بررسی جریان سیاسی کردی در عراق و راهبردهای جمهوری اسلامی ایران(۱)
به گزارش خبرگزاری رسا، وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ همراه با شعارهای سیاسی و ایدئولوژیکِ جهانشمول و ساختار شکن آن در حوزه بین الملل و در نتیجه، ترس و وحشت قدرتهای بین المللی و حکومتهای استبدادی و غیر مردمی، بویژه حکومت های در منطقه غرب آسیا از آن، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در آغاز دهه ۱۹۹۰ و پس از آن اتخاذ رویکرد یکجانبه گرایی از سوی ایالات متحده آمریکا، حادثه ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۱ ، جریان بیداری اسلامی از سال ۲۰۱۱ ، تحولات و رویدادهای برآمده از این حوادث، شرایط پیچیده امروزی را در سطوح بین المللی و منطقه ای شکل دادند.
در شرایط کنونی، جبهه استکبار ویا نظام سلطه، اعم از عوامل اصلی و متحدان منطقه ای آن، به دلیل احساس خطر بیشتر، بیش از گذشته با یکدیگر متحد شده و در ستیز با انقلاب اسلامی ایران و مقاومت اسلامی قرار گرفته اند.آنها همچنین جریان بیداری اسلامی را مهار نموده و درصدد کنترل بیشتر آن هستند.اقدامات نظام سلطه از جمله: حملات به افغانستان و عراق، سرکوب و کنترل خیزشهای مردمی در تونس، مصر، لیبی و بحرین، ایجاد و حمایت از گروههای تروریستی و تکفیری بویژه داعش ، ایجاد جنگ و بحران در سوریه ، عراق و یمن همچنین پرونده سازی علیه جمهوری اسلامی ایران، همه و همه در همین راستا قابل تحلیل می باشند. فضای سیاسی و نظامی حاکم و غالب در منطقه ، اساساً با دو جبهه کفر( نظام سلطه) و جبهه حق (محور مقاومت) قابل تصویر و ترسیم است.
در خلال این سالها ، رژیم دیکتاتور و بعثی حاکم بر عراق در سال ۲۰۰۳ فروپاشید ونظامی جمهوری و دمکراتیک در این کشور حاکم گردید. در حالی که در تاریخ سیاسی عراق،تا این زمان، حاکمیت بطورپیوسته وانحصاری در اختیاراهل سنت بود، اما در دوره جدید ، برای اولین بار، اکثریت شیعه از طریق ائتلاف با کردهای این کشور قدرت را بدست گرفت و اهل سنت را به حاشیه راند. هر یک از سه جریان قومی، مذهبی و سیاسی شیعه، کرد و عرب سنی در عراق، اهداف و گرایشات سیاسی خاص خود را در حوزه های داخلی و خارجی دنبال می نمایند. کردها بدنبال استقلال هرچه بیشتر و در نهایت، جدایی از عراق هستند و در این راستا ازحمایت قدرتهای بین المللی بهره می جویند؛ شیعیان در پی حفظ قدرت و جایگاه واقعی خویش در صحنه سیاسی این کشورهستند که برآمده از آراء اکثریت شیعه از طریق سازو کارهای انتخاباتی و دمکراتیک است؛ آنها از حمایتهای جمهوری اسلامی ایران برخوردارند و در نهایت، اعراب سنیِ فرو غلطیده به حاشیه،در تلاش برای اعاده قدرت و جایگاه سیاسیِ سنتی و تاریخی از دست رفتۀ خویش، زیر چتر حمایتی دول عرب منطقه و بعد ، قدرتهای بین المللی قرار دارند. این وضعیت، بجز مسئله درگیری و جنگ با داعش، سه جریان قومی ، مذهبی و سیاسی عراق را در یک کشمکش سیاسی تا منازعه پیدا و پنهان سخت با یکدیگر قرار داده است. جبهه کفر درکشورهایی وارد جنگ با جبهه حق و مقاومت شده است که تخریب و تضعیف آنها را در راستای منافع خویش و امنیت رژیم صهیونیستی می بیند. عراق یکی از این کشورها است.
از طرفی دیگر، باید گفت تحولات پیچیده و بحرانهای ایجاد شده در منطقه اعم از عراق، سوریه ، یمن ، بحرین و مانند اینها با اطراف داخلی، منطقه ای و فرامنطقه ای مشترک، قابل تفکیک و جدا سازی از یکدیگر نبوده و سخت در یکدیگر پیچیده اند. بطوری که تحولات و سرنوشت در هریک ، بطور جدی در بقیه آنها تأثیر گذار است. در نتیجه، غلبه و ظفرمندی هر یک از دو جبهه، غلبه و موفقیتی سرنوشت ساز خواهد بود.
مجموعه این شرایط و عوامل، بیانگر اهمیت و ضرورت رصد و پایش دقیق و کامل تحولات و همچنین مدیریت هوشمندانه صحنه و اوضاع جاری در منطقه می باشد. بنا بر این بسیار مهم و ضروری است که جمهوری اسلامی ایران بعنوان پرچمدار و طلایه دار و در نقش رهبری جبهه حق، ضمن بکار گیری مؤثر تمامی عوامل این جبهه با هوشمندی بحرانهای موجود در منطقه را مدیریت کند.
آرمان و اهداف کلان کردها
هدف نهایی تمامی احزاب کردی، تشکیل کشور مستقل کردی است. در این رابطه هیچ اختلافی با یکدیگر ندارند. اما در حوزه سیاستها، کردها در شرایط مختلف، سیاستهای متفاوتی را دنبال کرده اند. از سال ۱۹۵۸ تا سقوط صدام در سال ۲۰۰۳ در جنگ و یا مذاکره با دولتهای عبدالکریم قاسم، برادران عارف و بعثیها، دنبال خود مختاری بودند . پس از سقوط صدام به فدرالیزم دست یافتند و در حال حاضر مسأله استقلال را مطرح می کنند.
رهبران کرد بارها در شرایط مختلف،اعلام کرده اند که هیچگاه از آرمان خود یعنی تشکیل کردستان بزرگ دست نخواهند کشید و تصریح نموده اند که فعلاً مجبور هستند اهداف محدودتری را دنبال نمایند.جلال، زمانی می گوید: روزی که این حزب را تأسیس کردیم به فکر حق تعین سرنوشت بودیم و ما در طول عمر خود برای همین جنگیدیم. اما در جای دیگر می گوید: من در عمرم برای استقلال کار نکردم. ملا مصطفی زمانی که با ایران کار می کرد، جمله مشهوری دارد که می گوید: من آرزو دارم دولت کردی را زیر پرچم ایران تأسیس کنم.مسعود در اوائل دهه ۱۹۹۰ به آقای هاشمی رفسنجانی می گوید: شما یک کاری کنید تا ما تمام کردها را جمع کنیم زیر پرچم ایران. بعد با ترکها هم همین را مطرح کردند.
از سال ۲۰۰۳ به بعد به ویژه در سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ و همینطور پس از تصرف بخش هایی از عراق توسط داعش و در حال حاضر، مسعود مسئله استقلال را بیشتر مطرح می کند. می گوید: قبل از انتخابات آینده ریاست جمهوری آمریکا ما باید وضع رفراندم استقلال را مشخص کنیم.
هر یک از دو حزب عمده کرد، شرایط متفاوتی دارند.این مسئله ، سیاستهای متفاوتی را در آنها موجب شده است. جغرافیای سرزمینی پارتی(منطقه بارزان) دور از بغداد و هم مرز با ترکیه و همسایه اعراب سنی در شمال غرب است. در حالی که اتحادیه نزدیک به بغداد، هم مرز با ایران و همسایه شیعیان می باشد. به همین دلیل مواضع و سیاستهاهای آنها در قبال ایران، ترکیه و دولت بغداد متفاوت است. لذا وقتی مسعود مسئله استقلال را مطرح می کند، جلال در مقابل آن می ایستد و می گوید: هر موضوعی از جمله استقلال باید با توافق دولت مرکزی باشد. همچنین در مصاحبه دیگری گفت: ما باید با دولت عراق به توافق برسیم. وی تأکید می کند که باید همسایگان خوبی باشیم. در حالی که همان موقع نیچروان بارزانی گفت: ما اگر با یک قدرت بین المللی و یا منطقه ای به توافق برسیم،کار استقلال تمام است. اتحادیه نسبت به پارتی، به دلیل جغرافیایی که دارد، بغدادی تر می اندیشد.
سه جریان فکری و سیاسی اسلامی نیز آرمان استقلال کردها را دارا می باشد اما با مبانی متفاوت. دو جریان اول یعنی جهادی های مرتبط با جمهوری اسلامی ایران و اخوانی های غیر جهادی در این رابطه ، تفکر و نگاه قومی دارند. اگرچه برخی از آنها آرمان استقلال کردی را با مبانی قرآنی در یک گفتمان اسلامی قرار داده اند. اوایل تصور می کردیم جریان اسلامی می تواند در مقابل تفکر قومی و استقلال طلبی کردها بایستد. اما این جریان، استقلال طلبی کردی را در قالب اسلامی و تحت عناوین ولایات اسلامی، کاملاً شرعی و از حقوق کردها می داند. جریان تکفیری هم به استقلال می اندیشد و آن را قبول دارد اما در قالب خلافت. مثلاً خلافت اسلامی در موصل.تفکر و مبنای قومی ندارد بلکه مبنا و تفکرش صرفاً دینی است.
دیدگاه ها و مواضع کردها در قبال مهمترین موضوعات در صحنه سیاسی عراق
الف- اختلافات عمده کردها با دولت مرکزی: در این مبحث اختلافات کردها با دولت مرکزی به نوعی اختلافات آنها با شیعیان می باشد. زیرا شیعیان قدرت اصلی و دولت را در دست دارند و بعنوان دولت ، خود را موظف می بینند که طرف کردها در این اختلاف باشند. در نتیجه این مواجهه بنام شیعه محسوب می گردد. بویژه در شرایطی که اعراب سنی خود را وارد این مسائل ننموده و سکوت می کنند. ما شاهد یک هویت حاکمیتی و یا عربی مرکب از شیعه و عرب سنی در برابر کردها نیستیم. شیعیان در این رابطه از سوی اعراب سنی حمایت نمی شوند. اگرچه اعراب سنی در مسائل مورد اختلاف با کردها، اهداف مشترک با شیعیان داردند ، اما حاضر نیستند در این رابطه در کنار شیعیان قرار بگیرند. البته بدشان هم نمی آید که شیعه در این راستا نزد اکراد، بد نام شود. امری که می تواند موجب شکل گیری اختلافات و در نتیجه فاصله بین شیعه و کرد گردد و آنها را از ائتلافهای بعدی در مقابل اعراب سنی دور سازد.
احزاب شیعی در قبال کردها، دیدگاهها و مواضع کاملاً یکسانی ندارند. دراین میان، حزب الدعوه و مشخصاٌ نوری مالکی و بعد، ابراهیم جعفری، مواضع سخت تری دارند و معتقدند که باید با کردها برخورد کرد و به آنها امتیاز بیش از حد نداد . در حالی که مجلس اعلا و مشخصاٌ سید عمار حکیم ، دیدگاهها و مواضع ملایم تری نسبت به آنها دارد و معتقد است که باید با گفتگو ، مسائل را حل کرد. می توان گفت مقتدا صدر، در بین این دو قرار می گیرد(۳).
باید توجه داشت، از آنجایی که در دو دوره اول، نوری مالکی ، پست نخست وزیری و دولت را در دست داشت، در نتیجه رویکرد دولت نسبت به کردها، نسبتاً سخت گیرانه بوده است. این امر، از جمله عللی بود که حزب دمکرات را از جریان شیعه تا حدودی دور نمود.اما دردوران العبادی وضعیت به گونه دیگررقم خورد و مواضع دولت نسبت به اکراد ملایم شد.
ب- دیدگاه و مواضع کردها در قبال داعش: بارزانی تصور می کرد، وقتی داعش بیاید با کردها کاری نخواهد داشت و دعوایش با دولت مرکزی خواهد بود. در نتیجه کردها در این فرصت می توانند از بغداد جدا شوند. لذا وقتی داعش به عراق حمله کرد ، کردها گفتند ما به این مسئله کاری نداریم. این یک جنگ شیعه و سنی و جنگ طائفه ای است. داعش هم بنا نبود که به کردها حمله کند. اما وقتی کردها در این فرصت بخشهایی از مناطق متنازع علیه را تصرف کردند. حتی جایی مانند مخمور را که عرب نشین بود به تصرف در آوردند، داعش چند بار به آنها هشدار داد که آقای بارزانی قرار ما این نبود. اما وقتی بارزانی توجه نکرد، لذا داعش پس از ۵۸ روز به کردها در همین مناطق متنازع علیه( نه مناطق اقلیم) حمله کرد و بعد رفت شنگال(منطقه ایزدی نشینها) را تصرف نمود. مسعود متوجه شد که اینها فقط به شیعه کاری ندارند بلکه بطرف مناطق سنی نشین هم می آیند.
در مجموع حمله داعش به عراق فرصت طلایی شد برای کردها. چون به بهانه مبارزه با داعش ، قدرتهای خارجی ،مانند روسیه و ترکیه آمدند کردستان و حمایتهای گسترده کردند از کردها . در طول ۱۳ ماه، ۱۸ وزیر ، ۳۱ بار وارد اربیل شدند. ۲۳ کشور حمایت نظامی و لجستیکی نمودند. آمریکا در بودجه نظامی سالیانه خود ، مبلغ ۵۲۵ میلیون دلار برای کردها اخصاص داد. از طرف دیگر ، حکومت مرکزی هم در این شرایط درگیر جنگ با داعش و از کردها غافل بود. در نتیجه، کردها در این فرصت توانستند نزدیک به تمامی مناطق متنازع علیه و یا مورد ادعای خود را تصرف نمایند. فقط ۳ تا ۵ درصد از مناطق مورد ادعای آنها باقی مانده است . بخشهایی که چندان اهمیتی هم ندارند. چون تعدادی روستا و یا شهرهای کوچک هستند.حال اگر دولت مرکزی بخواهد برود این مناطق را از کردها بگیرد ، به این راحتی ممکن نیست.
روابط احزاب کرد با یکدیگر و جریان های سیاسی شیعه و عرب سنی
الف- روابط احزاب کرد با یکدیگر:کردها اختلافات زیادی با یکدیگر دارند. این اختلافات کمتر در حوزه فکری است بلکه عمدتاً و اساساً بر سر قدرت و رهبری یا همان پرچمداری کردها در عراق و در منطقه می باشد. در ایران ، رهبران فکری کشته شده اند و کسی پرچمدار نیست. کردهای سوریه هم فعلاً از بازی خارج هستند. در نتیجه، سه جریان قوی تر که بدنبال پرچمداری می باشند عبارتنداز: پارتی ، اتحادیه میهنی و پ.ک.ک. خط جلال به دلیل اینکه از سال ۲۰۰۳ بطرف بغداد رفت و شرایطی که برای حزبش بوجود آمد، در بحث رهبری کردها مقداری تضعیف شده . با اینحال در کردستان عراق، رقابت اصلی بین اتحادیه و پارتی است . اما در سطح منطقه ای ، رقابت قدرت بین پارتی و پ.ک.ک می باشد و اتحادیه در مرتبه سوم قرار می گیرد. جریان پ.ک.ک در ترکیه وسوریه فعال است. اما پارتی و اتحادیه فقط در اقلیم یاکردستان عراق ، می باشند. در رقابت بین این سه جریان ، اتحادیه عمدتاً کنار پ.ک.ک و حامی آن است. نه بدان دلیل که پ.ک.ک را محور می داند بلکه به دلیل رقابتی که با پارتی دارد. بنا بر این رقابت اصلی در سطح منطقه ، بین پارتی و پ.ک.ک می باشد.
پارتی و اتحادیه میهنی همراه با احزاب اقماری خود، به دلیل همین رقابت بر سر قدرت ، در طول تاریخ حیات خود بارها با یکدیگر در گیری نظامی و خونین داشته اند . بویژه از سال ۱۹۹۴ یعنی پس از ایجاد منطقه پرواز ممنوع و متعاقب آن شکل گیری دولت خود خوانده کردی در این منطقه. اختلاف آنها بر سر توزیع قدرت بود. درگیری نظامی بین آنها ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۹۹۸ در واشنگتن پیمان صلح(بنام صلح واشنگتن) امضا کردند. پس از این اگرچه آنها با یکدیگردرگیری نظامی نداشته اند اما اختلافات آنها تداوم یافته است. مسِولیت مسعود بر اقلیم در سال ۲۰۱۳ خاتمه یافت . اگرچه این مدت برای ۲ سال دیگر(تا مرداد ۱۳۹۴) تمدید شد اما پس از این ۲ سال نیز مسعود از قدرت کناره گیری نکرد. علاوه بر این پارتی از ورود رئیس پارلمان اقلیم (یوسف محمد صادق از جنبش تغییر) به پارلمان در اربیل جلوگیر ی کرد. پس از این بود که پارلمان تعطیل شد وزرایی از جنبش تغییر در جلسات کابینه نیز حضور نیافتند و جلسات آن مختل شد. چهار حزب عمده دیگر کردستان یعنی اتحادیه میهنی ، جنبش تغییر، اتحاد اسلامی و جماعت اسلامی بشدت عملکرد پارتی و مسعود معترضند و مسعود را دیکتاتور وریاستش بر اقلیم را غیر قانونی و نامشروع می دانند. همچنین متهم می کنند به سوء استفاده از درآمدهای نفتی و مشخص نبودن این درآمدها و هزینه کرد آن.
از طرف دیگر هریک از دو حزب عمده یعنی پارتی و اتحادیه در درون خود نیز دچار اختلاف می باشند. درون پارتی بین مسعود و نیچروان کشمکش قدرت وجود دارد و گاه یکدیگر را تخریب می نمایند. اما چندان اجازه نمی دهند این اختلافات علنی شود. درون اتحادیه وضع بگونه دیگری است. سال ۲۰۰۹ جنبش تغییر(گوران) به رهبری نوشیروان مصطفی ازآن جدا شد.علاوه بر این در چهار سال گذشته که جلال دچار بیماری گردید و عملاً اداره حزب در اختیار هیرو احمد(همسروی) قرار گرفت، برخی از اعضای قدیمی اتحادیه بویژه کوسرت رسول و برهم صالح با رهبری حزب دچار چالش شدند و هیرو احمد را متهم نمودند به انحصار قدرت ، ثروت و تک روی. همین اختلافات باعث شد تا آنها خود را میراث دار اتحادیه بدانند و در نتیجه در ۱۳۹۵/۶/۱۲یک مرکز تصمیم گیری ایجاد نمودند. کوسرت رسول و برهم صالح تأکید کردند که فقط تصمیمات این مرکز معتبر است. جناح مقابل(هیرو احمد) هم این اقدام را رد کرد و آن را خلاف اساسنامه حزب دانست. در حال حاضر با کمک و وساطت ایران ،توافق نموده اند که در رابطه با ریاست اتحادیه ، پستهای مهم و حدود اختیارات، در کنگره آتی تصمیصم گیری شود.
ب- روابط کردها با جریان سیاسی شیعه: شیعیان و کردها در در طول تاریخ گذشته که بعثی ها حاکمیت را در دست داشتند، محروم از قدرت و مورد ستم حکومتها بودند. در حال حاضر نیز هریک از دو طرف، نسبت به یکدیگر اعتماد بیشتری دارند تا به اهل سنت. آنها در دوره جدید عراق، در یک هم پیمانی با هم قرار گرفته اند.در سه دوره انتخابات گذشته، شیعیان از طریق ائتلاف با کردها دولت تشکیل داده اند. شیعیان اگرچه در هم پیمانی خود با کردها خود را مجبور دیده اند تا حدودی به آنها امتیاز بدهند، اما با این وجود آنها را بعنوان یک طرف ائتلاف، مناسب تر از اهل سنت می دانند که در عرصه قدرت ، زیاده خواه هستند. کردها نیز علاوه بر گذشته تاریخی و زیاده خواهی اهل سنت، شیعیان را قابل اعتماد تر می دانند و یا با توجه به برخورداری شیعه از جمعیت و در نتیجه، قدرت حد اکثری تلاش کرده اند در این صحنه، طرف ائتلاف با شیعیان قرار گیرند و عرصه را برای اهل سنت خالی نگذارند. چرا که در این صورت، توفیق چندانی در کسب امتیاز نخواهند داشت.
البته احزاب شیعه در روابط با کردها نظر یکسان ندارند. رهبران مجلس اعلا روابط خیلی خوبی با کردها دارند و کردها احترام بسیار زیادی به آقای سید عمار حکیم قائلند. صدریها با کردها یک رابطه معمولی دارند. اما روابط حزب الدعوه با کردها دچار تنش است. به این دلیل که حزب الدعوه همیشه پست نخست وزیری و یا در واقع دولت را در اختیار داشته و مجبور بوده در روابط بین دولت مرکزی و کردها بعنوان مسئول دولت با آنها برخورد نماید. شاید اگر مجلس اعلا نیز پست نخست وزیری را داشت با کردها دچار مشکل می شد.
در عین حال، کردها نیز تلاش کرده اند تا روابط خود را با شیعه حفظ نمایند.جمهوری اسلامی ایران هم در ائتلاف و روابط شیعیان و کردها تأثیر زیادی داشته است. این دو جریان همچنان معتقدند که باید روابط و همکاری خود را حفظ نمایند. از نظر شیعه، قانون اساسی به کردها حق فدرالی داده است از طرف دیگر، مناطق مورد مناقشه نیز اساساً مناطقی هستند که کردها و اعراب سنی در آن ساکنند و نه شیعیان. احزاب شیعی در رابطه با کردها آن حساسیت ایران را ندارند و حتی برخی از آنها معتقدند اگر کردها حتی مستقل هم بشوند چندان مسئله ای نیست. در نتیجه دلیلی وجود ندارد تا روابط خوبی با کردها نداشته باشند. در حالی که گذشته تاریخی و ستم اهل سنت در حق کردها، دیدگاههای تند و مواضع سخت برخی از اهل سنت در قبال خواسته های آنها، زیاده خواهی اهل سنت در عرصه قدرت سیاسی، حساسیت شدید اهل سنت در رابطه با مناطق مورد مناقشه بویژه به دلیل سکونت اعراب سنی در این مناطق، تا کنون مانع از نزدیکی کردها و اهل سنت به یکدیگر شده است.
از طرف دیگر، کردها نیز در روابط با شیعه دیدگاه و سیاست یکسانی ندارند. اتحادیه میهنی به دلیل شرایط جغرافیایی روابط بهتری با شیعه و حکومت مرکزی دارد. زیرا در غرب با جمهوری اسلامی ایران و در جنوب و شرق خود با شیعیان و دولت شیعی عراق هم مرز است و مجبور به همکاری با آنها می باشد. علاوه بر این سلیمانیه(اتحادیه و احزاب هم پیمان آن) در رقابت با مسعود نیز نیاز به یک هم پیمان خارج از اقلیم دارد. اما اربیل(پارتی و احزاب هم پیمان آن) به دلیل شرایط جغرافیایی خود به اهل سنت و ترکیه نزدیک شده است. زیرا در شمال با ترکیه و در غرب خود با اهل سنت هم مرز است. لذا نسبت به سلیمانیه، روابط کمتری با شیعیان و دولت شیعی عراق دارد.
جریان اسلامی (اتحاد اسلامی و جماعت اسلامی)، به دلیل اسلامی بودن و رقابت با پارتی و اتحادیه میهنی ، باید روابط بهتری با شیعه داشته باشند، اما روابط سرد تری نسبت به دو حزب اصلی کردی با شیعه دارند. زیرا چسبندگی قومیشان با کردها و چسبندگی مذهبیشان با اهل سنت بیشتر است.
ج- روابط کردها با جریان سیاسی عرب سنی: کردها در طول تاریخ گذشته خود تا پایان حکومت بعثی ها ، همواره مورد ستم قرار گرفته اند. از طرفی به دلیل مبارزات استقلال خواهانه، حکومتهای حاکم بر عراق هم نگاه خوبی به کردها نداشتند.همین عوامل کردها و اهل سنت را از یکدیگر دورو نسبت به هم بی اعتماد کرده است. آنها تا کنون همکاریهای راهبردی نداشته و برخی از توافقات و همکاریهای آنها، تاکتیکی، نیم بند و شکننده بوده است.
بسیاری از رهبران تند رو سنی که در حال حاضر در آغوش کردها قرار گرفته اند، ضد کردها بودند. خلف العلیان در زمان صدام فرمانده لشگر بوده و فردی تند رو بود. وی در سال ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ می گفت: اگر به قدرت برسم ، اول کاری که می کنم سوار تانک می شوم و خاک کردستان را به توبره می کشم. طارق الهاشمی بشدت ضد کردها بود. وی از جمله افرادی بود که اصرار می کرد در ساختار جدید ارتش یک یگان پیاده کوهستان در نظر گرفته شود برای مقابله با کردها تا در زمان لازم دست خالی نباشیم. حتی نجیفی که در موصل حاکم اصلی بودند و اجداد آنها هم در موصل بوده، در دوره اول انتخابات ، با شعارهای ضد کردی وارد پارلمان شدند. برادرنجیفی نیز، با شعارهای ضد کردی توانست منصب استانداری نینوا را بدست آورد.
در سالهای اخیر روابط بین کردها و اهل سنت تقریباً نزدیک شده و روابط خصمانه ای بین آنها وجود ندارد. برخی از اهل سنت با پارتی و برخی دیگر با اتحادیه میهنی ، روابط نزدیکتری دارند. پارتی با نجیفیها در موصل وارد یک هم پیمانی شده است. تمامی اعراب سنی مخالف با شیعه و اپوزسیون دولت به اربیل پناه می برند و نشستهای خود را آنجا بر قرار می کنند. دلایل و عوامل این روابط و نزدیکی عبارتند از:
اقتضای شرایط جغرافیایی پارتی ؛ یعنی هم مرزی با اعراب سنی.
دخالتهای کشورهای خارجی مانند: ترکیه ، آمریکا و کشورهای عربی منطقه.
برخوردهای تند و سخت گیرانه نوری مالکی در دوران ۸ ساله نخست وزیری خود با کردها و اهل سنت.
سلیم الجبوری(از اعضای حزب اسلامی) که خود از استان دیاله است و درگیر با مسائل سلیمانیه می باشد ، با اتحادیه میهنی روابط بهتری دارد. در مجموع ، با اهل سنت، بهترین روابط را اتحاد اسلامی دارد، سپس جماعت اسلامی، بعد پارتی و در نهایت اتحادیه میهنی.
موضوع دیگری که در این راستا باید بدان توجه کرد ، بسترهای اختلاف و درگیری احتمالی بین کردها و اعرب سنی در آینده می باشد. زیرا مناطق مورد مناقشه بین کردها و دولت مرکزی(شیعه و سنی) در اصل مناقشه بین کردها و اهل سنت است. زیرا این مناطق اساساً متعلق به کردها و اعراب سنی می باشند. اگر بنا باشد این مناطق به کردستان ملحق شوند، شیعه چندان جای نگرانی ندارد. اما اعراب سنی که در این مناطق ساکن هستند نمی توانند با این مسئله کنار بیایند. از طرفی کردها هم مصرانه بدنبال الحاق این مناطق به کردستان می باشند. زیرا علاوه بر سکونت کردها در بخشی از سرزمین ، منابع موجود در این مناطق( از جمله نفت و آب) نیزبرای آنها بسیاروسوسه انگیز است. همچنین ، اختلافات کردها و اعراب سنی بر سر مرز ۱۰۰۰ کیلومتری مشترک ، از بسترهای کشمکش و منازعات احتمالی بین آنها می باشد. حمایت ترکیه از کردها و حمایت کشورهای عربی از اعراب سنی در این مورد می تواند اختلافات و منازعات کرد – عرب سنی را تشدید و پر دامنه کند./994/ب۹۰۴/ف
ادامه دارد.....
منبع: طنین