نگاهی به جلد دوم کتاب سلام بر ابراهیم
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، انتشارات شهید ابراهیم هادی جلد دوم کتاب سلام بر ابراهیم، زندگی نامه و خاطرات پهلوان بی مزار، شهید هادی را چاپ و روانه بازار کرده است.
«سلام بر ابراهیم» کتابی در قالب زندگینامه است و ۶۹ خاطره درباره شهید بزرگوار و مفقودالاثر «ابراهیم هادی» در آن آمده است. این نوشتار حاصل بیش از پنجاه مصاحبه با خانواده، یاران و دوستان آن شهید است که نگارنده مطالب آنها را در این کتاب گردآورده است.
عنوانهای برخی خاطرات آمده در این کتاب چنین است:
«جوان تهرانی»، «به نام مادر»، «بنده خدا»، «والیبال»، «دعوا»، «احوالات بزرگان»، «هادی به سوی سیدالشهدا»، «حیاء»، «سیلی»، «چلوکباب»، «ارشاد»، «اخلاق»، «رفاقت»، «جهالت و هدایت»، «باشگاه»، «حق الناس»، «مرد خدا»، «راه خدا»، «برخورد با منکر»، «تویوتا»، «در محضر علما»، «سیره عملی»، «هیأت»، «احترام به سادات»، «دستمال سرخ ها»، «اذان»، «آن چهار نفر»، «ولایت»، «درد دین»، «دیده بان»، «قدرت جاذبه»، «جهانشاه»، «شیاکوه»، «فاتح قله»، «شخصیت الگو» و «الله اکبر».
همچنین، «پشت دشمن»، «بصیرت»، «سربند یا مهدی»، «معجزه»، «روحیات»، «جماعت صبح»، «یا فاطمةالزهرا»، «یاد باد آن روزگاران...»، «امریه»، «داخل کانال»، «روزهای غم»، «آب»، «روز آخر»، «عبد خالص خدا»، «طریقه آشنایی»، «ابراهیم هدایتگر»، «مهمانی برادر»، «مهمان»، «رضا»، «... تا خدا»، «شفای فرزند»، «تاج بندگی»، «پابرهنه»، «پیت حلبی»، «رختخواب»، «کشتی»، «معلم»، «میز کار»، «غذا»، «مهربان»، «الگو» و «مزار» نیز از دیگر خاطراتی است که نویسنده به نقل آنها در این کتاب پرداخته است.
شهید هادی در یکم اردیبهشت ماه سال 1336 دیده به جهان گشود و پس از بیست و پنج سال زندگی پر فراز و نشیب، در عملیات والفجر مقدمّاتی در منطقه فکه، بیست و دوم بهمن سال 1361 به درجه رفیع شهادت نائل آمد و همانطور که از خداوند می خواست، پیکر پاکش در کربلای فکه گمنام ماند.
در قسمتی از این کتاب درباره او چنین آمده است: «پنج ماه از شهادت ابراهیم گذشت. هر چه مادر از ما پرسید: چرا ابراهیم مرخصی نمیآد؟ با بهانههای مختلف بحث رو عوض میکردیم و میگفتیم: الآن عملیاته، فعلاً نمیتونه بیاد تهران و... خلاصه هر روز چیزی میگفتیم.
تا اینکه یکبار دیدم مادر اومده داخل اتاق و روبروی عکس ابراهیم نشسته و اشک میریزه. اومدم جلو و گفتم: مادر چی شده؟ گفت: من بوی ابراهیم رو حس میکنم. ابراهیم الآن توی این اتاقه، همینجا و... وقتی گریهاش کمتر شد، گفت: من مطمئن هستم که ابراهیم شهید شده.
مادر ادامه داد: ابراهیم دفعه آخر خیلی با دفعات دیگه فرق کرده بود، هر چی بهش گفتم: بیا بریم، برات خواستگاری، می گفت: نه مادر، من مطمئنم که برنمیگردم. نمیخوام چشم گریانی گوشه خونه منتظر من باشه.
چند روز بعد مادر دوباره جلوی عکس ابراهیم ایستاده بود و گریه میکرد. ما هم بالاخره مجبور شدیم به دایی بگیم به مادر حقیقت رو بگه. آن روز حال مادر به هم خورد و ناراحتی قلبی او شدید شد و در سی سی یو بیمارستان بستری شد.
سالهای بعد وقتی مادر را به بهشت زهرا می بردیم، بیشتر دوست داشت به قطعه چهل و چهار بره و به یاد ابراهیم کنار قبر شهدای گمنام بشینه، هر چند گریه برای او بد بود. امّا عقده دلش رو اونجا باز میکرد و حرف دلش رو با شهدای گمنام می گفت».
انتشارات شهید ابراهیم هادی جلد دوم کتاب سلام بر ابراهیم، زندگی نامه و خاطرات پهلوان بی مزار شهید هادی را با شمارگان 10000 نسخه و به قیمت 7500 تومان در 240 صفحه چاپ و روانه بازار کرده است./907/پ ۲۰۲/ش