انگلیس نفوذ نخبگانی و آمریکا نفوذ عمومی را در ایران دنبال می کردند
اشاره
استاد قاسم تبریزی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران و مسئول کتابخانه تخصصی انقلاب اسلامی کتابخانه مجلس شورای اسلامی در سلسله گفتگوهایی با خبرنگار خبرگزاری رسا به جریان شناسی تاریخ نگاری در ایران معاصر پرداخته و 5 جریان غالب تاریخ نگار در ایران را معرفی و تحلیل کرده است. این 5 جریان تاریخی عبارتند از: تاریخنگاری کمونیستی در ایران، تاریخنگاری ناسیونالیستی در ایران، تاریخنگاری غربگرا در ایران، تاریخنگاری شرقشناسی در ایران و تاریخنگاری اسلامی در ایران.
پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در سومین قسمت از گفت و گوی اختصاصی با خبرگزاری رسا درباره شخصیت های موثر جریان غربگرا در تاریخ معاصر، می گوید انجمن مخفی آدمیت توانست در مراکز حساسی مانند وزارت خارجه وقت نفوذ کند. او معتقد است شیوه انگلیسی ها در تاسیس لژ، نخبه گرایی بود، لذا تنها دو انجمن مخفی روشنایی و بیداری توسط عناصر وابسته خود راه اندازی کردند؛ اما در دهه بیست آمریکاییها بر خلاف انگلیسیها، روزنامهنگاران و نویسندگان زیادی را به کار گرفتند و به صورت گسترده باشگاه فراماسونری مخفی تشکیل دادند تا در اقشار مختلف جامعه نفوذ پیدا کنند. در ادامه متن این گفت و گو را می خوانیم.
فریدون آدمیت
برخی از نویسندگان ما به صورت حاشیهای تاریخنگار بودند، مانند تقیزاده، محمود عرفان، احمد هومن؛ که همه اینها از چهرههای برجسته فراماسون بودند. برخی نیز اصلاً تاریخنگار بودند. یکی از اینها که نقش برجستهای در تاریخنگاری ایران و در انحراف افکار و گسترش اندیشه ضد دینی سکولاریسم و فراماسونری داشت، «فریدون آدمیت» بود.
فریدون آدمیت، پسر عباسقلیخان آدمیت و متولد 1299 است؛ کسی که تشکیلات جامع آدمیت را تأسیس میکند. او در اینجا تحصیلاتش را شروع میکند و در نوزده سالگی کارمند وزارت امور خارجه میشود. در بیستویک سالگی به لندن میرود و در کنار تقیزاده فعالیت میکند و نفر دوم سفارت میشود. در واقع وزارت امور خارجه ایران، یکی از مراکز فراماسونری بوده است؛ که بعد از مشروطه تا سقوط پهلوی، مدرسه سیاسی بود.
او در انگلستان و در کنار فعالیت در سفارت، در رشته تاریخ تحصیل میکند. به ایران که برمیگردد، مدتی در وزارت خارجه فعالیت کرد. مدتی سفیر کبیرشاه در هندوستان، همچنین سفیر ایران در سازمان ملل نیز بوده است. اگر وزرا را رجال دست اول بگیریم، فریدون آدمیت یکی از رجال دست دوم در وزارت خارجه بود.
اسنادی که جز آدمیت به دست هیچ کس نرسید
اولین اثرش، زندگی امیرکبیر است که در واقع موضوع پایاننامه تحصیلی او در انگلستان بود.[1] او بر اساس اسناد پدرش (یا جامع آدمیت) تاریخ مینویسد؛ اسنادی که تا آخر هیچگاه در دسترس دیگران قرار نگرفت. او هیچ وقت اسنادش را به هیچکس نداد؛ البته او اسناد را تقطیع میکرد؛ مثلا اگر در مورد ملکمخان میخواهد بنویسد، سند را تکهتکه و آنطور که خودش میخواهد، میآورد و تحلیل میکرد. او در تاریخنگاری دارای سبک بود و عمده منابعش، منابع پدرش، رسائل و جزوات تشکیلات فراماسونری و کتابهای تاریخی بود.
فریدون آدمیت، عضو تشکیلات فراماسونری وزارت امور خارجه بود. نامش در مجموعه لژهای فراماسونها نیست، اما وزارت امور خارجه یک تشکیلات فراماسونری بود که او عضو آن تشکیلات بود. سند آن را دیدهام و هنوز منتشر نشده و قرار است منتشر شود. این سند برای وزارت امور خارجه است؛ یک لیست است که اسامی حدود 19 نفر از فراماسونهای کارآمدی وزارت امور خارجه را ثبت کرده است.
دهه بیست، ادامه تاریخنگاریِ ماسونری توسط آمریکاییها
انگلیسیها در ایران تا پایان، دو لژ بیشتر نداشتند: یک، لژ روشنایی در جنوب، که ابتدا زیر نظر ژنرال سرپرسیستاکس بود؛ دو، لژ بیداری، که تا انقلاب اسلامی این لژ در حاشیه فعال بود.
اما آمریکاییها بر خلاف انگلیسیها به صورت گسترده لژ تشکیل دادند. در دهه بیست که آمریکاییها آمدند، جریان تاریخنگاری فراماسونری گسترش پیدا کرد. تأسیس لژ همایون، اولین لژ آمریکاییها بود. ما پنجاهواندی لژ آمریکایی در ایران داریم. روش کارشان این بود که کار را گسترده کنند تا بتوانند جامعه را در بر بگیرند. نخبهگرایی داشتند، ولی به نخبه تکیه نمیکردند. آمریکاییها معتقد بودند باید تمام جامعه را گرفت؛ لذا علاوه بر لژها، تشکیلات فراماسونری تأسیس کردند که عنوانش فراماسونری نبود؛ مثلاً باشگاه لاین، روتاری، تسویه اخلاقی، جمعیت حکومت جهانی واحد، که در نهایت همین دهکده جهانی بود؛ سردار فاخر حکمت، علیاصغر حکمت، دکتر متیندفتری (داماد دکتر مصدق) و... نیز بودند.
علاوه بر گسترش تشکیلات فراماسونری، روزنامهنگاران و نویسندگان زیادی را به کار گرفتند. به نظر میآید آمریکاییها از انگلیسها موفقتر بودند. انگلیسها در نخبهها موفق شدند، ولی آمریکاییها تفکر و فرهنگ جامعه را تغییر دادند. کلوپ روتاری که در آمریکا در سال 1283 تأسیس شده بود، در ایران بعد از کودتا و در سال 1333، راهاندازی شد. ماسونهای آمریکایی و ایرانی، مدیریت و رهبری آن را به عهده داشتند و روزنامهنگار و تاجر و افراد متعارف جامعه، اعضای آن بودند.
گفتگو از: محمد مهدی زارع
ویرایش: سید مجتبی رفیعی
[1] کتاب «امیرکبیر و ایران».