صبر در قرآن ، روایات و علم اخلاق
صبر:
صبر یکی از زیباترین و عام ترین ویژگی های اخلاقی انسان است. واژه «صبر» در لغت به معنای حبس و در سختی و محدودیت و ضیق قرار دادن است. [1] در تعریف چنین گفته شده است:
صبر، شکیبایى و خوددارى نفس بر آن چه را که عقل و شرع حکم مىکند و آن را مىطلبد یا آن چه را که عقل و شرع، خوددارى نفس از آن را اقتضاء مىکند. [2]
صبر در قرآن:
ریشه «صبر» از لغاتی است که در قرآن بسیار به کار رفته است. صبر در قرآن از صفات انبیاء است. « وَ إِسْماعیلَ وَ إِدْریسَ وَ ذَا الْکِفْلِ کُلٌّ مِنَ الصَّابِرین »[3] (و اسماعیل و ادریس و ذا الکفل را[به یاد آور] که همه از صابران بودند.)
در قرآن آمده است که منشأ و سرچشمه صبر از خداوند می باشد.« وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُکَ إِلاَّ بِاللَّه ...»[4] (و تو [اى رسول] صبر و تحمل پیشه کن که صبر تو تنها به [توفیق] خداست،!... .)
قرآن می فرماید: باید مقصد و هدف از صبر را نیز رضایت الهى قرار دهیم؛ نه خوشنامى و نه هیچ چیز دیگر. «وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِرْ»[5] ( و بخاطر پروردگارت شکیبایى کن.)
صبر، کلید بهشت است. « أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَریب »[6] (آیا گمان کردید داخل بهشت مىشوید، بىآن که حوادثى همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟ هم آنان که گرفتاری ها و ناراحتی ها به آنها رسید، و آن چنان ناراحت شدند که پیامبر و افرادى که ایمان آورده بودند گفتند: «پس یارى خدا کى خواهد آمد؟!» [در این هنگام، تقاضاى یارى از او کردند، و به آنها گفته شد:] آگاه باشید، یارىِ خدا نزدیک است!)
صبر در بلاها و آزمایشاتِ الهى، محک و ملاک شناخت و روشن شدن چهرهى مجاهدان و صابران است. « وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدینَ مِنْکُمْ وَ الصَّابِرینَ وَ نَبْلُوَا أَخْبارَکُم »[7] (ما همه شما را قطعاً مىآزماییم تا معلوم شود مجاهدان واقعى و صابران از میان شما کیانند، و اخبار شما را بیازماییم!)
صبر، سبب دریافت صلوات و رحمت خداوند است و صابران، هدایت یافتگانند. « أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ »[8] (اینها، همان ها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده؛ و آنها هستند هدایتیافتگان!)
صبر، میزان درجات بهشتیان است. « سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّار»[9]( [و به آنان مىگویند:] سلام بر شما بخاطر صبر و استقامتتان! چه نیکوست سرانجام آن سرا[ى جاویدان]!)، «أُوْلئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ یُلَقَّوْنَ فیها تَحِیَّةً وَ سَلاماً»[10] (آنها هستند که درجات عالى بهشت در برابر شکیباییشان به آنان پاداش داده مىشود؛ و در آن، با تحیّت و سلام رو به رو مىشوند.)«وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِیراً»[11] (و در برابر صبرشان، بهشت و لباس هاى حریر بهشتى را به آنها پاداش مىدهد!)
در سراسر قرآن، فقط در مورد صابران اجر بىحساب مطرح شده است. « قُلْ یا عِبادِ الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذینَ أَحْسَنُوا فی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ إِنَّما یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ »[12] (بگو: اى بندگان من که ایمان آوردهاید! از[مخالفت] پروردگارتان بپرهیزید! براى کسانى که در این دنیا نیکى کردهاند پاداش نیکى است! و زمین خدا وسیع است، [اگر تحت فشار سران کفر بودید مهاجرت کنید] که صابران اجر و پاداش خود را بىحساب دریافت مىدارند!)
قرآن مجید در کنار صبر، شکر را نیز مطرح فرموده است، اشاره به این که مشکلات هم نعمت هستند.[13] « ... لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ»[14] ( ... براى هر صبر کننده شکرگزار.)
خداوند، همراه صابران است:« وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ»[15] (و صبر و استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است!)
در قرآن، صابران در زمره دوستان و محبوبان خدا یاد شده اند.« و الله یحِب الصابرِینَ »[16]( و خداوند استقامتکنندگان را دوست دارد.)
اقسام صبر در روایات:
صبر از مفاهیم عامی است که دامنه وسیعی دارد. تقسیمات زیادی درباره صبر شده است؛[17] در برخی احادیث به حسب متعلق صبر، برای صبر تقسیماتی انجام داده اند. در حدیثی از حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله ـ آمده است که :
«الصَّبْرُ ثَلَاثَةٌ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ وَ صَبْرٌ عَلَى الطَّاعَةِ وَ صَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِیَةِ .»[18]
صبر بر سه قسم است: صبر در مصیبت و صبر بر طاعت و صبر از گناه.
این کلام، نشان از این دارد که صبر از لحاظ موضوع، دایره وسیعی دارد که صبر بر مصیبت، طاعت و معصیت را شامل می شود.
صبر در مصیبت این است که چون رویدادهای ناگوار و رخدادهای ناملایم، زمینه جزع را فراهم می کند باید در برابر آنها صابر بود.
صبر هنگام طاعت این است که چون انجام کارهای واجب و مستحب دشوار است و انسان ممکن است در برابر آن مقاومت نکند، از این رو توصیه به مقاومت شده است. سیر و سلوک، مستلزم مقاومت است؛ مانند این که برخاستن از خواب و خواندن نماز صبح برای جوانان دشوار است؛ ولی باید صبر کنند و این صبر بر طاعت است.
صبر از معصیت آن است که چون معصیت ها با شهوت، همراه است از این رو گوارا می باشد و پرهیز از این امر گوارا برای انسان مخصوصاً جوان دشوار است، او باید صبر کند و خود را از آن باز دارد و تن به تباهی گناه ندهد.[19]
در حدیثی دیگر امام باقر ـ علیه السلام ـ ، صبر را بر دو قسمِ صبر بر بلاء و صبر بر حرام الهی، تقسیم می نماید و با فضیلت ترین صبر را ترک حرام الهی معرفی می کند. ایشان فرمود:
«الصَّبْرُ صَبْرَانِ صَبْرٌ عَلَى الْبَلَاءِ حَسَنٌ جَمِیلٌ وَ أَفْضَلُ الصَّبْرَیْنِ الْوَرَعُ عَنِ الْمَحَارِم.»[20]
صبر بر دو گونه است: صبر بر بلا که خوب و نیکو است، ولى بهترین این دو صبر، پرهیز از محرمات است.
حضرت امیر ـ علیه السلام ـ نیز کلامی مشابه این حدیث دارد که :
«الصَّبْرُ صَبْرَانِ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ حَسَنٌ جَمِیلٌ وَ أَحْسَنُ مِنْ ذَلِکَ الصَّبْرُ عِنْدَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْکَ وَ الذِّکْرُ ذِکْرَانِ ذِکْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِکَ ذِکْرُ اللَّهِ عِنْدَ مَا حَرَّمَ عَلَیْکَ فَیَکُونُ حَاجِزا.»[21]
صبر بر دو گونه است: صبر در مصیبت که نیکو و زیباست و نیکوتر از آن صبر و خود دارى از چیزی است که خداى عز و جل آن را بر تو حرام کرده و ذکر نیز بر دو گونه است: ذکر خداى عز و جل هنگام مصیبت و بهتر از آن ذکر و یاد خدا است در آن چه بر تو حرام کرده، تا مانع تو شود.
صبر در علم اخلاق:
در علم اخلاق، سه شیوه و مکتب، دیده می شود:
1. اخلاق فیلسوفانه: این مکتب اخلاقی، بیشتر بر محور تئوری اعتدال می چرخد. این شیوه اخلاقی عمدتاً با پذیرش و تأثیر پذیری از نظریه «اعتدال» و «حدّ وسط»، در مقابل «افراط» و«تفریط» تلاش می کند تا تمام خوبی ها و بدی های اخلاقی را در قالب این فرمول توجیه و تبیین نماید. «اعتدال» به عنوان معیار کلی برای فضیلت اخلاقی است و«افراط» و «تفریط»، مشخصه رذیلت اخلاقی می باشد.[22] کتاب جامع السعادات اثر مرحوم نراقی بیشتر بر اساس این مکتب نوشته شده است. ایشان در این کتاب، پس از تعریف صبر و اقسام واسامی آن، خط اعتدال در صبر و ضد آن را در موارد مختلف مشخص می کند و می نویسد:
«صبر عبارت است از ثبات و آرامش نفس در سختی ها و بلاها و مصائب، و پایدارى و مقاومت در برابر آنها، به طورى که از گشادگى خاطر و شادى و آرامشى که پیش از آن حوادث داشت بیرون نرود، و زبان خود را از شکایت و اعضاء خود را از حرکات ناهنجار نگاهدارد. و این همان صبر بر مکروه و ناخوشایند است که ضدّ آن جزع است. و صبر اقسام دیگر نیز دارد با نام هاى خاص که فضائل دیگر شمرده مىشود؛ مانند:
صبر در جنگ ها، که از انواع شجاعت است، و ضدّ آن جبن و ترسویى است؛
و صبر در فرو خوردن خشم، که حلم نامیده مىشود و ضدّ آن غضب است؛
و صبر در مشقّت ها و دشواری ها، مانند عبادت، و ضدّ آن فسق یعنى خروج از عبادت هاى شرعى است؛
و صبر بر شهوت شکم و دامن و دیگر لذات پست و زشت، و آن عفّت است، و قول خداى سبحان به آن اشاره دارد:
«وَ امّا مَن خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفسَ عَنِ الهَوى، فَانَّ الجَنَّةَ هِىَ المَأوى»[23] (و امّا هر که از ایستادن در پیشگاه [عظمت و جلال و عدل] پروردگارش ترسید و خویشتن را از هواى نفس بازداشت، بهشت جاى اوست).
و ضدّ آن از شره است؛
و صبر از زاید بر حاجت در زندگانى، و آن زهد است. و ضدّ آن حرص است؛
و صبر در راز پوشى، و ضدّ آن فاش و آشکار کردن است.
دو صبر اوّل، مانند صبر بر مکروه از فضائل قوه غضب است و چهارم، از نتایج محبّت و خشیت (بیم از عظمت و مهابت) است و بقیه از فضائل قوه شهوت است. از اینجا معلوم مىشود که:
هر که صبر را به طور مطلق از فضائل قوه شهویّه یا قوه غضبیّه مىشمارد مراد وى بعضى از اقسام آن است. از این بیان آشکار است که: اکثر اخلاق ایمانى، داخل صبر است.»[24]
2. اخلاق عارفانه: اخلاقی است که عرفاء و متصوفه، مروج آن بوده اند. این نوع اخلاق بیشتر تکیه بر تربیت اخلاقی و سیر و سلوک دارد و تلاش های زیادی را برای ترسیم یک نظام تربیتی و تعیین مبدأ و مقصد آن و منازل و مراحل در بین راه و وسایل و لوازم مورد احتیاج در هر منزل، مصروف داشته است. این اخلاق، بیشتر به تربیت اخلاقی با ابزار محبت تأکید دارد.[25] مرحوم خواجه طوسی با این نگاه، صبر را در باب سوم کتاب «اوصاف الاشراف» قرار داده است. باب سوم این کتاب در سیر و سلوک و در طلب کمال و بیان احوال سالک است. ایشان صبر را پس از منزل خلوت، تفکر، خوف و حزن و رجاء آورده است و پس از صبر، شکر را مطرح کرده است.[26]
آیت الله جوادی آملی در کتاب مراحل اخلاق در قرآن (که شرح کتاب اوصاف الاشراف است) صبر را مقام یازدهم از مقامات عارفان و مراحل سیر و سلوک آورده است.
3. اخلاق حدیثی: اخلاقی است که محدثان با آن به معرفی مفاهیم اخلاقی بر اساس کتاب و سنت پرداخته اند.[27] این نوشتار را در پایان، با ذکر چند حدیث درباره صبر، متبرک خواهیم کرد.
راه های بدست آوردن صبر:
در کلام معصومین ـ علیهم السلام ـ و علمای اخلاق راه هایی برای کسب صفت صبر بازگو شده است.
حضرت امیر در نهج البلاغه برای تحصیل صبر، سخنی زیبا ارائه می نماید. ایشان در ابتدا صبر را از پایه های ایمان بر می شمارد و صبر را بر چهار شاخه می نماید. آنها عبارتند از: آرزومند بودن، و ترسیدن، و پارسایى و چشم امید داشتن. این چهار مورد، جنبه علمی و معرفتی دارد و بر دو عنصر دنیا شناسی و معاد شناسی متکی می باشد. کسی که دنیا را محل گذر بداند و همه چیزهایی را که خدا به او داده ، امانت الهی قلمداد کند مصیبت های دنیا برایش آسان می شود. از طرفی اگر باور داشته باشد که مقصد اصلی، جهان آخرت است به شوق بهشت، از شهوات دنیایی دست می کشد و از ترس آتش جهنم، از حرام های الهی اجتناب می کند و چون می داند هر لحظه ممکن است مرگ به سراغش بیاید در انجام خیرات سرعت می گیرد تا در آن دنیا حسرت نخورد که چرا اعمال خیر، کم انجام داده است. این بینش، انسان را در صبر بر مصیبت و معصیت و طاعت کمک می کند.
حضرت می فرماید:
... الصَّبْرُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الشَّوْقِ وَ الشَّفَقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ اجْتَنَبَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا اسْتَهَانَ بِالْمُصِیبَاتِ وَ مَنِ ارْتَقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ إِلَى الْخَیْرَاتِ... .[28]
... صبر بر چهار پایه قرار دارد. شوق، هراس، زهد و انتظار.
آن کس که اشتیاق بهشت دارد، شهوتهایش کاستى گیرد؛
و آن کس که از آتش جهنّم مىترسد، از حرام دورى مىگزیند؛
و آن کس که در دنیا زهد مىورزد، مصیبتها را ساده پندارد؛
و آن کس که مرگ را انتظار مىکشد در نیکىها شتاب مىکند... .
علمای اخلاق در بیان راه های کسب صبر، مواردی را ذکر کرده اند. مرحوم نراقی در کتاب خود دو راه «تقویت انگیزه دین» و «تضعیف انگیزه هوى و هوس» را بازگو می کند. ایشان برای تحصیل تقویت انگیزه دینی چهار راهکار ارائه می نماید و می نویسد:
« اول آن که: در اخبار و احادیثى که در فضیلت صبر و فرجام نیک آن در دنیا و آخرت وارد شده است بیندیشد و بداند که ثواب صبر بر مصیبت بیش از آن چیزى است که از دست او رفته، و به سبب پاداش آن مورد رشک خواهد بود؛ زیرا چیزى را از دست داده که حتّى در مدّت زندگى دنیا با او باقى نمىماند، و چیزى را بدست آورده که بعد از مردن جاودانه خواهد ماند؛پس براى صبر در مدت کوتاه و گذرا، پاداش او جاویدان و پایا خواهد بود و در عوض نتیجه و سود نزدیک و زایل شدنى، فایده و غایت دائم و باقى بهره او خواهد شد و کسى که چیز پست و کم ارزشى را فداى چیز عالى و نفیس مىکند، نباید به سبب از دست رفتن آن چیز پست اکنون اندوهگین گردد.
دوم آن که: کمى و کوتاهى زمان مصیبت دنیوى و رهایى نزدیک خود را از آن و باقى بودن اجر صبر آن را به یاد آورد.
سوم آن که: بداند که جزع و بىتابى، کارى زشت است و به دین و دنیاى او زیان مىرساند، و هیچ فایدهاى ندارد جز این که ثواب را باطل و ضایع مىکند و آدمى را گرفتار عقاب مىسازد؛ چنان که امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ فرمود:
« إِنَّکَ إِنْ صَبَرْتَ جَرَتْ عَلَیْکَ الْمَقَادِیرُ وَ أَنْتَ مَأْجُورٌ وَ إِنَّکَ إِنْ جَزِعْتَ جَرَتْ عَلَیْکَ الْمَقَادِیرُ وَ أَنْتَ مَأْزُور»[29]
اگر صبر کنى آنچه مقدّر است خواهد شد و تو اجر مىبرى، و اگر بىتابى نمایى آنچه مقدّر است خواهد شد و براى تو بار گناه و عقوبت خواهد بود.
چهارم آن که: عادت و خو کند که انگیزه دین را به تدریج بر انگیزه هوى غلبه دهد و آن را بر زمین افکند، تا لذت پیروزى را دریابد، و در این کشتى گیرى و با هم در آویختن انگیزه دین را نیرومند سازد؛ زیرا عادت کردن و ممارست نمودن به کارهاى سخت و دشوار، قوایى را که آن اعمال از آنها سر مىزند تقویت مىکند و از این رو، نیروى کارگرانى که کارهاى سخت و دشوار انجام مىدهند ـ مانند باربران و کشاورزان ـ بر نیروى کسانى که آنها را رها مىکنند افزون مىشود؛ پس هر که نفس خود را به مخالفت هوى و هوس عادت و خو دهد تا هر جا که بخواهد بر آن چیره مىگردد.» [30]
ایشان درباره تضعیف انگیزه هوى و هوس نیز می نویسد:
«تضعیف هوى، به مجاهده و ریاضت است از روزه و گرسنگى و بریدن از اسباب بر انگیزنده شهوت مانند نگاه کردن به جایى که گمان شهوت و تخیّل آن مىرود و همچنین به فرو نشاندن آن، به خواهش هاى مباح به شرط آن که از اندازه مشروع بیرون نرود.»[31]
گزیده ای از روایات درباره صبر:
در کتب روایی، درباره صبر و شکیبایی، روایات بسیاری وجود دارد. آنچه در این جا می آید گزیده ای از احادیث «باب الصبر» کتاب کافی، با ترجمه حاج سید جواد مصطفوى می باشد.
1. امام سجاد ـ علیه السلام ـ فرمود:
«الصَّبْرُ مِنَ الْإِیمَانِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا صَبْرَ لَه»[32]
صبر نسبت به ایمان مانند سر است نسبت به تن، و هر کس، دارای صبر نیست ایمان ندارد.
2. امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:
«الصَّبْرُ مِنَ الْإِیمَانِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَإِذَا ذَهَبَ الرَّأْسُ ذَهَبَ الْجَسَدُ کَذَلِکَ إِذَا ذَهَبَ الصَّبْرُ ذَهَبَ الْإِیمَان.»[33]
صبر نسبت به ایمان مانند سر است نسبت به بدن، هر وقت سر، برود تن می رود، همچنین هر گاه صبر برود ایمان می رود.
3. امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:
«إِنَّ الْحُرَّ حُرٌّ عَلَى جَمِیعِ أَحْوَالِهِ إِنْ نَابَتْهُ نَائِبَةٌ صَبَرَ لَهَا وَ إِنْ تَدَاکَّتْ عَلَیْهِ الْمَصَائِبُ لَمْ تَکْسِرْهُ وَ إِنْ أُسِرَ وَ قُهِرَ وَ اسْتُبْدِلَ بِالْیُسْرِ عُسْراً کَمَا کَانَ یُوسُفُ الصِّدِّیقُ الْأَمِینُ لَمْ یَضْرُرْ حُرِّیَّتَهُ أَنِ اسْتُعْبِدَ وَ قُهِرَ وَ أُسِرَ وَ لَمْ تَضْرُرْهُ ظُلْمَةُ الْجُبِّ وَ وَحْشَتُهُ وَ مَا نَالَهُ أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْهِ فَجَعَلَ الْجَبَّارَ الْعَاتِیَ لَهُ عَبْداً بَعْدَ إِذْ کَانَ لَهُ مَالِکاً فَأَرْسَلَهُ وَ رَحِمَ بِهِ أُمَّةً وَ کَذَلِکَ الصَّبْرُ یُعْقِبُ خَیْراً فَاصْبِرُوا وَ وَطِّنُوا أَنْفُسَکُمْ عَلَى الصَّبْرِ تُوجَرُوا.»[34]
آزاد مرد در همه احوال آزاد مرد است؛ اگر گرفتارى برایش پیش آید، صبر کند، و اگر مصیبت ها بر سرش ریزد، او را شکسته نکند، اگر چه اسیر شود و مغلوب گردد و سختى جایگزین آسایشش شود، چنان که یوسف صدیق امین را بردگى و مغلوبیت و اسارت زیان نبخشید، و تاریکى و ترس چاه و آنچه بر سرش آمد زیانش نرساند تا خدا بر او منت گذارد و ستمگر سرکش را بنده او کرد، بعد از آن که مالک او بود، خدا او را به رسالت فرستاد و به سبب او به امتى رحم کرد، صبر این چنین است، و خیر در پى دارد، پس شکیبا باشید و دل به شکیبایى دهید تا پاداش بینید.
4. امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمود:
«الْجَنَّةُ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَکَارِهِ وَ الصَّبْرِ فَمَنْ صَبَرَ عَلَى الْمَکَارِهِ فِی الدُّنْیَا دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ جَهَنَّمُ مَحْفُوفَةٌ بِاللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَاتِ فَمَنْ أَعْطَى نَفْسَهُ لَذَّتَهَا وَ شَهْوَتَهَا دَخَلَ النَّار.»[35]
بهشت در میان ناگوارىها و شکیبایى است، پس هر که در دنیا بر ناگوارىها صبر کند به بهشت رود و دوزخ در میان لذت ها و شهوت ها است؛ پس هر کس هر لذت و شهوتى را که دلش خواهد به خود رساند به دوزخ در آید.
5. امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:
«إِذَا دَخَلَ الْمُؤْمِنُ فِی قَبْرِهِ کَانَتِ الصَّلَاةُ عَنْ یَمِینِهِ وَ الزَّکَاةُ عَنْ یَسَارِهِ وَ الْبِرُّ مُطِلٌّ عَلَیْهِ وَ یَتَنَحَّى الصَّبْرُ نَاحِیَةً فَإِذَا دَخَلَ عَلَیْهِ الْمَلَکَانِ اللَّذَانِ یَلِیَانِ مُسَاءَلَتَهُ قَالَ الصَّبْرُ لِلصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الْبِرِّ دُونَکُمْ صَاحِبَکُمْ فَإِنْ عَجَزْتُمْ عَنْهُ فَأَنَا دُونَه.»[36]
چون مؤمن داخل قبر شود، نماز طرف راست و زکات جانب چپش باشد و احسان بر سرش سایه افکند و صبر در طرفى دور از آنها باشد، چون دو فرشتهاى که متصدى سؤال از او هستند بر او وارد شوند، صبر به نماز و زکات و احسان گوید: مواظب رفیق خود باشید، اگر درمانده شُدید من حاضرم.
6. امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:
«مَنِ ابْتُلِیَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ بِبَلَاءٍ فَصَبَرَ عَلَیْهِ کَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ أَلْفِ شَهِید.»[37]
هر کس از مؤمنین به بلایى گرفتار شود و صبر کند، برایش اجر هزار شهید باشد.
7. رسول خدا ـ صلى اللَّه علیه و آله ـ فرمود:
«سَیَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا یُنَالُ الْمُلْکُ فِیهِ إِلَّا بِالْقَتْلِ وَ التَّجَبُّرِ وَ لَا الْغِنَى إِلَّا بِالْغَصْبِ وَ الْبُخْلِ وَ لَا الْمَحَبَّةُ إِلَّا بِاسْتِخْرَاجِ الدِّینِ وَ اتِّبَاعِ الْهَوَى- فَمَنْ أَدْرَکَ ذَلِکَ الزَّمَانَ فَصَبَرَ عَلَى الْفَقْرِ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَى الْغِنَى وَ صَبَرَ عَلَى الْبِغْضَةِ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَى الْمَحَبَّةِ وَ صَبَرَ عَلَى الذُّلِّ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَى الْعِزِّ آتَاهُ اللَّهُ ثَوَابَ خَمْسِینَ صِدِّیقاً مِمَّنْ صَدَّقَ بِی.»[38]
زمانى براى مردم پیش آید که سلطنت جز به وسیله کُشتن و ستمگرى بدست نیاید و ثروت جز با غصب و بخل پیدا نشود و دوستى جز به وسیله بیرون بردن دین و پیروى هوس بدست نیاید؛ پس کسى که به آن زمان برسد و بر فقر صبر کند با آن که بر ثروت توانایى داشته باشد، و بر دشمنى مردم صبر کند با آن که بر دوستى توانا باشد (یعنى بتواند از راه از دست دادن دین و پیروى هوس جلب دوستى کند، ولى نکند) و بر ذلت صبر کند با آن که بر عزت توانا باشد، خدا ثواب پنجاه صدیق از تصدیقکنندگان مرا به او دهد.
8. امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمود:
«لَمَّا حَضَرَتْ أَبِی عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ الْوَفَاةُ ضَمَّنِی إِلَى صَدْرِهِ وَ قَالَ یَا بُنَیَّ أُوصِیکَ بِمَا أَوْصَانِی بِهِ أَبِی حِینَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ وَ بِمَا ذَکَرَ أَنَّ أَبَاهُ أَوْصَاهُ بِهِ یَا بُنَیَّ اصْبِرْ عَلَى الْحَقِّ وَ إِنْ کَانَ مُرّا.»[39]
چون وفات على بن الحسین ـ علیهما السّلام ـ فرا رسید، مرا به سینه خود چسبانید و فرمود: پسر جان، ترا به چیزى سفارش می کنم که پدرم هنگام وفاتش به من سفارش کرد و گفت پدرش او را به آن وصیت فرموده است: اى پسر جان بر حق صبر کن اگر چه تلخ باشد.
9. رسول خدا ـ صلى اللَّه علیه و آله ـ فرمود:
«الصَّبْرُ ثَلَاثَةٌ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ وَ صَبْرٌ عَلَى الطَّاعَةِ وَ صَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِیَةِ فَمَنْ صَبَرَ عَلَى الْمُصِیبَةِ حَتَّى یَرُدَّهَا بِحُسْنِ عَزَائِهَا کَتَبَ اللَّهُ لَهُ ثَلَاثَمِائَةِ دَرَجَةٍ مَا بَیْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ کَمَا بَیْنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ مَنْ صَبَرَ عَلَى الطَّاعَةِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ سِتَّمِائَةِ دَرَجَةٍ مَا بَیْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ کَمَا بَیْنَ تُخُومِ الْأَرْضِ إِلَى الْعَرْشِ وَ مَنْ صَبَرَ عَنِ الْمَعْصِیَةِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ تِسْعَمِائَةِ دَرَجَةٍ مَا بَیْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ کَمَا بَیْنَ تُخُومِ الْأَرْضِ إِلَى مُنْتَهَى الْعَرْش.»[40]
صبر بر سه قسم است: صبر در مصیبت و صبر بر طاعت و صبر از گناه؛ پس هر که بر مصیبت صبر کند تا آن را با تسلى خوبى، رد کند، خدا برایش سیصد درجه نویسد که میان هر درجه تا درجه دیگر به اندازه فاصله میان آسمان و زمین باشد و هر که بر طاعت صبر کند خدا برایش ششصد درجه نویسد که میان هر درجه تا درجه دیگر به اندازه فاصله میان قعر زمین تا عرش باشد و هر که از گناه صبر کند، خدا برایش نهصد درجه نویسد که میان هر دو درجه به اندازه فاصله میان قعر زمین تا پایان عرش باشد.
10. امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:
«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْعَمَ عَلَى قَوْمٍ فَلَمْ یَشْکُرُوا فَصَارَتْ عَلَیْهِمْ وَبَالًا وَ ابْتَلَى قَوْماً بِالْمَصَائِبِ فَصَبَرُوا فَصَارَتْ عَلَیْهِمْ نِعْمَة.»[41]
همانا خداى عز و جل به مردمى نعمت داد و آنها شکر نکردند تا وبال آنها شد، و مردمى را به مصیبت ها مبتلى کرد و صبر کردند تا بر آنها نعمت شد.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . راغب اصفهانى حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن،ص474؛ دارالعلم- الدار الشامیة ، دمشق - بیروت، اول، 1412 ق.
[2] . المفردات، ص 474.
[3] . انبیاء/85 .
[4] . نحل/127.
[5] . مدثر/7.
[6] . بقره/214.
[7] . محمد/31.
[8] . بقره/157.
[9] . رعد/24.
[10] . فرقان/ 75.
[11] . انسان/12.
[12] . زمر/10.
[13] . قرائتى، محسن؛ تفسیر نور،ج6،ص222-223؛ مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن، تهران، یازدهم، 1383 ش.
[14] . ابراهیم/5 .
[15] . انفال/46.
[16] . آل عمران/146.
[17] . ن.ک : جامع السعادات،ج2،ص442؛ مراحل اخلاق در قرآن، ص306؛ الاخلاق،ص227.
[18]. ابو جعفر، محمد بن یعقوب کلینى رازى؛ الکافی، ج2،ص91؛ اسلامیه ، تهران، دوم، 1362ش.
[19]. جوادی آملی، عبدالله؛ مراحل اخلاق در قرآن، ص305-306؛ نشر اسراء، هفتم، قم، 1387ش.
[20] . الکافی، ج2، ص91.
[21] . الکافی، ج2، ص: 90.
[22] . دیلمی، احمد- آذربایجانی، مسعود؛ اخلاق اسلامی، ص30؛ دفتر نشر و پخش معارف، قم، دوم، 1379ش.
[23] . نازعات/40-41.
[24] . نراقی، محمد مهدی؛ علم اخلاق اسلامى،ج4، ص356؛ ترجمه: سید جلال الدین مجتبوى ، انتشارات حکمت، چهارم، 1377ش.
[25] . اخلاق اسلامی، ص31.
[26] . ر.ک: اوصاف الاشراف، ص59-60. ( خواجه نصیر الدین طوسی؛ اوصاف الاشراف؛ به اهتمام سید مهدی شمس الدین، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، سوم، 1373ش.)
[27] . اخلاق اسلامی، ص32.
[28] . سید رضى، ابو الحسن، محمد بن حسین موسوى؛ نهج البلاغة؛ ص628- 629، ترجمه مرحوم محمد دشتى، مشهور، قم، اول، 1379ش.
[29] . شهید ثانى، شیخ زین الدین بن على عاملى؛ مسکن الفؤاد عند فقد الأحبة و الأولاد، ص43؛ بصیرتى ، قم،اول[بی تا].
[30] . علماخلاقاسلامى، ج4، ص 379-380.
[31] . علماخلاقاسلامى، ج4، ص 380.
[32] . الکافی، ج2، ص: 89.
[33] . الکافی، ج2، ص: 89.
[34] . الکافی، ج2، ص: 89
[35] . الکافی، ج2، ص: 89-90.
[36] . الکافی، ج2، ص: 90.
[37] . الکافی، ج2، ص92.
[38] . الکافی، ج2، ص: 90-91.
[39] . الکافی، ج2، ص91.
[40] . الکافی، ج2، ص91.
[41] . الکافی، ج2، ص92.
ی / 701
ارسال نظرات