۱۶ بهمن ۱۳۸۹ - ۰۰:۱۵
کد خبر: ۹۷۲۹۹
در مسیر پیروزی(12)؛

انتقال امام خمینی از ترکیه به عراق /13مهر 1344

مجید قنبری
امام
خبرگزاری رسا، حدود یازده ماه از تبعید حضرت امام به ترکیه می‌گذشت. دولت ترکیه با مشکلات زیادی روبرو شده بود و دیگر نمی خواست با نگهداشتن امام در ترکیه روسیاهی خود را بیشتر کند.

شاه بر آن شد که امام خمینی و مرحوم شهید حاج سید مصطفی را به عراق و نجف بفرستد تا به دست مهره های مرموز استعمار و عناصر کوته فکر و عقب مانده که در حوزه علمیه نجف رسوخ کرده بودند، صدای حق طلبانه و آسمانی او را برای همیشه خاموش کند و او را نه تنها از صحنه سیاست که از جرگه روحانیت نیز کنار بگذارد، تا در تاریخ برای دیگران درس عبرتی باشد که هیچ‌گاه اندیشه قیام، مبارزه و نهضت علیه شاهان و ابر قدرت ها را در مغز خود راه ندهند!

انگیزه های رژیم از تبعید امام به نجف

دستگاه پهلوی و بلکه آمریکا که سردمدار اصلی حکومت پهلوی بود به قصد انزوای امام و مستهلک کردن ایشان در حوزه نجف، حضرت امام را روانه عراق کرد. رژیم پهلوی می دانست که در خود ایران چنین زمینه ای وجود ندارد و درمیان علما کسی را یارای مقابله با امام نیست. ایشان شخصیتی است که از نظر علمی جامع معقول و منقول و استاد برجسته حوزه علمیه در فقه و اصول و فلسفه است، و شاگردان مبرز ایشان مثل شهید مطهری از اساتید حوزه و دانشگاه و دارای نفوذ و موقعیت ویژه در ایران هستند و از نظر علمی و اخلاقی نیز مراتب فضل و کمال و معنویت ایشان بر کسی پوشیده نیست، و آن بزرگوار به عنوان معلم اخلاق حوزه و انسانی متخلق به اخلاق الهی زبانزد خاص و عام است. بنابراین تصور کردند که حوزه نجف با قدمتی هزار ساله و با وجود بزرگان و مراجع سرد و گرم چشیده این توان را دارد که افراد را پایین یا بالا ببرد و شخصیتی چون امام خمینی را در خود مستهلک کند و شأن علمی و سیاسی ایشان را تنزل دهد.

با این پندار خادم تصمیم به تبعید امام از ترکیه به عراق گرفت و با مقامات عراقی در میان گذاشت که البته مقامات عراقی با این شرط که دولت ایران دخالتی در سرنوشت، آزادی و مدت اقامت امام در عراق نداشته باشد، با این تبعید موافقت کرد.

برخی کشور عراق را انتخاب امام می دانند؛ اما با توجه به این‌که امام فرموده بودند: «نه در این مورد و نه در مورد دیگری من کوچکترین درخواست یا پیشنهادی ندادم»، این انتخاب از سوی رژیم پهلوی و قطعا با مشورت و یا دستور اربابان آمریکاییشان بود. حدود 24 ساعت قبل از حرکت به عراق این خبر به امام و فرزندشان داده شد.

رژیم شاه که موقعیت خویش را بیش از پیش در خطر می دید و شاهد نفوذ بیش از پیش امام حتی در تبعید بود، سرانجام در روز سه شنبه 13 مهر 1344 یعنی پس از حدود یازده ماه تبعید اجباری در ترکیه، ایشان را به همراه فرزند بزرگوارشان از ترکیه به عراق (تبعیدگاه دوم امام) فرستادند و هواپیمای حامل ایشان 2 بعد از ظهر همان روز در فرودگاه بغداد به زمین نشست.

ورود به عراق

روز سه شنبه 13 مهرماه 1344 (جمادی‌الثانی 1385) هواپیمای حامل امام و شهید حاج سید مصطفی خمینی از ترکیه به سوی عراق پرواز کرد. در ساعت 2 بعد از ‌ظهر در باند فرودگاه بین‌المللی بغداد بر زمین نشست و مسافرین پیاده شدند.

امام و مرحوم حاج سید مصطفی به گمان آنکه مأموران عراقی برای تحویل گرفتن آنان و بردنشان به محل تحت نظر آمده‌اند، دقایقی در سالن فرودگاه منتظر ماندند و چون به ظاهر از مأموران خبری نشد از فرودگاه بیرون آمدند و با تاکسی راهی کاظمین شدند.

شهید سید مصطفی خمینی نقل می‌کرد که «در فرودگاه بغداد امام سر کرایه تاکسی چونه می‌زد و سوار نمی‌شد، به شوخی به او گفتم: تا مأموران سر نرسیده‌اند و ما را دستگیر نکرده‌اند بیا در ریم و او را وادار کردم که سوار شود».

ساعتی بعد هر دو در مسافرخانه جمالی کاظمین اتاقی گرفته به استراحت پرداختند. امام پس از لحظه‌ای استراحت از جا برخاست و روانه حرم مطهر گردید. شهید سید مصطفی در مقام تماس تلفنی با مرحوم حاج شیخ نصرالله خلخالی در نجف‌ بر آمد تا ورودشان را خبر دهد. اما چون او را نتوانست پیدا کند به منزل آقای خویی تلفن کرد ورود امام و خود را به پیشکار منزل که در آن ساعت تنها در آن جا بود خبر داد و از او خواست که منزلی برای ایشان در نجف در نظر بگیرند.

صاحب مسافرخانه جمالی آقای عبدالامیر جمالی که تا آن لحظه امام و فرزندش را نشناخته بود از گفتگوی تلفنی مرحوم سید مصطفی خمینی به نجف دریافت که این مهمانان تازه وارد چه کسانی هستند فورا در مقام تجلیل و تکریم بر آمد و با اصرار ایشان را به منزل شخصی خویش برد، و منزل را دربست در اختیار آنان قرار داد.

دیری نپایید که خبر ورود امام به عراق برق‌آسا در محافل روحانی نجف‌اشرف طنین افکند و سر زبان ‌ها افتاد لیکن برای هیچ کس این خبر باورکردنی نبود. روحانیان و محصلان علوم اسلامی برای اطلاع از صحت و سقم خبر به مدرسه مرحوم آیت‌الله بروجردی که جنبه مرکزیت حوزه نجف را داشت رو آوردند و در انتظار رسیدن خبر قطعی از کاظمین در آنجا گرد آمدند. طولی نکشید که زنگ تلفن مدرسه به صدا در آمد و ورود امام را به کاظمین بشارت داد.

استقبال روحانیون عراق از امام

شماری از مقامات علمی و روحانی نجف با دریافت خبر ورود امام در همان ساعت به صورت دسته جمعی راهی کاظمین شدند. پاسی از شب گذشته بود که آنها به محل سکونت امام در کاظمین رسیدند. در آن ساعت امام به استراحت پرداخته بود و شهید حاج سید مصطفی با تنی چند از علمای کاظمین و مرحوم حاج شیخ نصرالله خلخالی که تازه از لبنان وارد شده بود به گفتگو نشسته بودند. روحانیانی که از نجف وارد شده بودند با دیدن عمامه امام در طاقچه اطاق به سوی آن هجوم بردند و آن را برداشته می‌بوسیدند و به چشم می‌مالیدند.

فردای آن روز نیز جمع زیادی از عالمان و روحانیان نجف و کربلا برای دیدار امام به کاظمین رفتند و ورود او و شهید حاج سید مصطفی را به سرزمین عراق تبریک گفتند. علمای طراز اول نجف برای عرض خیر مقدم به امام هر یک فرزند خود یا نماینده‌ای را، راهی کاظمین کردند.

در شب دوم ورود امام پانزدهم مهر 1344 وزیر وحدت عراق دکتر عبدالرزاق محی‌الدین به ملاقات امام در کاظمین رفت و از طرف رییس جمهور عراق ارتشبد عبدالسلام عارف به او خیر مقدم گفت و آمادگی مقامات عراقی را برای انجام امور و ایجاد هر گونه تسهیلات لازم برای او اعلام داشت. امام متقابلا به رییس جمهور سلام رساند و تشکر کرد.

ارتشبد عبدالسلام عارف از مبارزان ضد امپریالیسم و صهیونیسم در عراق و از یاوران جمال عبدالناصر بود و در دوران حکومت خود حزب بعث عراق را به شدت سرکوب کرد و سردمداران آن حزب چون احمدحسن البکر را به زندان افکند و بر آن بود که ریشه گندیده و خبیثه آن حزب را بخشکاند لیکن متأسفانه در سال 1345 در یک سانحه هوایی کشته شد و برادر او عبدالرحمن عارف زمام قدرت را در دست گرفت و نسبت به حزب بعث روش ملایم‌ تری در پیش گرفت. در سال 1346 سران حزب بعث را که عبدالسلام عارف به زندان افکنده بود آزاد کرد و در نتیجه در سال 1347 کودتای حزب بعث در عراق رویداد که تا پایان حکومت صدام، این حزب بر عراق اسلامی حاکم بود.

قابل ذکر است، با روی کار آمدن حزب بعث، نوع برخورد حکومت عراق با امام عوض شد.

عصر روز پنج‌شنبه پانزدهم مهر 1344 امام همراه شهید آقا سید مصطفی و انبوهی از روحانیان نجف و کاظمین به طرف سامرا حرکت کردند.

منابع

1 ـ نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، ج2،
2 ـ پایگاه اطلاع رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی،
3 ـ خاطرات آیة الله خاتم یزدی چاپ 1381 مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

ارسال نظرات