناسلی و هم سرطان های گردن رحم شود.
استون ای رودز در سخن پایانی خود به اهمیت ازدواج اشاره و بیان میکند: ازدواج زیربنای بیشتر مباحث مورد اشاره در زمینه مسائل فرهنگی و سیاستدگذاری است. وجود خانواده های بدون پدر در درجه نخست یا به این دلیل است که والدین ازدواج نمی کنند یا پس از ازدواج طلاق می گیرند.
نتیجه انقلاب جنسی و آزادی زن در غرب
وی با اشاره به نتیجه انقلاب جنسی و آزادی زنان در غرب تاکید میکند: انقلاب جنسی موجبات ناخرسندی زنان را فراهم آورده است؛ زیرا مانع از آن میشود که مردان بتوانند احساسات جنسی خود را به عشقی پایدارتر تبدیل کنند عشقی که بتوانند احساسات جنسی خود را به عشقی پایدارتر تبدیل کنند عشقی که بتواند الهام بخش آنها برای تعهد نسبت به یک آینده دراز مدت باشد.
استون ای رودز با تاکید بر نیاز اصلی زنان تصریح میکند: آنچه بیشتر زنان بیش از همه خواستار آن هستند شوهر و فرزندانی مهرورزند. آنها همواره بیش از آنکه مجذوب چیزها باشند مجذوب افراد هستند. آن ها عاشق روابط مستحکم و دراز مدت هستند و رابطه جنسی اتفاقی و غیر مسوولانه نزد آن ها خیلی زود جذابیت خود را از دست می دهد البته اگر چنین جذابیتی وجود داشته باشد.
وی در ادامه میگوید: برای زنان آرمان زناشویی یعنی یک مرد و یک زن که از نظر جسمی و روحی به یکدیگر وابسته، در خوب و بد روزگار شریک، موجب آسایش یکدیگر و در تعامل مداوم با هم قرار داشته باشند.
استون ای رودز افزود: این چشم انداز شامل رابطه جنسی عاشقانه و از سر تعهد همراه با داشتن فرزند است؛ فرزندی که بیشتر زنان از دوران کودکی نسبت به آن کشش دارند و همین که بارداری و شیردهی آنان را در نشاط برآمده از هورمون ها غرق می کنند این فرزند عزیزتر به نظر می آید.
وی در خصوص دلبستگی زنان به شریک جنسی خود و در مقابل تاثیر دیدگاه سهل انگارانه مردان در این راستا میگوید: از آنجا که زنان مستعد دلبسته شدن به کسانی هستند که با آنها رابطه جنسی دارند دیدگاه سهل انگارانه مردان درباره رابطه جنسی ممکن است اثرات تلخی برای زنان داشته باشد و آن ها را از نظر عاطفی نابود کند. بارداری، زایمان و شیردهی می توانند انرژی زنان را تخلیه کنند و در بیشتر مواقع آن ها را نیازمند مهر و محبت نمایند.
استون ای ردوز با اشاره به تأثیر فرزندآوری بر عشق زنان به شوهرانشان خاطر نشان میکند: عشق بیش از حدّ زنان به فرزندانشان پیوندی را به وجود می آورد که آنها را به شوهرانشان وابستهتر میکند زیرا مردان با تأمین منابع مالی زنان را قادر میسازند هرچقدر میخواهند در کنار فرزندانشان باشند.
در راستای تحقیقات محققان و اساتید غربی دانشمندان، محققان و اساتید ایران هم در این عرصه نظراتی را با التفات به آیات و روایات و شواهد عینی در جوامع غربی بیان میکنند
نگاه شیءانگارانه غرب به انسان
شهید مرتضی مطهری در کتاب مقام زن با در نظر گرفتن دیدگاه غرب نسبت به انسان میگوید: در فلسفه غرب، سالهاست که انسان [ از جمله زن] از ارزش و اعتبار افتاده و تا حد یک ماشین تنزل کرده است فلسفه غرب انسان را ماشینی میداند که محرک او منافع اقتصادی و یا عوامل جنسی است و اخلاق و فلسفه وعلم و دین و هنر و... همه روبناها و تجلیات این دو عاملند.
وی در جایی دیگر به پدیده برهنگی اشاره میکند و تصریح میکند: بدون شک پدیده ( برهنگی) بیماری عصر ماست که دیر یا زود به عنوان یک بیماری شناخته خواهد شد و خود پیشتازان غربی ماهیت این پدیده را اعلام خواهند کرد.
شهید مطهری در راستای علت حجاب در میان زنان مسلمان اظهار میکند: آن دلیل و نکتهای که از سوی مخالفان حجاب کمتر بدان توجه میشود و به نظر ما علت اساسی پیدایش حجاب میباشد، حس و غریزه زن در حفظ و حراست خود در برابر مردان است.
وی در ادامه تصریح میکند: با توجه به قرآن و تاریخ اسلام و نظر فقها هدف از حجاب در اسلام فقط پوشاندن بدن زن از تماس با نامحرمان و ممانعت از جلوهگری و خودنمایی اوست، نه پردهنشین کردن او.
ایشان به سیمای حقیقی حجاب در اسلام اشاره میکند و تاکید میکند: حجاب در اسلام از این منشأ سرچشمه میگیرد که محل انواع التذاذهای زن و مرد از یکدیگر تنها باید محیط خانواده باشد و اجتماع باید محل کار وفعالیت گردد و تأکیدها و مجازاتهای اسلام در این زمینه مایۀ حفظ این دو دستگاه از آلودگی و خرابی است.
شهید مطهری در خصوص نادیده گرفتن ارزشهای انسانی میگوید: اسلام به پاکی انواع روابط جنسی میان زن و مرد توجه زیادی دارد و اصرار دارد این روابط از راه قانونی و در محیط خانواده باشد. اما غرب این ارزش مهم انسانی را نادیده گرفته و به نام آزادی زن روح جوانان را سخت فاسد کرده و نیروها و استعدادهای انسانی را به هدر داده و میدهد و بر اثر این بیبند و باری و دور افکندن قیود انسانی جوانان از تحصیل و مدرسه فراری شدهاند و ارزش رقاصهها صدبرابر دانشمندان و مصلحان اجتماعی شده است.
تبعیض و تحقیر زنان به دنبال آزادی جنسی
مؤید بیانات ایشان دکتر محمد حسین قدیری أبیانه در کتاب زن در اسلام و غرب به تفاوتها و تمایزات میان دیدگاه اسلامی و غرب به زن اشاره میکند و میگوید: ارزش اجتماعی بودن جذابیت جنسی در جوامع غربی موجب تبعیض بین زنان و تحقیر آنان میشود چرا که در غرب هرچه زن زیباتر و جذابتر باشد از احترام و موقعیت بالاتری در جوامع غربی برخوردار است و به همین لحاظ هرچه سن بالاتر میرود و از جذابیتهای اندام وی کاسته میشود ارزش و احترام اجتماعی او سیر نزولی پیدا میکند
وی ادامه میدهد: در جوامع اسلامی که جذابیت فیزیکی یک ارزش اجتماعی نیست، هرچه سن زن بالاتر رود احترام او بیشتر میشود چرا که اسلام ارزش اجتماعی زن به وزن و قد و رنگ پوست و مدل بینی و.. نیست بلکه به ایمان، علم، عمل صالح، نقش مادری و تجربه زندگی وی بستگی دارد. به همین لحاظ زنان در جوامع غربی عموماً به صورت دائم دچار استرس هستند در حالی که در جوامع اسلامی به تبع رعایت ضوابط اسلامی جامعه هم از آرامش بیشتری برخوردار است.
دکتر قدیری ابیانه تصریح میکند: بقای نسل بشر بر پایه رابطه زن و مرد استوار است و خداوند خواست این ارتباط مطلوب باشد بنابراین جذابیت جنسی متقابل مرد وزن را در آفرینش انسان مقرر داشت که این جذابیت از نظر اسلام نعمتی الهی و ارزشی مطلوب است.
اما با توجه به شواهد و قرائن موجودی که در جوامع غربی به وضوح دیده میشود دفاع و مبارزه تمدن غرب از آزدی و ولنگاری زن در جامعه چیزی جز مبارزه با آرامش روانی فردی و اجتماعی، استحکام پیوند خانواده، استواری اجتماع و احترام و ارزش قائل شدن برای زن نیست در حالی که راه اسلام راه تعادل است چرا که نه تنها از پاکی رابط جنسی مراقبت میکند بلکه هیچ مانعی برای بروز استعدادهای انسانی زن در جامعه ایجاد نمیکند و اگر دستورات اسلام صحیح اجرا شود هم روحیهها سالم میماند، هم روابط خانوداگی صمیمیتر و جدیتر میگردد و هم محیط جامعه برای فعالیت صحیح مرد و زن آمادهتر میشود./1304/
مریم فلاحتی پژوهشگر عرفان و فلسفه اسلامی