شماره 47 فصلنامه «پژوهش در نظام های آموزشی» منتشر شد
به گزارش خبرنگار سرویس کتاب و نشر خبرگزاری رسا، چهل و هفتمین شماره فصلنامه علمی ـ پژوهشی «پژوهش در نظام های آموزشی» به صاحب امتیازی انجمن پژوهش های آموزشی ایران با مدیر مسؤولی و سردبیری فریبرز درتاج ویژه زمستان 98 منتشر شد.
این فصلنامه در 11 مقاله منتشر شده است و عناوین، نام نویسندگان و چکیده مقالات به شرح زیر است:
بررسی روابط بین فرهنگ تحقیقاتی دانشگاه و خودکارآمدی پژوهشی دانشجویان تحصیلات تکمیلی: نقش واسطه گری توانمندی نگارش علمی
الهام حیدری، فهیمه کشاورزی و رحمت اله مرزوقی
چکیده: هدف کلی پژوهش بررسی نقش واسطه گری توانمندی نگارش علمی در روابط بین فرهنگ تحقیقاتی دانشگاه و خودکارآمدی پژوهشی دانشجویان تحصیلات تکمیلی بود. روش پژوهش مطالعه حاضر توصیفی از نوع همبستگی است. نمونه تحقیق شامل 297 نفر از تحصیلات تکمیلی دانشگاه شیراز بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقهای، انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل مقیاسهای سنجش فرهنگ تحقیقاتی دانشگاهی (کوکسال و رازی، 2011)، توانمندی نگارش علمی دانشجویان (پاینی، 2012) و احساس خودکارآمدی پژوهشی (صالحی و همکاران، 1391) بود که پس از محاسبه روایی و پایایی آنها، بین نمونه توزیع و دادهها با استفاده از مدل معادلات ساختاری تحلیل شدند. یافتهها نشان داد که فرهنگ تحقیقاتی دانشگاه تأثیر مثبت و معناداری بر توانمندی نگارش علمی (001/0›p، 68/0=β) و خودکارامدی پژوهشی (001/0›p، 22/0=β) دارد. همچنین توانمندی نگارش علمی نیز تأثیر مثبت و معناداری بر خودکارامدی پژوهشی (001/0›p، 52/0=β) دارد. به علاوه، فرهنگ تحقیقاتی دانشگاه تاثیر غیرمستقیم مثبت و معناداری بر خودکارآمدی پژوهشی دانشجویان (001/0›p، 35/0=β) دارد. بنابراین، تاثیر غیرمستقیم فرهنگ تحقیقاتی دانشگاه ها بر ایجاد احساس خودکارآمدی پژوهشی بیش از تاثیر مستقیم آنان است. چراکه، وجود فرهنگ تحقیقاتی میتواند بسترساز رشد مهارتها و توانمندیهای افراد در پژوهش و نگارش متون علمی باشد و این عامل با تاثیری که بر نگرش افراد در زمینه قابلیتهای خود میگذارد، احساس خودکارآمدی آنان را افزایش می دهد.
اثر بخشی آموزش تفکر مثبت نگر بر تنظیم شناختی هیجان و اهمال کاری در دانش اموزان دختر دوره دوره دوم متوسطه
ایران شفیعی، هادی بهرامی و حمیدرضا حاتمی
چکیده: هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش تفکر مثبت نگر بر تنظیم هیجان شناختی و اهمال کاری تحصیلی در دانشآموزان دختر دوره دوم متوسطه بود. روش پژوهش در این مطالعه؛ نیمه آزمایشی از نوع پیش-آزمون و پسآزمون همراه با گروه کنترل میباشد. جامعه آماری شامل کلیهی دانشآموزان دختر دوره دوم متوسطه مناطق 24 گانه شهر تهران در سال تحصیلی 97-1396 بودند. گروه نمونه، 40 نفر از دانشآموزان دختر دوره دوم متوسطه بودند، به شیوه تصادفی ساده انتخاب و در دو گروه (کنترل و مداخله) جایگزین شدند. ابتدا پرسشنامه های تنظیم هیجان شناختی (گارنفسکی و همکاران، 2001) و اهمال کاری (تاکمن، 1991) برای هر دو گروه اجرا شد (پیشآزمون). سپس شرکت کنندگان گروه مداخله، برنامه آموزش مثبت اندیشی را در قالب 8 جلسه 90 دقیقهای و هفتهای یک بار دریافت کردند؛ درحالی که گروه کنترل هیچ مداخلهی آموزشی دریافت نکردند. پس از این مرحله دوباره هر دو گروه با پرسشنامهی مذکور مورد ارزیابی قرار گرفتند (پسآزمون). دادههای جمع-آوری شده با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیره در نرمافزار SPSS نسخه 22 تحلیل شد. نتایج نشان داد که اجرای آموزش مثبت اندیشی بر تنظیم هیجان شناختی، تأثیر معناداری دارد ( p < 0/01). همچنین نتایج نشان داد که اجرای آموزش مثبت اندیشی بر کاهش اهمالکاری تحصیلی، تأثیر معناداری دارد ( p < 0/01).
ارائه مدلی جهت بهبود کیفیت آموزش های فنی و حرفه ای: با توجه به الزامات اقتصاد مبتنی بر دانش
فرهاد شریعتی، علی اکبر امین بیدختی و محمود نجفی
چکیده: هدف اصلی این پژوهش طراحی مدل ارتقاء کیفیت آموزش های فنی و حرفه ای بود. در این تحقیق از روش ﭘﮋوﻫﺶﻛﻴﻔﻲ مبتنی بر رویکرد ﻧﻈﺮﻳﺔ داده ﺑﻨﻴﺎد استفاده شد. در اﻳﻦ پژوهش ﺟﺎﻣﻌه آماری صاحب نظران حوزه فنی و حرفه ای ﺷﺎﻣﻞ اعضای هیئت علمی، مدیران و صاحبان صنایع در استان کردستان و در سال 1397 بود. از طریق روش نمونه گیری گلوله برفی تعداد 18 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته گردآوری شد. اعتبار و روایی داده ها از طریق دو روش بازبینی مشارکت کنندگان و مرور خبرگان به دست آمد. بر اساس نتایج به دست آمده این الگو دارای شرایط علّی از جمله (شایستگی های حرفه ای مربیان، عوامل آموزشی و عوامل مدیریتی)، زمینه ای (بسترسازی فرهنگی و بسترسازی اقتصادی)، مداخله گر (عوامل بین المللی و عوامل تکنولوژیکی)، راهبردها (برون سپاری، توانمندسازی، توسعه و گسترش فناوری اطلاعات و ارتباطات، سیاست گذاری و برنامه ریزی آموزشی) و پیامدها (رشد اقتصادی، بهبود عوامل آموزشی و توسعه اجتماعی) می باشد.
شناسایی مؤلفه های عدالت آموزشی در آموزش و پرورش ایران
فاطمه اسلامی هرندی، فریبا کریمی و محمدعلی نادی
چکیده: هدف پژوهش حاضر بررسی مؤلفه های عدالت آموزشی برای دانش آموزان بود روش پژوهش کیفی، از نوع توصیفی و تحلیل مضمون با رویکرد استقرایی اکتشافی که حوزه پژوهش76 مورد مقالات، اسناد و کتب مندرج در پایگاهها، وب سایتها، و کتابخانه ها که به تفکیک 61 مقاله، 6 پایان نامه، 9 کتاب و سند آموزشی بود. با توجه به ادبیات نظری مؤلفه ها و مضامین استخراج گردید. روایی محتوایی پژوهش با استفاده از روش ممیزی کردن از سوی داور تأیید شد و پایایی مضامین با استفاده از روش هولستی ۹۹٪ بدست آمد. یافته ها نشان داد که عدالت آموزشی شامل سه مضمون فراگیر با عنوان بسترسازی عادلانه توزیع منابع، بهره مندی عادلانه از منابع و شایسته پروری، و 12 مضمون سازمان دهنده شامل مشارکت جمعی، همه جانبه نگری برنامه درسی، تصمیم سازی عادلانه، شایسته سالاری، پوشش دادن همه مخاطبان، بهسازی مدارس، مدیریت بهینه منابع مالی، توجه به وضعیت بهداشت یادگیرندگان، توانمندسازی یادگیرندگان، ارتقای کیفیت آموزش، بهبود فرآیند ارزشیابی، تعامل منصفانه و 82 مضمون پایه می باشد. برای تحقق عدالت آموزشی در طراحی و تدوین برنامه ها به این مؤلفه ها باید توجه شود تا کلیه یادگیرندگان در همه مناطق کشور به شکل عادلانه از فرصت های آموزشی و تربیتی بهره برند.
طراحی برنامه درسی با رویکرد جهانی شدن و حفظ هویت فرهنگی و اعتبارسنجی آن از دیدگاه متخصصان
کبری قاسمی، علاء الدین اعتماد اهری و بدیع الزمان مکی آل آقا
چکیده: هدف از انجام این تحقیق، طراحی برنامه درسی با رویکرد جهانی شدن و حفظ هویت فرهنگی و اعتبارسنجی آن از دیدگاه متخصصان است. برنامه درسی با رویکرد جهانی شدن براساس الگوی کلاین شامل اهداف، محتوا، راهبردهای یاددهی و یادگیری، مواد و منابع آموزشی، فعالیت های یادگیری، زمان آموزش، فضای آموزش، گروه بندی یادگیرنده، ارزشیابی برنامه درسی می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه خبرگان و متخصصان برنامه درسی می باشد و برای تعیین حجم نمونه مورد نیاز از نمونه گیری هدفدار – قضاوتی که تعداد آنان 40 نفر می باشد. ایزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه محقق ساخته است که برای تجزیه و تحلیل داده ها از اخص های آمار توصیفی و آمار استنباطی استفاده شده است. پس از روایی سنجی به وسیله نسبت روایی محتوایی CVR و شاخص روایی محتوای CVI ، 14 گویه در بخش اهداف، 10 گویه محتوا، 5گویه راهبردهای یاددهی و یادگیری، 5 گویه مواد و منابع آموزشی، 5 گویه فعالیت های یادگیری، 6 گویه زمان آموزش، 6 گویه فضای آموزش، 7 گویه گروه بندی، 5 گویه ارزشیابی حاصل شد که در مجموع شامل 62 گویه می باشد.
سنجش میزان محرومیت مناطق آموزش و پرورش استان اردبیل و ارائه راهبردهای بهمنظور نیل به توسعه پایدار آموزشی
تقی اکبری، بهناز مهاجران، محمد حسنی، میرنجف موسوی و مریم سامری
چکیده: هدف از پژوهش حاضر که از نوع توصیفی تحلیلی بوده، بررسی و سنجش سطح توسعهیافتگی و تبیین شکاف بین شهرستانهای استان اردبیل به لحاظ برخورداری از شاخصهای آموزشی است.اطلاعات تعداد 53 شاخص در قالب امکانات فیزیکی فضاهای آموزشـی و پرورشی، امکانـات علمـی - آموزشی دانشآموزی، پیشـرفت تحصـیلی دانش آموزان، شاخصهای بهرهوری اقتصادی، شاخصهای منابع انسانی با مراجعه به سالنامه آماری و بهصورت کتابخانهای و شاخصهای نهادی، شاخصهای غیر شناختی و شاخصهای فرایندی نیز از طریق پرسشنامه جمعآوریشده است. اطلاعات موردنیاز از آموزشوپرورش اسـتان، سرشماریهای عمومی نفوس و مسکن، سالنامههای آماری، اطلاعات رایانهای مرکز آمار ایران جمعآوریشده است. برای انجام محاسبات از نرمافزار رایانهای SPSS ورژن 20 و Excel2016 استفادهشده اسـت. بـا اسـتفاده از مدلهای ویکور و روش وزن دهی آنتروپی به رتبهبندی منـاطق آموزشوپرورش اسـتان مبادرت گردیده است سپس از طریق مدلهای پیشرفته آماری همچون تحلیل رگرسیونی و تحلیل واریانس و با استفاده از فرآیند تحلیل شبکهای ANP به تجزیهوتحلیل عوامل مؤثر بر توسعه منـاطق آموزشوپرورش استان اردبیل پرداختهشده است و درنهایت تأثیرگذارترین شاخصها مشخص شدند. بر اساس یافتهها شهر اردبیل ازنظر توسعه یافتگی در رتبه اول و شهر اصلاندوز در رتبه آخر قرار گرفته است
طراحی و پیشنهاد چارچوبِ مفهومی ومدل دانشگاه کارآفرین براساس نظریه داده بنیاد سیستماتیک
فرزان شعاع اردبیلی، غلامرضا ویسی و جعفر رحمانی
چکیده: دانشگاه کارآفرین به عنوان نسل سوم دانشگاه ها،مأموریت سومی دارد که مطابق نظریۀ تعدادی از اندیشمندان ومتفکران، موتور رشد و تحول اقتصادی و اجتماعی میباشد. هدف این مقاله ، مطالعه چارچوب مفهومی دانشگاه کارآفرین ازنقطه نظر جنبه های کارآفرینانه دانشگاه هایِ کارآفرین و عوامل مؤثربرشکل گیری دانشگاه های کارآفرینی و در نهایت پیشنهاد مدل و چارچوب مفهومی دانشگاه کارآفرین(با هدفِ توسعه ای-کاربردی ) میباشد. این پژوهش باروش وماهیتِ مطالعه موردی ازنوع کیفی براساس نظریه داده بنیاد بارویکرد سیستماتیک مدیریت واجرا شد.مضاف براینکه با معیارکرسول مورد اعتباریابی محتوایی قرارگرفت و تأیید گردید و نیز پایایی آن براساسِ توافق کدگذاری بیش از95درصد، مطابقِ فرمول هولستی وکاپا مورد تأیید و حمایت واقع گردید.جامعۀ این تحقیق شامل اساتید دانشگاه ومدیران دانشگاه درمراکز کشور بودند.نمونه این مطالعه 14 نفر(4نفر مدیر و بقیه اساتید دانشگاه)و نمونه گیری نظری وهدفمند وبا روش گلوله برفی درحّد اشباع بود.داده ها ازمصاحبه ها جمع آوری شدند.تحلیل محتوا درسه سطح بازو محوری وگزینشی انجام شدند.نتیجۀ داده ها با تحلیل محتوا ، 106ویژگی وشاخص و 26ریز مقوله و وشش مقوله کلی بود که درقالبِ مدل پارادایمی شاملِ شرایط علّی(ساختاری)؛مقولۀ اصلی(رفتاری)؛راهبردها(؛نهادی)؛ شرایط مداخله ای (فردی)؛ زمینه(ویژگی های محیطی)؛ پیآمدها(کارآفرینی دانشگاه)؛فرآیندِ دانشگاه کارآفرین دردانشگاه های ایران و روابط بین ابعاد مختلف وعناصرشان(سازه ها) را انعکاس میدهند.
شناسایی، طبقهبندی و اولویتگذاری عوامل مؤثر بر مرجعیت علمی دانشگاه
فاطمه کوشازاده، احمد اکبری، علی معقوب، مهدی جباری و علی کوشازاده
چکیده: هدف پژوهش حاضر، شناسایی، طبقهبندی و اولویتگذاری عوامل مؤثر بر مرجعیت علمی دانشگاه (موردمطالعه: دانشگاه بینالمللی امام رضا علیهالسلام) در راستای ارتقای کیفیت آموزش عالی و قدرت نرم کشور است. این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و ازنظر ماهیت کتابخانهای و کیفی است. به این منظور، ابتدا با روش کتابخانهای اقدام به بررسی پیشینه پژوهش بهمنظور شناسایی عوامل مؤثر بر مرجعیت علمی دانشگاه گردید، سپس با تحلیل مضامین اولیه و روش دلفی کیفی (نظرسنجی خبرگان) به توسعه، طبقهبندی و اولویتگذاری عوامل احصا شده پرداخته شد. خبرگان به تعداد 15 نفر، با روش نمونهگیری گلوله برفی تا رسیدن به اشباع نظری انتخاب گردید و با استفاده از روش فرایند تحلیل سلسله مراتبی، وزن زیرعوامل در هر عامل مرتبط آن به دست آمد. عوامل مؤثر بر مرجعیت علمی دانشگاه ابتدا در قالب 902 مضمون اولیه مورد شناسایی قرار گرفت و درنهایت پس از غربالگری و طبقهبندی، در قالب 45 زیرعامل شناسایی و به ترتیب اهمیت مدنظر خبرگان، رتبهبندی شدند. تربیت و توانمندسازی سرمایه انسانی خودباور و کارآفرین در رتبه اول اهمیت، وجود شبکه علمی همافزای ملی و فراملی در اولویت دوم و هرم مناسب اعضاء هیئتعلمی با جذب نیروهای کیفی تخصصی در رتبه سومِ اهمیت در مجموعه عوامل مؤثر بر مرجعیت علمی دانشگاه قرار گرفت.
پیش بینی خودمهارگری بر اساس هیجان خواهی و خودمیان بینی؛ نقش میانجیگرنه سبک های مقابله ای دانش آموزان
سعید غفاری
چکیده: هدف از تحقیق حاضر، پیشبینی خودمهارگری بر اساس هیجانخواهی و خودمیانبینی: نقش میانجیگرانه سبکهای مقابلهای بود. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی با معادلات ساختاری است. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل در نیمسال دوم تحصیلی 97-96 میباشد که طبق آمار گرفته شده از آموزش و پرورش برابر با 380 اعلام شده است. روش نمونه گیری در تحقیق حاضر با توجه تصادفی خوشهای خواهد بود. با توجه به اینکه تعداد جامعه آماری بالا میباشد، طبق جدول نمونه گیری کرجسی و مورگان بالاترین تعداد نمونه 181 نفر از دانش آموزان به عنوان نمونه انتخاب خواهند شد. از پرسشنامه خودمهارگری تانجی (2004)، مقیاس هیجان خواهی آرنت (1992)، پرسشنامه خودمیانبینی لاپسلی و همکاران (1996) و پرسشنامه سبکهای مقابلهای لازاروس و فولکمن (1985) استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل دادههای حاصل از تحقیق حاضر از نرم افزار آماری SPSS نسخه 21 و آزمون ضریب همبستگی و رگرسیون چندگانه» در سطح معناداری 05/0 و از نرم افزار لیزرل جهت معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد: بین خودمهارگری با هیجان-خواهی و خودمیانبینی و نقش میانجیگرانه سبکهای مقابلهای رابطه چندگانه وجود دارد. بین خودمهارگری با هیجانخواهی و نقش میانجیگرانه سبکهای مقابلهای رابطه وجود دارد. بین خودمهارگری با خودمیان بینی و نقش میانجیگرانه سبکهای مقابلهای رابطه وجود دارد. بین هیجان خواهی با خودمیان بینی و نقش میانجیگرانه سبکهای مقابلهای رابطه وجود دارد.
تبیین و ارائه مدل بهبود همدلی سازمانی در سازمان سنجش آموزش کشور با رویکرد نظریه دادهبنیاد
رحمن شهراسبی، علیرضا موغلی، سید علی اکبر احمدی و امیرحسین امیرخانی
چکیده: در بخش کیفی مبتنی با رویکرد نظریه داده بنیاد و توسط مصاحبههای عمیق نیمهساختاریافته از نمونه پژوهش 17 نفر از خبرگان علمی و سازمانی که به روش نمونهگیری نظری انتخاب شده بودند، دادههای پژوهش گردآوری شد. سپس کدگذاری انجام شده و اقدام به شناسایی ابعاد، مقولات اصلی و زیرمقولهها و مفاهیم مرتبط با هر یک از کدها به دست آمده شد و در نهایت برازش مدل پارادیمی پژوهش با استفاده از دادههای کمی جمعآوری شده از طریق پرسشنامه از 200 نفر که به روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شده بودند آزمون شد. نتایج کیفی پژوهش نشاندهنده 11 مقوله اصلی و 32 مقوله فرعی و 175 مفهوم بود که در قالب مدل پارادایمی همدلی سازمانی شامل: شرایط علی (عوامل سازمانی: جو سازمانی، ساختار سازمانی، فرهنگ سازمانی مشارکتی، اهداف سازمانی، عدالت سازمانی، عوامل محیطی: محیط برونسازمانی، محیط درونسازمانی، عوامل فردی: ویژگیهای جمعیتشناختی، ویژگیهای شخصیتی)، عوامل مداخلهگر (فرسودگی شغلی: خستگی هیجانی، مسخ شخصیت، کاهش کفایت فردی، عوامل مدیریتی: مدیریت ناکارآمد، بیتفاوتی سازمانی)، عوامل زمینهای (عوامل حمایتی و انگیزشی: حمایت مدیریتی، نظام ارزیابی عملکرد، عوامل شغلی: تناسب فرد-شغل، ویژگیهای شغلی)، راهبردها (بهبود فرآیندهای سازمان: اعتمادسازی در سازمان، تیمسازی اثربخش، راهبری اثربخش سازمانی: مدیریت اثربخش،آموزش همدلی، توسعه مسیر شغلی)، و پیامدها (بهرهوری سازمانی: ارتباطات اثربخش، اثربخشی سازمانی، تعارضزادیی، رفتار شهروندی سازمانی، خلاقیت و نوآوری، تعهد سازمانی، توسعه فردی: توسعه شغلی، بهزیستی فردی، عملکرد فردی) را در سازمان سنجش آموزش کشور نشان داد و شاخصهای برازش منتج از یافتههای کمی حاکی از برازش مناسب دادهها با مدل و تأیید فرضیههای منتج از مدل داشت.
آسیبشناسی نظام آموزش های فنیحرفهای بر اساس مدل تعالی سازمانی (EFQM)
پری همتی، محمود صفری و معصومه اولادیان
چکیده: این یک تحقیق اکتشافی، کمی، کیفی و کاربردی است. جامعه مورد مطالعه درمرحله کیفی شامل خبرگان وافراد رده بالا وصاحبنظر، کلیه کارشناسان ومدیران آموزشی ونیزصاحبنظران بخشهای آموزشی سازمان فنی وحرفهای شهرتهران میباشد. حجم نمونه تعداد 292 نفر کارکنان سازمان فنی وحرفه ای بودند. به منظور گردآوری داده ها از روش کتابخانهای، مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسشنامه استفاده شد. برای تحلیل دادههای کیفی پژوهش از تحلیل محتوا و در بخش کمی آمار توصیفی و استنباطی (تحلیل عاملی و آزمون تی تک نمونهای) استفاده شد. داده های به دست آمده از طریق آزمون tتک نمونه ای و مدلسازی معـادلات سـاختاری و بـا استفاده از نرم افزار spss ،Lisrel تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که برمبنای 65 مفهوم در 6 خرده مقیاس تدوین و دراختیارکارکنان جهت سنجش بخش کمی تحقیق قرارگرفت. باتوجه به دادههای پرسشنامه میتوان نتیجه گرفت که آزمون دراین 6 آسیب (اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، سیاسی، علمی، مدیریتی و رهبری) معنادارمیباشد.