۲۰ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۴:۰۰
کد خبر: ۷۲۹۲۹۳

نگاهی تاریخی به مقوله حجاب در ایران

نگاهی تاریخی به مقوله حجاب در ایران
بحث علمی از حجاب در ایران (و نیز ترکیه) بیش از هر کشور دیگری مطرح بوده، چرا که از آغاز، ترک حجاب به صورت یک دستور حکومتی درآمد و همین امر سبب شد تا این مسأله نه تنها از لحاظ دینی، بلکه از لحاظ سیاسی هم به صورت يک مسأله درآید.

اهمیت نوع «پوشش و لباس» همانند «رنگ» به عنوان یک نماد برای سنت‌های ملی و دینی، از قدیم شناخته شده بوده است. طبعا پوشش و شکل آن در آغاز به عنوان یک ضرورت زیستی یا مذهبی در زندگی روزمره توجیه می‌یابد، اما به مرور تبدیل به يك نماد برای معرفی یک قوم، یک ملت و یا حتی يك طایفه می‌شود. زمانی که لباس چنین حالتی به خود می‌گیرد، دیگر دست زدن به آن و ایجاد تغییر در آن، امر ساده‌ای نخواهد بود، بلکه نشان‌گر نوعی تحول فرهنگی در درون آن جامعه آن هم به سمت و سویی کاملاً مشخص است که این تشخص، به نوع و رنگی باز می‌گردد که در مرتبه دوم مورد استفاده آن قوم قرار می‌گیرد. اهمیت نوع لباس در این فرض، در جایی خواهد بود که دو ملت با فرهنگ‌ها و لباس متفاوت نسبتی با هم پیدا می‌کنند. این نسبت چنان است که یکی از آن دو تلاش می‌کند تا از دیگری تقلید کند و به او مانندگی پیدا کند. تا پیش از پدید آمدن این نسبت، مسأله لباس چندان اهمیتی ندارد. توجه به تفاوت فرهنگی و گرایش به پیروی و تقلید است که شرایط را برای بالا رفتن اهمیت لباس و حساسیت نسبت به آن پدید می‌آورد.

تصویری که ابن خلدون از پدید آمدن چنین حالتی در یک قوم به دست می‌دهد، به باور وی، زمانی شکل می‌گیرد که قومی در مقابل قوم دیگر مغلوب شود. در آن‌جاست که قوم مغلوب، شیفته تقلید از شعائر و آداب و طرز لباس و مذهب و دیگر عادات و رسوم ملت غالب می‌شود. ابن خلدون می‌نویسد:

در نهاد انسان همواره اعتقاد به کمال و برتری قوم پیروزی که ملت شکست‌خورده را مسخر خود می‌سازد، حاصل می‌شود، و منشأ این اعتقاد یا رسوخ، بزرگداشت و احترام قوم غالب در نهاد ملت مغلوب است؛ و یا بدان سبب است که ملت مغلوب در فرمان‌بری خود از قوم پیروز دچار اشتباه می‌شود و به جای آن‌که این اطاعت را معلول غلبه طبیعی آن قوم بداند آن را به کمال و برتری آنان نسبت می‌دهد. و هرگاه چنین پندار غلطی به قوم مغلوب دست دهد و مدتی بر آن ادامه دهد، سرانجام به اعتقادی مبدّل می‌شود. پس در اکتساب كليه آداب و شؤون قوم غالب می‌کوشد و به آنان تشبه می‌جوید. و معنی اقتدا و پیروی همین است … و به علت همین‌گونه اشتباهات می‌بینیم که قوم مغلوب خواه در نوع لباس و مرکوب و سلاح، و خواه در چگونگی پوشیدن و به‌کار بردن و حتی شکل و رنگ آن‌ها همواره از قوم پیروز تقلید می‌کند و بلکه در همه عادات و شؤون زندگی به آن قوم تشبه می‌جوید و این خصوصیات را می‌توانیم میان پسران و پدران ملاحظه کنیم که چگونه پسران همواره از پدران خود تقلید می‌کنند و خود را با آنان همانند می‌سازند و منشأ این جز اعتقاد پسران به کمال پدران خود چیز دیگری نیست. هم‌چنین به هر کشور و شهری درنگریم خواهیم دید چگونه بیشتر مردم آن‌ها از طرز لباس و رفتار نگهبانان و سپاهیان پادشاه تقلید می‌کنند، چه آن‌ها را بر خویش چیره می‌بینند. حتی اگر ملتی در جوار ملت دیگر باشد و آن را بر آن همسایه غلبه و تسلّط باشد، ملت همسایه ضعیف از این تشبه و اقتدا بهره بزرگی خواهد داشت، چنان که این وضع هم‌اکنون در میان مسلمانان اندلس با اقوام جلالقه[1] صدق می‌کند و می‌بینم اهالی آن کشور در طرز لباس و وسائل آرایش و زینت و بسیاری از عادات و احوال به ایشان تشبه می‌جویند و حتی در ترسیم تصاویر روی دیوارها و کارخانه‌ها و منازل از آنان تقلید می‌کنند. چنان که بیننده با دیده حکمت بنگرد درمی‌یابد که این وضع علامت استیلا و غلبه است.[2]

این مضمون همان سخن امیرمؤمنان علی علیه السلام است که فرمود: مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ عُدَّ مِنهم،[3] هر کس به قومی شباهت جوید، از آنان به شمار آید. بحث حجاب و نوع پوشش در ایران، در عصر تجدد، تابعی از این نظریه ابن خلدون است. احساس شکست در برابر غرب، ساده‌انگاران ما را در باره نوع زینت و آرایش و لباس و پوشش به تردید انداخت و این امکان را در اذهان روشن‌فکران ما پدید آورد که پیروزی قوم غربی به دلیل همین ظواهر بوده است. شاید هم این تصور را پدید آورده است که اگر ما به آنان تشبه جوییم می‌توانیم خود را در عالم تجدد وارد کنیم. به نظر می‌رسد بیش از آن ریشه این بحث به قول ابن خلدون، به علل پیروزی آنان و شکست ما مربوط باشد، مربوط به ایجاد یک دشواری روانی برای جوامع مغلوب است؛ دشواری که می‌تواند با تشبه یعنی نوعی قرص مسکن خود را به عالم تجدد وارد سازد و به خطا تصور کند که پیشرفت کرده یا با کسانی که پیشرفت کرده‌اند، هم‌شکل شده است. از ویژگی‌های عمده این قبیل دشواری‌های روانی آن است که تا پیش از پدید آمدن شرایط رقابت مغلوب وغالب، یا احساس ناشی از عقب‌ماندگی، هیچ‌گونه پرسشی درباره نوع پوشش وجود ندارد و هیچ‌کس مدعی آن نیست که پوشیدن این لباس نوعی دشواری است. اما بلافاصله پس از آن است که این پرسش مطرح شده و به تدریج از آن به عنوان يك معضل فکری یا حتی حقوقی یاد می‌شود، درحالی‌که اگر معضل فکری بود، می‌بایست پیش از آن هم از آن سخن گفته می‌شد.

بحث از حجاب در کشور ما، هم‌زمان با آشنایی ایران با عالم تجدد بوده و پیش از آن جز به صورت يك امر فقهی و تکلیف شرعی، اظهار تردیدی در آن باره نشده است. البته حدود حجاب و پوشش مورد بحث فقها بوده، اما اصل آن مقبول تمام طوایف مسلمان بوده است.

در ابتدا خبر کشف حجاب به صورت گزارشی از آن‌چه در میان اروپایی‌ها دیده شده، آغاز گردید. کسانی هم ماوقع آن‌چه را در اروپا دیده بودند، گزارش کرده و ضمن اظهار تنفر و انزجار از آن خبر دادند. به مرور که رفت و آمدها بیشتر شد، برخی از این افراد احساس مغلوب و مقهور بودن خود را در برابر غرب بهتر درك می‌کردند و زان پس مایل به نگارش آثاری در تخفیف دایره حجاب برای پیشرفت و ورود به عالم تجدد شدند. با بالا گرفتن نهضت مشروطه و رواج روزنامه‌نگاري به سبك غربی، حجاب مورد توجه قرار گرفته، کسانی به آن حمله کردند. نخستین رساله‌هایی که در دفاع از حجاب منتشر شد در شرایط پس از مشروطه در تهران و مشهد انتشار یافت. به تدریج اهمیت بحث بالا گرفت، اما بیش از ۲۵ سال طول کشید تا رضاشاه که مجری نوعی استبداد مدرن برای تحقق بخشیدن اجباری به مظاهر تجدد بود، کشف حجاب را به صورت یک قانون درآورد. زان پس، مسأله به صورت یک قانون اجباری در آمد و این حرکت، با تأثیرپذیری از غرب و تقلید کورکورانه از رخدادهای ترکیه، با زور سرنیزه و قلدری و امنیه و شهربانی رضاشاهی آغاز گردید و در یک دوره هفت ساله [ ۱۳۱۴ - ۱۳۲۰ ش ] با نهایت تلاش برای برداشتن حجاب از سر زنان و رها کردن آنان از قیود مذهبی و هماهنگ ساختنشان با زنان اروپایی دنبال شد.

در این زمینه، متجدّدان و شاعران وابسته، هماهنگ با استبداد، به این پدیده دامن می‌زدند. زندخت، زن شاعر متجدّد، خطاب به زنان ایرانی می‌گفت:

بگشا چشم و تماشا بکن ‌ای دختر شرق             سعی مردانه زن‌های اروپایی را[4]

باید توجه داشت که بحث علمی از حجاب در ایران (و نیز ترکیه) بیش از هر کشور دیگری مطرح بوده و هست. دلیل آن نیز این بود که از آغاز، ترك حجاب به صورت یک دستور حکومتی درآمد و همین امر سبب شد تا این مسأله نه تنها از لحاظ دینی، بلکه از لحاظ سیاسی هم به صورت يك مسأله درآید. حتی در بُعد دینی قضیه هم می‌توان گفت که حجاب بیش از آن‌چه که در اصل دین اهمیت داشته، روی آن تأکید شده، و بود و نبود آن به عنوان دین‌داری و بی‌دینی تلقی می‌شد نه به صورت ترك یک تکلیف شرعی که ترك آن (و نه انکارش) نهایتا می‌تواند در حد یک گناه کبیره تلقی شود.

بعد از سقوط دولت پهلوی و در جریان انقلاب اسلامی - یا انقلاب حجاب - تحت عنوان بازگشت به اصل، و عدول از انحراف ایجاد شده در دوره پهلوی، مسأله حجاب، سخت مورد توجه قرار گرفت. به موازات آن، بخش عظیمی از جهان اسلام که تا این زمان، شیفته اندیشه‌های غربی بود، هم‌زمان با گرایش به اسلام، به سمت حجاب گرایش پیدا کرد. بدین ترتیب، غرب پس از چند دهه تلاش برای ترویج فرهنگ خود در خارج از مرزهای اروپا و در درون حوزه کشورهای اسلامی، با شگفتی شاهد بازگشت مسلمانان به حجاب بود. شگفت‌تر آن‌که در دو دهه اخیر، حتی زنان مسلمانی که در اروپا و آمریکا زندگی می‌کردند، به رغم آشنائی‌شان با فضای فکری غرب، هم‌چنان بر حجاب اصرار می‌ورزند، و غرب، نه تنها نتوانسته است این موضوع را از دایره فرهنگ دینی مسلمانان حذف کند، بلکه حجاب به صورت یک مسأله نماد و طبعا بحران‌زا برای فرهنگ کشورهایی مثل فرانسه درآمده و هر روز جدی‌تر از قبل می‌شود. به علاوه، می‌توان پذیرفت که امروزه، حجاب در میان زنان فرهیخته کشورهای در حال توسعه مسلمان مانند مصر، سوریه و حتی ترکیه که روزگاری کمتر زمینه مقبولیت داشت، مورد استقبال قرار گرفته و شمار فراوانی از زنان دانشگاهی به حجاب روی آورده‌اند. بدین ترتیب، باید گفت، غرب در این بخش از تهاجم خود در میان مسلمانان به مقدار زیادی با شکست روبه‌رو شده است.

در این سوی، دنیای اسلام برای حفظ حجاب دست به تلاش فرهنگی گسترده‌ای زده است که تاکنون نیز ادامه دارد. در فهرستی از آثار مربوط به حجاب که در ادامه خواهد آمد، نام بیش از دویست و پنجاه اثر علمی - دینی را می‌توان یافت. در ایران، از حرکت به موازات کشورهای اسلامی اعم از ترکیه و کشورهای عربی آغاز گردید. پدید آمدن این آثار در ایران، در یک مرحله، از پس از مشروطه تا حوالی سال ۱۳۱۰ ش است که کم و بیش امکان نشر آزاد کتاب وجود داشت. مرحله دوم، از پس از شهریور ۱۳۲۰ به این سوست که تعداد فراوانی کتاب و مقاله در این باره انتشار یافت. در پایان این مرحله، کتاب مسأله حجاب استاد مطهری در سال ۱۳۴۷ منتشر شد و پس از آن، تقریبا هر سال تجدید چاپ گردید.

در این قبیل آثار، بحث حجاب از سه زاویه مختلف مورد بحث قرار می‌گرفت: نخست زاویه دید شرع؛ دوم زاویه دید عرف، و سوم زاویه دید جدید غربی. در حقیقت عناصری که در این مجموعه مورد توجه قرار می‌گیرد، هر کدام به یکی از این سه زاویه مربوط می‌شود. خلط میان این زوایا، می‌تواند محقق و نویسنده را گمراه کند؛ کاری که گاه، آگاهانه و گاه ناآگاهانه صورت می‌گیرد. حجاب به عنوان یک عمل اجتماعی، هم‌زمان در یک بستر شرعی، عرفی ملی و سپس غربی قرار گرفته و لازم است تا دیدگاه‌ها و مسائل مطروحه از هر زاویه تفكيك شود تا تکلیف بحث و یا به اصطلاح، محل نزاع مشخص گردد. در این صورت است که عقل بهتر و درست‌تر می‌تواند تصمیم بگیرد.

باید اعتراف کرد که در گذشته، عرف بر برخی از استنباطهای فقهی سایه انداخته است؛ و در نتیجه، در راستای تأكيدات فقهی مربوط به حجاب، اعم از الزام و استحباب، چه بسا افراط‌هایی هم صورت گرفته است؛ اما اصلاح آن‌ها، هم‌زمان با تحميل رویه عرفی غربی جدید که همان رسوخ، بلکه تحکّم اندیشه‌های نو و مدرن است، نشان از انحرافی دیگر دارد. وقتی قرار باشد ما فقه و شرع را با حقوق بشر که ناشی از تفکر انسان‌گرایانه عصر جدید است، تطبیق دهیم، آن هم یک طرفه، یعنی شرع تابع حقوق بشر شود، نباید در انتظار رسیدن به یک درك درست در تفکر دینی خود باشیم. به طور قطع، پیروی از غرب در این زمینه، برای مسلمانان، راه به جایی نمی‌برد و آنان را به لحاظ دینی و ذهنی، گرفتار تناقضات جدی‌تری می‌کند؛ زیرا هر روز، غرب در این زمینه، یک گام به جلو می‌گذارد و اگر قرار باشد که ما توجیه‌گر مداوم رفتارهای آنان و طبعاً در پی تقلید و اقتباس از آنان باشیم، درگیری بیشتری با فرهنگ خودمان خواهیم داشت و این مسأله جدای از بحث حق و باطل، عوارض اجتماعی بی‌شماری را در پی دارد.

منبع: داستان حجاب در ایران پیش از انقلاب، انتشارات  مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

 

پی‌نوشت‌ها

1- گالیس، به معنای عیسویان لئون و کاستیل.

2- مقدمه ابن خلدون (ترجمه گنابادی)، ج ۱، ص ۲۸۱ - ۲۸۲

3- مستدرك الوسائل، ج ۱۷، ص ۴۴۰

4- زندخت پیشاهنگ نهضت آزادی بانوان در ایران، ص ۲۴ (تهران، ۱۳۴۶ ش، کتابخانه طهوری) ص ۱۴۳

احسان قنبری نسب
ارسال نظرات