۱۸ بهمن ۱۳۸۹ - ۲۱:۵۷
کد خبر: ۹۷۵۸۴
روایت انقلاب (5)

سید الشهدای انقلاب

خبرگزاری رسا ـ جوسازی و شبهه افکنی گروههای ضد انقلاب و قدرت طلب بر ضد شخصیت آیت الله دکتر بهشتی آنچنان وسعت و قوّت داشت که حتی رحلت آیت الله طالقانی به بهشتی مظوم نسبت داده شد.
آيت الله بهشتي
نگاهی کوتاه به زندگی و مجاهدت های آیت الله دکتر بهشتی

مخالفتها و فشارها بر حکومت انقلابی تازه تأسیس و عوامل آن از سوی گروه های انقلابی ناکام و وامانده از کسب قدرت از صحنه‌های سیاسی انقلاب هاست. ایجاد جنگ روانی، تخریب چهر‌ه‌های افراد حکومتی از جمله‌ فشارهایی است که بر ضد نیروهای حاکم به کار گرفته می‌شود.

پس از درخشش انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، چهره‌های برجسته‌ آن دستخوش حملات گروه های قدرت طلب و تمامیت خواه قرار گرفتند. آیت الله دکتر بهشتی از انقلابیون و سیاسیون بزرگ انقلاب اسلامی بود که در فاصله پیروزی انقلاب اسلامی تا هفتم تیر 1360 طلوعی پرفروغ داشت و از ارکان انقلاب به شمار می‌رفت.

جوسازی و شبهه افکنی گروههای ضد انقلاب و قدرت طلب بر ضد شخصیت آیت الله دکتر بهشتی آنچنان وسعت و قوّت داشت که حتی رحلت آیت الله طالقانی به بهشتی مظوم نسبت داده شد. نگاهی کوتاه به زندگی و فعالیت دکتر بهشتی و فعالیت های او  پیش و پس از انقلاب جایگاه واقعی آن شهید مظلوم و چرایی مظلومیتش را آشکار می سازد.

تولد آیت الله بهشتی در دوم آبان 1307 در شهر اصفهان، مصادف با شکل گیری حکومت دیکتاتوری رضاخان (1299 ـ 1320 ش) بود. شرایط حساس و مهم این دوران از چند جهت قابل بررسی است:

1. پی بردن زمامداران داخلی و استعمارگران خارجی به ویژه انگلیس به نفوذ قدرت روحانیت در ایران، پس از فتوای تاریخی آیت الله میرزا حسن شیرازی (ره) در ماجرای تحریم تنباکو.
2. تبدیل خاک ایران به میدان کارزار از سوی چهار قدرت برتر آن سالها، علی رغم اعلام بی طرفی ایران در جنگ جهانی اول.
3. انتخاب و انتصاب رضا شاه از سوی دولت انگلیس برای سلطه بر ایران و پیشی گرفتن این دولت استعمارگر از دیگر قدرتها و در دست درازی به ایران و غارت منابع و مخازن آن.
4. قدرت یافتن یک دیکتاتور در ایران و کوشش او برای ریشه کن کردن دین و آداب دینی در بین جامعه و مردم. رضاشاه در مراسم انتقال سلطنت در 1304 سوگند یاد کرد تا قوانین اساسی مشروطه را پاس دارد و از مذهب شیعه حمایت کند.[1] اما این دیکتاتور غرب زده پس از رسمیت یافتن حکومت پهلوی، سیاست مذهبی خویش را تغییر داد و به مبارزه با نمادهای دینی به ویژه روحانیت پرداخت.

سید محمد حسین بهشتی تحصیل خود را در سن چهار سالگی و در مکتب خانه آغاز کرد. پس از فراگیری قرآن در مکتب خانه به دبستان و پس از اتمام مقطع ابتدایی و گذراندن پایه اول و دوم متوسطه به حوزه علیمه رفت. تحصیلات حوزی خود را در سال 1321 ش در «مدرسه اسلامی صدر» ‌آغاز کرد. دکتر بهشتی در این باره گفته است:
«اوایل سال دوم دبیرستان بود که حوادث شهریور 20 پیش آمد. با حوادث شهریور 20 علاقه و شوری در جوانها برای یادگیری معارف اسلامی به وجود آمد... [در راه مدرسه] با بعضی از نوجوانها که درسهای اسلامی هم می‌خواندند آشنا شدم. علاوه بر اینکه در یک خانواده روحانی بودم و در خانواده خود ما هم طلاب جوانی بودند. یک هم‌کلاسی [داشتم] یادم می‌آید که او هم فرزند یک روحانی بود... خوب اینها بیشتر در من شوق به وجود می‌آورد که تحصیلات را نیمه کاره رها کنم و بروم طلبه شوم».[2]

ایشان تحصیلات 8 ساله طلبگی را طی 4 سال با موفقیت به پایان رسانید و در سال 1325 به قم عزیمت کرد. او قبل از عزیمت به قم پیش یکی از آشنایانش یک دوره کامل زبان انگلیسی را هم فرا گرفت. 18 ساله بود که بعد از ورود به قم در مدرسه حجتیه اقامت گزید. از اوایل سال 1326 دروس خارج فقه و اصول را شروع کرد و این دروس را نزد «امام خمینی، آیت الله العظمی بروجردی و آیت الله محقق داماد»، گذراند.[3] همزمان به تدریس در حوزه نیز اشتغال داشت و در عین حال در سال 1327 موفق به اخذ دیپلم به صورت متفرقه شد. پس از اخذ دیپلم به دانشگاه رفت و در سال 1330 مدرک لیسانس را از دانشکده معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامی) گرفت و سپس به قم بازگشت و در دبیرستان حکیم نظامی قم به تدریس زبان انگلیسی پرداخت.[4]

او همچنان در حوزه تا 5 سال در محضر «علامه سید محمد حسین طباطبایی» فلسفه خواند و مباحثی با استاد شهید «مرتضی مطهری» داشت. دکتر بهشتی در جلساتی که شب های چهارشنبه تشکیل می‌شد و استاد علامه طباطبایی در آن «اصول فلسفه و روش رئالیسم» تدریس می‌کرد، حاضر می‌شد. شهید بهشتی و شهید مطهری از اعضای برجسته این جلسه بودند.[5] گرایشات فلسفی و ممارست 5 ساله در درس علامه طباطبایی به تقویت ذهنی و فلسفی آیت الله بهشتی انجامید و نیز نتیجه تحقیقات و مباحثات وی در این دوره با آیت الله مطهری در مقدمه و پاورقی کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» تنظیم و نگارش یافت.[6]

تقویت اندیشه و تمایلات مذهبی جوانان در قم، آیت الله بهشتی را بر آن داشت تا در سال 1331«مدرسه دین و دانش» را تأسیس کند. مدرسه ای که خود تا سال 1342 مسؤلیت آن مدرسه را بر عهده داشت. ایجاد این مدرسه از جمله فعالیتهای فرهنگی دکتر بهشتی به شمار می‌رفت. اشتیاق به تحصیل در نهاد دکتر بهشتی همچنان موج می زد و این شور و شوق باعث شد تا در رشته مورد علاقه خود «فلسفه» به ادامه تحصیل در دانشگاه بپردازد. ایشان دراوج فعالیتهای دینی و فرهنگی ـ مذهبی خود موفق به اخذ درجه دکتری در سال 1338 در رشته الهیات و فلسفه شد.[7]

دستیابی به یک جامعه سیاسی مطلوب نیاز به یک پشتوانی علمی و فرهنگی قوی داشت. از سویی آگاهی بخشی به توده‌های مردم در جامعه آن روز به حرکت سریع نیروهای انقلاب کمک می‌کرد. از سوی دیگر به دلیل ارتباط نداشتن و نزدیک نبودن روشن فکران با توده های مردم، این رسالت بر دوش روحانیون روشن فکری همچون دکتر بهشتی، استاد مطهری، مفتح، خامنه‌ای، باهنر و طالقانی قرار گرفته بود و این طیف نیز در این خصوص به دیدگاه مشترکی دست یافته بودند. بنابراین می‌بایست با کارهای فرهنگی و علمی، جامعه را تا رسیدن به سطح آرمان‌جویی انقلابی و سیاسی مهیا می کردند. کارهای فرهنگی آیت الله بهشتی و همراهان و همفکرانش در این راستا بود.[8]

دکتر بهشتی اولین فعالیت های فرهنگی خود را با همفکرانش در زمینه تبلیغ آغاز کرد. او با هجده نفر از طلاب برنامه ای تبلیغی را در شهرها و روستاهای محروم و دورافتاده طراحی که طی دو سال انجام یافت. نتیجه این سفرها در جلسات مشترکی برای شناخت بیشتر از قشرهای مختلف مردم بررسی می شد.

آیت الله دکتر بهشتی فعالیتهای علمی و فرهنگی خود را در چند محور برنامه ریزی کرده بود:

الف. تببین و تحقیق مسایل اسلامی
ب. تربیت نیروی انسانی
ج. کار تشکیلاتی و سیاسی برای ایجاد نظام.

ایشان بر سیر این سه محور هم به لحاظ فعالیت های فردی و هم به لحاظ اجتماعی مدیریت می‌کرد.

تحول در حوزه یکی از دغدغه های آیت الله بهشتی بود. او در همفکری های خود با مرحوم ربانی شیرازی در اندیشه ایجاد یک برنامه جدید بود. با پی گیری های مستمر دکتر بهشتی، مدرسه علمیه حقانی که به همت مرحوم حاج علی حقانی ساخته شده بود در سال42ـ41 در اختیار آیت الله بهشتی قرار گرفت. دکتر بهشتی مدریت داخلی مدرسه را ابتدا به محمد مجتهد شبستری داد. این مدرسه با هدف تربیت طلاب جوان برای بحث‌های نوین اجتماعی تأسیس شد. دکتر بهشتی در سال 46ـ45 مسؤلیت این مدرسه را به «آیت الله قدوسی» سپرد. از بهترین استادان حوزه علمیه قم برای تدریس در این مدرسه دعوت می‌‌شد. متون قدیم با راهنمایی آیت الله بهشتی پس از پالایش، روان و آسان تدوین شده بود. طلاب در این مدرسه علاوه بر دروس نحوی، فقهی و اصولی از جزوات و کتبی مانند بدایه و نهایة الحکمه و دروسی مانند جامعه شناسی، روان شناسی و اقتصاد بهره می‌بردند.[9]

مدرسه حقانی که به لحاظ برنامه ریزی درسی و نظم و انضباط و مدریت قوی، از شهرت بالایی برخوردار بود، با حمایت فکری اساتید و با رهنمایی و همراهی علامه طباطبایی و آیت الله مشکینی به تربیت نسلی از طلاب جوان پرداخت، به طوری که این مدرسه به بهترین مدرسه در حوزه قم تبدیل شد.[10]

این مدرسه اگرچه در ظاهر به لحاظ سیاسی، نیمه فعال جلوه می کرد، اما شاگردان و اغلب اساتید آن انقلابی و از شاگردان امام بودند. ساواک نیز به دلیل همین حساسیت ها، بارها برای دستگیری چهره های انقلابی، شبانه به مدرسه می ریخت و به جستجوی حجره به حجره می پرداخت.[11]

یکی از التهابات سیاسی مدرسه حقانی درگیری مخالفان و موافقان شریعتی در مدرسه بود. از سال 53 و به خصوص سال 56ـ55 و پس از درگذشت دکتر شعریعتی، اختلافات میان گروه های انقلابی و طرفداران شریعتی در شهرهای مختلف و قم بالا گرفت. در قم و در حوزه علمیه، این مدرسه حقانی بود که به میدان نزاع های دو طرف مبدل گردید. در سطوح بالا نیز از طرفی آقای مصباح و تنی چند از اساتید و طلاب با اندیشه های وی به مخالفت پرداختند و مخالف مطلق او بودند و از طرف دیگری دکتر بهشتی مدافع مشروط اندیشه های شریعتی بود. به نظر آیت الله بهشتی، شریعتی کاوشگری بی آرام بود که اسلام را در حد کتابهایی که در دهه های اخیر درباره زمینه های گوناگون اسلامی و شیعی نوشته شده می شناخت.

آیت الله بهشتی در این باره گفته است:
«در این بازشناسی، خامی های فراوان دارد و کار تحقیقی و مستندش از کار قریحه ای و ذوقی بسیار کمتر است. من می دانم که او در این برداشت های سلیقه ای و ذوقی که می تواند با خطاها و اشتباهات و انحرافات همراه باشد، ضررها هم زده و یا می زند. اما در کنار این ضرر زدن ها، سودها و جاذبه هایی برای عده زیادی از افراد به سوی اسلام و تشیع داشته و دارد».[12]

از دیگر فعالیتهای فرهنگی پیش از انقلاب آیت الله بهشتی و در راستای تبیین و تحقیق مسایل اسلامی می توان به آماده سازی بیشتر حوزویان با حرکت انقلاب اشاره نمود. وی در سال 1338 با همکاری با فصلنامه «مکتب تشیع» مقاله ای تحقیقی با عنوان «حکومت در اسلام» را چاپ نمود. این مقاله جرقه‌ای را در میان حوزویانی که در اندیشه حکومت و سیاست نبودند ایجاد کرد.

حوزه فعالیت‌های آیت الله بهشتی محدود به شهر خاصی نبود. تأسیس «مکتب قرآن» در شهر تهران قدمی دیگر برای ارتباط نسل جوان با محتوا و پیام قرآن بود. این جلسه روزهای شنبه بر پا می‌شد و به طور سیار در خانه های اعضا و بیشتر در مناطق مرکزی شهر تهران می گشت. حدود 400 ـ 500 نفر از جوانان مسلمان دختر و پسر در آن شرکت می‌کردند.

آیت الله بهشتی در دروس حوزوی یک مجتهد مسلم بود. امام خمینی (ره) در رابطه با جایگاه علمی ایشان فرموده است: «او مجتهدی است جامع الشرایط که امثال او  را حتی در حوزه های علمیه ، کمتر سراغ داریم». ایشان در کنار علم و دانش حوزوی، جامعه شناس و عالم به مبانی اقتصاد و مدیریت اجتماعی نیز بود. وی جلسه‌های متعدد با حضور اندیشمندان و علاقه مندان به مباحث اجتماعی اسلام که با هدف گسترش ادبیات انقلاب اسلامی در میان نسل جوان بود، تشکیل می‌داد.

پس از بازگشت آقای محققی امام جماعت مسجد اسلامی هامبورگ که به دستور آیت الله بروجردی بنیانگذاری شده بود، از مراجع خواسته شد که یک روحانی برای اداره مسجد به آلمان بفرستند. آیت الله میلانی و آیت الله خوانساری نیز از دکتر بهشتی خواستند تا برای اداره مسجد هامبورگ به آلمان برود. همزمان با این درخواست و اقدامات جمعیت مؤتلفه اسلامی و اعدام انقلابی «حسن علی منصور» و قرار گرفتن دکتر بهشتی در معرض سوءظن دستگاه های اطلاعاتی آن وقت، دوستان آیت الله بهشتی نیز او خواستند تا به آلمان برود.

سرانجام اصرار همفکران و دوستان او را متقاعد ساخت. هجرت وی از سال 44 آغاز و به مدت 5 سال طول کشید. ایشان در طول اقامت خود «اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان فارسی زبان» را تأسیس کرد.[13] علمکرد وی در مدت اقامت در آلمان آنقدر درخشان بود که ایشان یکی از دلایل کینه توزی گروه ها و چهره های سیاسی را نسبت به خود همین عملکرد بیان کرد:

«این بزرگترین گناه من است و همه این شایعه سازی ها و دروغ پردازی ها از همان موقع ریشه می گیرد. چون کینه شدیدی علیه من به وجود آمده بود، چرا که من موفق می شدم در آن جلسات بزرگ داشنجویی [مباحثی را] مطرح کنم، چون تا آن موقع مجامع دانشجویی تقریباً مونوپل گروه های فکری دیگر بود. انحصاری آنها بود... و این گناهی بزرگ بود، گناهی نابخشودنی، که تا آخر زندگی من بخشوده نخواهد شد».[14]

همچنین ایشان در سالیان حضور خود در آلمان برای برقراری ارتباط بیشتر، زبان آلمانی را فرا گرفت. با محافل فکری اروپایی ارتباط برقرار کرد و نشریه های «اسلامی مکتب مبارز» و «صدای اسلام» را منتشر ساخت. او در آلمان با مبارزین خارج کشور ارتباط برقرار می کرد و همچنین در سال 48 در نجف اشرف خدمت امام خمینی (ره) رسید. سرانجام دکتر بهشتی با کوله باری از تجربه‌های فرهنگی در یک کشور بیگانه، در خرداد 1349 به ایران بازگشت و به اقدامات فرهنگی خود ادامه داد.

آیت الله دکتر بهشتی نیز به تأثیر از جریان فکری امام خمینی (ره) اندیشه‌ای جهانی داشت. شهید بهشتی بنابر نقل اطرفیان و دوستان خود از همان جوانی، برای معارف اسلام ظرف جهانی را دنبال می‌کرد.[15] در سال 1355 با حملات وحشیانه اسرائیل به مردم فلسطین، ایشان جلسه‌ای را ترتیب داد تا برای مردم فلسطین کمک مالی جمع آوری شود. حاج احمد قدریان از کسبه بازار و اعضای هیأتهای موتلفه می‌گوید:

«مرحوم شهید بهشتی توسط آقای مهندس غرضی ـ که در آن موقع مسؤلیت این کار را در لبنان داشتند ـ با این پولها در آنجا کارگاهی را تأسیس کرد و آن خانواده‌ها را در کارگاه مشغول به کار کرد. آنها آمدند و مشغول کار شدند و خودکفا شدند. بچه‌هایی که الان می‌جنگند فرزندان همان خانوده ها هستند».[16]

با سمت گیری مبارزات سیاسی آیت الله دکتر بهشتی توجه ساواک به فعالیتهای او بیشتر شد. نوع مبارزه دکتر بهشتی با دیگر مبارزان متفاوت بود، چراکه وی ضمن حضور در مبارزه عملی، توجه خود را به شکل غیر مستقیم معطوف به مبارزان و مجاهدان کرده بود. او به دنبال تربیت نیروهای مسلمان و مبارز بود. نتیجه همین تفکر و اقدامات بود که دانش‌آموزان دبیرستان دین و دانش در راه پیمای 15 خرداد 42 ، به صورت یکپارچه حاضر شدند. این نگرش و عملکرد از چشم نیروهای امنیتی رژیم مخفی نماند تا آنجا که ساواک در اسناد خود او را یک عنصر تحریک کننده و فعال معرفی می‌کند. فعالیتهای سیاسی و فرهنگی بهشتی موجب انتقال او از قم به تهران شد. آموزش و پرورش قم ابتدا به دستور ساواک، او را به طور موقت از خدمت منفصل و سپس به تهران فرستاد.

آیت الله بهشتی در مورد انتقالش به تهران می‌گوید: «در رابطه با رشد و گسترش دادن به فرهنگ مبارزه اسلام، این تلاشها و کوششها، تأسیس دبیرستان دین و دانش در قم، سامان دادن به حوزه علمیه، ایجاد کانون دانش آموزان و فرهنگیان مسلمان قم و... به رژیم گران آمد و در زمستان سال 42 من را ناچار کردند از قم خارج شوم و به تهران بیایم...».[17]

دکتر بهشتی در تهران با هیأتهای موتلفه اسلامی مرتبط شد و بر حجم و سطح فعالیتهای سیاسی خود افزود.

از اقدامات مهم و تأثیرگذار آیت الله بهشتی شکل گرفتن «جامعه روحانیت مبارز» بود. شهید محلاتی در خاطرات خود می‌گوید: «هنگامی که جامعه سیاسی ما در مصاف با رژیم استبدادی بیش از هر زمان دیگری، نیاز به یک تشکیلات نیرومند مذهبی داشت، به همت دکتر بهشتی که مغز تشکیلاتی بود و به یاری استاد مرتضی مطهری، جامعه روحانیت مبارز در سال 1356 تشکیل یافت. روحانیت شیعه منبع انرژی انقلاب و نیروی محرکه آن بود و به همین دلیل به شدت مورد توجه دکتر بهشتی قرار گرفت. وی و استاد مطهری نهایت دقت و وسواس را در گزینش افراد به خرج می دادند تا جریان جامعه از هر گونه انحراف فکری در امان بماند».[18]

با وارد شدن سیل خروشان انقلاب اسلامی به ماه مبارک رمضان 1357 روحانیت تهران و شهرها فعالیت خود را گسترش دادند. در روز 12 شهریور، مصادف با عید فطر حرکت خودجوش به رهبری روحانیت، شاهد نخستین راهپیمایی عمومی در شهر تهران بود. در ادامه، راهپیمایی یک میلیون نفری پنج شنبه 16 شهریور آنچنان به یادماندنی شد که جامعه روحانیت را نیز به حیرت انداخت. آیت الله بهشتی در پیچ شمیران و در رأس این حرکت به نماز ایستاد و سپس جمعیت را به سوی میدان آزادی هدایت کرد. ایشان در پاسخ گروهی که از آماده باش نیروهای پلیس خبرداشتند و می‌گفتند مردم را به قتلگاه می برید گفت: «نمی بریم، با هم می رویم، اگر قتلگاه است با هم می‌ریم. ما که جلوتر هستیم».[19]

با اوج گیری نهضت، روز به روز بر فعالیتهای آیت الله بهشتی نیز افزوده می‌شد. پس از هجرت امام خمینی از عراق به فرانسه، انقلاب اسلامی وارد مرحله‌ای نوین شد. در یکی از ملاقاتهای امام با استاد شهید مرتضی مطهری، صحبت از شورای انقلاب شد تا با تدبیر و هدایت این شورا در داخل کشور انقلاب به ثمر بنشیند. این تصمیم در آذر ماه اتخاذ و شورای انقلاب تشکیل شد، اما موجودیت آن رسما در دی ماه اعلام گردید. اعضای آن شورا را امام تعیین کرد. گروه 5 نفره‌ای از روحانیت، مسؤولیت یافت که برای شناسایی افراد لازم برای آینده مملکت تلاش کند. این عده عبارت بودند از: آیت الله مطهری، آیت الله بهشتی، موسوی اردبیلی، دکتر باهنر و هاشمی رفسنجانی. بعد از آن اعضای 5 نفره شورا با آقایان مهدوی کنی، آیت الله طالقانی و آیت الله خامنه‌ای صحبت کردند.[20]

در ایام راهپیمایی میلیونی مردم در تاسوعا و عاشورای حسینی آیت الله بهشتی نقش محوریت کمیته این راهپیمایی را بر عهده داشت و در آن ایام به قول مسعود بهنود، منزل ولی ستاد عملیاتی بود که رفتار انقلابیون را مدیریت می‌کرد.[21]

پس از تصیمیم امام مبنی بر بازگشت به ایران در ششم بهمن ماه، دولت بختیار تحت هدایت آمریکا تمام تلاش خود را برای به تعویق انداختن سفر امام به کار برد. بعد از نامیدی از تعویق سفر امام به فکر بستن فرودگاه امام افتادند. در واکنش به این اقدام، روحانیون در مسجد دانشگاه تهران متحصن شدند. جامعه روحانیت مبارز تحت تدبیر دکتر بهشتی و استاد مطهری و دیگران یکپارچه در تحصن دانشگاه تهران شرکت جستند. بعد از قطعی شدن بازگشت در 12 بهمن، کمیته استقبال از امام تشکیل یافت که دکتر بهشتی و استاد مطهری از اعضای اصلی این کمیته بودند.

پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، آیت الله دکتر شهید بهشتی بیشترین تلاش را برای تحکیم پایه های نظام اسلامی متحمل شد. ایشان همت و کوشش خود را حول 5 محول اساسی متمرکز کرد:
1. جامعه روحانیت مبارز
2. شورای انقلاب
3. حزب جمهوری اسلامی
4. مجلس خبرگان قانون اساسی
5. ریاست دیوان عالی کشور.

پس از انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی نبوغ و مدیریت دکتر بهشتی بر همگان آشکار شد. این مجلس در روز 28 مرداد 58 با پیام امام خمینی (ره) آغاز به کار کرد. آیت الله منتظری به عنوان رئیس و آیت الله بهشتی به عنوان نائب رئیس انتخاب شدند. از آنجا که اداره کردن چنین مجلسی که تشکیل یافته از نیروهای قدیمی و مبارزین طراز اول انقلاب بود، کاری سخت و دشوار جلوه می کرد، آیت الله منتظری از آیت الله بهشتی خواست تا به جای ایشان ریاست مجلس خبرگان قانون اساسی را بر عهده بگیرد. وی در پیش نویس متن قانون اساسی نقش مهمی داشت، در تصویب و تنظیم بندها، فصلها و ماده های آن بر اساس فرهنگ و دانش اسلامی تلاش چشمگیری از خود نشان داد.

امام خمینی (ره) نیز با توجه به شناخت قدیمی و عمیقی که از آیت الله دکتر بهشتی داشت، طی حکمی در 4 اسفند 58 ایشان را در رأس قوه قضائیه قرار داد تا با اصلاحات در این بخش، قوه قضائیه را سامان بخشد. حذف نظام حقوقی پیشین و جایگزین کردن نظام حقوقی اسلامی به عنوان اصلی ترین خواسته مردم و امام در راه تحقق انقلاب به شمار می رفت که انتخاب شهید بهشتی به این منظور بود. شورای انقلاب نیز اجرای اصلاح کلی قوه قضایه را پیش از آن به آیت الله بهشتی سپرد.

یکی از بارزترین اقدامات سیاسی دکتر بهشتی، راه اندازی حزب جمهوری اسلامی بود. اصلی ترین انگیزه ها از تأسیس این حزب تداوم انقلاب در کنار بینش منطقی انقلابی و چشم داشتن به آینده به شمار می رفت. پس از ناکامی نیروهای مذهبی در نهضت ملی ایران ضرورت وجود یک تشکیلات اسلامی که با برخورداری از نیروهای مکتبی بتواند اداره کشور را به دست بگیرد، برای دکتر بهشتی روشن شده بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و پس از جلب نظر مساعد امام خمینی (ره) و تنها پس از 7 روز از رویش انقلاب، حزب اعلام موجودیت کرد و پس از تشکیل جلسه شورای مرکزی دکتر بهشتی به عنوان دبیر کل حزب انتخاب شد.

از آنجا که مشی سیاسی حزب جمهوری، اسلامی و دفاع همه جانبه از انقلاب بود، برخود فرض می دانست تا با گروه های سیاسی مارکسیست ـ لنینیستی چون پیکار، چریکهای فدایی خلق و حزب توده از یک سو و مجاهدین خلق و جنبش مسلمانان مبارز و گروه های التقاطی از سوی دیگر به رقابت و مبارزه بپردازد. لذا این گروه ها نیز به مقابله با حزب جمهوری پرداخته و آن را انحصار طلب و ارتجاعی خوانده و سخت ترین حملات خود را متوجه حزب و به ویژه دکتر بهشتی ساختند.[22]

وانگهی چون نیروهای زبده انقلاب در ترکیب حزب جمهوری اسلامی قرار داشتند ، این حزب توانست در مقابل هجمه ها و حملات تمام گروه های ضد انقلاب و جریان اپوزیسیون بایستد و به نیرومندترین تشکل سیاسی در ایران تبدیل شود. دکتر آیت الله بهشتی چهره قدرتمند این عرصه در رأس نگاههای دوست و دشمن قرار گرفت. از جمله اقدامات مهم این حزب افشای ماهیت دولت موقت بود که به رهبری آیت الله بهشتی صورت پذیرفت و و منجر به روی کار آمدن دولت مکتبی شد.

شجاعت و شهامت شهید بهشتی در مقابل انحرافات فکری و بنیادین مخالفان و بحث و مناظره با آنان مثال زدنی است. هدف قرار دادن زیربنای فکری گروه ها و فاش کردن جریان مخالف، موجبات دشمنی دشمنان انقلاب را بیش از پیش با آیت الله بهشتی فراهم ساخت تا کینه او را به دل بگیرند و دست به تخریب چهره او بزنند. شدیدترین حمله ها و تند ترین شعارها علیه او اظهار می شد، اما روح بلند آیت الله بهشتی اجازه بدگویی از دیگران را به خویش نمی داد. امام خمینی(ره) در این باره فرمود: «ایشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگی بود. تهمت های ناگوار به ایشان زدند».

شهید مظلوم بارها اعلام کرده بود که فقط داعیه خدمت دارد، اما گروهای سیاسی او را تمامیت خواه، قدرت طلب و انحصار طلب خوانده و تهمتهای گوناگونی را همراه با شعارهای فریبنده در جامعه پخش می کردند. اما دکتر بهشتی هوشیارانه هدف نهایی این همه تهاجم را نیرنگ استعمار و جدا سازی روحانیت از شیعه برای جلوگیری از بسیج نیروها و پیروزی نهایی انقلاب می دانست.

بهشتی در میان بسیاری از مردم بی اعتبار شده بود و هر ج اکه یک نارسایی به چشم می خورد، اینگونه وانمود می شد که دکتر بهشتی در آن نقش دارد. اما فراسوی این تهمتها مردی بزرگ قرار داشت که معتقد بود اینها فشاری است تا روحانیت صحنه را خالی کند. شیوه رویارویی دکتر بهشتی با این فضای یکسویه و افترا، قابل درس و پند آموز است. وی می گفت: «خداوند وعده پیروزی داده است و روزی خواهد آمد که ابرهای تیره سوءتفاهم کنار خواهد رفت و مردم، خادم و خائن را خواهند شناخت». در واقع شعار او به خواست امامش، سکوت و وحدت بود و حتی این سکوت نیز دشمن را می آزرد.

بنی صدر که در اولین انتخابات ریاست جمهوری و با چهره ای انقلابی و در خط امام، توانسته بود به قدرت دست یابد، در کوبیدن مواضع نیروهای امام، نقش مهمی داشت. او که با اسلام سیاسی مخالف بود با هر گونه حرکت مکتبی و انقلابی از ناحیه دولت مکتبی شهید رجایی، نهادهای انقلابی، حزب جمهوری، مجلس شورای اسلامی نیز مخالفت می کرد. ایام ریاست جمهوری بنی صدر سرار فضای تشدید و بدبینی نسبت به یاران امام به ویژه شهید مظلوم بهشتی بود.

سرانجام و پس از دو سال حملات ضد انقلاب به آیت الله بهشتی و زیر بار اتهامات گرفتن این سید مظلوم، تصمیم به حذف کامل دکتر بهشتی و یارانش از صحنه سیاسی کشور گرفته شد. هفتم تیر سال 1360 برگی سیاه به دست دشمنان انقلاب اسلامی ورق خورد و آیت الله دکتر بهشتی به همراه 73 تن از یارانش به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. چهره دکتر بهشتی که تا آن زمان در اثر فشار روانی دشمن، ناشناخته، مظلوم و حتی در برخی موارد منفور جلوه داده شده بود، پس از شهادت به الگویی برتر برای همه نسلها مبدل گردید. این شهادت، دکتر بهشتی را تا درجه ای ارتقاء داد که به او لقب «سید الشهدای» انقلاب اسلامی را دادند.[23]

گذشته از آنکه خون شهید مظلوم در سیر شکل گیری انقلاب و تحکیم هر چه بیشتر پایه های نظام جمهوری اسلامی ایران نقش به سزایی داشت، به شکوفایی شخصیت شهید بهشتی نیز انجامید. امام خمینی (ره) نیز در توصیفی زیبا درباره شخصیت بهشتی فرمود:
«این آقای بهشتی، مسلمان ، متعهد، مجتهد... [او] مثل یک ملت بود برای این ملت...».[24]

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ترجمة عباس مخبر، طرح نو، تهران، 1371، ص 17.
2. پنج گفتار، سخنرانی های شهید مظلوم، انتشارات خیام، قم، ص 8.
3. او به تنهایی یک امت بو، ص 40 و 41.
4. شهدای روحانیت شیعه در یکصد ساله اخیر، ج 1، ص 511.
5. خاطرات ماندگار، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ص 5.
6. یادنامه استاد شهید مرتضی مطهری، ج 1، ص 553.
7. شهدای روحانیت شیعه در یکصد ساله اخیر، ج 1، ص 512.
8. زندگی و مبارزات شهید آیت الله بهشتی، علی کردی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 57.
9. دانشنامه جهان اسلام، ص 826؛ جریانها و سازمانهای مذهبی ـ سیاسی ایران، ص 324.
10. جریانها و سازمانهای مذهبی ـ سیاسی ایران، ص 328.
11. همان، ص 329.
12. بنگرید: دکتر شریعتی جستجوگری در مسیر شدن، ص 63 ـ 64.
13. او به تنهایی یک ملت بود، ص 59.
14. بررسی مبانی فکری آیت الله بهشتی، ص 186.
15. مصاحبه آقای هاشمی رفسنجانی با روزنامه جمهوری اسلامی، 1/4/65.
16. خاطرات حاج احمد قدیریان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 116.
17. بررسی مبانی فکری آیت الله شهید بهشتی، ص 187.
18. خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، ص 137.
19. خاطرات ماندگار، ص 7 ـ 166.
20. زندگی و مبارزات شهید آیت الله بهشتی، علی کردی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 104 و 105.
21. از سید ضیاء تا بختیار، مسعود بهنود، ص 782.
22. زندگی و مبارزات شهید آیت الله بهشتی، علی کردی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 150 و 151.
23. برگرفته از سخنان مقام معظم رهبری، 7/4/67
24. بیانات امام خمینی(ره)، در جمع روحانیون، 10/4/60.
ارسال نظرات