۱۲ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۱۳
کد خبر: ۷۳۹۲۱۷
یادداشت؛

سخنی با اساتید و فضلای روانشناس حوزوی

سخنی با اساتید و فضلای روانشناس حوزوی
معاون تهذیب و تربیت حوزه تأکید کرد که علوم انسانی غربی با درآمیختن حق و باطل، قرآن‌سوزی و همجنس‌گرایی و نسل‌کشی پنهان را تئوریزه کرده است.

به گزارش سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، حجت الاسلام والمسلمین محمد عالم زاده نوری، معاون تهذیب و تربیت حوزه های علمیه در یادداشتی با عنوان «سخنی با اساتید و فضلای روانشناس حوزوی» آورده است:

بسم الله الرحمن الرحیم

دانش روانشناسی موجود در فضایی گسسته از اندیشه‌های اسلامی و مبتنی بر مبانی و اصولی غیر الهی پدید آمده است؛ این دانش البته مطالب مفید و آموزه‌های حقی دارد که برای جامعه ما قابل استفاده است؛ یعنی تا زمانی که با روش متقن و قابل قبولی نتوانسته‌ایم دانش روانشناسی اسلامی را متکی بر مبانی الهی و اصول و قواعد دینی ارائه و جایگزین نماییم، لازم است از این دانش به قدر ضرورت و کفایت و با هوشمندی کامل استفاده نموده و در مسیر بزرگ تمدن‌سازی اسلامی از آن بهره بگیریم.

از سوی دیگر در همین دانش گسترده و به‌ظاهر کارآمد، رویکردهای باطل و آموزه‌های نادرستی وجود دارد که با بنیاد تفکر دینی و مبانی معرفتی اسلامی ناسازگار است یا دست کم آنها را تضعیف می‌کند و بایستی عالمانه و هوشمندانه از آن تبری جست و فاصله گرفت.

توجه داریم که باطل به شکل مطلق، جذابیت و قابلیت عرضه ندارد. همچنین باطل به ذات خود از بین رفتنی و مردنی است و نمی‌تواند باقی بماند (ان الباطل کان زهوقا)، بنابراین کسانی که حرف نابجا و باطلی را طرح می‌کنند برای ماندگاری سخن خود و اثرگذاری بر دیگران مجبورند آن را با سخن حقی بیامیزند:

أَلَا إِنَّ الْحَقَّ لَوْ خَلَصَ لَمْ یَکُنْ فِیهِ اخْتِلَافٌ وَ إِنَّ الْبَاطِلَ لَوْ خَلَصَ لَمْ یَخْفَ عَلَی ذِی حِجًی وَ لَکِنْ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ فَیُحْسَبَانِ مَعاً فَهُنَالِکَ اسْتَوْلَی الشَّیْطَانُ عَلَی أَوْلِیَائِهِ 

در دانش روانشناسی غربی نیز گرچه برخی دانشمندان قصد ارائه باطل و آمیختن آن با حق و انتشار آن در جوامع را نداشته‌اند، اما نظریات خود را در دل جریان باطل و بر مبنای باطلی بنا نهاده‌اند که چنین اقتضایی دارد.

 ما حوزویان

کاری که حوزویان و عالمان دین در این موضع باید انجام دهند این است که همه وسع خود را در فحص عالمانه و فقیهانه از حق و باطل در آموزه‌های این دانش به‌کارگیرند و انحراف و تباهی را نشان دهند تا مشمول لعنت خدا نگردند: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِی أُمَّتِی فَلْیُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ فَمَنْ لَمْ یَفْعَلْ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ.

این حدیث خطاب به ماست. ما حوزویان و عالمان موظف هستیم باید خط‌نگه‌دار حق و باطل باشیم و در دنیایی که حق و ناحق به هم درآمیخته و بنیاد اندیشه اسلامی و اعتقادات دینی را نشانه گرفته است، سره را از ناسره و حق را از ناحق تمیز دهیم و در بزنگاه‌ها سخن باطل را از رهنمود اصیل دینی نمایان سازیم. گاهی یک فضله موش کافی است که دیگ بزرگ غدایی را نجس کند؛ اینجا کسی باید این فضله‌های موش را نمایان کند و خارج سازد.

مرزهای تمایز

برادران عزیز؛ تاکید بر سخنان درست، آموزه‌های مشترک و گزاره‌های حقی که در این آمیزه‌های حق و باطل وجود دارد کافی نیست. به رسمیت شناختن دانش‌های موجود گرچه کسانی را با ما همراه می‌کند و ما را همواره عزیز و محترم و دوست‌داشتنی نشان می‌دهد اما اگر به بهانه حفظ روابط یا جلب محبت دیگران، دائماً در این مرحله بمانیم و روشنگری و هدایت‌گری به سوی مطلوب نداشته باشیم، خطا کرده‌ایم و وظیفه حقگرایی و راهبری خود را ادا نکرده‌ایم.

حضرت ابراهیم هم گرچه در ابتدا به ظاهر با مشرکان در پرستش ستاره و ماه و آفتاب همراهی کرد اما در نهایت، باطل بودن آن را نشان داد و برائت خود را اعلام کرد و اگر حضرت ابراهیم اسوه حسنه است به خاطر همین تبری از باطل و انحرافات است: «قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فی‏ إِبْراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَه»‏

ما حوزویان از بعد از انقلاب با آموختن دانش روانشناسی و به‌کارگیری آن، برادری خود را ثابت کرده‌ایم و همراهی خود را نشان داده‌ایم. آیا زمان آن نرسیده که به صراحت، کفر و برائت خود را به آموزه‌های نابجا و استفاده‌های نادرستی که از این دانش می‌شود نشان دهیم؟

بله؛ نقاط قوت و اشتراک را باید نشان داد ولی در کنار آن بلکه بسیار مقدم بر آن، لازم است شائبه‌ها و آمیزه‌های باطل را هم نشان دهیم. 

روحانیت یا همان نهاد عالمان دینی (یعنی من و شما) باید موضع دین را تقویت کنیم و اجازه ندهیم به هر اسم و عنوان و بهانه‌ای در قالب‌های پرطمطراق علمی، آموزه‌های دینی در معرض هجمه و خطر قرار گیرند.

امروزه علوم انسانی غربی با همین درآمیختن حق و باطل، قرآن‌سوزی و همجنس‌گرایی و نسل‌کشی پنهان را تئوریزه کرده و عالمانه و بشردوستانه نشان می‌دهد. ما کی و کجا باید برانگیخته شویم و موضع‌گیری کنیم و سخن حق را عرضه کنیم و جلوی این سیل بنیان‌برافکن را بگیریم؟ چرا وقتی یک استاد روانشناس، آن سخن ناروای باطل را گفت دوستان عزیز روانشناس ما (جز یکی دو نفر) واکنشی نشان ندادند؟

همین رگه‌های باطل به بهانه آن همه گزاره‌های درست در بزنگاه‌ها جریان را عوض می‌کند، محاسبات مسئولین را بهم می‌ریزد و افکار عمومی را مخدوش می‌کند و فضای اجتماعی را به جهت ضدارزش‌ها و ناهنجاری‌ها سوق می‌دهد.

فعلی العالم ان یظهر علمه

از دوستان روانشناس حوزوی صمیمانه درخواست می‌کنم برخیزند و علم خود را آشکار کنند و تحت تاثیر رابطه استاد و شاگردی یا هر عنوان دیگر در مقابل رگه‌های اندیشه انحرافی موجود در این دانش مسموم سکوت نکنند. این دانش اگر هنری دارد باید در مسیر بندگی و تسلیم خرج کند و آب به آسیاب اسلام بریزد نه اینکه خلاف شرع را توجیه و تجویز کند.

ما حوزویان میثاق بسته‌ایم که همه دانش و توان و تخصص خود را در راه سعادت نهایی انسان که همان عبودیت و تسلیم و خضوع در مقابل خدا و اوامر اوست به کار بگیریم و انسان را به سمت قرب خدا و لقای الهی رهنمون باشیم و سربازان ساخت جامعه اسلامی ذیل توحید و عدالت و اسلام باشیم.

اگر این همه درس که در حوزه خوانده‌ایم نتیجه‌ای غیر از این دهد همه سرمایه خود را باخته‌ایم. آیا تحصیلات دانشگاهی ما حوزویان و آشنایی با دستگاه علوم غربی این روحیه ما را تقویت کرده و ما را در سربازی دین خدا و گسترش فرهنگ اسلامی و تعبد به احکام دینی موفق‌تر ساخته است؟

اساسا روانشناسان حوزوی این همه درس خوانده‌اند که همین کار را بکنند. اگر قرار بود ما مصرف‌کننده علوم انسانی غربی باشیم این علوم را در دانشگاه با سرعت و سهولت بیشتری می‌آموختیم و مدرک می‌گرفتیم. چرا پس از این همه تحصیل حوزوی به آن می‌پردازیم؟ چرا حوزه‌های علمیه به دانش‌های انسانی از جمله روانشناسی ورود کردند؟ قرار نبود ما حوزویان این دانش‌های مسموم را با عمامه پیامبر خدا تبلیغ یا مصرف کنیم!

قرار بود عالمان دین از طریق آشنایی با همین علوم انسانی غربی که در مبانی اختلال دارند، موضوع‌شناسی کنند و در نهایت، کاستی‌ها و کژی‌های آن را نمایان سازند و مدل جایگزین اسلامی آن را به انسان عصر جدید عرضه کنند. مدل جایگزین اسلامی همان مدلی است که آدمی را به خدا نزدیک می‌کند و روح تسلیم و عبودیت را در او می‌افزاید و امکان ساخت تمدن نوین اسلامی را فراهم می‌سازد.

قم؛ پایگاه انتشار علم به همه جهان

قرار بود علم از قم به سراسر جهان منتشر شود و معارف اسلامی از پایگاه حوزه‌های علمیه عالم‌گیر شود: فَیُفِیضُ الْعِلْمُ مِنْهُ إِلَی سَائِرِ الْبِلَادِ فِی الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ فَیَتِمُّ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَی الْخَلْق؛ نه اینکه دانش، از سراسر جهان به حوزه‌های علمیه سرازیر شود و حوزویان عمامه به سر، خاموش و منفعلانه آن را بپذیرند و با آیات و روایات معصومان، تزیین و آزین کنند.

مباد که این یافته‌های بشری، به جای دین و خدا بنشینند و رساله حل المسایل بشر امروز گردند و هدایت او را به سرمنزل کمال و سعادت بر عهده بگیرند.

ما تلاش‌ها و خدمات فضلا و علمای روانشناس اسلامی در حوزه‌های علمیه را که سال‌هاست در این جهت دغدغه و اهتمام داشته‌اند قدر می شناسیم و به پشتوانه همین گام‌های اساسی در اسلامی‌سازی روانشناسی اکنون با صدای رسا اعلام می‌کنیم وقت آن رسیده تا پرچم اسلام را در این دانش به فراز آورده و در مقابل آموزه‌های باطل آن موضع علنی بگیریم.

علوم انسانی در خدمت توسعه بندگی

لازم است فراتر از تاکید بر نقاط اشتراک، نقاط انحراف و تمایز را نشان دهیم و این دانش را به خدمت توسعه عبودیت و تسلیم در مقابل دین حق درآوریم و در راهبری جریان‌های اجتماعی، پرچم اسلام را تقویت کنیم.

یادمان نرود ما حوزویان مسئول این هستیم تا نیاز انسان به دین و حاجتمندی جامعه انسانی به وحی را نشان دهیم و بر تعبد و تسلیم و عبودیت انسان و جوامع انسانی بیفزاییم. این غیرت و تعصب مقدس را باید پاس داشت و هویت و رسالت اجتماعی حوزه را باید حفظ کرد.

دوستان روانشناس حوزوی!

بسم الله، اکنون زمان اقدام است ...

ارسال نظرات